صلح مافیایی، جنگ‌های ویرانگر در پی دارد

صلح مافیایی، جنگ‌های ویرانگر را در پی دارد

افغانستان به ماتمکده‌ی شهروندانش مبدل شده است: از واخان تا فراه خون فرزندان این سرزمین جاریست؛ هم اکنون ولسوالی مالستان و جاغوری در ولایت غزنی، سراسر ولایت فراه و قسمتی از ارزگان و سایر مناطق کشور در سوگ عزیزان فرش عزا پهن نموده و ساحات گوناگون در معرض سقوط قرار دارند. در چنین وضعیتی اشغالگران امریکایی با متحدان خونریزش به‌مثابه آتش‌افروزان معرکه، «سریال صلح» را علم نموده و در تقلا اند تا طالب ویرانگر را در کنار دولت ملا-مافیایی به‌صورت رسمی نصب کرده و خون هزاران بی‌دفاع را زیر پرده صلح بار دیگر قربانی قدرت این جانیان قرن نمایند.

بنابر همین سیاست خاینانه، خلیلزاد نماینده دولت اشغالگر با حلقه به گوشان طالبی و غیر طالبی در حال طراحی نقشه دولت موقت با معجونی از جنس طالبی، تنظیمی، تکنوکرات و سایر دشمنان سوگندخورده مردم سرگرم گپ و دیدار است تا طردشدگان مفلوج را بر گرده‌های زخمی مردم ما برای صدمین بار سوار کنند.

از جهت دیگر، غنی منحیث کلان سرسپردگان دولت کنونی که گویی از قاره‌ی دیگری‌ست و خدا نکند که آب از آب تکان خورده و بینی کسی خون شده باشد، سرمست کارزارهای انتخاباتی خود در ولایات بوده و با بی‌شرمی تمام عملکرد ننگین و خونین چهار سال اخیر خود را و یاران‌اش را زورق زرین و سیمین جلوه دهد.

و اما مردم بی‌دفاع افغانستان که سال‌هاست در گرو درندگان طالبی و مافیای دولتی بدترین روزگار را سپری کرده و می‌کنند، اینک فاجعه از پی فاجعه، هست و بود شان را به سوی قهقرا سوق داده، در جهنم ناامنی و سرما کشنده در حیرت اند که چه باید کرد تا از شر هیولاهایی آدمخوار رهایی یابند.

به‌طور نمونه اگر وضعیت بحرانی ولایت فراه را در چند روز اخیر به بررسی بگیریم، به این نتیجه می‌رسیم که چیزی به نام دولت که حافظ جان و مال مردم باشد وجود ندارد. از یک سال بدین سو طالبان با تجمع گسترده حلقه را بر شهر فراه تنگ‌تر ساخته و چندین بار پوسته‌های حلقوی شهر را تاراج نموده و با واردکردن تلفات جانی تا دروازه‌های قومندانی و مقام به‌اصطلاح ولایت خود را رسانیده‌اند. نگاهی می‌اندازیم به چند مثال اخیر:

به تاریخ ۲۰ عقرب ۱۳۹۷ طالبان پوسته‌های دوراهی گهنکان، باغ حاجی معلم پایگل، غندی برنگ‌توت و باغ پل را با تمام ساز و برگ نظامی‌اش در ظرف چند ساعت تصرف نمودند و سربازانش را کشته، زخمی و اسیر کردند. در مسیر باغ‌ پل و مرکز شهر چندین موترباربری نیز طعمه حریق می‌گردد و چند راننده نیز زخمی می‌شوند. باشندگان نیز تلفات مالی و جانی داشته و طالبان وارد ناحیه پنجم شهر می‌گردند.

در دوشنبه، ۲۱ عقرب ۱۳۹۷، تهاجم گسترده بر قریه خوست ولسوالی خاک سفید این ولایت که باعث تلفات ۴۰ تن شامل زنان و کودکان می‌شود و تمام دارایی مردم توسط طالبان به آتش کشیده می‌شوند.

دو روز بعد در ۲۳ عقرب، ولسوالی خاک سفید به دست طالبان سقوط کرده و بر پوسته‌های چهاردوبر شهر هجوم بردند که منجر به تلفات بیش از ۶۷ نفر و اسارت تعداد وسیع از نیروهای نظامی دولت گردید.

در ۵ کیلومتری شهر فراه پرچم طالبان بالاست و با پاتک و زنجیر انداختن، رسما عابران را بازرسی می‌کنند.

بسیار کم شبی را می‌توان به یاد آورد که طالبان از چندین نقطه بالای شهر حمله‌ور نشده باشند و طرفین درگیر با سلاح‌های سبک و سنگین وحشتی را راه نه انداخته باشند، دهشتی که در تاریخ فراه سراغ نداریم. باشندگان فراه هر لحظه در حال گریز اند. آرامش و خواب از چشمان مردم بخصوص زنان و کودکان پریده و مرگ به امر عادی زندگی مبدل شده و همه‌کس برای مرگ خویش لحظه‌شماری می‌کند. فراهیان با کوه غم و اندوه امید زنده‌بودن را در این شرایط ندارند با پریشانی برای لقمه نان بخورنمیر از خانه بیرون می‌شوند، اما چیزی عاید شان نمی‌گردد و با خود قصه‌های ویرانی و کشتار و سقوط پوسته‌ها و پیشروی طالبان به خانه برمی‌گردند.

