از زندگی مشقت‌بار چوپان‌ها و نقش شان در جامعه آگاه شویم

چوپان‌های افغانستان

یکی از روزهای بهاری سفر داشتم به ولایت کوهستانی بدخشان. در مسیر راه رمه‌های گوسفندان را دیدم که گله گله به جهت موتر ما در حرکت اند. گوسفندان گاهگاهی داخل خط سرک شده باعث توقف وسایط نقلیه و اعصاب‌خرابی رانندگان می‌گردیدند. چندین بار پیشانی راننده موتر خودما را دیدم که ترش می‌شود و زیر لب حرف‌های بد نثار چوپان‌ها می‌کند. دلیلش واضح بود و می‌خواست بگوید که چرا آن‌ها جلو ورود گوسفندان شان را به جاده نمی‌گیرند. اما کسی این محاسبه را نمی‌کند که دویدن اینسو آنسو پشت گوسفندان در مسیر ۲۰۰ الی ۳۰۰ کیلومتر انرژی و توانی می‌خواهد که چوپان‌ها در همان دو سه ساعت اول حرکت خود آنرا به مصرف رسانده‌اند.

اواسط خزان همان سال بار دیگر راهی بدخشان شدم. اینبار در موتر لینی سوار شدم تا به فیض‌آباد بروم. وقتی موتر ما حرکت کرد و از شهر بیرون شدیم طبق معمول باز به رمه‌های گوسفندان برخوردیم که برعکس گذشته از بدخشان به طرف تخار می‌آیند. چوپان‌ها را می‌دیدم که به خاطر هر موتر که از کنار رمه شان می‌گذرد می‌دوند تا گوسفندانی را که باعث مزاحمت ترافیک شده اند دور نمایند. دست‌های درشت و ترک‌خورده، لباسهای کهنه و چهره آفتاب‌زده و سیاه آنان وضعیت نهایت اسفبار شان را بازگو می‌کرد. من که از چوپان تصویر فردی را در ذهن داشتم که در دره سرسبز بر بلندای سنگی نشسته و با توله‌اش آهنگ‌های عاشقانه می‌نوازد و در اطرافش گوسفندان به آرامی می‌چرند، وقتی زندگی حقیقی چوپان را مشاهده کردم شوکه خوردم و دانستم که حقیقت زندگی اینها با آنچه در آهنگ‌ها و فلم‌ها به تصویر کشیده شده است خیلی تفاوت دارد.

اینکه ما با موتر راحت و آرام به فیض‌آباد می‌رفتیم و آنها با آنهمه مشکلات سفر می‌کردند هر بیننده را می‌آزرد. در شرایطی که وسایط ترانسپورتی به مرگ خر در جامعه ما وجود دارند ولی چوپان‌ها هنوز به شیوه ۱۰۰۰ هزار سال قبل زندگی می‌نمایند و از وسایل ابتدایی زندگی محروم هستند، سوژه‌ای شد برای من تا کندو کاوی در مورد سایر جنبه‌های غم‌انگیز زندگی آنان نمایم.

پس می‌بینیم که چوپان‌ها، پاده‌وان‌ها، خورته‌ها، دوبی‌ها، پچاقچین‌ها، بوت‌رنگ‌کن‌ها، دست‌فروش‌ها، دلاک‌ها، موچی‌ّها و دیگر زحمتکشان اقشار باشرف و باعزت جامعه ما هستند که از آبله کف دست خود نان می‌خورند و زندگی محقر اما پرغرور خویش را پیش می‌برند.

نخستین سوال را از دریوری که من و مسافرین دیگر را به فیض‌آباد می‌رساند پرسیدم تا مفکوره‌اش را راجع به رفت و برگشت این همه رمه‌های گوسفند در مسیر سرک تخار بدخشان بدانم. ولی او که آدم خشن و خشمگین معلوم می‌شد تمایلی برای پاسخ دادن نداشت بنا از خیرش گذشتم. اما شانس یاری کرد و شخصی که در کنارم نشسته بود و به گفته خودش صاحب ۳۵۰-۵۰۰ گوسفند بود و هدف سفرش هم همکاری با چوپان‌ها، رشته سخن را به دست گرفت و اکثر سوال‌هایم را با آمار و ارقام ارزشمندی پاسخ داد که در تحلیل زیر از آنها استفاده نموده‌ام.

