احمد کایا: هنرمندی که با سلاح موسیقی به جنگ استبداد رفت
- رده: هنر و ادبیات
- نویسنده: احمر
- منتشر شده در یکشنبه، 28 عقرب 1391
در اکثر کشورهایی که استبداد در آنجا حاکمیت داشته، نسلی از هنرمندان مبارز و معترض ظهور کرده اند که هنر شان را همچون شمشیر بهخاطر مردم شان به کار گرفته با آن به جنگ بیعدالتیها رفته اند. ترکیه از کشورهایی است که هنرمندان و روشنفکران مبارز و مردمی بیشماری را در دامانش پرورش داده است. احمد کایا، آواز خوان و ترانهسرای پرآوازه کوردتبار ترکیه از زمره یکچنین هنرمندان بزرگ و مبارز بهشمار میرود که خاموشی در برابر جنایات و ستم نسبت به مردمش را ننگ دانسته تمامی عمر کوتاه اما پربارش را وقف مبارزه برای کسب حقوق تیرهروزترین لایههای جامعهاش نمود.
احمد کایا (Ahmet Kaya) در خزان ١٩٥٧ در خانوادهی کوردی ترکیه به دنیا آمد ولی شرایط سیاسی و اجتماعی این کشور زندگی کایا را همیشه به مثل خزان نگهداشت. پدرش در فابریکه نساجی شهر مالاتیا کار میکرد و زندگی فقیرانهای داشت. سه سال پس از تولد کایا، ترکیه که هنوز از فاجعه جنگ جهانی دوم سر بلند نکرده بود، شاهد کودتای نظامی بود که رییسجمهور و تمام وزیرانش را به چوبه دار فرستاد.
پدر کایا متوجه علاقه پسرش به موسیقی شد و در جشن شش سالگیاش باقلاما (سهتار ترکی) را به او تحفه داد. کایا در نه سالگی در جشنواره روز کارگر برای اولین بار روی استیج رفت و تمام شب همکاران پدرش را دلباخته صدا و موسیقیاش نمود. سه سال بعد کودتای نظامی دیگری در ترکیه روی داد که کارگران دیگر خواب چنین جشنوارهها را نمیدیدند و حتا واژه «کارگر» را به زبان آورده نمیتوانستند.
در ١٩٧٠ بازهم کودتای نظامی به وقوع پیوست که شمار زیادی از محصلان پوهنتون و کارگران را روانه زندان نمود. خانواده کایا برای امرار زندگی به استانبول نقل مکان نمود. نفوس غرب ترکیه روز به روز زیاد شده میرفت و همچنان شکاف در میان طبقات اجتماعی این کشور. وضعیت سیاسی کشور رو به دو قطبیشدن میرفت و خبر کشتار در پوهنتونهای این کشور شدت مییافت. کایا برای کمک به خانوادهاش مکتب را ترک کرد و این بار کوچه و خیابان را از دید دیگری نگریست که بر موسیقیاش نیز تاثیرگذار بود. او با دیدن بیعدالتیها و مظالم اجتماعی نمیتوانست خاموش بماند و به جنگ آن نرود.
کایا یکجا با دوستانش در سرتاسر ترکیه سفر میکرد و کنسرت و نمایش رقصهای محلی را برگزار مینمود. در این برنامهها کایا باقلاما را در بغل گرفته و میخواند و در راهپیماییهای «شبهای انقلابی» که توسط اتحادیههای صنفی و انجمنهای محصلان ترتیب داده شده بود، شرکت میجست. بدینوسیله کایا میخواست برای حقوق ابتدایی هموطنانش مبارزه نماید. مخصوصا او مدافع حقوق کوردهای ترکیه بود که همیشه تحت حاکمیت ناسیونالیستهای ترک بهمثابه ملیت تحت ستم از همه حقوق شان به دور نگهداشته شده مورد ظلم و فشار قرار دارند.
