زنان افغان چه میخواهند
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: نویسنده: انا بادکین| مترجم: سمیر
- منتشر شده در چهارشنبه، 26 سرطان 1392
برای زنانی که در دام این جنگ پایان ناپذیر گیر کرده اند، بحث های غربی پیرامون حقوق زنان از قبیل فرصت های شغلی و آموزشی برای آنان حرف بیهودهای بیش نیست
نویسنده: انا بادکین
منبع:
«ان دیز تایمز»،
۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲
ترجمه و تلخیص: سمیر
در زمین های شوره زار که به ولایت شمالی بلخ در افغانستان منتهی میشود، توده های نمک مانند پاره های خشک در سطح خاک تراوش کرده اند. در میان این بستر همرنگ که رنج تشنگی را بدوش میکشد، حدود صد خانواده پشتون زیست دارند، درین قریه که کمپیرک نام دارد آنان مصروف پرورش گندم و بادام اند. در نزدیکی این محله خشک خانه کوچک زن افغان به نام مکی موقعیت دارد که آمیزهای از گِل و بوریا یک اتاق خواب برایش درست کرده است. مکی درین۴۰ سالگی زن سخت کوشی است با چهره جدی و مضطرب. در یکی از روزهای ۲۰۰۱، درست بعد از اذان صبحگاهی، مکی که مانند بیشتر افغان ها تخلص ندارد، دختر کلان خود شیرین را که ۱۰ ساله بود از خواب بیدار کرد.
"بیدار شو، جنگ شروع میشود."
صدای گلوله ها از سمت جنوب بگوش میرسید، جاییکه توده های خاک از آنسوی دشت بطرف قریه در حرکت بود. او درین تاریکی صدای افراد بیگانه را میشنید که به خانه های دیگر هجوم آورده میپرسیدند: "از خانه بیرون شوید! آیا اسلحه با خود دارید؟ مردان تان کجا هستند؟" بعد از اینکه هوا کمی روشن شد، مکی زنان و دخترانی را دید از کوچه های باریک کمپیرک به سمت کانال آبیاری نیمه مخروبه قریه فرار میکردند. یکی از همسایه هایشان که با گادی خانم و دختران خود را انتقال میداد با فریاد به مردم میگفت: "دختران تان را پنهان کنید!"
مکی دختر کوچکش فرزانه را محکم در آغوش گرفته بود. دختر متوسط شان پرمینه در انباری که عقب خانه موقعیت داشت، با شوهر مکی و دو پسرش آنجا بودند. او میخواست به سمت بیرون برود که پسر ۵ ساله اش حلیم احمد از عقب خانه بسویش دوید و چیغ زنان میگفت: "مادر، آنان پدرم را کشتند!"
چند ثانیه بعد مردان کلاشینکوف بدست از دروازه روبرو داخل شدند. مکی این دروازه را آبی رنگ کرده بود تا مانع ورود ارواح بد بداخل خانه شان شود. مردان مسلح با دست مکی را کنار زدند و به زینه گِلی که به اتاق شان منتهی میشد بالا رفتند. اتاق خالی بود.
مکی بیاد میآورد، "آنان پرسیدند، شوهرت کجاست؟" او در جواب میگوید "او در عقب خانه است، همین چند لحظه پیش او را کشتید."
در خزان ۲۰۰۱، نیروهای حزب وحدت تحت رهبری محمد محقق بر قریه کمپیرک در شمال افغانستان هجوم برده به قتل و چپاول پرداخته زنان معصوم را مورد تجاوز جنسی قرار دادند.
این افراد مسلح از اعضای حزب وحدت به رهبری جنگسالار مشهور هزاره، محمد محقق بودند. در خزان ۲۰۰۱، زمانیکه طیاره های جنگی امریکا به پرواز درآمدند، از شمال افغانستان برای ریشه کن کردن طالبان استفاده شد. درست همین وقت بود که این جنگجویان آموزش ندیده از جمله متحدین در جنگ بحساب آمده و در نقش کفش ها و یا سرپایی های پلاستیکی امریکا عمل میکردند. من بارها با این چنین افراد روبرو شدهام. در خطوط اول جنگ، آنان با سگرت یا پیاله چای بدست از زندگی خود میگفتند، در تنگه های باریکی که با هجوم تانک ها و توپخانه های طالبان مواجه بود، برایم از رویا هایشان گفتند: که به خانه برگشته و خانم خود را در آغوش گیرند و یا از مزارع کچالو و گندم خود نگهداری کنند.
