مزدوری سرجنایتکاران تنظیمی به روایت اسناد
- رده: از صفحات تاریخ ما
- نویسنده: قباد
- منتشر شده در سه شنبه، 03 ثور 1398
باوجود تبلیغات کرکننده در جهت شخصیتسازی رهبران تنظیمی از سوی رسانههای غربی در جریان جنگ مقاومت ضدروسی و اکت و ادعاهای تهوعآور خود آنان مبنی بر مستقل بودن، لیکن ماهیت خودفروخته و مزدورمنش آنان از همان آوان ایجاد شان به مردم افغانستان اظهر منالشمس بود. این واقعیت زمانی برملاتر گردید که تعدادی از صاحبان امریکایی، انگلیسی و پاکستانی آنان دست به افشاگری زدند و با ارایه اسناد، نوکران بنیادگرای افغانی خود را بیآبروتر ساختند.
در این روزها که باز هم ۷ و ۸ ثور، دو روز فاجعهبار در تاریخ کشورم در راه است و قلب من و هزاران هموطنم مملو از درد ناشی از قساوت و سفاکی میهنفرشان خلق و پرچم و تنظیمهای ساخت پاکستان و ایران میباشد، خواستم یکبار دیگر نفرتم را نثار این خاینان نمایم و گوشهای از ماهیت واقعی آنان را به مردمم یادآور شوم.
نقل قولهای ذیل را که اثباتگر غلامی و خیانتپیشگی جلادان تنظیمی است، از دو کتاب: «تلک خرس ـ داستان ناگفته افغانستان» به قلم دگروال محمد یوسف و مارک ادکین و «جنگ اشباح» نوشته استیوکول، گردآورده و تقدیم خوانندگان سایت حزب همبستگی مینمایم.
«هفت تنظیم جهادی از جانب پاکستان به رسمیت شناخته شده و مراکز آن در پاکستان فعال بود. از جمله چهار تنظیم "بنیادگرا" و سه دیگر "میانهرو" نامیده میشدند... بیشترین وقت من در جهت متحد ساختن گروه-های متخاصم جهادی که دشمن سرسخت و آشتی ناپذیر یکدیگر بودند، صرف شد.» (تلک خرس- ص. ۸)
«وزیر خارجه امریکا جورج شولتس، ضیاء را "شهید" خطاب کرد و به رهبر بنیادگرای مجاهدین گلبدین حکمتیار از پشتیبانی همه جانبهء خویش در جهت آزادی افغانستان وعده داد.» (تلک خرس-ص.۲۶)
ویلیام کیسی (رییس سی.آی.ای)، جنرال اختر (رییس آی.اس.آی) و دگروال یوسف در حال دیدار از یک مرکز تعلیمات نظامی مجاهدین در حومه پشاور.
«در عقب این سیستم سادهء تشکیلات مجاهدین، آی.اس.آی و به طور خاص دفتر من قرار داشت. وظیفه ما آن بود تا بصورت دوامدار، سلاحکوتهای تنظیمها را اکمال و فعالیت تنظیمهای گوناگون و صدها قوماندان را که در سرتاسر افغانستان فعال بودند، طوری سازماندهی نمایم تا نتیجهای دلخواه بدست آید.» (تلک خرس-ص ۴۰)
«درسال ۱۹۸۷ تنظیمها قرار ذیل سهمیه سلاح را بدست میآوردند: حکمتیار ۱۸-۲۰ فیصد، ربانی ۱۸-۱۹ فیصد، سیاف ۱۷-۱۸ فیصد، خالص ۱۳-۱۵فیصد، نبی ۱۳-۱۵فیصد، گیلانی ۱۰-۱۱فیصد و مجددی ۳ تا ۵ فیصد. ارقام ذکر شده بیانگر آن است که سهمیه زیاد یعنی ۶۷ تا ۷۳ فیصد به بنیادگرایان تعلق داشت...» (تلک خرس-ص۸۹)
«(سی.آی.ای) هر ماه مقدار پولی را به حساب بانکی که تحت کنترول آی.اس.آی قرار داشت انتقال میداد. از این پول برای دفاتر تنظیمها، ساختن و مراقبت دیپوها، خریداری مواد ضروری (مواد غذایی و البسه)، تادیه مدد معاش رهبران، معاش برای کارمندان تنظیمها و مصارف ترانسپورت استفاده میشد...» (تلک خرس-ص ۸۹)
«کمکهای پولی فراوان عربها... در اختیار چهار تنظیم بنیادگرا قرار داده میشد. سیاف روابط و وابستگیهای خاص شخصی و مذهبی در عربستان داشت و به همین جهت خزانه او همیشه مملو از پول میبود. » (تلک خرس-ص ۹۰)