در اول می ١٩٧٧ در جریان راهپیمایی در «میدان تکسیم»، کایا یک دوستش را در اثر شلیک گلوله مرد ناشناس بر راهپیمایان از دست داد، اگر چه کایا موفق به فرار شد ولی درد مرگ دوستش ضربه سهمگینی بر او بود. «میدان تکسیم» همیشه مرکز تجمع تظاهرکنندگان آزادیخواه ترکیه بوده؛ در ١٦ فبروری ١٩٦٩، ١٥٠ معترض چپ توسط مخالفان راست زخمی شدند که در تاریخ ترکیه به نام «یکشنبه خونین» یا «قتل عام میدان تکسیم» مشهور است. در ١ می ١٩٧٧ نیز ٣٦ معترض چپ توسط افراد مسلح راست به قتل رسیدند.
در ١٩٨٠ سومین و بزرگترین کودتای نظامی در ترکیه رخ داد که زندگی اکثریت مردم این کشور را دگرگون کرد. اکثریت دوستان کایا گرفتار و به جاهای نامعلومی برده شدند و حق ارتباط با بیرون به آنان داده نشد. امروز گفته میشود که حدود ٦٠٠ هزار تن تحت عناوین مختلف زندانی و هزاران تن شان در زیر شکنجه جان دادند. هزاران تن دیگر مجبور به فرار و کسب پناهندگی از کشورهای دیگر شدند. اما تمام این اتقافات خونین کایا را مصمم تر ساخت تا با هنرش به جنگ ارتجاع و استبداد برود. او از طریق آهنگهایش به یاران دربندش روحیه میبخشید.
کایا در صدد نشر آلبومی از آهنگهایش شد ولی بنابر خفقان حاکم در کشور و مضمون اعتراضی، آزادیخواهانه و اجتماعی آهنگ-هایش، هیچ شرکت موسیقی حاضر به نشر آلبومش نشد. بالاخره به کمک دوستانش اولین آلبومش را به نام «گریه نکن عزیزم» در سال ١٩٨٥ منتشر کرد. مضمون سرودهایش آنقدر اعتراضی بودند که در آن زمان حتا شنیدن این نوع آهنگها جرم محسوب میشد چه رسد به این که فردی آن را بسراید. چند روز بعد از نشر این آلبوم، تمام کاستهایش از بازار توسط پولیس جمعاوری شد و کایا را دستگیر کردند و در جریان محاکمه قاضی در مورد تصنیف آهنگهای این آلبوم پرسشهای زیادی از کایا نمود. بخصوص در مورد این بند که سروده بود: «در آن دوردست سرزمینی است که آنجا خوشبختی است.» ولی این آلبوم دوباره اجازه پخش را یافت که نخست در زندانها و پس از آن در خیابانها شهرت یافت. حال کایا به زبان زندانیان سیاسی و خانوادههایشان تبدیل شده بود.
در جریان ثبت دومین آلبومش به نام «دل تنگی برای غمها» با گولتن هدیالوگلو، دختر فعال سیاسی که در جریان کودتای ١٩٨٠ گرفتار و چهار سال را در زندان سپری نموده بود، آشنا شد و با هم ازدواج نمودند. کایا در سرتاسر ترکیه منحیث سمبول مقاومت و مبارزه شهرت یافته بود و در شهرهای مختلف این کشور به اجرای کنسرت میپرداخت و پس از هر کنسرت دستگیر و بازجویی می-شد ولی به علت محبوبیتی که میان مردم داشت، دولت قادر نبود برای مدت طولانی او را در بند نگهدارد.
روزی گولتن شعری را به نام «ترانهی شفق» در دسترس کایا قرار داد که از «الکو تامر» شاعر ترکی بود که بنابر افکار سیاسیاش در انتظار اعدام بود. او این شعر را برای مادرش سروده بود. کایا آلبوم سومش را به این نام منتشر کرد که آهنگ این شعر و متباقی آهنگهایش را خود کمپوز کرده بود. آلبوم «ترانه شفق» به شهرت کایا افزود چون باوجود سپری شدن شش سال از کودتا، هنوزهم صدها هزار زندانی سیاسی ترکیه در انتظار حکم نهایی دوسیههای شان را میکشیدند و مادران و پدران این زندانیان در عقب درهای زندان با چشم گریان در انتظار دلبندان شان بودند.