سیاستمداران غربی، جنرالان و دست اندرکاران دیگر، حقوق زنان را یکی از ارزش هایی میدانستند که در صورت سرنگونی طالبان تامین میشود. ولی زنان قریه کمپریک شکایت زیادی از طالبان، که از ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ بر آن حاکمیت نمودند ندارند. دردناکترین رویداد برای آنان در ۱۵ سال گذشته یورش افراد حزب وحدت به قریه شان است که در آغاز حمله امریکا به افغانستان صورت گرفت و به بیوه شدن، یتیم شدن و مورد ظلم و شکنجه قرار گرفتن آنان انجامید. برای این زنان میراث جنگ که غربی ها زیر نام رهایی زن به پیش می برد، چیزی نیست جز رویداد های اتفاق افتاده در همان صبح که همه را به ماتم نشاند.
از زنان که آنروز نتوانستند فرار کنند، جریان وقایع اتفاق افیتده را جویا شدم.
یکی از آنان میگوید:
"تمام زنان را در خانه پدرم آوردند و در یک خانه انداختند."
دیگری گفت:
"آنان ما را از خانه بیرون کردند. زنان و دختران میشرمند تا اتفاقات آنروز را بر زبان آورند."
مکی میگوید:
"آنان تمام زنان و دختران جوان را مورد آزار جنسی قرار میدادند."
در افغانستان، نجابت و پاکدامنی یک زن، تنها ارزشی است که برای خانواده اش اهمیت دارد. شاید تعداد اندک از افراد حاضر شوند تا با یک قربانی تجاوز ازدواج نمایند. گزارش های تهیه شده توسط سازمان دیده بان حقوق بشر این را میرساند که تعداد قربانیان تجاوز از خانه رانده شده و یا بوسیله اقاربشان به قتل میرسند تا آبروی از دست رفته خانواده دوباره برگردد. فرید متقی یکی از فعالان حقوق بشر در افغانستان برایم گفت، که او حداقل از هفت قضیه تجاوز دستجمعی بالای زنان در قریه کمپریک بوسیله افراد محقق آگاهی دارد.
صبح آنروز افراد مسلح قریه را ترک گفتند، آنان با لاری های پر از مواد غارت شده و حدود ۷۰ زندانی مرد به منطقه خود برگشتند. مکی به عجله به خانه والدینش رفت. مادرش آنجا بود. پدرش درست در کنار درخت بادام در حال ادای نماز بود که مهاجمین از در ورودی به خانه اش داخل شدند. آنان او را کشان کشان به کوچه برده و به دیوار بستند، سپس با آتش دو گلوله یکی به شانه راستش و دیگری به سرش او را کشتند. از ۲۰۰۱ بدینسو من زنانی را میشناسم که تنها در شهر ها توانسته اند از یک سلسله حقوق، آزادی های محدود و وعده های روی کاغذ بهره مند شوند.
از ۲۰۰۱ بدینسو جامعه جهانی بیشتر از ۶۰ میلیارد دالر را به افغانستان کمک کرده است. مقداری ازین پول برای فراهم آوری خدمات صحی رایگان، آب آشامیدنی صحی، ایجاد مکاتب و تاسیس دستگاه های انرژی برق برای روستا هایی چون کمپیرک اختصاص یافته بود. اما به دلیل موجودیت مدیریت ناسالم و فساد گسترده این کمک ها نتوانسته اند به ساده ترین نیاز های مردم پاسخ دهند، چنانچه در حال حاضر افغانستان بالاترین رقم مرگ و میر نوزادان را در جهان داشته و پنجمین کشور جهان است که پائین ترین اوسط عمر را دارد.
