دید قرونوسطایی به زن در نشریات جهادی
- رده: مقالات
- نویسنده: نوید نابدل
- منتشر شده در دوشنبه، 16 حوت 1395
بعد از نصب دوباره جهادیها به زور بی۵۲ امریکا و ناتو در قدرت، باوجود دشمنی خونی شان با زن، یکباره در وصف زنان سخنپراکنی را آغاز کردند تا اولا خود را با شعار عوامفریبانه بادار «رهایی زن افغان» وفق دهند و در ضمن اکت کنند که متفاوت و پیشرفتهتر از طالبان اند.
اما کارنامه مکدر تنظیمهای بنیادگرا گواه آنست که اینان گروههای صرفا مردانه بوده ضدیت شدید با زن دارند. در تاریخ پر از جنایت و خیانت اینان خوشبختانه حتی یک زن نیز دخیل نبوده است و اصلا اینان بدتر از همفکران طالبی شان، نیم نفوس جامعه را به حاشیه رانده اند. حزب اسلامی، جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی و دیگر گروههای جهادی حتی یک زن را در رده رهبری چه که در صفوف شان نداشته اند اما طی یکونیم دهه گذشته تعدادی از زنان زینتالمجلس را در بدل پول و مقام به گدیگک های تبلیغاتی شان بدل کرده اکت دفاع از زن میکنند.
جهادیهایی که دیدن رخسار زن را حرام میخواندند، حال برای عوامفریبی با زنان «بیحجاب» و «نامحرم» عکس یادگاری میگیرند، اما در عمل از زجرکشکنندگان فرخنده شهید حمایت میکنند.
برای درک ماهیت تنظیمها، نشریات گذشته شان بهترین اسنادی به دست میدهد. من دهها شماره مجله «میثاق خون» ارگان «جمعیت اسلامی» ربانی، «شفق» از «حزب اسلامی» گلبدین و «حق پاڅون» اتحاد اسلامی سیاف را مرور کردم، در تمام آنها فقط در شماره ۱۱ دلو ۱۳۶۶ «میثاق خون» مطلبی پر از دشنام علیه «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» تحت عنوان «پاسخی به یاوهسرایی های ضدجهادی نشریه پیام زن» یافتم و دیگر کلمهای در مورد زن در هیچکدام آنها موجود نبود.
در ضمن جزوهای تحت عنوان «ارشاد جهاد ــ بیانات و پیامهای رهبر جمعیت اسلامی افغانستان» را که در خزان ۱۳۶۹ منتشر شده از نظر گذشتاندم. در ۳۶۵ صفحه، برهانالدین ربانی از هرچه سخن رانده اما جملهای در مورد زنان نیافتم. حتی پیامهای عیدی و سال نو او خطاب به «برادران» است بس.
البته اکثر احزاب جهادی بعدها نشریات بهاصطلاح زنانه نیز بیرون کشیدند. مثلا حزب اسلامی تحت عنوان «پیام زن مسلمان» و «نساء» و حزب جمعیت هم مجلهای به نام «ندای زنان مسلمان افغانستان» داشت.
حتی کریم امین، نماینده حزب تیزاپپاش راکتیار که تا دیروز علنی از حملات انتحاری دفاع میکرد، با چند زن بیخبر از دنیا عکس نمایشی میگیرد تا ثابت سازد از قافله غلامان امریکا عقب نمانده است!
جملاتی از این نشریات مبتذل «زنانه» را که در اختیار داشتم گردآوری کردهام که با توجه به آن میتوان دریافت که فکر اخوانیها در مورد زن اندکترین تفاوتی با دیدگاه قرونوسطایی طالبان و داعش ندارد.
در هر صفحه این نشریات فقط تاکید بر «مراعات حجاب» است و بس. آنان طوری استدلال میکنند که گویا همه بدبختیهای جامعه و فساد اخلاقی ریشه در «بیحجابی» زنان دارد! اگر مردی با دیدن زن «بیحجاب» راه گم کرده او را مورد تجاوز قرار داد، مرد قصوری ندارد، این زن است که او را «تحریک» کرده است و باید جزا ببیند!