قرار گزارش‌ها از زبان کارمندان دولتی که نمی‌خواهند نام شان فاش گردد، رییس «امنیت ملی» شخص بی‌کفایت به نام جسیم همه روزه ساعت ۴ عصر روانه لوا می‌شود تا در امان مانده و مبادا خوابش خراب گردد، صبح‌ها بعد از ارزیابی وضعیت امنیتی مسیرش، به دفتر کار خود بر‌می‌گردد. والی جدید نیز که با لاف ارتقای ولایت فراه از درجه دوم به اول کار را آغاز نمود، فرد ناتوانی‌ست که بر اوضاع کنونی کنترولی نداشته و بیشتر در فکر جیب خویش است.

چندی قبل، غنی قصد داشت جهت نمایشات مسخره انتخاباتی به بهانه افتتاح شفاخانه فراه و میدان‌هوایی سفری به این ولایت داشته باشد، نیروی ویژه امنیتی‌اش رسیدند ولی بنابر شدت ناامنی مشاورانش به او اجازه ورود به این شهر را ندادند. شهروندان فراه که از وضع خونبار به ستوه آمده‌اند به طعنه می‌گویند: «مگر جان او از جان ما شیرین‌تر بود؟ اگرچه او تنبان حیا را پاره کرده، ولی کاش می‌آمد تا ما نیز به‌نوبه خود بغچه‌های دشنام را زیر بغل‌اش کرده او را به کابل می‌فرستادیم تا نتیجه و مفاد پیمان استراتیژیک با امریکا را بار دیگر به تمام ملت شرح می‌داد!»

نمونه ورقه جلب طالبان به یکی از دکانداران شهر فراه.
نمونه ورقه جلب طالبان به یکی از دکانداران شهر فراه.

از یکسال بدینسو مهاجرت فراهیان به هر سو شدت یافته و تعداد وسیعی که توان اقتصادی نداشتند در اثر ناامنی، توحش طالبی و هدف قرار گرفتن خانه‌های شان توسط توپ‌های کور دولت؛ خانه و مزرعه خود را در روستاها رها و به شهر پناه آورده‌اند، اینک ناامنی بار دیگر در پناه گوش شان یعنی میان ناحیه‌های چندگانه شهر فراه رسیده است و مردم سخت نگران سرنوشت خویش اند که چه باید بکنند.

روز شمار تلفات و تباهی چند روز اخیر به‌طور نمونه نشاندهنده شاریدگی رژیم مزدور افغانستان نه تنها در فراه بلکه در سراسر کشور را به اثبات می‌رساند. سخنگویان وجدان‌باخته رژیم که حقیقت را کتمان و در برابر رسانه‌ها همیش جمله «اوضاع در کنترول ماست!» را قلقله می‌کنند و بدینوسیله خاک به چشم ملت پاشیده برای نظام مردم‌کش و ویرانگر در ازای چند افغانی رذیلانه عوام‌فریبی می‌کنند و با این دروغ محض که گویا ۵۵ فیصد خاک تحت حاکمیت شان است با سرنوشت مردم بازی می‌نمایند.

جنایتکاران معلوم‌الحال و حامیان بیرونی شان وضعیت فعلی مردم افغانستان را چنان فاجعه‌بار ساخته‌اند که در هیچ دوره‌ای سراغ نداشتیم. اگر فراه ولایت دورافتاده است و رسیدن امکانات نظامی اندکی سخت، ولسوالی مالستان و جاغوری و ارزگان چند روز است در محاصره طالبان ددمنش قرار دارد و نیروهای به‌اصطلاح صلح‌دوست ناتو و دولت پوشالی چنان سنگ پشتی حرکت دارند که مردم کاملا ناامید گشته و در کنار کشته و زخمی‌شدن افراد بی‌شمار، هزاران هزار تن خانه و کاشانه خود را ترک کرده به هر سو متواری گردیده‌اند و تعداد دیگر که فقر کمرشکن زمین‌گیر شان کرده با تهدیدات کشنده و سرمای شدید در محاصره جنایتکاران طالبی مرگ خود و عزیزان شان را هر لحظه می‌شمارند.

نواختن طبل صلح و شدت بخشیدن جنگ روی دیگر سکه‌ سیاست ویرانگر امریکاست که می‌خواهد برای چند دهه پسین مردم ما را به شکل دیگری قربانی ساخته فریب دهد. زیرا امریکای اشغالگر از همان آوانی که چشم حرص و آز به سرزمین‌های دوردست گشوده در هیچ گوشه‌ای از جهان جز غارت و آدم‌کشی و بهره‌کشی، ترور و تقویه و ایجاد رژیم‌های ضدملی، صلح و سعادتی را به ارمغان نیاورده است.

توقع صلح و آرامش از جنایتکاران طالبی، دولتی و حامیان خونریز شان که بارها در همین سرزمین آزموده شده‌اند، خودفریبی بیش نیست. پس در اوضاع کنونی مردم ما باید با بسیج همگانی و خیزش سراسری در برابر تمامی دشمنان سوگندخورده میهن یک مشت واحد شده، تفرقه و توطئه‌های خاینانه را در هر کجا که روید درهم شکسته و بیش از این فریب دلاله‌های سیاست را نخورده، بر گرد تشکل آگاه و مردمی به‌سوی افغانستان مستقل و شکوفا گامزن شوند.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 129 نفر