جنگ های کثیف سی.آی.ای
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: نویسنده: مایکل برینر | مترجم: سمیر
- منتشر شده در چهارشنبه، 16 اسد 1392
نویسنده: مایکل برینر | مترجم: سمیر
منبع:
«کونتر پنچ»،
۲۲ اپریل ۲۰۱۳
حال به همه آشکار گردیده که سی.آی.ای با عملکرد های زشت خود یکی از ستون های تامین کننده قدرت واشنگتن است. با آنکه این موضوع مانند تغییرات آب و هوا بر سر زبانهاست، اما هیچکس کاری در زمینه انجام نمیدهد.
افشای هواپیما های بدون سرنشین و کارشکنی های دولت بعد از گزارش تائید شده بوسیله جان برینان، موجی از اعتراضات را ایجاد کرد. این حادثه حساسیت شدید را بوجود آورد، چون قصر سفید آماده بود تا برنامه خود برای کشتن امریکایی ها در خارج از کشور را در مقابل منافع داخلی بیش از پیش گسترش دهد. وعده های مبهم جان برینان برای کاهش استفاده ازین هواپیما ها کاری را از پیش نبرد. حتی هیچ یک از مقامات رسمی صدای خود را در مقابل کشتار خارجی ها ـ که بیشتر شان غیر نظامی اند- بلند نکرده که در حال حاضر این به ماموریت روزانه ما در افغانستان، پاکستان، یمن و سومالیا تبدیل شده است.
این شاید تغییر کند. حال تصویر جدید که در مقابل ما قرار دارد، نشان میدهد که سی.آی.ای بطور مستقل عملیات مخفی خود را علیه دولت پاکستان براه میاندازد، بدون اینکه مجوز لازم برای اینکار را داشته باشد. این سازمان با انجام همچو کار ها کوچکترین فرصت برای امریکا نمیگذارد تا به آرامی از افغانستان و نقاط مرزی پاکستان رهایی یافته، و هیچ نشانهای از بیثباتی را در هردو طرف خط دیورند بجا نگذارد. تصویر مفصلی که توسط دو نویسنده در مورد فعالیت های ریموند دیویز ارائه گردیده، سر و صدا هایی را در پی داشت، آنان در نوشته هایشان (مارک مزیتی در «مسیر خونین» و جریمی سکایل در «بازی کثیف») از بیکفایتی ها و عدم شایستگی در میان رهبران سی.آی.ای میگویند. درین کتاب ها روی نشست های شورای امنیت ملی نیز بحث شده که بهترین کلمه برای بیان این نهاد، کلمه «بیکاره» است. اصطلاحات بازاری بیشتر از کلمات رسمی در جلسات کابینه حتی در مسایل حساس و مهم روی زبان ها میآیند و در مواقعی که به قوماندان اعلی قوای مسلح ضرورت است تا رهنمایی های لازم برای عملیات را ارائه کند، او حاضر نیست.
ریموند دیویز در نخست یکی از اجیران کمپنی «بلک واتر» بود که به لاهور فرستاده شد. بزودی از طرف مسئول سی.آی.ای در آنجا برایش ماموریت مخفی داده شد بدون اینکه دانش کافی در مورد آنکشور داشته و یا در زمینه آموزش دیده باشد. بعد ها دیده شد که او همزمان از دو منبع یعنی سی.آی.ای و واحد عملیاتی ویژه پنتاگون معاش دریافت میکند. دیویز مانند صد ها تن دیگر، بخشی از نظامیان اسبق و ماموران جاسوسی بودند که تحت یک برنامه به پاکستان فرستاده شدند تا به شناسایی و تحت فشار قرار دادن گروه های تندرو اسلامی، که تهدید به ایالات متحده محسوب میشدند، کمک کنند. تعریف «تهدید» خیلی گنگ بنظر میرسید، آنان میخواستند ازین طریق ده ها گروه پاکستانی را که نه موجودیت عملی و نه قصد حمله به ایالات متحده را داشتند، زیر پوشش خود قرار دهند. ارتش پاکستان و سازمان استخبارات آن (آی.اس.آی) نیز مشمول این برنامه بود که به آنان نه به عنوان همکار بلکه مانند دشمن دیده میشد. سی.آی.ای عملیات بزرگ را علیه آنان راه انداخت. اهداف و مقاصد این برنامهی بیباکانه تا حال بیان نگردیده است، ظاهرا این یکی از برنامه هایی است که قصر سفید نسبت به آن بیپروایی اختیارکرده است. این میتواند یکی از بدنام ترین عملیات امریکا باشد، مگر اینکه اوباما مفهوم دیگر از آن ارائه کند.
