معلم شفیقه با شنیدن خبر اخراجش سکته کرد

معلم شفیقه با شنیدن خبر اخراجش سکته کرد

معلم شفیقه به تاریخ ۶ حمل ١٣٩٦ در داخل اداره مکتب عبدالرحمن شهید واقع شهر تالقان ولایت تخار هنگامیکه خبر اضافه بست شدنش را شنید سکته کرد و جان داد. وقتی او به زمین افتاد و دیگر معلمان خواستند به کمکش بشتابند، مدیر مکتب با بیان اینکه «او مکر و تظاهر به مردن می‌نماید چون مکر خصلت زن می‌باشد» کمک‌کنندگان را مانع می‌شود که او را از زمین بردارند. گفته شده است مدیر مکتب بست شفیقه را قبلاً به معلم دیگر که زن سیداکرام‌الدین ادیب می‌باشد معامله کرده بود.

شفیقه به یک خانواده فقیر تعلق داشته شوهرش دست‌فروش ساده است. او با معاش خود مصارف روزگار را پیش می‌برده است و به همین دلیل خبر اضافه‌بست شدن به مثابه گرزی بود که بر سرش خورد چون اخراج به معنی بدبخت‌شدن و تباهی خانواده‌اش بود.

اضافه‌بست کشیدن معلمان از شیوه‌های معمول رشوه‌گیری در مکاتب و ادارات معارف است. امروز در ازای استخدام هر معلم ٥٠ الی ٩٠ هزار افغانی اخذ می‌شود که بین مدیر مکتب، آمر معارف، مدیریت استخدام (منابع بشری) و رئیس معارف تقسیم می‌گردد. این قاعده بدون استثناء شامل حال تمامی معلمانی که تازه استخدام می‌گردند و واسطه‌ای چون وزیر، وکیل، والی و دیگر اراکین بلندپایه ندارند می‌گردد. سالانه ٣٠٠ الی ٤٠٠ بست برای هر ولایت داده می‌شود تا بعد از اعلان و اخذ امتحان به کسانی که شایسته آن هستند داده شود. اداره محلی ولایت برای قانونی نشان دادن کار خود مراحل اعلان و امتحان و سایر زوایای تخنیکی را طبق نورم استخدام انجام می‌دهند ولی به استثنای ٥ الی ١٠ بست که مربوط واسطه‌دارها می‌شود بقیه در بدل پول برای کسانیکه صرف اسناد داشته باشند ولی الف قالبی هم در جگر شان نباشد فروخته می‌شوند. اگر از دهن بی‌واسطه‌ها و بی‌پول‌ها آتش هم بیرون شود و سوالات را بشکل درخشان حل نمایند، نمی‌توانند به صفت معلم استخدام گردند. به همین دلیل، اکثر معلمان تازه چیزی برای عرضه به شاگردان شان ندارند در نتیجه معارف افغانستان تهی از کیفیت بوده نسل‌هایی از کم‌سوادان را فارغ داده می‌رود.

معمولا در سر هر سال تعلیمی یک تعداد از بی‌واسطه‌ها را که قبلاً به لیاقت خود و بر اساس ضرورت استخدام شده اند زیر نام اضافه‌بست اخراج می‌کنند تا زمینه برای نصب دیگرانی در بدل پول مهیا گردد. این چرخ فساد که همیشه در گردش است سال یکبار تکرار می‌شود و معلمانی را به سوی تیره‌روزی سوق می‌دهد که شفیقه یکی از آنان بود.

شفیقه قربانی یکی از مظالم محیط کار خود گردید و جان خود را از دست داد ولی محیط آموزشی و ادارات وابسته به آن مالامال از ده‌ها نوع ستم و حق‌تلفی اند که شرح آن از حوصله این گزارش خارج می‌باشد.

این نظام فاسد را همه معلمان، سرمعلمان، مامورین شاهد اند و شناخت کامل از آن دارند. آنان برای خلاصی از ظلم، نابرابری، تبعیض و انواع ستم فقط یک راه نجات دارند و آن مبارزه است. معلمان تا زمانیکه یاد نگیرند که چگونه با ساختن اتحادیه‌های صنفی متحد و یکپارچه شوند و از آن علیه زورمداری و استبداد محیط کار خود مبارزه نمایند، راه نجاتی ندارند. ادامه این وضعیت غیر از خانه‌خرابی معلمان، خیانتی در حق تعلیم و تربیت کودکان ماست. دولت‌‌های ارتجاعی و پوشالی هم که مرگ شان را در باسواد و آگاه‌شدن مردم می‌بینند، نمی‌خواهند فساد و خیانت جاری در نظام آموزشی ریشه‌کن گردد.

پس برای این که به حال روز شفیقه گرفتار نشویم، معلمان شرافتمندی که خود را در قبال تربیت نسل سالم مسئول می‌دانند، باید از همین حالا علیه گندیدگی‌ها و سیستم مافیایی حاکم دست به مبارزه زنند.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 64 نفر