بوتِ امروز، باروتِ فردا

تحفه هراتیان به راکتیار

یکسال قبل، به تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۷، جوان شجاع هراتی به نام عبدالواحد دادشانی، با کوفتن بوت به روی گلبدین خاین، در قلب میلیونها افغان جا گرفته تنفر و خشم آنان را به نمایش گذاشت.

شعر «بوتِ امروز، باروتِ فردا» ارسالی دوستی است که به این مناسبت سروده شده است.

سال‌ها کُشتی
سال‌ها با تیغ تعصب
توته توته
کوفتی و کوفتی
تا نرُوید عشق
تا نخیزد نخل آزادی
تا نگردد بارور اندیشه‌ی فردا
ترس در قاموس خلق
دیریست ای جلاد
خشکیده                 
بوت امروز
         باروتِ فرداست
هیمه باید شد برین آتش
شعله را با اشک قلب خویش
حربه‌ی آزادی را با مهر
هر کجا روید
نوازش داد
و صیقل زد.
چشمِ خشمِ خلق را در هرکران
مستانه بوسیدن
مشت‌های بسته را
پیوسته جوییدن
مرتدان را ننگ
جانیان را پوزه مالیدن
راز ما این است
دوست را در انتقام خون «کابل جان»
عشق را در ازدحام کوچه‌ی ویران
خویشتن را درشب ِ توفان
باید جُست
و بر پا شد.
پیش رو هرچند ویران است
پشت سر آگاهی مردم

درد بی‌‌پیمانه را گه دار
گه خنجر
از برایی گردن جلاد می‌سازند
بوت امروز
                باروت فرداست
بر جبین پست پلشتانی که مکار اند و
خونخوار اند و                
تا هنوز:
بر سریر زندگی چسناله می‌‌خوانند.
گور باید کند
نه برایی جسم منحوس دو صد بیمار
نه برایی اژدر خونخوار
گور باید کند
از برایی دفن آیین ِستم‌پرور.
بند بوتم را ببند مادر
زندگی را شور باید داد
خستگان را با امید و عشق
                به میدان برد
چند اراذل را به گهِ سگ
یا به سرگینِ «گاو مش حسن»
یک بار
نه باربار آتش زد
تا جهش از گود چشمان تو
ای میهن
برخیزد
و بسوزاند شب سرد جنایت را
راز ما
پیکار ما این است.
میزان ۱۳۹۶                                

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 117 نفر