«ندای زنان مسلمان افغانستان» در شماره ۵ دلو ۱۳۷۰ جملات خندهآور و مضحکی درین مورد سرهم بندی کرده است:
«ستر و حجاب است که مانع نفود وسوسههای شیطانی میگردد... حجاب کوری چشم شیطان است... زن بیحجاب شرف و عزتی ندارد و هم در نزد مردم خوار و حقیر میباشد و مورد تاخت و تاز نگاههای شهوانی و انتفاع جنسی چشمان انسانهای هوسباز میباشد نتیجه آن این میشود که شخصیت زن در زیر لگد هوسبازان خورد و نابود میشود و عصمت و عفت زن برباد رود...»
«تاریخ بشر اینرا ثابت کرده که بیحجابی سبب و علت معلولاتی اعمال قبیحه چون خلوت با زنان بیگانه، رقص و حرکات حیاسوز و زنا و بدکاری میگردد...»
«حضور زن بیحجاب مایه همه فسادهای اجتماعی و فردی میباشد که به فرد فرد جوامع بشری غیرقابل انکار است.... و همچنان از اجرا و لوازم حجاب به ناز و نخره راه نرفتن و نرم و نازک سخن نهگفتن زنان است و اگر زنان مرتکب این اعمال شوند دروازه های فساد بروی اجتماع باز میشود.»
«ندای زنان مسلمان افغانستان» درست مثل طالبان جانی، بیرون آمدن زن از خانه، عطر زدن، بوت کوری بلند پوشیدن، با صدای بلند حرف زدن، آرایش بدون اجازه شوهر و... را ممنوع میداند:
در همین شماره موسیقی و رقص نیز «تخریب روح» خوانده شده حرام اعلان گردیده:
«سرود و غنا و موسیقی که ذریعهء آن روح و روان آدمی تخریب میشود و رقص نیز از جمله تفریحات تخریبی و ضداخلاقی هستند که برای فرد و جامعه اضرار بیشماری را در پیدارند و بنا بر تضاد با تعلیمات اسلامی حرام هستند.»
«نساء»، نشریه «تنظیم اسلامی زنان افغانستان» متعلق به حزب اسلامی بود که در شماره مسلسل ۱۳و۱۴ (سنبله و میزان ۱۳۷۰) خواسته «حقوق سیاسی زن» را توضیح دهد که در آن جز زنستیزی و تلاش برای محصور ساختن نیم نفوس جامعه در چهاردیواری خانه چیزی نمیتوان یافت:
«شکل حق انتخاب برای زن و یا حق عضویت زن در شورای اسلامی به این مفهوم نیست که گویا زنان نیز به مثل مردان حق کاندید شدن برای ریاست دولت را دارا میباشند چه کاندید شدن زن برای ریاست دولت بنابر نصوص شرعی حرام و محظور شمرده شده است.»
جمعیتیها مسعود را از مدافعان حقوق زن تبلیغ میکنند، اما نویسنده کتاب «احمد شاه مسعود، روایتِ صدیقه مسعود»، از همسرش نقل میکند که او حتی به برادرانش اجازه نداد چهره زنش را ببینند. امروز هم احمد مسعود را علم میکنند، اما پنج دخترش را آنچنان در کنج خانه پنهان کرده اند که آفتاب و مهتاب روی شان را نبیند!
«ستر عورت برای زنان معلوم شده. مانند جاهلیت به ناز و کرشمه از خانهء خویش خارج شده نمیتواند، وقتی با مردان روبرو میشود باید چشمانش را پایین اندازد...»
«زن باید سیرت و مظهر اسلامی داشته باشد و به واجبات اسلام ملتزم و پیرو باشد تزکیه نفس داشته باشد و از اختلاط با مردان جدا پرهیز نماید و حجاب شرعی را کاملا مراعات نماید.»
فکر ارتجاعی این اخوانیها باعث میشود که علیه شهرنشینی نیز قلمفرسایی کنند:
«... در شهر سینماها و وسایل دیگر فحاشی بیشتر از اطراف است و رفت و آمد زنان در کوچهها و بازارهای شهر نیز محرک غریزهء جنسی میباشد.»
در شماره مسلسل ۱۵و۱۶ جریده «نساء» (عقرب و قوس ۱۳۷۰) سخنرانی فاطمه «مادر عبدالله»(!!) رییس «تنظیم اسلامی زنان افغانستان» درج است که از سرتاپای آن تعفن و ضدیت با زن متصاعد است:
«در زن به مقتضای وظایف مادری، عواطف و احساسات نمود میکند و بهمان اندازه در مرد تامل و فکر رشد پیدا میکند.»
همین تخلص «مادر عبدالله» به خوبی ماهیت این خانم را بیان میدارد که تصور دارد زن «ناقصالعقل» است بنا «تامل و فکر» را خاص مردان میداند.