چوپان‌ها چه کارهایی را انجام می‌دهند؟

چوپان‌ها گوسفندان را طی هشت الی نه ماه به ایلاق که از موقعیت شان شاید ۱۵ الی ۲۵ روز پیاده فاصله دارد با پای خود می‌برند و در حدود هشت الی نه ماه آنجا می‌مانند. محلی را که گوسفندان به چرییدن برده می‌شوند ایلاق می‌نامند. ایلاق‌ها اکثراً در دامنه‌های هندوکش موقعیت دارند و هرکدام از خود نام جداگانه دارند. مثلا ایلاق شیوه بدخشان که از جمله مشهورترین‌هاست و ظرفیت همه گوسفندان موجوده افغانستان را دارا می‌باشد که همه ساله کوچی‌ها گوسفندان خود را آنجا می‌برند. در ایامی که هوا سرد است آنها را به چراگاه‌های نزدیک محله خود می‌چرانند.

چوپان در تمام ۱۸ ساعت کاری خود باید به فکر نان و آب گوسفندها باشد و از طرف شب هم از آنها خبرگیری نماید، چون گوسفندان در شب عادت دارند که گشت و گزار می‌نمایند و امکان روبرو شدن با خطر متصور است.

چوپان‌ها باید حشرات بدن گوسفندان را دور سازند، پشم های شان را قیچی نمایند، پاروی شان را جمعاوری کنند، از چوچه‌های شان مواظبت نمایند، شیر شان را بدوشند و یک عالم کارهای شاقه دیگری که برای پرورش مناسب آنها ضرورت است. خود شان در ایلاق از نان و آذوقه‌ای که خود به شکل کاملاً بدوی تهیه کرده اند استفاده می‌نمایند.

آنان در ۲۴ ساعت چهار الی شش ساعت خواب خود را به شکل نوبتی در میان بو و تعفن گوسفندان پوره می‌نمایند. چوپان‌ها طی سه فصل در ایلاق از شدت سردی و بی‌خوابی و همچنان از شدت پیاده‌روی ها و بدو بدو هایی که به خاطر گوسفندان انجام می‌دهند روی اکثر آنان را لکه‌های سیاه رنگ می‌پوشاند و چهره شان بکلی عوض می‌شود. آنان ماه‌ها از آغوش گرم و پرمهر خانواده خود دور بوده در کنار گوسفندان زندگی می‌کنند و به دلیل گرفتاری شغل شان از اجتماع انسانی دور بوده در خیر و شر قوم خود و همسایه‌ها و هم‌کوچه‌ای‌ها رسیدگی نمی‌توانند.

گوسفندان ده ماه یک سال را در چراگاه و دو ماه آنرا در طویله به واسطه ساقه خشک شده نباتات مثل بیده، شبدر کاه و همچنان جو، غامو وغیره که در تابستان برای شان تدارک دیده شده می‌شود استفاده می‌نمایند. تهیه و تدارک این خوراکه زمستانی به حیوانات نیز توسط چوپان‌ها صورت می‌گیرد.

چوچه‌های گوسفندان هنگام تولد مراقبت بسیار جدی نیاز دارند. آنها باید گرم نگهداری شوند و اکثر اوقات چون با گله راه رفته نمی‌توانند به کمک چوپان‌ها از یک محل به محل دیگر منتقل می‌شوند.

به اساس ادعای چوپان‌ها، پرورش گوسفند در افغانستان پرجنجال‌ترین کار روی زمین است و از نظر آنها این را همه مردم می‌داند. به همین خاطر آنها به این مفکوره هستند که هرگاه پول حرام را اگر گوسفند خریداری نموده یک یا دوسال پرورش دهید پول شما حلال می‌شود.

چوپان‌های افغانستان

چوپان‌ها از کاری که انجام می‌دهند منفعت‌های ذیل را به جامعه تقدیم می‌نمایند

پنج نفر چوپان با پرورش ۳۵۰-۴۵۰ گوسفند در یک سال ۲۰۰-۲۵۰ چوچه گوسفند به دست می‌آورند. یعنی چوپان‌ها در نتیجه کار یکساله شان ۲۰۰-۲۵۰ گوسفند به طبیعت تقدیم می‌نمایند یا به عبارت دیگر مالداران از بابت این سرمایه‌گذاری شان ۲۰۰-۲۵۰ گوسفند در یک سال مفاد به دست می‌آورند. هرگاه مفاد مالداران را ۲۵۰ گوسفند حساب نماییم و قیمت هر گوسفند را به‌طور اوسط ۱۵۰۰۰ افغانی قیمت‌گذاری کنیم، مجموعه مفاد مالداران در یک سال ۳۷۵۰۰۰۰ (سه میلیون و هفت‌صدو پنجاه هزار) افغانی می‌شود.

