فریب نمایشات مسخره مقامات را نخوریم
- رده: مقالات
- نویسنده: نوید نابدل
- منتشر شده در پنج شنبه، 29 عقرب 1393
حمله انتحاری ١٦ نوامبر ٢٠١٤ که در آن موتر حامل شکریه بارکزی هدف قرار گرفت، بنابر گفته پولیس باعث شهادت سه هموطن ما و مجروحشدن دهها تن دیگر گردید. این رویداد انعکاس وسیع در رسانههای اجتماعی یافت و انتقادات جدی را بر بیتوجهی دولت نسبت به قربانیان این حادثه برانگیخت.
شکریه بارکزی که در امان موتر ضدگلولهاش نجات یافته اندکی دستش ضربت دیده بود فوری در بهترین شفاخانه کابل انتقال داده شد و در اولین ساعات مقامات بلندپایه دولتی یکی پی دیگری برای عیادت او شتافتند. وزیر صحت عامه، وزیر دفاع، رییس شورای امنیت ملی، رییس امنیت ملی، روسای پارلمان و سنا، قومندان امنیه کابل و معین امنیتی وزارت داخله، لوی سارنوال، رییس کمسیون انتخابات و جمعی دیگر از مقامات و اعضای پارلمان از جمله عیادتکنندگان او بودند.
اما اجساد لت و پار شده قدسیه، محمد عارف و غلام ربانی ساعتها روی جاده مانده بود و حتا آمبولانسی برای انتقال آنان وجود نداشت تا آن که خانوادههای شان با تاکسی آنان را انتقال دادند. قدسیه ٢١ ساله محصل سال چهارم روانشناسی پوهنتون کابل بود که در این حادثه بهصورت جانگداز جان باخت.
یک روز بعد از این حادثه، نالههای دردناک خانواده قدسیه و اظهار تنفر قاری همایون، پدر ماتمدار وی، از نهادهای دولتی انعکاس رسانهای یافت و این موضوع صفحات شبکههای اجتماعی را فرا گرفت. تعداد زیادی توجه بیش از حد دولت به انگشت افگار شکریه بارکزی و بیتوجهی به سایر قربانیان این حمله جنایتکارانه را مورد انتقاد قرار داده، با جملات تند به دولت نفرین فرستادند.
دو قربانی دیگر این حادثه یکی عارف، پسر مظلوم و فقیر از جاغوری بود که بستگانش با موتر کرایی جسدش را به زادگاهش انتقال دادند. قربانی دیگر غلام ربانی عمری یگانه نانآور خانواده بود که با مظلومیت تمام در شهدای صالحین به خاک سپرده شد.
اما با اوجگرفتن این انتقادات بود که در روز سوم، دوستم، عبدالله و یکی دو وزیر کابینه به خانه قدسیه شتافتند. طبعا سرزدن زورکی این مقامات با تمسخر عده زیادی از هموطنان ما مواجه گشت و آن را به درستی یک حرکت سیاسی و سودجویانه تلقی کردند. اگر این حرکت نمایشی و سمبولیک نبود، آنان باید به فکر خانواده عارف و غلام ربانی نیز میشدند درحالیکه هیچکس نامی از آنان نبرد.
البته این تنها حرکت نمایشی مقامات در این روزها نیست، ما شاهدیم که عبدالله یکی دو بار با لشکری از بادیگاردهایش در جادههای شهرنو سر زده، تصاویرش را در فیسبوک پست نمود؛ دوستم به ساحه حمله انتحاری در کمپ نیروهای خارجی حضور یافت و بعد در کارزار اهدای خون شرکت نموده، خون داد؛ اشرف غنی از کاخاش بیرون برآمده در نزدیکی دروازه ارگ با مردم دیدار نمود و موارد دیگر از این قبیل.