باوجود ممنوع بودن صدا و چهره کایا در تلویزیونها و رادیوهای دولتی (در آن زمان چینلهای تلویزیونی و رادیویی خصوصی وجود نداشت)، او در میان دوستدارانش راهش را باز کرده بود و مردم چهره او را از طریق روزنامهها و کنسرتهایش میدیدند. با نشر آلبوم چهارم و پنجماش دیگر مطبوعات ترکیه از شهرت کایا که آلبومهایش در صدر پرفروشترین آلبومهای ترکیه قرار گرفته بودند، نمیتوانستند چشمپوشی نمایند و در روزنامهها در سرخط اخبار قرار گرفت. ولی در عین زمان او هر روز به محکمه نیز احضار می-شد. در ١٩٨٨ و ١٩٨٩ دو آلبوم دیگر انتشار داد. مشهورترین البوم او «ترانه ها برای کوه ها» نام داشت که با فروش حدود سه میلیون نسخه تا هنوز منحیث پرفروش ترین البوم ترکیه شناخته میشود.
در ١٩٩٠ برای اولین بار فرصت یافت تا در «پارک گلهانه» برای ١٥٠ هزار تماشاچی کنسرت بدهد ولی در جریان اجرای کنسرت پولیس با فیرهای هوایی تعداد زیادی از دوستدار کایا را زخمی نمود و یکبار دیگر کایا برای پوشیدن دستمال زرد-سرخ-سبز که رنگ-های نمادین خلق کرد میباشند و توسط یکی از بینندگان در جریان کنسرت به او داده شده بود، به محکمه فراخوانده شد.
در کنار هنر موسیقی، کایا به کمک کارگران، محصلان و قربانیان کودتا نیز میشتافت. در ١٩٩٣ برای شرکت در تجلیل از روز اول می به کیوبا رفت و با هنرمندان و دولتمردان آن کشور دیدار نمود. در دور از کنسرتها اشتراک نمود که پول به دست آمده از برگزاری این کنسرتها برای کمک به کودکان کیوبا میرفت. در ضمن او در کنسرتهایی برای کمک به کودکان بوسنیا و کارگران دنمارک نیز شرکت جست.
در ١٩٩٥ مادرانی که دلبندان شان برای تحقیق توسط دولت برده شده بودند ولی دیگر هرگز از آنان خبری نبود، برای جستجوی گمشدگان شان روزهای شنبه در مقابل «لیسه گلاته سرای» (که قدیمیترین مکتب در ترکیه میباشد و افراد سرشناس ترکیه مانند ناظم حکمت از جمله فارغالتحصیلان آن هستند)، جمع میشدند و خواهان وضاحت سرنوشت آنان بودند. این جنبش به نام «مادران شنبه» شهرت یافت و دولت شروع به سرکوب این جنبش نمود. کایا که در ترانههای گذشتهاش نیز از درد و رنج مادران زندانیان حرف زده بود، در کنار این جنبش ایستاد و برای دفاع از آن آهنگی را به نام «مرا پیدا کن مادر» سرود و آلبومش را نیز در همان سال به این نام منتشر کرد.
در این آهنگ که شعرش توسط فرهاد نیلوفری به فارسی برگردان شده، چنین میسراید:
مرا پیدا کن
دیشب در رویاهام دیدمت
دلم برایت تنگ شده
باز دستت در دستانم بود
و چشمانت گریان
اشکهایت را پاک کردم، مادر!
شیشهها به زمین افتاد.
دستهام در درون خون
بیا کنارم، کنارم مادر
در دو طرفم دو پولیس
و دستهام در دستبند
مرا پیدا کن مرا پیدا کن مادر
دیشب در رویاهام دیدمت
دلم برایت تنگ شده مادر
اشکی که از چشمهایت سرازیر شد، من بودم
بر سینهات افتادم
بگو، آیا جانت سوخت مادر
شیشهها به زمین افتاد
دستهام خونین شد،
بیا کنارم، کنارم مادر
در دو طرفم دو پولیس
و دستهام در دستبند
مرا پیدا کن مرا پیدا کن مادر
کایا در تمام سالهای آوازخوانی با شعرای بزرگ ترکیه همکاری کرد. علاوه بر هایال اوغلو، بزرگانی همچون آتیلا ایلهان و اورهان کوتالاز جمله شعرائی بودند که کایا از شعرهای آنها استفاده میکرد. کمپوزهای دلنشین کایا با آثار این شاعران مردمی ترکیه، به کارهای کایا نفس تازه بخشیده بود که باعث گردید آهنگهای او همچون تیری در مبارزه علیه دولت سرکوبگر و مرتجع ترکیه نقش ادا نمایند.