چوپان‌ها غیر از آن مقدار پولی که به کیسه مالدار علاوه می‌کنند، مزایای دیگری هم به مالدار ایجاد می‌نمایند که بخشی از آن قرار ذیل اند:

خانواده مالدار مواد سوخت زمستان خود را از پاروی حیوانات (پشقل) تامین می‌نمایند که توسط چوپان‌ها جمع‌آوری می‌شود.

خانواده مالدار سایر مصارف زندگی خویش را از فروش لبنیات ۳۰۰ الی ۴۰۰ گوسفند تامین می‌نمایند که قیمت تخمینی آن حداقل ۸۰۰۰۰۰ (هشت‌صد هزار) افغانی می‌گردد.

چوپان‌ها پشم گوسفندان را همه‌ساله قیچی‌کاری نموده جهت فروش به مالدار تقدیم می‌نمایند که این پول نیز به جیب مالدار می‌افتد. در گذشته پشم قیچی‌شده از گوسفندان توسط زنان بخصوص زنان چوپان‌ها ریسیده شده به تار تبدیل می‌گردید. بازهم زنان، بخصوص زنان دهقان، چوپان، آسیاب‌بان، پاده‌وان چون هنر گلیم‌بافی را یاد داشتند و آنرا برای ارباب، ملاک، خان، مالدارهای بزرگ و متوسط و سایر اعضای جامعه لباس، قالین، گلیم، خورجین، جوال، ریسمان، دسترخوان پشمی می‌بافتند و در مقابل آن پول نمی‌ستاندند. اگر پول هم می‌ستاندند به حدی ناچیز بود که کار شبانه روزی یکماهه شان با قیمت چند کلچه صابون برابری می‌کرد.

در اکثر موارد اطفال و زن چوپان بسی کارهای خانواده مالدار را مثل برده‌های خریداری شده مالدار انجام می‌دهند و بابت آن یک افغانی هم اخذ نمی‌کنند. آنها نان می‌پزند، پخته می‌چکند، کالا می‌شویند، ظرف می‌شویند، خانه‌ها را تمیز می‌کنند، شیر حیوانات را می‌دوشند، شیر را به لبنیات چون چکه، ماست، پنیر، مسکه، قروت، دوغ و غیره تبدیل می‌نمایند. مالدار بدون اینکه یک افغانی بابت کار شان به اینها بپردازد پولش را به جیب می‌زنند.

در افغانستان برای نگه‌داری ۳۵۰-۴۵۰ گوسفند در یک سال تقریبا به ۵ تا ۷ نفر چوپان که از آن‌ها مراقبت نمایند ضرورت است.

قسمی که در بالا گفتیم چوپان‌ها در پروسه تولید ۲۵۰ گوسفند نقش حیاتی را بازی می‌کنند که معادل ۳۷۵۰۰۰۰ افغانی می‌گردد و اگر با پولی که از فروش لبنیات و پشم گوسفند به دست می‌آید و به‌صورت تخمینی آن را ۱۰۰۰۰۰۰ (یک میلیون) افغانی حساب نماییم، ارزش اضافی را که چوپان‌ها برای مالدار به‌صورت نقدی به وجود می‌اورند ۴۷۵۰۰۰۰ (چهارمیلیون و هفصد و پنجاه هزار) افغانی می‌گردد.

زندگی مشقت‌بار چوپان‌های افغانستان

چوپان‌ها درمقابل این همه رنج و زحمت بی‌پایان که گوشه‌هایی از آن را در بالا ذکر نمودم ۳۶۰۰۰۰ (سه صد و شصت هزار) افغانی در سال دستمزد به دست می‌آورند که ۷۲۰۰۰ افغانی سهم هریک چوپان در یک سال شده ۶۰۰۰ افغانی در یک ماه و ۲۰۰ افغانی در ۲۴ ساعت برای هر چوپان می‌رسد. هرگاه کار آن‌ها را با کار مزدوران ساده سرچوک که در مقابل ۸ ساعت کار خویش ۳۰۰ افغانی مزد می‌گیرد مقایسه نماییم، چوپان ۵۰ افغانی در مقابل ۸ ساعت کار مزد می‌ستاند.