«در طول یازده سال جهاد، صدها مجاهد در نتیجه جنگ-های بین تنظیمی و توسط افراد تنظیم رقیب کشته شده-اند. » (تلک خرس-ص ۱۰۵)
«رئیس جمهور ضیاء در هر سه ماه یکبار با سران تنظیمها ملاقات مینمود... این جلسات کاملا محرمانه بود بین رهبران سیاسی پاکستان و مشاوران نظامی آنان با سران تنظیمهای که مسوول پیشبرد جهاد در افغانستان بودند... وظیفه من سازماندهی آوردن رهبران تنظیمها به محل اجلاس بود. آنان در حال که توسط محافظین (آی.اس.آی) همراهی میشدند، نخست ذریعهی موتر به منزل محفوظ در راولپندی انتقال داده شده و وسیلهای نقلیه آنان تعویض میگردید و از آنجا به منزل جنرال اختر رهنمایی گردیده، بعد از جمع شدن همه رهبران، جنرال اختر آنان را ذریعه ای موتر خویش در حال که خودش رانندگی میکرد، آنان را به مقر ریاست جمهوری که در فاصله ششصد متری قرار داشت انتقال میداد. امنیت مسیر راه توسط کارمندان مسلح (آی.اس.آی) در لباس ملکی تامین گردیده و جنرال ضیاء همیشه تنها و بدون محافظین، سکرتر نظامی و یا شخص ثالث دیگر در چنین جلسات اشتراک میورزید.» (تلک خرس- ص ۱۱۰)
«"دولت موقت افغانستان" که از هفت تنظیم، تحت حمایت پاکستان تشکیل شده بود، از حمایه و پشتیبانی (آی.اس.آی) برخوردار بود.» (تلک خرس- ص ۱۶۴)
«در بین سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰میلادی گیری شرون ماهانه در حدود ۲لک دالر به مسعود جیره میپرداخت» (جنگ اشباح- ص ۱)
«...سیاف برای استخبارات سعودی زمینه آن را مساعد نموده تا با شیخهای سعودی بر سر نفوذ در جهاد افغانستان رقابت کند. شیخ بن باز مفتی عربستان سعودی از مجاهدین خاصی پشتیبانی میکرد. او ملیونها دالر اعانه جمعآوری شده از مردم و دهها جنگجوی داوطلب را در تقویه جمیلالرحمن که یک امارت در دره کنر تشکیل داده بود میفرستاد. بدیب استاد سیاف را بدیل او و دیگر افرادی که از سوی حلقات مذهبی آن کشور حمایت میشدند، میدانست.» (جنگ اشباح- ص ۲۱)
«مامورین سی آی ای و آنهایی که در مرکز آن سازمان با قضیه افغانستان سروکار داشتند، گلبدین حکمتیار را به حیث متحد قابل اعتماد و موثر قبول نموده بودند. استخبارات پاکستان سی آی ای را تشویق به نزدیکی با حکمتیار می کرد... ویلیم پکنی رئیس ستیشن سی آی ای در اسلام آباد یک جا با مامورین آی اس آی و اعضای کانگره برای دیدن حکمتیار به یک کمپ در سرحد میرفت.» (جنگ اشباح- ص ۳۵)
«استخبارات انگلیس امآی-۶ در اوایل جنگ با مسعود تماس برقرار نموده، مقداری پول و وسایل مخابراتی برای او تهیه نموده بود. استخبارات فرانسه نیز با مسعود در تماس بود... سی آی ای در باره مسعود از امآی-۶ معلومات بدست میآورد.» (جنگ اشباح- ص ۳۷)
«سی آی ای استخبارات پاکستان را به حیث مهمترین ارگان عملی کننده پلان جهاد میدانست، با آنکه تعداد بیشتری از امریکاییها برای تعلیم وسایل جدید به پاکستان میآمدند، تلاش بر این بود که رهبران و قوماندانهای طرفدار آی اس آی که اکثرا بنیادگرا بودند، به خصوص حکمتیار، سیاف، ربانی و حقانی بخش عمده کمکها را نصیب شوند.» (جنگ اشباح- ص۴۰)
«او (اسامه بن لادن) به "استاد سیاف" و "حکمتیار" بسیار نزدیک بود.» (جنگ اشباح – ص ۴۷)