کایا در ١٩٩٨ جایزه «خواننده سال» را توسط رای مردم برای سومین بار حاصل نمود. در شب ١٠ فبروری ١٩٩٩، محفل اهدای جوایز با حضور مشهورترین هنرمندان ترکیه برگزار شد. کایا برای دریافت جایزه بر روی استیج رفت و چنین بیان داشت:
«با سپاس از "بنیاد حقوق بشر"، "مادران شنبه"، تمام کارمندان رسانهها و مردم ترکیه، باید بگویم که قرار است تا در آلبوم بعدیام آهنگی به زبان کردی بخوانم و برایش ویدیو نیز بسازم. میدانم که انسانهای شجاعی وجود دارند تا این آهنگ را نشر کنند، ولی اگر این کار را نکنند، برای مردم ترکیه چه جواب خواهند داد.»
در کشوری که دولتهای مستبدش زبان کردی را قدغن نموده استفاده از آن را جرم میپنداشتند، کایا این آهنگ را زمزمه نمود. حضار تالار که عمدتا ناسیونالیست های ترک بودند شروع به غوغا و دشنام دادن نمودند. کایا آهنگش را تا آخر خواند و با لبخند به سوی چوکیاش رفت اما بازهم با دشنام و حتا برخورد فزیکی سرشناسترین هنرمندان و ژورنالیستان ترکیه روبرو شد. بالاخره مجبور شد در محاصره کارمندان امنیتی و کامرههای تلویزیون تالار را ترک گوید. کایا که به گرفتاری رفتن به محکمه عادت کرده بود اینبار با لقب «خاین» برخورد. فردای آن روز تمام رسانههای مهم ترکیه او را فقط برای استفاده از زبان کردی، خاین خطاب کردند.
احمد کایا: «من همیشه بر لبه پرتگاه قدم میگذارم و از این کار باکی ندارم.»
پس از آن مشهورترین روزنامه ترکیه به نام «حریت» یا آزادی، عکسی از کایا در کنسرتی در برلین که در عقب استیج نقشهای از سرزمین کردستان ترکیه دیده میشد به نشر رسانید که بعدها معلوم شد این عکس توسط خود این روزنامه دستکاری شده بود. محکمه کایا را احضار نمود و در کنار متهم ساختنش به خیانت، او را همکار حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک.) نیز قرار داد و متهمش نمود که به دفاع از عبدالله اوجالان رهبر زندانی این حزب پرداخته است.
کایا بعد از ثبت آهنگ کردی در استودیوی شخصیاش، ترکیه را یکجا با همسر و دخترش به مقصد پاریس ترک گفت. محکمه در غیابش او را به ده سال حبس محکوم نمود. در پاریس کایا به اجرای کنسرت و تولید آهنگهای جدیدش ادامه داد، تا این که در صبح ١٦ نومبر ٢٠٠٠ در سن ٤٣ سالگی فوت کرد. هرچند علت مرگ وی سکته قلبی عنوان شد اما هوادارانش مدعی اند که دولت ترکیه در همکاری با دولت فرانسه بخاطر پافشاری او بر دفاع از حقوق کردها، کایا را مسموم نموده است.
فردای آن روز ٣٠ هزار تن برای اشتراک در جنازه احمد کایا به پاریس آمدند و با خواندن دستجمعی آهنگهایش او را در قبرستان «پرلاشز» به خاک سپردند. همسرش با بازگرداندن جنازهاش به ترکیه مخالفت نمود و اظهار داشت که ترکیه فعلا شایستگی آن را ندارد که مرد بزرگی چون او در خاک آن دفن گردد و تنها زمانی که یک رژیم دموکراتیک در آنجا سرکار آید و ترکیه به آزادی برسد، با انتقال جسد کایا موافقت خواهد نمود
از کایا در مجموع ٢٢ آلبوم به جا مانده که ١٩ آن در حیاتش و ٣ آن بعد از مرگش به نشر رسیده اند. کایا برای رکگویی و شهامتش شهرت داشت و میگفت که همیشه بر لبه پرتگاه قدم میگذارد و از این کار نیز هیچ ابایی ندارد و همیشه کفنش را با خود در جیبش حمل میکند. بنابر مضمون اعتراضی آهنگهای احمد کایا، از او به عنوان بنیانگذار سبک معترض و موسیقی آزاد در ترکیه یاد میگردد. چنان که در آهنگ «سرپیچی میکنم» میخواند (برگردان به فارسی توسط فرهاد نیلوفری):
سرپیچی میکنم
http://www.hambastagi.org/new/av/ahmet_kaya_baskaldiriyorum.mp3
پاسخ میدهم:
از مادرانی که دست بر کمر دارند
از زندانیها، و دردها
خیلی بحث میکنم چون که
از آنانی که سر در خاک پنهان میکنند متنفرم
سرپیچی میکنم.