زنانی که در خانه سرور جمع شده اند، خاطرات تلخ این کشتار جمعی را بیاد میآورند که چگونه در مقابل چشمانشان این همه فجایع اتفاق افتاد. مکی می پرسد، "چیزی که آنان بالای ما انجام داده اند، آیا روزی در مورد کسی از آنان خواهد پرسید؟" او میگوید، "این تنها شوهر من نیست، ۱۷ نفر اینجا کشته شده اند." شاه بی بی آن صبح، شوهر، پسر و سه نفر مرد دیگر از خانواده اش را از دست داد. دو فرزند زر بی بی نیز آن صبح کشته شدند.
پرسش های مکی عجیب به نظر نمیرسند، چون افراد مربوط به محقق تا حال مورد هیچگونه پیگرد قانونی قرار نگرفته اند. محقق فعلا رئیس کمیسیون قضایی پارلمان است. در سال ۲۰۱۰ آنان قانونی را تصویب کردند که به اساس آن کسانی که مرتکب جنایات ضد بشری در چند دهه گذشته شده اند، از پیگرد مصون اند. کرزی نیز برای حفظ قدرت و حمایت جنگسالاران از او این قانون را پذیرفت.
اما درین میان باید زنان کمپیرک قیمت این معامله های سیاسی را بپردازند. کسانی که به آنان تجاوز کرده اند، اقارب شان را به شهادت رسانیده و اطفال را یتیم کرده اند، این بار بیش از پیش ازین معاملات سود میبرند.
ملکه ثریا همسر شاه امان الله نخستین زن شجاعی بود که قدم های جدی در راه رهایی زنان افغان برداشت.
حقوق زنان همیشه بخشی از مبارزه برای ایجاد یک افغانستان مدرن بوده است. در سال های ۱۹۲۰، ملکه ثریا، خانم شاه امان الله خان با لباس مدل اروپایی روی صحنه آمد، اما تلاش های آرمانگرایانه شوهرش برای اصلاحات اجتماعی که شامل آموزش زنان، برداشتن حجاب، لغو مهریه زنان و چند همسری بود، به قیمت از دست دادن تاج و تخت اش انجامید. مکاتبی که امان الله خان ایجاد کرده بود، بسته شدند. دخترانی را که برای تحصیل به ترکیه فرستاده بودند، باز گرداندند. بعد از آن در سالهای ۱۹۶۰ ظاهر شاه فرصت هایی را برای زنان فراهم ساخت که در نتیجه آنان حق رای دهی و رفتن به مکتب را یافتند. عکس های سیاه و سفید آن عصر زنانی تحصیل کرده را نشان میدهند که با دامن های کوتاه و بدون چادر بیرون میروند. (اما این بار مردان متعصب در مقابل آنان ایستاده و بروی زنانی که چادر نداشتند تیزاب میپاشیدند.)
بیشتر مکاتب دختران بعد از بقدرت رسیدن گروه های بنیادگرا تحت حمایت سی.آی.ای یا مجاهدین، بسته شدند. این گروه های با بیرون راندن عساکر شوروی و سرنگونی رژیم تحت حمایت آنان، قدرت را بدست گرفتند. طالبان که بیشتر شان از مجاهدین سابق بودند به این ویرانی ها ادامه دادند. در سالهای۱۹۹۰ آنان مکتبی را که مکی در آن درس خوانده بود به آتش کشیدند.
حالا کمپیرک دیگر مکتب برای دختران ندارد، تنها پسران و آنهم تا صنف نهم میتوانند آنجا درس بخوانند. افغان ها برای تکمیل دوره مکتب باید تا صنف دوازده درس بخوانند. دو پسر نوجوان مکی به نام های حاجی محمد و حلیم احمد باید هر روز یک و نیم ساعت با بایسکل به قریه دیگر بروند تا در مکتب لیسه درس بخوانند. آنان به نوبت یگانه بایسکل چینی خانواده خود را شش روز در هفته برای رفتن به مکتب پایدل میزنند.
دوستان من، حکیمه عرب شاهی و نازیه غمگسار که در مزار زندگی میکنند، از جمله مستفدین موج اخیر نوگرایی هستند. این هردو از پوهنتون امریکایی آسیای مرکزی در قزاقستان فارغ شده اند. آنان پتلون، بوت های بلند و شال های شیک می پوشند. حکیمه درین اواخر کار خود را در یکی از انجیو های غربی آغاز کرده و یک کمپیوتر اپل برای خود خریده است.