فعالیت های دیویز به یک جنجال دیپلوماتیک تبدیل شد. او با استفاده از یک پوشش ضعیف کنسولی در لاهور بعضی عملیات ها را علیه گروه «لشکر طیبه» مقیم پنجاب راه انداخت که خیلی دورتر از مرز افغانستان بود. این باعث تیره شدن روابط او با مقامات پاکستانی شد، با آنکه هر دو طرف این جریان را یکی از مشهورترین حلقه های بنیادگرایی در پاکستان پنداشته و خواستار مبارزه با آن بودند. صرف نظر از جزئیات این عملیات، دیویز حادثه دیگری را نیز خلق کرد، او در حال رفت و بازگشت از یک جلسه بود که مورد تعقیب ماموران آی.اس.آی قرار گرفت، در نتیجه درگیری او زخم برداشت و دو تن از ماموران پائین رتبه آی.اس.آی که سوار موترسایکل بودند کشته شدند. بعدا موتری که توسط سی.آی.ای برای نجات او فرستاده شده بود، در میان جمعیت وسیع از مردم با یک غیر نظامی برخورد کرد. تعقیب کردن دیویز کار مشکل نبود، او همیشه با یک موتر سپورتی در گشت و گذار بود که بسته های سلاح، مهمات، لوازم جاسوسی (که بسته آرایشی نیز جز آن بود) را در خود جاد داده بود. در صورت بروز مشکل میتوانست از اعتبار نامهای که با خود داشت نیز استفاده کند. او همچنان پاسپورت ها و کارت های هویت متعدد با خود حمل میکرد.
ریموند دیویز، مامور مخفی سی.آی.ای در پاکستان بود که باعث کشته شدن سه پاکستانی گردیده زندانی شد. قضیه او به یکی از بحث های داغ در پاکستان بدل شد، اما دولت امریکا با استفاده از نفوذش در دولت آنکشور، او را از چنگ قانون نجات داد.
این حادثه بحران جدی را در روابط امریکا و پاکستان ایجاد نمود که آثار آن تا به امروز مشهود است. واشنگتن برخورد تند نسبت به این موضوع داشت. آنان درخواست های مکرر پاکستان برای روشن شدن موضوع را رد کردند. لئون پنتا بحیث رئیس سی.آی.ای از ارائه معلومات دقیق در مورد هویت اصلی دیویز سر باز زد. حتی در ملاقات محرمانه با همتای پاکستانیاش، جنرال پاشا، دیویز را افشا نکرد، بلکه حملات و تهدید های زیاد را متوجه رهبران نظامی پاکستان نمود. او کمیرون منتر، سفیر امریکا در پاکستان را شدیدا زیر نظر داشت و حرف های او را برای بهتر شدن اوضاع جدی نمیگرفت. پنتا حتی در یک نشست امنیت ملی زمانیکه هیلری کلنتن میخواست از منتر دفاع کند، حرف های توهین آمیز در مقابل کلنتن بر زبان آورد. سخنان او شورش های ضد امریکایی را در سراسر پاکستان سبب شد. گزارش های ارائه شده توسط مزیلی وسکایل این را فاش میسازد که پنتا، معاونین ارشدش و مسوول بخش پاکستان، هیچکدام حتی ابتدایی ترین واقعیت ها را در مورد دولت پاکستان، قوانین آنکشور و مراحل قضایی آنجا نمیدانستند. آنان مسئولیت های به مراتب بیشتر از توان خود را بدوش میکشیدند.
بالاخره در نتیجه تلاش های واشنگتن، دیویز در مقابل پرداخت خون بها به خانواده های قربانیان، قبل از اینکه موضوع به محاکم شرعی کشانیده شود، آزاد شد. روز بعد، پنتا انتقام خود را با راه اندازی عملیات طیارات بدون سرنشین در شمال غربی پاکستان پس گرفت، در نتیجه این عملیات ۴۰ نفر کشته شدند که زنان و اطفال نیز در میان کشته شدگان بودند. این حادثه روشن ساخت که دولت ایالات متحده امریکا در حملات خود بشکل کورکورانه عمل نموده و هیچ معیاری برای تشخیص منافع ملی خود ندارد. همچنان میتوان دریافت که عملکرد های مضحک سی.آی.ای برای بار ها چنین قربانی هایی را از مردم گرفته است. از سازمانی که خودخواه ترین افراد در تمام سطوح آن حضور دارند چه میتوان انتظار داشت- از ریموند دیویز به بالا. این سازمان جاسوسی است که با بدنام ترین شرکت های امنیتی و نظامیان سابق برای اجرای عملیات خود قرارداد میبندد. آنان با کوچکترین آمادگی و رعایت نظم و دسپلین بکار خود شروع نموده و هر فرد در آغاز دوصد هزار دالر دریافت مینمایند.
او بعد از رهاییاش متهم به اهانت در مقابل یک وزیر در پارکینگ دینور شد. هزاران نفر با چنین گذشته بوسیله سی.آی.ای استخدام شده و به ماموریت گماشته شدند تا حساس ترین وظایف را انجام دهند. با آنکه سی.آی.ای از نیروی وسیع برخوردار بود، اما میخواست با در اختیار داشتن فاسد ترین و بدنام ترین افراد در تمام جهان کار های خود را انجام دهد. یکی دیگر از همنوعان دیویز در لیبیا بود که موجودیت وی تراژیدی ناکام بنغازی را بوجود آورد.
