«جنگ زنان»، مستند الهامبخش از ایستادگی زنان در برابر داعش
- رده: مقالات
- نویسنده: احمر
- منتشر شده در چهارشنبه، 23 جدی 1394
فلم مستند «جنگ زنان: زنان در مقابل داعش»، روایتی است از ایستادگی و شهامت زنان بالنده و مبارز کورد که با درندهترین و جاهلترین نیروی قرن در حال نبرد اند. مستند مذکور که در تلویزیون «روسیه امروز - آر.تی» نشر شده، زندگی پرافتخار چند دختر کورد را در سوریه تعقیب میکند که باوجود سنتهای زنستیزانه حاکم در جامعه، در برابر تهاجم وحشیان داعشی و افکار مردسالارانه اجتماع سلاح بر دست گرفته جایگاه شان را منحیث رزمندگان خودگذر تثبیت کردهاند. از آنجایی که این مستند برای مردم و بخصوص زنان افغان درسهای آموزندهای دربر دارد، ما آن را زیرنویس فارسی داده تصمیم به انتشار آن در سایت «حزب همبستگی» گرفته، ضمنا در مناطق مختلف افغانستان به نمایش میگذاریم.
در انقلاب روژاوا (کوردستان سوریه)، زنان ثابت کردند که نیروی خفتهای اند که اگر آگاه شده برخیزند هیچ قدرتی توان رویارویی با آنان را نخواهد داشت. داعشیهای خونآشام که اکثر شهرهای سوریه و عراق را یکشبه تسخیر کردند، وقتی به شهر کوبانی رسیدند، عمدتا با ایستادگی حماسی زنان کورد، با شکست سختی مواجه شدند. داعشیهایی که زنان را ناقصالعقل و کنیزکانی جهت اطفای شهوت حیوانیشان میشمارند، در میدان جنگ دربرابر این زنان متعهد و وطندوست درمانده، پوزه شان با خاک یکسان شد.
ویدیوی مستند «جنگ زنان»
این مستند ما را به خانه دختر نوجوان کورد به نام گولان در شهر سریکانی میبرد که یکبار تحت تسلط داعش درآمده ولی زنان قهرمان «واحدهای مدافع زنان - یپژ» این مردمان را از چنگال خونین داعشیها نجات دادهاند. گولان، ۱۸ ساله، قبل از جنگ تمنای آموختن لسان فرانسوی را در سر میپروانید. او متعلق به خانواده فقیری است که پدرش نجار و مادرش زن خانه میباشد. گولان که چهار برادرش نیز در جبهه ضد داعش میجنگند، تصمیم میگیرد تا به صف مبارزان پیوسته کشورش را از چنگال استبداد و جهالت نجات بخشد. او سخن پدرش را به یاد میآورد که در لحظه وداع به او گوشزد کرده بود: «دستگیرت نکنند. اگر چنین شد، آخرین مرمی را برای خود نگهدار.»
گولان
گولان به اردوگاه دختران میرود تا پس از یک ماه آموزش نظامی به مصاف داعش برود. در اردوگاهی که فقط ۳ کیلومتر دورتر از خط مقدم جنگ قرار دارد، او با ۲۰ دختر دیگر یکجا میشود که مثل او خانههای شان را ترک گفتهاند. هرچند، این دختران برای اولین بار یکدیگر را ملاقات میکنند، اما دوستی و صمیمیت بین شان چنان هویداست که گویی سالهاست هم دیگر را میشناسند. رفیق تولهیدان (انتقام)، قومندان «یپژ» که مسوولیت آموزش این گروه را به عهده دارد، دلیل این محبت را در هدف و ایدئولوژی مشترک آنان میبیند. لیکن این دوستی هیچگاهی سد راه دید انتقادی شان نمیگردد. آنان بیریا در جلسات انتقادی کمبودها و اشتباهات همدیگر را بازگو میکنند و معتقد اند که با بلندبردن سطح آگاهی و مبارزه با ضعفهای همدیگر از طریق انتقاد میتوانند به انسانهای نوینی بدل شوند.
تولهیدان
تولهیدان که با زیردستیهایش نه به سان قومندان، بلکه یک دوست نزدیک برخورد میکند، قبلا در آزادسازی شهر سریکانی حضور مستقیم داشته که از تجاربش در جنگ سخن میگوید:
«من بیشتر در جنگهای حوالی شهر سریکانی اشتراک ورزیدهام. در جبهه شما روبروی دشمن قرار میگیرید، بسیار نزدیک. شما بهسوی آنان شلیک میکنید و آنان بهسوی شما. آنان بهسوی شما هاوان پرتاب میکنند. صدای مرمی در همهجا میپیچد. اما ما ایمان راسخ داریم. ایمانم به پیروزی، همیشه بر ترسهایم غالب شده است.»