در بالا گفتیم که قیمت مجموعی مصارف مواد خوارکه ۳۵۰ الی ۴۰۰ گوسفند ۵۵۰۰۰۰ (پنجصد و پنجاه هزار) افغانی در یک سال می‌گردد که در دو یا سه ماه که هوا سرد است و حیوانات از بیرون چریده نمی‌توانند توسط آن تغذیه می‌شوند.

هرگاه خرج یک ساله گوسفندان را که ۵۵۰۰۰۰ افغانی می‌شود جمع مزد چوپان‌ها که مجموعه پنج نفر آن ۳۷۵۰۰۰ افغانی می‌گردد از مجموعه مفاد که ۴۷۵۰۰۰۰ افغانی است تفریق نماییم، صاحب مال ۳۴۸۰۰۰۰ (سه میلیون و چهار صد وهشتاد هزار) افغانی مفاد خالص بدست می‌آورد. علت بدبختی چوپان درهمین گره نهفته است. یعنی صاحب ۱۰۰٪ ارزش اضافی را که به وجود آورده‌است، مستفید نمی‌شود بلکه قسمت کوچک آن را آنهم به‌خاطر اینکه در آینده بار دیگر این ارزش اضافی را به‌وجود بیاورد، برایش حق قایل می‌شوند.

انواع چوپان‌ها در افغانستان

اگرچه اسم چوپان به کسی که گوسفند و بز می‌چراند اطلاق می‌شود و به کسانی که گاو، اسپ، اشتر می‌چراند اسم‌های دیگری به‌ کار می‌برند، ولی اینجا هدف از چوپان‌ها همان‌هایی هستند که حیوانات اهلی را می‌چرانند و پرورش می‌دهند. به همین خاطر آنان را به انواع مختلف تقسیم کرده می‌توانیم. تعدادی از آن‌ها تنها مشغول پرورش مال‌ها و حیوانات خود هستند. بعضی شان هم گوسفندان خود و هم گوسفندان دیگران را نگه‌داری و پرورش می‌دهند. اما تعدادی از چوپان‌هایی که هیچ‌چیزی از خود نداشته فقط و فقط چوپان دیگران هستند و با فروش نیروی کار خود به مالدارها، زندگی بخورنمیر خویش را پیش می‌برند. این گروه آخری اکثریت را تشکیل می‌دهند.

تمام رمه‌هایی که متشکل از ۵۰۰ و ۱۰۰۰ گوسفند است و به‌خاطر پرورش شان به ایلاق‌های دوردست مثل بدخشان منتقل می‌گردند، ملکیت مالداران بزرگ اند. بخشی از این مالداران بزرگ، قومندان‌ها و امیران تنظیمی هستند که در جریان «جهاد و مقاومت» مردم مصروف دزدی و چپاول بودند و در نتیجه در کنار بلاک‌های تجارتی و رهایشی و سایر جایدادهای مجلل، صاحب رمه‌های گوسفند هم شدند. مثلا بخش تقریبا بزرگ مالداران سابقه ولایت تخار، کندز، بغلان، بلخ و سایر ولایات در نتیجه جنگ‌ها و ناامنی‌های خانمانسوز که توسط تنظیم‌ها رخ داد، اکثرا مال‌های خود را از دست دادند و جای آن‌ها را قومندانان جنایت‌کار تنظیم‌ها پر نمودند. هریک از این قومندانان حالا صاحب بزرگترین گله‌های اسپ، خر، چندین گله گوسفند و بز و گله‌های گاو در منطقه خود هستند و به این لحاظ هیچ‌کس با آنها رقابت نمی‌تواند. آن‌ها حالا به سطح بزرگترین ملاکان و فیودال‌های شریر منطقه خود تبدیل شده، طبقات حاکم منطقه خود هستند.