این زنان از خروج نیروهای ناتو در ۲۰۱۴ هراس دارند. در حال حاضر قدرت طالبان در بلخ رو به افزایش است. آنان میترسند که با آمدن دوباره طالبان تحصیل آنان چه ارزش خواهد داشت؟
خواست اکثریت زنان قریه سلامت و تغذی اطفال شان است. ممکن مکی بدلیل علاقه وافر به درس و تحصیل آرزو های بزرگ در سر دارد. از او پرسیدم که چه آینده را برای دخترانش پیش بینی میکند. او میگوید، "میخواهم دخترانم نرس شوند." او که به کتابچه من نگاه میکند، ادامه میدهد، "و یا نویسنده شوند." از چهره لطیفش معلوم میشود که چه رویاهای با خود دارد.
"اگر اینجا کلینیک میبود، آنان میتوانستند تربیت شوند. اگر مکتبی میبود، چیزی میآموختند."
پرمینه که همیشه خاموش میبود، اینبار لب به سخن میگشاید: "میخواهم یک داکتر شوم، یک داکتر بیماری های زنانه" او تنها حق دارد که در میان این همه بدبختی تصورات با خود داشته باشد، "من زیاد علاقه مند مکتب هستم."
پرمینه ۱۸ ساله است، یک داکتر امراض روانی در بلخ مریضی او را افسردگی تشخیص داده است. او از بیخوابی شدید و حملات ناگهانی رنج میبرد. مکی میگوید، زمانیکه پرمینه هفت ساله بود، پدرش را در مقابل چشمانش کشتند. دوا مورد استفاده او فلکسوتین است، دوای ضد افسردگی که ارزش مصرف ماهانه آن ۷۵۰ افغانی و معادل ۱۵ دالر امریکایی است. در صورت عدم دریافت این دارو، پیهم چیغ میکشد و تمام شب خانواده بیدار میمانند.
چه کسی به زنان کمپیرک کمک خواهد کرد؟ این کمک از کجا باید شروع شود؟
مکی میگوید، "دولت آنجاست و ما اینجا هستیم. چگونه دولت میتواند از ما محافظت کند؟" زر بی بی نیز موافق است، "دولت هیچگونه همکاری به ما نکرده است."
آیا این بدان معناست که زنان حکومت طالبان را ترجیح میدهند؟ نخیر. تحت حاکمیت طالبان آنان از مصونیت نسبی در خانه برخوردار بودند، اما طالبان برای کمپیرک نه کلینیک ساختند و نه هم چاه آب.
بگفته مکی، "با آنکه طالبان به ما ضرر نرسانده اند، اما آنان کمکی نیز به مردم نکردند." از او پرسیدم، آیا دولت کمک کرده است؟ او مکث کوتاه میگوید، "نخیر".
این واقعا به چه معناست؛ مسیر رفاه و آسایش زنان در افغانستان با مصونیت غذایی، زیربنا های که زنان کار کنند و دولت که از آنان در مقابل خشونت های فرقه ای محافظت کند، آغاز میشود. اما هیچ یک از این موارد وجود ندارند. کشور در مسیر نا بسامان در حرکت است؛ مواد غذایی کافی وجود ندارد، زیر بنا ها در وضعیت بد قرار دارند؛ جامعه سنتی مانع آموزش زنان میشود. برای زنان کمپیرک مهم نیست کدام نیروی مسلح در کوچه های شان در گردش اند، آنان به همان شیوه که قرن ها زنده بوده اند، میخواهند زنده بمانند. آنان سو استفاده ها و رنج های گوناگون را از هر حکومت متحمل شده اند.
درباره نویسنده:
انا بادکین نویسنده کتاب، افغانستان با مرکب است که اخیرا بچاپ رسید. او در حال حاضر مصروف نوشتن کتابی در مورد افغانستان است که، جهان یک فرش است، نام دارد. این نوشته در نتیجه همکاری های مرکز پولیترز برای گزارشدهی بحران تهیه شده است.