شهید دلاور احمدزی، پلیس ترافیک سرشناس و صادق

شهید دلاور احمدزی، پلیس ترافیک سرشناس و صادق

به تاریخ ۱۲ سنبله ۱۳۹۷ به خانه‌‌ی یکی از قربانیان حمله انتحاری سرک میدان‌هوایی بر کاروان دوستم جنایتکار رفتیم که بیش از ۲۵ سال در چهارراهی‌های شهر کابل منحیث پلیس ترافیک خدمت می‌کرد. حاجی دلاور‌ احمدزی، یک ‌تن از ترافیک‌های نامی کابل می‌باشد که بیشتر مردم شهر او را می‌شناسند. وی نیز به‌مثل صدها هزار هموطن بی‌گناه ما ناحق به شهادت رسید که از جمع تهی‌دست‌ترین اقشار جامعه ما مانند سرباز، پلیس و پلیس ترافیک بوده که از فقر و بی‌کاری زیاد مجبورا به این دولت پوشالی کار می‌کنند.

دلاور احمدزی که باشنده‌‌ی ولسوالی موسهی کابل بود، بعد از اتمام اکادمی پولیس به‌حیث ترافیک وظیفه خود را شروع کرد و در تمام دوران سیاه طالبان‌ وحشی و حکومت دست‌نشانده فعلی وظیفه خود را با کمال صداقت به پیش می‌برد. قسمی که همه می‌دانند، امروز چهارراهی‌های شهر توسط مقامات بلندپایه پلیس و ترافیک به فروش رسیده و زیردستان وا داشته می‌شوند تا رشوه گرفته و این پول را تلافی کنند، اما شهید احمدزی با ایمانداری تمام، مسلک‌اش را دوست داشته و غرق در خیانت نشد. او در مدت ۲۱ سال فعالیت‌اش در رتبه ثارنمن ماند و هیچ ترفیعی نکرد.

تقدیرنامه حاجی دلاور احمدزی
حاجی دلاور احمدزی بخاطر خدمات شایسته‌اش از طرف قومندانی عمومی قوای هوایی کشور تقدیر گردید.

رفیع‌الله احمدزی، برادر شهید احمدزی که رییس آرشیف ریاست ‌ترافیک نیز می‌باشد، می‌گوید:

«برادرم وقتی از حج برگشت، چون آدم فاسد و رشوه‌خور نبود، به همین خاطر مدیر ترافیک او را مدت یک سال در احتیاط بدون‌ معاش قرار داد و در این مدت بی‌کار بود. بعدا رییس رستورانت برگ کانتیننتال، او را در سرک شهر نو تعیین کرد و برایش گفته بود که معاش‌اش را او می‌دهد. وقتی رییس‌جمهور خبر شد، او را به‌حیث مدیر لوژستیک تعیین نمود اما بعد از دو ماه نتوانست که یکجا با همکاران خود کار کند و خود را به بخش تخنیک اسلحه تبدیل نمود، به‌خاطری که آن‌ها می‌گفتند رشوت بگیر و او هیچ وقت رشوت نگرفت، به همین خاطر دوباره به چهارراهی رفت که همانجا به کارش ادامه دهد.»

وقتی درباره فساد موجود در ریاست‌ ترافیک از رفیع‌الله سوال کردم، گفت:

«هنوز در ریاست ترافیک فساد گسترده وجود دارد، و کارمندان ترافیک بالای مردم سخت‌گیری زیاد می‌کند که مردم مجبور شوند کار خود را به کمیشن‌کار بدهند.»

رفیع‌الله درباره رهبران وطنفروش و خاین که مسبب کشتار مردم اند، چنین نظر دارد:

«تمام رهبران ما فروخته‌شده اند، از اول الی آخر. وقتی یک کشور به کشور دیگری فروخته شود، آیا رهبران آن به مردم و ملت خود کار می‌کنند؟ طبعا که هیچ خدمتی نمی‌کنند! همین رهبران اند که وطن ما را خراب کرده‌اند. از یک طفل هم که پرسان کنی، می‌داند که کی وطن را خراب کرده است.»

خانم شهید احمدزی که در سکوت پر از درد فرو رفته بود، بالاخره لب می‌گشاید:

شهید دلاور احمدزی، پلیس ترافیک سرشناس و صادق

«حاجی [دلاور احمدزی] به‌خاطر جشن و خوشحالی آمدن دوستم کشته شد. هرروز صبح ۵ بجه به وظیفه می‌رفت و شب ۱۰ بجه پس خانه می‌آمد. به وظیفه خود بسیار دلبستگی داشت. هیچ مامور دولت این قدر کار نمی‌کند. همیشه نان چاشت و چای با خود از خانه می‌برد و می‌گفت در وظیفه هر چیز که باشد رشوت است و من رشوت‌خور نیستم.»

و سپس می‌افزاید:

«در انتحاری‌ای که در شش‌درک کابل بالای خبرنگاران شد، هم زخمی شده بود. اما در این انتحاری دوم شهید شد. هر جا که انتحاری می‌شد، اول به من زنگ می‌زد و می‌گفت که بی‌بی‌حاجی من جور استم و تلفن را قطع می‌کرد. در افغانستان، مقام کسی بلند می‌باشد که رشوت بگیرد و بدهد و فساد کند. کسی که پاک باشد به جایی نمی‌رسد. حاجی هم همین قسم آدم پاک بود و برای ما همین مسئله مهم است که امروز به نام نیک بین مردم یاد می‌شود.»

خانم شهید احمدزی درمورد مشکلات زندگی خود می‌گوید:

«سه روز مانده بود که معاش خود را بگیرد که شهید شد و تا حال معاش‌اش را نداده‌اند. کارهای اداری تا هنوز هم تکمیل نشده است. یک ماه می‌شود که پشت کارهایش استیم ولی ریاست ‌ترافیک به ما هیچ کمکی نکرده است. در این حکومت تا وقتی زنده هستی، قهرمان هستی. وقتی فوت کردی، دیگر کسی سر خود را داخل خانه‌ات نمی‌کند.»

عزیزالرحمن، خسر شهید احمدزی که درد ازدست‌دادن دامادش را در سینه دارد، با صدای مملو از خشم درباره حکومت وحشت ‌ملی که هرروز مردم را به غم عزیزان شان می‌نشاند، می‌گوید:

«این کدام دولت است؟ این دولت، مربوط مافیا و تروریستان است! چرا ما را می‌کشید؟ چرا اولاد خود شان در جنگ نیستند؟ اشرف غنی، تو، ما ملت را تباه کردی، خدا تبایت کند! خدا، از ما بدترت کند! ما هستیم که شما هستید! شما، هر پنج سال تبدیل می‌شوید و می‌روید خارج، ولی ما در همین خاک زندگی می‌کنیم و ما تبدیل نمی‌شویم. خدا شما را در غضب خود گرفتار کند! حال اولاد تان را از اولاد ما بدتر کند. اگر کار نمی‌توانی، برو پناه‌ات به خدا! ما نه برایت رای دادیم و نه ما آوردیم‌ات. تو از آسمان آمدی. اگر برای مردم کار می‌کنی که خوب، اگر نه، ایلا بده که کدام مرد بیاید و غم مردم را بخورد.»

عزیز‌الرحمن خسر حاجی دلاور احمدزی
عزیزالرحمن فعلا در خانه دخترش زندگی میکند چون فامیل احمدزی سرپرست ندارد.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 65 نفر