اهمیت چوپان در جامعه بالاتر از انگل‌هایی به نام رهبران تنظیمی، قوماندانان جنایت‌کار، وکیلان معامله‌گر و دزد، طالبان آدم‌خوار، تکنوکرات‌های کاسه‌لیس ارتجاع، سرمایه‌داران غارتگر و دیگر افراد استثمارگر است. چون وقتی هر یک آنان را از حیات جامعه حذف نماییم، ملت جز آزادی و راحتی بیشتر، هیچ‌گونه کمبودی را احساس نخواهد کرد.

قسمی که همه می‌داند حیوانات اهلی مثل گاو، غژگاو، شتر، گوسفند، بز صرف در نتیجه پرورش گله‌یی آن‌ها به دست نمی‌آید، بلکه بخشی از آن‌ها به شکل انفرادی نگه‌داری و پرورش می‌شوند. حتا گفته می‌توانیم که بخش عمده لبنیات و گوشت حیوانات از پرورش غیرگله‌یی حیوانات که توسط مزدورهای خوردسن و پاده‌وان‌ها در قریه و ده صورت می‌گیرد، به دست می‌آیند.

در پامیر بدخشان که به‌صورت مطلق اقتصاد مالداری حاکم است، قشر پایینی جامعه که تعداد شان بیشتر از ۵۰۰ الی ۶۰۰ فامیل است، اکثرا غژگاوها، گوسفندان، بزها، شترهای طبقات مرفه صرفا در مقابل استفاده از شیر روزانه و پارویی که منحیث موادسوخت در زمستان مورد استفاده قرار می‌دهند، نگه‌داری و پرورش می‌دهند. آنان درمقابل این همه کار شان حتا یک افغانی هم منحیث مزد ماهانه از مالداران به‌دست نمی‌آورند. همه‌ فامیل‌هایی که در منطقه پامیر بدخشان زندگی می‌نمایند حداقل صاحب یک تعداد حیوان هستند. آن‌ها با تبادله تعدادی از حیوانات یا فرآورده‌های حیوانی، وسایل زندگی چون خوراکه، پوشاک و غیره را تامین می‌نمایند.

کوچی‌ها

براساس آمار وزارت زراعت افغانستان کوچی‌ها مالک ۷۵٪ گوسفند و ۵۰٪ بزهای موجود در افغانستان هستند. کوچی‌ها زندگی ثابت ندارند و در تمام فصول سال از یک محل به محل دیگر که شرایط جوی برای حیوانات شان مناسب باشد، کوچ می‌نمایند. آنان تمام مصارف زندگی خود از همین راه به دست می‌آورند. کمبود چراه‌گاه‌ها باعث شده که آنان طی سال‌های گذشته با مردم مناطق مختلف افغانستان درگیر شود و این تعدادی از آنان را حتا به دامان طالبان افکنده‌است. دولت که براساس قانونی اساسی کشور مکلف به اسکان آنان گردیده، در این مورد کوچکترین اقدام عملی ننموده‌است.

پاده‌وان‌ها

در محیط دهات افغانستان اکثریت مطلق خانواده‌ها یک راس گاو دارند تا برای شان شیر بدهد. آنان در سطح قریه یک نفر را منحیث گاوچران (پاده‌وان) استخدام می‌کنند و برایش مزد می‌دهند. این افراد در مقابل گاوچرانی مزد ناچیز به دست می‌آورد که با آن زندگی فقیرانه خود را پیش می‌برد. آنان در حدود ۲۰۰۰۰ افغانی در سال مزد می‌ستانند. همچنان بخش‌هایی از موادسوخت و گندم مورد ضرورت سالانه خود را از خرمن‌های مردم قریه به‌صورت رایگان به دست می‌آورند.

گاوچران‌ها صبح‌ها وقت گاوها را جمع‌آوری نموده به چراگاه می‌برند و شام به خانه خود برمی‌گردند. اینان هیچ کار اضافی غیر از گاوچرانی برای صاحبان گاوها انجام نمی‌دهند چون شرایط ایجاب نمی‌کند که یک نفر گاوچران به همه گاوهایی که به ده آورده‌است، شب‌هنگام رسیدگی نماید. پاده‌وان هر شام وقتی گاوها را به خانه‌های صاحبان شان تسلیم می‌کند، یک قرص نان خشک از هر خانه می‌گیرد و بعدا راهی خانه خود می‌گردد. شرایط زندگی بر زن و بچه پاده‌وان‌ها مثل وضیعت پسر چوپان‌ها و دهقانان فقیر اسفبار و غم‌انگیز است.

