بدبختی و مشقت مردم بدخشان از نبود راه های مواصلاتی

نبود راه در بدخشان

بررسی و تحقیق راجع به مشکلات و نوعیت مشقت مردم در بدخشان مستلزم این است که از مناطق مخلتف این خطه‌ی کوهستانی دیدن نمود یا مدتی را با مردم مظلوم آن سپری کرد. تنها آنوقت می‌توان به جوانب مختلف بدبختی های مردم بدخشان آشنا گردید و یک تصویر عینی از زندگی پردرد و پررنج مردم بدخشان ارائه نمود.

میزان مشکلات و دربدری مردم در مناطق مختلف بدخشان علی‌الرغم جوانب مشترک متفاوت است. بدبختی های مردم در ولسوالی های سرحدی چون شغنان، راغها، اشکاشم، واخان، زیباک، دروازها (شکی، نسی، ماه می، کوفآب، خواهان) را نمی‌توان با ولسوالی های مرکزی یکی دانست.

من راجع به دردهای مردم ناشی از نبود راه های مواصلاتی می‌پردازم که مردم بدخشان را از قرن ها بدین سو می آزارد و بر تمامی شئون زندگی شان اثرات ناگوار خود را گذاشته است و قسمیکه مردم می‌گویند این یکی ازعمده ترین مشکلات در طول حیات شان بوده است. مردم دروازها مشکلات بیشتر را به علت دورافتادگی مناطق شان از مرکز متقبل می‌شوند و خصوصا در شش ماه زمستان این مرارتها به مراتب دردناکتر می‌شود.

درواز منطقه‌ی سرحدی بدخشان است که ولسوالی های کوف آب، ماه می، نسی، شکیو خواهان را در برمی‌گیرد. مردمان این ولسوالی ها اسفناکترین شرایط را تجربه می‌کنند.

دیدن پشتاره های کلان مواد خوراکی که توسط دروازی ها و شغنانی ها از بازارهای ولسوالی های چاه آب و رستاق ولایت تخار از راه های دشوارگذر به این ساحات انتقال می‌یابند هرانسان را به حیرت وامی‌دارد.

شرایط زندگی رنجبار در این منطقه اراده های پولادین را در مردمان شان به وجود آورده است که با هفت الی دوازده سیر پشتاره «بار» صعب العبورترین راه ها را در دوازده الی پانزده روز طی کنند و به زندگی شان به این شکل ادامه دهند.

باشندگان سایر ولسوالی ها چون شغنان، زیباک، اشکاشم، واخان، کران و منجان نیز از لحاظ سطح زندگی و درجه مصیبت ها و بدبختی ها در همین رده قرار می‌گیرند. دورافتادگی این ولسوالی ها باعث شده که مواد اولیه مورد ضرورت باشنده های دروازها و ولسوالی های متذکره هزینه های چند چند را بخود گرفته که کمرمصرف کننده هایش را خم می‌کند.

نبود راه مواصلاتی در بدخشان

کرایه فی سیر مواد از فیض آباد الی ولسوالی کوف، که نسبتا ولسوالی نزدیک به مرکز بدخشان است، ١٢٠ افغانی هزینه برمی‌دارد. کرایه در روزهای برفی که درین مناطق شش ماه طول می‌کشد بیشتر ازین گردیده و حتی دوچند می‌شود. کرایه هر نفر ٣٠٠٠ افغانی می‌شود که البته این مبلغ مصارف جانبی سفر دو و یا سه روزه را شامل نمی‌شود.

مردمیکه تقریبا تمام مواد اولیه مورد ضرورت شان را از بازار بدست می‌آورند، به استثنای باغ های کوچک سنتی و نگهداری یک و یا دو حیوان شیرده هیچ منبع عایداتی در دسترس ندارد که نیازمندی های حداقل باشندگان این مناطق را تکافو نماید.

یک مامور دروازی و یا مامورینی که در مسیر ٩٤٠ کیلومتر مناطق سرحدی بدخشان زندگی می‌کنند بر اساس نورم های حاکم در شهرهای افغانستان معاش می‌گیرد، درحالیکه هزینه های زندگی در این مناطق نسبت به شهرها فوق‌العاده بالاست.

اگرشما به دروازها بروید از فیض آباد الی زیره کی مرکز ولسوالی راغستان یک روز از صبح تا شام را در بر می‌گیرد روز بعد شما اگر وقت حرکت کنید و شانس داشته باشید و هوا مناسب باشد و موتر عوارض نکند شام به ولسوالی کوف می‌رسید که مصرف نورمال شما ٣٠٠٠ افغانی خواهد شد. روز بعد ازین ولسوالی الی ولسوالی شکی دونیم ساعت به موترسیکل راه می‌روید که ازفی نفر ١٥٠٠ افغانی می‌ستانند. بعداً ١٢-١٥ ساعت پیاده روی الی ولسوالی نسی است که بدترین کوتل ها و راه ها را طی می‌کنید. از آن به بعد با موترسیکل تا ولسوالی ماه می درواز یک روز را در برمی‌گیرد که بیشتر از ٣٠٠٠ افغانی کرایه باید پرداخت کنید.