رسم و رواجهای مردسالارانه این سرزمین با افغانستان همخوانی زیادی دارد، اما در آنجا زنان بهجای خودکشی، به دشمنکشی برخاسته اند. چنانچه رونی، یکی از جنگجویان مرد کورد توضیح میدهد:
«ما در جامعهای پرورش یافتهایم که زنان باید نقش زن خانه را ایفا کنند، مردان آنان را همچو ملکیت و ناموس خود میپندارند. و زنان حتا اجازه نمییابند از خانه بیرون شوند. برای زنان، ازدواج به معنی زندان رفتن است. با درک ذهنیت جامعهی مان، چگونه ممکن است درمورد پیوستن زن متاهل به صفوف یپژ صحبت کنیم؟ خواست ما ایجاد جامعه نوین است. قبلا متصور نبود که زنان و مردان با هم دوست شوند و یا در کنار هم بجنگند. پیوستن زنان به صف نیروهای دفاع خودی در کوردستان سوریه، انقلابی را در بطن انقلاب نشان میدهد....»
و تولهیدان در بخشی از حرفهایش تصریح میکند:
«در جامعه ما، زن یا دختر بودن بدین معناست که هیچ حقی ندشته باشی. و اگر مرد باشید، بخشی از همان نظام هستید. حتا ارباب هم، ارباب خود را دارد. زن تمام روز در آشپزخانه سرگردان است، تحمل میکند و کودکانش را پرورش میدهد، ولی به نظر میرسد که او بخشی از آن نیست.
مردم میگویند: "او فقط یک زن است." در بین مردم رواج است که میگویند: "زنان به درخت شکسته میمانند."
ولی ما میگوییم، "نه!" زنان قادرند بجنگند! یک زن توان هر کاری را دارد!
ولی کدم زن؟
زنی که خود را بشناسد. این به چه معنا است؟
باید بداند که از کجاست، در کجا است و نقشش در زندگی چیست.»
چیچک
چیچک دختر جوانیاست که مخفیانه و بدون رضایت خانواده از ترکیه فرار نموده به صفوف چریکهای زن پیوسته است. او میگوید داعشیان با شنیدن صدای زنان در جبهات جنگ شدیدا وحشتزده میشوند، آنان از ما، از زنان میترسند چون تصور میکنند اگر با گلوله زنی کشته شوند به بهشت نمیروند. و دلیل هراس آنان را اینگونه بیان میدارد:
«آنان باید از ماهایی که از هیچ چیزی هراس نداریم، بترسند! ما به نیروی خود ایمان داریم.»
بنفش
بنفش، ۲۰ ساله، علت آمدن خود و همرزمانش به جبهه جنگ را با جملات ساده ولی پرمفهوم بیان میدارد:
«ما انسان و جامعهی نوین میسازیم. میخواهیم که مردم بیشتر انسانی برخورد کنند، از حقوق خود آگاه باشند، بخصوص زنان. روزی مرگ به سراغ همهی ما خواهد رسید، ولی من میخواهم که شهید شوم و در زندگانیم فرد مفید باشم. هرقدر هم که تلاش نمایم، هنوز کافی نیست.»
این دختران از کوچکترین خوشیهای زندگی لذت میبرند، با هم شوخی میکنند و آهنگ میخوانند:
«شاید سرنوشتم این باشد
که در سرزمین بیگانهای جان ببازم،
عشقم، بدون این که ترا ببینم.
عاشقت هستم، شیرینم،
دختر چشم سیاهم.
آفتاب مینشیند،
شب میآید و من بدون تو بوده نمیتوانم.
عزیزم تو گلی هستی که در باغم سبز نمودهای!»
در این مستند بر گولان، آماره، چیچک، برفین، بنفش و چند دختر دیگر منحیث نماد هزاران دختر کورد تمرکز داده شده که پس از آموزش نظامی و سیاسی، این گفتههای قومندان شان را به خاطر سپرده بهسوی خط مقدم جنگ در برابر داعشیان وحشی میروند:
«خطر همیشه موجود است. گمان نبرید که [اوضاع] همواره چنین [آرام] خواهد بود.... نیرو، تعهد، تشکل و شناخت از دشمن، ما را نجات خواهد داد.»