۳.۸ میلیون نفر در افغانستان مصروف شغل چوپانی اند

رنج چوپان رنج پنج یا ده انسان که گاه‌گاهی با رمه بزرگی از گوسفندان از کنار تان می‌گذرد نیست، بلکه رنج آنان رنج بالاتر از سه‌ونیم میلیون انسان زحمت‌کش سرزمین بلاکشیده ماست.

افغانستان کشور زراعتی است که ۸۰ فیصد مردمش به زراعت اشتغال دارند. از جمله ۶۶ ‌فیصد صادرات زراعتی افغانستان، ۱۶ درصد آن شامل صادرات حیوانی می‌گردید که پشم و روده ۱۰ درصد آن را تشکیل می‌داد.

مالداری بخصوص پرورش گاو، گوسفند، بز، شتر، غژگاو منبع رایج عایدات مردم دهات افغانستان است. این اقتصاد نه تنها زندگی روستاییان را پیش می‌برد بلکه شریان‌های اقتصادی شهرها را هم آبیاری می‌کند.

زندگی مشقت‌بار چوپان‌های افغانستان

در گذشته که سطح زندگی پایین بود و مناسبات سرمایه‌داری هنوز توسعه نیافته بود، هر منطقه به تولیدات و فرآورده‌های اقتصادی خود تکیه داشت و به همین خاطر مالداری از جمله اقتصادیات مهم جامعه به حساب می‌رفت و مالداران در کنار زمین‌داران، طبقات حاکم جامعه به شمار می‌آمدند. چون قدرت اقتصادی افراد در آن وقت به مقدار زمین و تعداد گوسفندان و حیوانات که تحت پرورش داشتند سنجیده می‌شد، چیزی‌که امروز تغییر کرده‌است.

برای آگاهی از حجم مالداری در افغانستان و تعداد افرادی که مشغول این کار هستند، به ارقام رسمی که از طریق بخش مالداری وزارت زراعت به نشر رسیده است، مراجعه می‌کنیم تا با استناد به آن، تعداد زنان، مردان و اطفال چوپان افغانستان را که چرخ مالداری کشور را به گردش می‌آورند آگاهی یابید.

افغانستان الی سال‌های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲ حدود ۲۲ میلیون گوسفند، ۳.۶ میلیون گاو، ۸.۹ میلیون بز داشته‌است که در نتیجه سگ‌جنگی‌های تنظیمی، خشک‌سالی‌های پیهم، قطع علفچرها و سقوط پرورش و تجارت حیوانات به علت ناامنی‌ها و پاتک‌سالاری‌ها و به‌وجود‌آمدن قدرت‌های محلی و ملوک‌الطوایفی و افزایش پاتک‌پولی‌ها در داخل کشور، تولید حیوانات متذکره بخصوص گوسفند از ۲۲ میلیون به ۸.۸ میلیون سقوط نمود که ضربه خردکننده‌ای به اقتصاد مالداری افغانستان وارد آورد.

بر اساس آماری که «سازمان غذایی جهان» بعد از سروی در سال ۲۰۰۳ ارایه نموده‌است، افغانستان دارای ۳.۷ میلیون گاو، ۸.۸ میلیون گوسفند، ۷.۳ میلیون بز، ۱.۶ میلیون خر، ۱۸۰۰۰۰ شتر، ۱۴۰۰۰۰ اسپ و ۱۲.۲ میلیون مرغ، مرغابی، فیل‌مرغ و غیره پرندگان بود.

همچنان براساس سروی متخصصان زراعت و مالداری افغانستان، در صورت احیای علفچرهای دامنه‌های هندوکش، ساحه علفچر به ۳۱ میلیون هکتار (که معادل ۴۷ الی ۴۹٪ حصه خاک افغانستان می‌گردد) می‌رسد و در این صورت افغانستان گنجایش ۳۱۰ میلیون حیوان را دارد.

تصور می‌شود که حال تعداد بز و گوسفند به حدود بیست میلیون برسد. حداقل برای ۵۰۰ گوسفند ۷ نفر چوپان ضرورت است. در این صورت برای ۲۰ میلیون بز و گوسفند ۲۸۰۰۰۰۰ (دومیلیون وهشت‌صد هزار) چوپان کار می‌کند.