«نساء» شماره مسلسل ۱۷ و ۱۸ (جدی و دلو ۱۳۷۰) کشورهایی چون ایران و عربستان را که زنانش تحت قیدوبندهای فاشیستی بسر میبرند، منحیث بهشت زنان میستاید:
«در کشور سعودی روی همرفته وضع زنان بهتر است و انحرافات جنسی و بیحجابی نسبت به کشورهای دیگر کمتر مشاهده میگردد... دریوری برای زن تا بحال اجازه داده نشده است.»
«خوشبختانه بعد از سقوط شاه ایران و انتقال حکومت به مسلمانان، دوباره حجاب در ایران ترویج شد... و بدینترتیب عزت و آبرو و حیثیت زن مجددا احیا گردید.»
اما حتی پاکستان اسلامی را به خاطر قبول صدراعظم زن مورد انتقاد قرار میدهد:
«بینظیر بوتو رهبر حزب مردم در ترویج بیحجابی در پاکستان خیلی موثر واقع شده است... عکسهای رنگه او روی دوکانها، خانهها و محافل نصب میشود و فقط مردان ارازل و اوباش برای لذت بردن آنرا پخش میکنند اکثر جوانان بداخلاق عکس او را روی سینه خود نصب مینمایند... خلاصه اینکه این زن در راه انحراف مردم پاکستان مخصوصا زنان حیثیت شیطان را بخود گرفته است.»
«پیام زن مسلمان» نشریه «سیاهسر»های حزب اسلامی گلبدین بود که در برابر افشاگریها و مبارزه ضدبنیادگرایی مجله «پیام زن» ارگان «راوا» به میدان آمد. در سرلوحه شماره مسلسل ۲۶-۲۷ (۵ ثور ۱۳۷۱) «خوبی زن» را در دو چیز خلاصه میکند:
«اول اینکه نامحرمی او را نبیند و دوم اینکه او نامحرمی را نبیند.»!!
موسس این نشریه خانم فاطمه یاسر (که اصلا وجود خارجی ندارد)، معرفی شده، اما از مطالب آن برمیآید که همه توسط ریشوهای اخوانی نوشته شده و سراسر آن مملو از شوونیزم مردسالانه بوده وظیفه زن در حد «تربیت اولاد» و «آشپزی و خیاطی» تقلیل یافته است بنا در اکثر شماره ها در کنار تمجید و تعریف از مولانا مودودی و سیدقطب، صفحاتی هم به آموزش خیاطی و آشپزی اختصاص داده است:
«مسئولیت زن مسلمان» نشریه زنانه «شورای ولایتی کابل حرکت اسلامی افغانستان» متعلق به شیخ آصف محسنی و سیدحسین انوری بود که افکار ضدزن و جاهلانه این باند جنایتپیشه را انعکاس میداد. شماره چهاردهم (جدی ۱۳۷۰) این نشریه را در اختیار دارم که در مقالهی «زن مرد را میسازد مرد تاریخ را»، نقش زن در تربیت «اولاد خوب» و خانهداری محدود گشته چون از دید تنگ آنان این مرد است که تاریخ را میسازد. در تصور عصر حجری اینان، زن کاری ورای خانه نمیتواند انجام دهد و باید در چهاردیواری خانه محصور گشته صرفا اولادداری کند. این منتهای فکر تحقیرآمیز نسبت به زن است. درحالیکه زنان در میدان عمل همیشه پیشتازان و تاریخسازان بوده حماسهها آفریده اند.
امروز هرچند اکثر این عناصر در حرف خود را مدافعان زن نمایش میدهند، اما ماهیت شان کوچکترین تغییر ماهوی نکرده هنوز هم مسبب بدترین ستم و جنایت در برابر زنان اند. اکثر تجاوز های جنسی و خشونت بر زنان از سوی راهیان جنگسالار اینان در گوشه و کنار افغانستان صورت میگیرد. اینان چندین دهه پیاپی لاطایلات بالا در مورد زنان را در گوش رهروان شان و کودکانی که در مدارس اینان تربیت دیدند پف کردند که در نتیجه فرهنگ منحط مردسالاری و ضدزن آنچنان در تار و پود جامعه راه یافت که برای زدودن آن به یک مبارزه طولانی و سخت نیاز است، مبارزهای که فقط نیروهای عدالتخواه و مترقی میتوانند آنرا منحیث یک وظیفه نهایت مبرم به پیش برند.