«گلبدین حکمتیار چندین صد ملیون کمک امریکا را بدست آورده بود... بیردن و رئیس بخش عملیات افغانستان در سی آی ای میگفتند زیاد تلاش نموده بودند تا حکمتیار تنها ۲۵ در صد کمکها را بدست بیاورد... هم چنین مامورین سی آی ای از روابط بسیار نزدیک و استراتیژیک میان آی اس آی و این گروهها چیزی نمیگفتند.» (جنگ اشباح- ص ۵۰)
«با خروج نیروهای شوروی حزب اسلامی حکمتیار به کمک استخبارات پاکستان، جماعت اسلامی پاکستان، استخبارات سعودی و داوطلبان عرب در پی آن بر آمده-اند تا رقبای سیاسی گلبدین حکمتیار در بین مجاهدین را نابود کنند... حکمتیار و قوماندانان کلیدی او همه کسانی را که رهبری آینده او را چلنج داده می-توانستند نابود میکردند... با نزدیک شدن خروج نیروهای شوروی حکمتیار و آی اس آی با بکارگیری یک پلان مخفی در پی آن بودند تا مخالفان او را از صحنه کنار زده و حزب اسلامی را به حیث یک نیروی ملی سرتاسری در افغانستان تبارز دهند.» (جنگ اشباح ص ۵۷)
کابل و کابلیان زیر چکمههای نوکران آی اس آی.
«"بیردن" رییس ستیشن سی آی ای در اسلام آباد موافقت کرد که تیم سی آی ای کابل تحت سرپرستی شرون کار ارتباط با قوماندانان مجاهدین را به پیش ببرد. تعداد قوماندانانی که با سی آی ای در اوایل ۱۹۸۹ به تماس بودند به چهل نفر میرسید. قوماندانان خورد ۵۰۰۰ دالر در ماه کمک میشدند و یک تعداد ماهانه ۵۰۰۰۰ دالر کمک دریافت مینمودند. چندین تن از این قوماندانان مربوط به حزب اسلامی حکمتیار بود.» (جنگ اشباح- ص ۶۰)
«استخبارات پاکستان حکومت موقت مجاهدین را بوجود آورد که در آن گروه های اسلامگرا نفوذ زیاد داشتند. در ماه فبروری ۱۹۸۹یک شورای مشورتی از گروههای مجاهدین در یک هوتل در راولپندی دعوت شد تا رهبر سیاسی جدید را انتخاب کند. به کمک مالی سعودی و فشارهای آی اس آی یک حکومت موقت تشکیل شد.» (جنگ اشباح ـ ص ۶۱)
«بعد از رفتن روسها... آغاز جنگ داخلی میان مسعود و حکمتیار عربها را بدو دسته تقسیم نمود... به خاطر تماسهای زیادی که او (گلبدین) با شبکه اخوان-المسلمین داشت، حکمتیار عربهای زیادتری را نسبت به مسعود به خود جلب نمود؛ اما عده از عربها به شمول داماد الجزایری "عبدالله عزام" از مسعود حمایت می-کردند... روز ۹ جولای ۱۹۸۹ نیروهای حکمتیار یک گروه از قوماندانان مسعود را در شمال کمین زده سی نفر به شمول هشت فرمانده عمده او را کشتند... در همان سال عبدالله عزام از طریق زمین جهت دیدن مسعود به تخار رفت. او مسعود را به ناپلئون مقایسه نمود... اسامه بنلادن از مسعود پشتیبانی میکرد در نتیجه رابطه او با عبدالله عزام بیشتر از پیش تیره گردید.» (جنگ اشباح- ص ۶۵)
«بدیب خصاب به استاد سیاف گفت: "تو حالا ما را درس میدهی که اسلام چیست. در حالی که من حتا نام تو را تغییر دادم تا اسلامی شد." (نام اصلی سیاف عبدالرسول) است که بعدا به عبدالرب رسول تبدیل شد... بدیب خطاب به سیاف گفت، اگر دولت موقت مجاهدین گروهی از مجاهدین را به عربستان برای مقابله با عراق بفرستد این خدمت برای مردم خواهد بود، در غیر آن شما از حرفهای تان تاسف خواهید کرد. او با گفتن جملات توهینآمیز نسبت به سیاف و افغانها مجلس را با عصبانیت ترک گفت.» (جنگ اشباح – ص ۷۴)
«سی آی ای راپورهایی بدست میآورد که اسامه به حکمتیار پول میدهد. حقانی، حکمتیار و استاد سیاف دفاتری در عربستان داشتند که از آن طریق پول جمع-آوری مینمودند.» (جنگ اشباح ـ ص ۷۷)
کابل و کابلیان زیر چکمههای نوکران آی اس آی.