اگر برای ۸۰-۱۰۰ گاو یک نفر پاده‌وان در نظر بگیریم، تعداد افرادی که گاوها را به چراگاه می برند ۵۰۰۰۰ نفر می‌شوند.

حداقل برای پرورش، نگه‌داری و مواظبت دو میلیون و صد و چهار هزار خر، اسپ و شتر که به منظور بارکشی و تفریح از آن‌ها استفاده می‌شود، ۵۰ هزار نفر مصروف است.

هرگاه افراد مشغول پرورش حیوانات متذکره را جمع نماییم، مجموعا بالغ بر ۳.۸ (سه میلیون و هشت‌صد هزار) نفر می‌گردد. یعنی بدون کودکان و زنان که آنان هم در نگهداری، حفظ و مراقبت حیوانات اهلی سهم می‌گیرند و به‌طور علیهده درباره آن‌ها صحبت هم شده‌است، این سه میلیون و هشتصد هزار نفر موتور مالداری افغانستان را در گردش نگه‌داشته‌اند و نگه‌می‌دارند.

چوپان‌های افغانستان

موقعیت اجتماعی چوپان‌ها در جامعه

موقعیت اجتماعی چوپان‌ها مثل موقعیت سایر اقشار جامعه تابع سهمی است که آنان از تولید ارزش‌هایی که به جامعه تقدیم نموده‌اند، به شکل عادلانه یا غیرعادلانه نصیب می‌شوند. چون در جامعه ما قوانین موجود کار به نفع طبقات پایین نیست و اگر چیزی در قوانین کار به نفع آن‌ها نوشته شده باشد پیگیری نمی‌شود. بناً ناگفته معلوم است که ارزشی را که چوپان‌ها تولید می‌کنند به شکل عادلانه نصیب نمی‌شوند. در نتیجه چوپان‌ها در موقعیت اجتماعی پایین و صاحبان آنان در موقعیت اجتماعی برتر قرار می‌گیرند. موقعیت اجتماعی پایین چوپان‌ها به سطح زندگی پایین آنها باقی نمی‌ماند بلکه انواع تبعیض و تحقیر را هم نسبت به آنان و فامیل‌های شان زمینه‌سازی می‌کند.

چوپان‌ها تنها قشر جامعه هستند که هیچ‌کس درباره آنان سخن نمی‌گوید و از درد و رنج شان حرفی به میان نمی‌آورند. تو گویی که درد و رنج آنان درد و رنج انسان نیست. تو گویی آنان یک مشت حیوان هستند که با مفاهیم و مزایای بهروزی، خوشبختی، عدالت، برابری و... ناآشنا اند.

چوپان‌ها از بسکه محکوم و محروم هستند، به سادگی در قطار سایر اتباع محکوم جامعه ‌ما چون جوگی‌ها، قوال‌ها، هندوها، گجرها و... قرار می‌گیرند و فراموش‌شده‌ترین مردمان سرزمین درددیده ما هستند که حاکمان فاسد و پوشالی افغانستان نیز حتا در سطح حرف و لاف و پتاق هم اسمی از آنان نمی‌برند، بگذریم از این که عملا برای بهبود زندگی شان کاری انجام دهند.

دخترهای اقشار مرفه یا نسبتا مرفه جامعه وصلت با چوپان یا پسرش را نوعی خفت و شوربختی پنداشته به آن رضایت نشان نمی‌دهند. بارها از زبان کسانی در دهات می‌شود شنید که با شرمساری اظهار کرده‌اند که چون دخترش را کسی نگرفت مجبور شد که او را به دهقان یا چوپان خود بدهد.