آیا مردم از حکومت ع و غ که با لاف و پتاقهای فراوان به میدان آمده، انتظار همین گونه نمایشات را داشتند؟ درحالیکه با گذشت بیش از ٥٠ روز هنوز ایندو، روی کابینه به توافق نرسیدهاند و در طول این مدت خشت بالای خشت گذاشته نشدهاست؛ وضعیت امنیتی و اقتصادی رو به وخامت گراییده؛ در وزارتخانههای تحت نظر وزیران سرپرست فساد بیداد میکند و مردم در سردرگمی بهسر میبرند و.... اما دولت جدید به هیچکدام از وعدههای بلندبالایش تا کنون عمل نکرده و نخواهد کرد.
در این حالت چرا ارگنشینان به حرکتهای نمادین و عوامفریبانه دست میزنند؟ دلیل روشن است، هر دولت فاسد و ضدملی و بیکاره وقتی در حل ریشهای مهمترین مسایل کشور ناتوان باشد، به سیاست «منحرفکننده افکار عامه» دست میزند. این سیاستهای اغواگرانه به دو صورت بروز میکنند، اول راهانداختن اختلافات با کشورهای همسایه و آن را بیش از حد برجستهساختن تا احساسات ملی مردم را تحریک نمایند که بدین صورت مصایب داخلی به فراموشی سپرده شوند. شیوه دوم دستزدن به نمایشات گوناگون به ظاهر انساندوستانه و ملی داخلی است تا از این طریق بتوان مردم ناآگاه را مصروف نگهداشته، توجه آنان را از مسایل اساسی و عمق فجایع بهسوی دیگری منحرف نمود.
مسوولیت فوری ردههای بالای حکومت در حالتی که ملت غرق سیهروزی و بدبختی و بدامنی است، این نیست که رسانهها را فراخوانده به زخمیان جنگ خون اهدا کنند، در پناه دهها گارد در جادهها برآیند، به خانه این و آن قربانی در حالی سر زنند که به ابتداییترین کار یک حکومت جدید که تشکیل کابینه است، موفق نشدهاند و فریاد ملت از بدامنی و بیکاری و فقر بالاست.
اگر اینان غمخوار واقعی ملت میبودند، به جای این نیرنگهای آشنا به تغییرات پایهای و اساسی دست زده، در وهله اول دستگاه حاکم را از وجود فاسدان و خاینانی پاک میکردند که عامل اصلی بدبختیهای امروزی کشور اند، چیزی که از دولت جنایتکاران هرگز انتظار نمیرود.
البته در جامعهای ناآگاه و غرق بیسوادی سیاسی هستند تعدادی که به آسانی فریب این دغلبازیهای حکام را خورده، لب به توصیف آنان میگشایند. مثلا این روزها یک تعداد بیخبر از دنیا با دیدن رشید دوستم در ساحه انفجار در پلچرخی و یا دادن خون به زخمیان جنگ یکباره همه تاریخچه خونبار و مملو از جنایت و ستمکاریهای او را فراموش کرده، از او قهرمان میتراشند.
مردم باید به این آگاهی دست یابند که فریب نیرنگهای حکام را نخورند و معیار شان در تثبیت پاک و متعهدبودن دستگاه حاکم این باشد که واقعا چقدر کار ریشهای برای حل مصایب کشور و مردم انجام میدهند. در شرایط کنونی، مردم به امنیت، عدالت، محو فساد و موادمخدر، سرکوب باندهای مافیایی، قطع دست جواسیس بیگانگان از نهادهای دولتی، کارهای بنیادی برای خودکفایی و شکوفایی کشور، زدودن موانع در برابر پیشرفت زنان و... نیاز دارند. از دولت کنونی که معجونی از جنایتکاران و فاسدان است، بعید به نظر میرسد که جز همین سیاست فریب اذهان عامه از طریق کارهای روبنایی و سطحی، عمل جدی، ارزنده و پایهای مطابق به خواست و نیاز ملت انجام دهد.