گفتگو با مادر درددیدهای که جنازه سه پسر جوانش را تسلیم گرفت
- رده: گزارشها
- نویسنده: مریم مروه
- منتشر شده در دوشنبه، 30 حوت 1395
نامش شیماست و در یک خانه کرایی فرسوده در گوشهای از کابل زندگی دارد. با اولین نگاه، سوز و درد عمیق را میتوان در چهره معصومش دریافت. مادر درددیدهایست که جنازه سه پسر جوانش را در یک روز تسلیمش کردند. فقر و بیکاری پسرانش را واداشته بود که به صفوف اردو پیوسته در ناامنترین نقطه کشور به ماموریت جنگی بروند.
محمد ظاهر ۲۹ ساله، محمد حفیظ ۲۲ ساله و محمد جاوید ۲۰ ساله به تاریخ اول دلو ۱۳۹۵ در نتیجه حمله طالبان بر پوسته شان در ولسوالی میوند کندهار کشته شدند.
محمد جاوید و محمد حفیظ قبلا با کراچیهای دستی مصروف آیسکریمفروشی بودند اما چون درآمد چندانی نداشتند، تصمیم گرفتند به اردویملی بپیوندند. از این میان، ظاهر و حفیظ نامزد شده قرار بود بهزودی مراسم عروسی شان برگزار شود.
شیما سالها به دلیل فلج بودن شوهر بار سنگین رسیدگی به فرزندانش را به تنهایی حمل کرد. از بام تا شام مصروف لباسشویی و پاککاری در خانههای دیگران بود تا ۹ فرزندش را از گرسنگی نجات دهد. اما به دلیل جنگهای تنظیمی و حاکمیت طالبان، پسران کلانش که آنزمان در صنوف ابتدایی بودند، از ادامه تعلیم محروم گشتند.
شیما: غریبی از یک سو، جنگ مسعود و گلبدینیها از دیگر سو ما را دربدر کرد.
این مادر که به سختی بیمار است و فراق جگرگوشهها او را درهم شکسته، درحالیکه اشک میریخت گفت:
«به بسیار مشکل کلان شان کردم مکتب میرفتند کتابچه و قلم نداشتند، لباس خوب و منظم نداشتند حتی نان خشک برایشان درست نمیرسید، روز ها را با کچالوی جوشانده تیر میکردند. غریبی از یک سو جنگ مسعود و گلبدینیها از دیگر سو ما را دربدر کرد.»
محمد عارف پسر بزرگ شیما در ولایت فراه سرباز است. مرگ نابهنگام سه برادر به وی صدمه سنگینی زده و در وضعیت نامناسب روحی قرار دارد. درحالیکه از خشم دستها و صدایش به شدت میلرزید با فریاد بلند گفت:
«یک هزار افغانی نداشتم که خوده به جنازه برسانم. در این راه خونین که چندین جای پوسته طالبان است، مرگ را بدست گرفته در موتر آمدم. این دولت چنان یک دولت بیکفایت است که به خدا اگر در غم کسی باشه. پروای هیچ کس را ندارد. فقط به فکر خود هستند. حتی حاضر نشدند جسدها را با طیاره نظامی انتقال دهند.»
محل زندگی شیما
تمامی اعضای خانواده از پوسیدگی و شاریدگی حکومت ع وغ خشمگین بوده میگویند چند تن از مقامات، که نخواستند از آنان نام ببرند، برای گرفتن عکس نمایشی نزد شان آمدند و مقدار پول ناچیز هم به آنان کمک کردند لیکن در صفحات اجتماعی برای خودنمایی مقدار آن را چند برابر نوشتند.
شنیدن آه و نالههای استخوانسوز شیما قلب قوی میطلبد اما وجدانهای فروخته شده «مقامات» را تکانی نمیدهد. در نتیجه فساد و خیانت سران حکومت است که قتلعامی از جوانان اردو و پولیس جریان دارد، آنان حتی از نان و مهمات سربازان خط اول جنگ به جیب میزنند، با معاملههای پوستهها را تحویل طالبان میکنند و بارها نیروهای در محاصره مجبور شده اند از فرط بیتفاوتی وزارت دفاع، صدای شان را با تماس به این و آن رسانه به گوش مردم برسانند. حق خانوادههای قربانیان نیز توسط جنرالان و سترجنرالان بیسواد خورده میشود که به لیلام گذاشته شدن اپارتمانهای امارات متحده که حق بازماندگان شهدا و معلولین بود یک نمونه کوچک آنست که این روزها رسانهای شده است.