حتا بعضی مدعیان «انقلابی»‌بودن به علت سطح پایین سواد شان است یا این که از جامعه و طبقه که برایش مبارزه می‌کنند، بی‌خبر هستند، یا هر دلیل دیگر که نابخردانه در صفحات اجتماعی و بخصوص فیسبوک جنایت‌کاران و رهبران شان را چوپان و پاده‌وان گفته به زعم خود دشنام می‌دهند. کریه‌تر از آن این که تصاویری از رهبران جنایات‌کار (محقق، دوستم، عبدالله، گل‌آغا شیرزوی، عطا، اسماعیل و وغیره) را طوری بازسازی می‌کنند که آنان را در حالت چوپانی، موچی‌گری و... نشان دهند و به این صورت به فکر پوچ شان آنان را توهین کنند. این عناصر بی‌خبر از این اند که با این کار در واقع به این جانیان وجهه می‌بخشند، چون چوپان و موچی و دلاک زحمتکش‌ترین و شرافتمندترین اقشار جامعه اند که از دسترنج و زحمت خود زندگی می‌کنند و هیچ‌گاهی به مال و ناموس دیگران چشم ندوخته و با فروش وطن خود به بلندمنزل‌‌ها و موترهای ضدگلوله و مقام دست نیافته‌اند.

در گذشته‌ها وقتی به قصابی‌های سر می‌زدم، بدون این که بدانم چه کسی رنج و تکلیف پرورش حیوان آویزان در چنگک را دیده‌است، گوشت خریداری نموده، پی کار خویش می‌رفتم. همان گونه که رنج دهقان را در میوه‌ها، سبزیجات و حبوبات مشاهده نمی‌کردم، همانگونه که رنج مزدور و گلکار را در ساختمان‌های مجلل شهرها مشاهده نمی‌کردم، رنج چوپان را در گوشت آویزان شده چنگک‌های قصابی هم مشاهد نمی‌کردم.

فکر نمی کردم که چوپان خسته و آلوده به خاک، سیاهی و تعفن تا این اندازه به‌خاطر بقای انسان‌ها و حیوانات اهلی کره زمین مفید اند و نیروی جمسی و فکری خود را وقف راحتی و بهزیستی مردم افغانستان می‌نماید. فکر نمی‌کردم در نتیجه تلاش، عرق‌ریزی چوپان، حیوان به مرحله استفاده جامعه به چنکگ قصابی می‌رسد.

من مطمئن هستم که هیچ‌کس توجه نمی‌کند اگر چوپان را از جامعه حذف نماییم، به کمبود مواد خوراکی اولیه مواجه می‌شویم. نه تنها به کمبود گوشت بلکه به کمبود پشم، لبنیات (شیر، قیماق، چکه، مسکه، ماست، پنیر، دوغ و قروت) دچار می‌شود.

پس می‌بینیم که اهمیت چوپان در جامعه بالاتر از انگل‌هایی به نام رهبران تنظیمی، قوماندانان جنایت‌کار، وکیلان معامله‌گر و دزد، طالبان آدم‌خوار، تکنوکرات‌های کاسه‌لیس ارتجاع، سرمایه‌داران غارتگر و دیگر افراد استثمارگر است. چون وقتی هر یک آنان را از حیات جامعه حذف نماییم، ملت جز آزادی و راحتی بیشتر، هیچ‌گونه کمبودی را احساس نخواهد کرد.

پس می‌بینیم که چوپان‌ها، پاده‌وان‌ها، خورته‌ها، دوبی‌ها، پچاقچین‌ها، بوت‌رنگ‌کن‌ها، دست‌فروش‌ها، دلاک‌ها، موچی‌ّها و دیگر زحمتکشان اقشار باشرف و باعزت جامعه ما هستند که از آبله کف دست خود نان می‌خورند و زندگی محقر اما پرغرور خویش را پیش می‌برند.

به همین خاطر است که چرک ترک‌های دست چوپان، بو و تعفن خانه چوپان، لباس‌های کهنه و ژنده چوپان که با خون دل آن را به دست می‌آورد، نسبت به قالین درجه یک، لباس‌های شیک، موترهای مودل بالای که افراد مفتخوار متذکره جامعه از طریق غارت‌گری، رشوه‌گیری، وطن‌فروشی، دین‌فروشی، ناموس‌فروشی، مردم‌آزاری و نوکری به اجانب به‌ دست آورده‌اند، نزد هر انسان بااحساس عزیزتر و باآبروتر و قابل ستایش است.

با توجه به نکات بالا، باید به طبقات و اقشار زحمتکش جامعه خود افتخار کنیم و آنان را وارثان و صاحبان اصلی این سرزمین بدانیم. برای کسب حقوق آنان در هرحد ممکن تلاش کنیم و هرگونه تحقیر و توهین به آنان را خاینانه و ابلهانه بدانیم.

چوپان‌های افغانستان

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 40 نفر