هرگاه شما خواسته باشید به هریک از قریه جات این ولسوالی ها سفرنمایید ١٠ الی ١٥ ساعت پیاده روی را پیشرو خواهید داشت.

حال با درنظرداشت ارقام متذکره یک جمع و ضرب کنید به سادگی درمی‌یابید که سیاهی و تیرگی زندگی و روزگار یک معلم، یک مامور، یک دهقان، یک بی‌کار، یک متعلم و یک محصل درین مناطق بدخشان تا چه حد شکنجه‌بار و پردرد است.

یک مامور و یا معلم که ٦ الی ١٠هزار افغانی معاش دارد و سالانه به عناوین مختلف به مرکز بدخشان خواسته می‌شود و در ادارات فاسد کارهایشان روزها به درازا می‌کشد، معلوم است که با پول باقی مانده حتی قادر به زندگی بخور نمیر فامیل شان نیز نخواهند شد.

تمام کارمندان دولتی در بدخشان حدود ٢٠٠٠٠ تن اند، حدود ١٤٠٠٠ تن آنان شامل مامورین و معلمین معارف می‌شوند که اکثریت شان در همین گرداب بی‌انتها سالهاست که سرگردان اند.

مشقت های زندگی در بدخشان نه تنها روی شانه های معلمین و مامورین سنگینی می‌کند، بلکه بالای دهقانان، دکانداران، کسبه کاران و پیشه وران نیز اثرات زیانبارش را بجا گذاشته است. این بدبختی ها باعث شده که مفکوره فرار از دهات و راهی شهرها شدن و پاکستان و ایران رفتن مخصوصا بین جوانان شدت یابد.

مشکلات ناشی از نبود راه های مواصلاتی، همچنان دور افتادگی ولسوالی ها و قریه ها در بدخشان، دسترسی به کلینک ها و مکتب را به شدت دشوار ساخته است، حتی تاجایی که تعداد زیادی از جوانان به علت گرانی کرایه موتر الی ختم دوره تحصیلی نمی‌توانند از خانواده شان بازدید به عمل آرند. در سفر های زمستانی مردم بخاطر تهیه مواد خوارکی معمولاً طعمه برف کوچ ها و حملات حیوانات درنده گردیده جان هایشان را از دست می‌دهند.

ناگفته نباید گذاشت بدخشان مرکز فرمانروایی برهان‌الدین ربانی در سی و پنج سال اخیر بشمار می‌رفت. ولی در طول این دوره حکمرانی او حتی یک پلچک چند هزاری در هیچ یک از ولسوالی های بدخشان اعمار نگردید، برعکس خانواده و قومندانان وی به بزرگترین سرمایه‌داران افغانستان بدل شده هرکدام صاحب شهرک ها و زندگی قارونی گردیده اند.

راه دشوار عبور و مرور

گروه های سیاسی مثل سازایی های ستم ملی که بدبختی مردم را صرف ناشی از ستم ملی تفسیر می‌کردند با حاکم شدن ربانی با دسته سیاسی‌اش زیر نام تاجیک بر شئون زندگی مردم بدخشان،یکباره بی‌زبان شده کج بحثی های میان تهی را به میان می‌کشند.

طی سالهای بعد از کودتای ننگین هفت ثور نقش بدخشانیان در کارزار های سیاسی افغانستان وسعت یافت به همین خاطر افراد زیادی درین راه قربانی شدند.

قبل از بحرانهای سه دهه اخیر، به درستی عامل بدبختی های مردم بدخشان حکومت های قبلی، از آن به بعد پرچمی ها،ستمی ها و اخوانی ها محلی بدخشان زمام امور را بدست گرفته بدترین و بیشترین ستم ها را در حق مردمان این ولایت روا داشتند. مخصوصا اخوانی ها، و بقایای «ستم ملی» که به آنان پیوسته اند، از خون توده های بدخشان صاحب قصرها، زمین ها، مارکیت ها، چوکی های بلند دولتی و سرمایه های افسانوی گردیدند و بر شانه مردم فقیر سوار شدند، اما اندک ترین فکری به بهبود زندگی مردم نکردند چیزی که فقرا را از این باندها و قومندانها و قومندانچه هایش بیزار و متنفر ساخته است.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 121 نفر