پوسیدگی «روند سبز» در ولسوالی رستاق
- رده: گزارشها
- نویسنده: پروین
- منتشر شده در یکشنبه، 28 قوس 1395
بعد از اشغال افغانستان توسط امریکا و دیگر کشورهای غارتگر، مرتجعترین و جاهلترین افراد ریش، لنگی و پکول شانرا دور انداخته، یک شبه «دموکرات»، «مدافع حقوق زن» و... شدند و با ایجاد حزب، نهاد، انجمن و... کوشیدند گذشتهی ننگین شانرا از اذهان مردم پاک نمایند. اما هیچ شیادی نتوانست اینان را پاک سازد و بوی گند و چتلی نهادهای به اصطلاح دموکراتیک و «مدنی» شان هنوز هم از هرسو بالاست.
یکی از شهکاری های «روند سبز» متعلق به امرالله صالح این «جاسوس باافتخار»(۱) در رستاق را مشت نمونه خروار تقدیم میکنم تا با نشر این داستان تلخ، خوانندگان بتوانند به چهره واقعی این روند سیاه بیشتر آشنا شوند که فریب این عوامفریبان را نخورند.
بصیره دختر فعال و جستجوگر که در آوان کودکی پدر خود را از دست داده است، با مشکلات فراوان مکتب را تا صنف دهم به پیش برد، او با خط مشی میانتهی و دروغین «روند سبز» مغبون گردیده و برای ارتقای سطح آگاهیاش شامل این جریان به غایت ارتجاعی و ضدزن میشود.
از همینجا بدبختیاش آغاز میگردد، چون وقتی دو یا سه مرتبه در جلسات «روند سبز» حاضر میشود، مورد توجه اوباشان «سبز» مثل اکرام، سلام و... قرار گرفته، شماره تماس بصیره معصوم را بدست آورده شب و روز باعث آزار و اذیتش میشوند که بالاخره برادران بصیره بنامهای احمد خان و محمدالله ازین قضیه آگاهی یافته آنان نیز وی را مورد فشار و خشونت قرار میدهند و دیگر اجازه رفتن به مکتب را نیز برایش نداده، به زودترین فرصت بدون اینکه رضایت بصیره را بگیرند او را نامزد ساخته چند ماه بعد به خانه شوهر میفرستند.
در شب عروسی بصیره با چشمان پراشک برایم گفت: «خواهر جان نصیحت مه برای تو این است که هیچ وقت فریب وعدههای دروغین روند سبز را نخوری چون بدبختی مه از همین جا شروع شد. اینها بداخلاقترین و بیتربیهترین چهرههای رستاق استند.»
وقتی بصیره به خانه شوهرش میرود، از سوی خشو، شوهر و دیگر اقاربش نیز مورد خشونت قرار میگیرد که بالاخره تاب تحمل شکنجههای طاقتفرسا را نیاورده پا به فرار میگذارد و تا امروز مفقودالاثر است. اینکه چه سرنوشت شومی در قبال این دختر معصوم است، معلوم نیست.
۱ـ امرالله صالح در رشته نوشتههایی در روزنامه «هشت صبح»، خود و هوادارانش را در جمع جاسوسان خوب و «باافتخار» قلمداد کرده بود.