و قول میدهم که
مکانهای پست
آرامگاه کایا در قبرستان پرلاشز فرانسه
و کارهای پست
نام شان با نام من یاد نشود
گلی هستم در جنگل خلق؛
فوران کردم سرپیچی میکنم.
من نوک چاقوی هستم
که جنگیده برای خلقش
سرپیچی میکنم، هی
دوباره میگویم
از ترسهای چشم بسته
از قدغنها، از هجومها
هرگز عقب نمیشینم زیرا که
از خفاش خونآشام دیوانه شدم
سرپیچی میکنم؛ قول میدهم که
راه چند کاغذ فروش بیشرف
راه تسلیم و رنج
برای من نخواهد بود
موجی هستم در دریای خلق
به جوش آمدم سرپیچی میکنم.
من دهانهی لولهی تفنگی هستم
تکیه داده به خلقش
اینک سرپیچی میکنم
بعد از مرگش، همسر کایا با استفاده از ویدیوهای گذشته، ویدیوی برای آهنگ کردی کایا ساخت و برای هر خانه در ترکیه فرستاده شد. در ٢٠٠٢، بیست هنرمند سرشناس ترکیه آلبومی را در ستایش از احمد کایا به نشر رساندند.
آیا روزی خواهد رسید که افغانستان نیز هنرمندانی از جنس کایا داشته باشد که نه در کنار میهنفروشان و جانیان بلکه در صف مردم مظلوم شان بایستند؟
مقایسه کایا با هنرمندان سرکاری و بیقلب افغانستان بسیار دردآور و آزاردهنده است. کایا کفن به دست علیه ارتجاع و جنایتکاران مبارزه میکرد و هنرش را همچون خنجری بر قلب دشمنان مردمش فرو میبرد، اما هنرمندان افغانستان نظیر فرهاد دریا، شفیق مرید، وحید قاسمی و دیگران به بلندگوهای تبلیغاتی فاسدترین، پوشالی ترین و خاین ترین دولت تاریخ ما مبدل شده در برابر هنرفروشی شان از دست شاه شجاع ثالث لقب «هنرمند ملی» و نشان های به اصطلاح افتخار دریافت میکنند و به آن فخر میفروشند.
در بحرانی ترین، خونین ترین و ماتمزا ترین برهه تاریخ ما که متجاوزین خارجی و غداران داخلی هست و بود کشور و مردم ما را به بازی گرفته فاجعهبار ساخته اند، وطن ما هم به هنرمندانی نیاز دارد که با وجدان بلند و عشق آتشین به آزادی و عدالت، به چیزی بالاتر از دالر و شهرت بیاندیشند و هنر شانرا پرچم رهایی سازند.
آیا روزی خواهد رسید که مردم نگونبخت و وطن زخمی ما نیز هنرمندان شرافتنمدی از جنس کایا را در خود پرورش دهد که فریاد اعتراض ستمکشیده ترین و بربادرفته ترین ملت جهان در پرده های موسیقی شان انعکاس یافته میهنفروشان و خاینان ملی را آماج قرار داده متوحش سازند؟
دونلود تمامی آهنگ های کایا از طریق شبکه «تورنت»:
http://kat.ph/ahmet-kaya-full-23-alb%C3%BCm-t944877.html
ترجمه تعدادی از آهنگهای کایا را از اینجا دونلود کنید. با سپاس از فرهاد نیلوفری که در اثر تلاش وی این اشعار در اختیار فارسی زبانان قرار گرفته اند:
ahmet_kaya_poems.pdf