آنچه ما در تصویر میبینیم، یک شبکه نیمه خود مختار، با رهبری ضعیف و دارای استقلال ناموجه که رئیس جمهور در آن حضور ندارد. این سازمانی است که بزرگترین ضربه را به امنیت و رفاه ایالات متحده وارد کرده است. تا هنوز هم هیچ چیز تغییر نکرده و نشانه های تغییر نیز به نظر نمیرسند. ویلیام برینان یکی از دست پرورده های سی.آی.ای است، جاییکه او تمام زندگی کاری خود را صرف بخش علمیاتی آن کرده است. برینان با شور و شوق فراوان به «جنگ علیه تروریزم» باور دارد، جنگ نامحدود و گستردهای که حد و مرز برای آن نیست. او از اشتیاق کسانی سخن میگوید که باور دارند؛ اگر به حد کافی سریع عمل کنی، تمام حوادث در پشت تو اتفاق میافتند. او تجسم این دیدگاه است که میگویند؛ سی.آی.ای یک مسئولیت ملی است.
کار های تحلیلی ارزشمندی که بوسیله محققان در لانگلی صورت گرفته بخشی از این مشکل نیست. در آن عرصه، مسئله آزار دهنده مداخله برنامه سازان دیگر در کار آنان است، کسانیکه میخواهند نتیجه کار این تحلیل گران را مطابق خواست خود از قبل تعیین کنند.
چگونه میتوان این وقایع دردناک را درمان کرد؟ ظاهرا، در قدم نخست باید به شدت این زخم پی برد و ریشه های آنرا جستجو کرد. در صورت تحقق موارد فوق میتوان نکات ذیل را در نظر گرفت؛ اولا، باید تمام افراد و نیروی هایی را که به زور متوسل میشوند از آنجا دور کرد. سی.آی.ای ثابت کرده است که بسیار به سادگی میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد، فاقد قضاوت عادلانه بوده، کنترول سیاسی بیش از حد داشته و وسایل جنگی را در اختیار دارد. به عنوان مثال؛ در حال حاضر سی.آی.ای ارتش مستقل متشکل از افغان ها را رهبری میکند، واحد های O-۴، از جمله واحد هایست که هفته گذشته مسئول قتل اطفال در ولایت کنر بودند. برنامه هایی وجود دارند که این واحد ها بعد از ۲۰۱۴ نیز در افغانستان باقی بمانند. دوم، استفاده از اسلحه غیر معمول باید محدود گردیده و بعد از منظوری رئیس جمهور مورد استفاده قرار گیرند. تحویلدهی صلاحیت ها و مسئولیت ها از سی.آی.ای به واحد عملیاتی ویژه پنتاگون موثریتی در پینخواهد داشت، این هر دو ارگان از بیباکترین ارگان ها بوده و در حال حاضر از کنترول خارج اند. سوم، اخراج کارمندان قراردادی از عملیات ها و عدم استفاده سی.آی.ای و سازمان های استخباراتی دیگر از آنان، این مصارف و خطرات را کاهش داده و دستاورد های قابل ملاحظهای به همراه خواهد داشت.
بالاخره، زمان برای یک ارزیابی دقیق پیرامون جنگ بینالمللی علیه تروریزم خیلی دیر است. ایالات متحده امریکا دیگر مردم افغانستان و پاکستان را زیر نام شکار تروریست های القاعده به دام مرگ نمی فرستد. ما حالا زیر نام جلوگیری از گسترش نفوذ طالبان و حفظ دولت پوشالی که ما در کابل نصب کرده ایم، آنان را به قتل میرسانیم، چنانچه آرزومند به قدرت رسیدن همچو حکومت در پاکستان نیزهستیم. ما خود هیولای را بوجود آوردیم که حالا خود این هیولا در مقابل ما ایستاده و به مشکل بزرگ تبدیل شده است.
حال موضوع به سر آن است که شما چه میخواهید انجام دهید و یا چه کسانی را برای انجام ماموریت خود انتخاب میکنید. اگر هدف ما ریشه کن کردن بنیادگرایی اسلامی در جهان است؛ اگر هدف ما از بین بردن تروریزم در دنیاست؛ اگر ما میخواهیم جنگل های کنگو را زیر کنترول خود داشته باشیم؛ اگر ما میخواهیم تاجران مواد مخدر را دستگیر نموده و از بین ببریم چون آنان زمینه معتاد شدن جامعه امریکا را مساعد می سازند؛ اگر هدف ما این است به همه کس و همه جا بگویم که ما چگونه امور داخلی شما را رهبری میکنیم- درین حالت ما به قدرت و نیروی ضرورت داریم که از همه چیز بگذرند. البته این باعث ضربه زدن به اقتصاد امریکا میگردد و ما در هر قدمی که بر میداریم با ناکامی مواجه میشویم.
مایکل برینر استاد روابط بین المللی در پوهنتون پیتسبرگ است.