«حتا "اسامه بنلادن" به پشاور پرواز نمود تا میان مسعود و حکمتیار وحدت ایجاد کند. او از پشاور با حکمتیار تماس رادیویی برقرار نموده از وی خواست تا با مسعود کنار بیاید.» (جنگ اشباح ـ ص ۷۹)
«در سال ۱۹۹۳کابل با جنگ و محرومیت زیاد مواحه بود. حکمتیار بر کابل راکت میبارید که در نتیجه هزاران نفر کشته و زخمی شدند. رهبران سابق مجاهدین در اتحادهای موقت و عجیب جدید داخل شدند. آنها با توپخانه در داخل شهر با هم میجنگیدند. افراد مسلح شیعه در ابتدا علیه نیروهای حکمتیار در نزدیکی باغ وحش کابل میجنگیدند و بعد جهت خویش را تغییر داده علیه "مسعود" به جنگ آغاز نمودند. نیروهای "سیاف" با جمعیت متحد گردیده علیه شیعهها به نبرد پرداختند. نیروهای "دوستم" به تاراج و بیعزتی مردم در کابل دست میزدند. مسعود نیروهایش را گاهی به شمال و گاهی به جنوب سوق میداد تا با دشمنان خود مقابله کند. برق کابل قطع شد. چند دیپلومات که در کابل بودند با نور شمع زندگی میکردند. راهها بسته شده و ذخایر مواد غذایی به پایان رسیده بود. شهزاده ترکی به اسلام آباد پرواز کرد و "حمیدگل" را به حیث میانجی استخدام نمود تا گروههای درگیر را به مصالحه فرا خواند. حمیدگل تحت نظر "جاوید ناصر" رئیس آی اس آی کار میکرد. جاوید ناصر ریش انبوه داشت و در مساجد مردم را به پابندی به اسلام دعوت میکرد. او عضو جماعت تبلیغی پاکستان بود.» (جنگ اشباح – ص ۸۶)
«مرکز مبارزه با مواد مخدر سی.آی.ای گزارش میداد که افراد مسعود به مقدار زیاد هیروئین و تریاک را به اروپا قاچاق مینمودند. انگلیسها نیز گزارشهای مشابهی میدادند.» (جنگ اشباح ص ۲۰۸)
«...اما سی آی ای در سال ۱۹۸۴ به دادن پول به مسعود بدون مشوره با پاکستانیها آغاز نمود. یک مامور سی آی ای گفت: ما مسعود را دشمن فکر نمی-کردیم و کاری نمیکردیم که کمک به او قطع شود.» (جنگ اشباح- ص ۳۸)
«در سال ۱۹۸۶کانگره ۴۷۰میلیون دالر کمک مخفی را به مجاهدین تصویب نمود... در سال ۱۹۸۷کمک امریکا به ۶۳۰ میلیون دالر بالا رفت... مقدار کمکهای داده شده به هر قوماندان بین ۱۰ تا ۱۰۰ هزار دالر در ماه میرسید... قوماندان عبدالحق در لست کسانی بود که از طرف سی آی ای مستقیما به او کمک میشد... به احمد شاه مسعود نیز از سال ۱۹۸۴به بعد کمک نقدی و تسلیحاتی میشد.» (جنگ اشباح- ص ۴۶)