شریفه محمدی، نماد ایستادگی در برابر رژیم آزادیکش ایران
- رده: مقالات
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در دوشنبه، 02 ثور 1404

پدربزرگام برده بود
پدرم سرف
من هم کارگرم .
پدربزرگام برخاست -
به صلیباش کشیدند .
پدرم جنگید -
زیر گیوتین کشتند .
من هم مبارزم -
به زندانام آوردند .
تفنگها را خشاب گذاشتند و نام مرا خواندند :
پرولتاریا !
اتهام :
مبارزه...
«مرضیه احمدی اسکویی»
شریفه محمدی زن مبارز و زندانی سیاسی ایران است که از سوی دستگاه سرکوبگر جمهوری اسلامی ایران به اعدام محکوم گردیده است. او در سال ۱۳۵۸ در یکی از روستاهای آذربایجان ایران به دنیا آمد. پدرش کارگری بود که با وجود زندگی بخورونمیر، در تحصیل و تربیت فرزندانش فراوان کوشید تا انسانهایی بار آیند که در برابر بیعدالتی و ستم مهر سکوت بر لب نگذارند. شریفه مینویسد:
«او ما را با دشواریهای زندگی آشنا کرد و از کودکی به گونهای پرورش داد که در برابر ناملایمات و فشارهای زندگی مقاوم باشیم و زیر بار هیچ ذلتی، که ممکن است به ناحق و به خاطر مقاصد خاصی بر ما تحمیل شود، نرویم و سخن ناروا یا اتهام نادرست را از هیچکس نپذیریم.»

شریفه تحصیلات ابتدایی خود را در کرج و تحصیلات عالی را در پوهنتون تهران در رشته «طراحی صنعتی» به پایان رسانید. پس از فراغت به عضویت «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» درآمد و به همین دلیل به تاریخ ۱۴ قوس ۱۴۰۲ از سوی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی روانه زندان شد. ماموران وزارت اطلاعات شریفه سلحشور را بهطور خودسرانه بازداشت و قبل از انتقال به زندان سنندج وسایل شخصی و تلفن او را ضبط نمودند. رژیم خونریز و ددمنش با استنطاق، ضربوشتم و بدرفتاری خواست تا شریفه را به اعتراف اجباری مبنی بر عضویت در حزب کومله وادارد اما با مقاومت سرسختانه وی مواجه گردیده و نهایتا سرنوشتاش به سلول انفرادی انجامید. در ماه جدی ۱۴۰۲ شریفه محمدی از رفتار خشونتآمیز و غیرانسانی ماموران وزارت اطلاعات شکایت کرد، اما هیچ گونه تحقیقی در زمینه صورت نگرفت. شریفه در مورد این شکنجهها و سبعیت مأموران جمهوری اسلامی مینویسد:
«دفعات متعدد بازجویی، آن هم بازجوییهای بسیار طولانی، تکراری و خستهکننده در رشت، سلول کوچک و بدون پنجره و هواکشی که طول و عرض آن به زحمت به ۲ متر میرسید، روزها و شبهایی که هر دقیقهاش بدون اغراق، اندازه یک ساعت بر من میگذشت و شرایط سخت و طاقتفرسایی را بر من تحمیل میکرد همه آن چیزی بود که در آن روزها به لطف پیگیری آن کارشناسان نصیب من میشد. آنها در صدد بودند تا کار نکرده و ارتباط نداشته را به زور این فشارها به گردنم بیندازند و مرا به اعترافی وادار کنند که به هیچ وجه به من نمیچسبید و کاملا با آن بیگانه بودم.
...
از فردای آن روز بازجوییها شروع شد… به کدام اتهام، به کدام گناه ناکرده!! باز هم همان سئوالهای تکراری و نادرست!! باز هم همان اتهامات بیدلیل و سطحی!! تا مرا کاملاً خورد کنند و سپس آن طور که دلشان میخواهد با من رفتار نمایند.
غافل از این که من فرزند کارگری هستم که از دوران کودکی دستان پینهبستهی پدرم را دیدهام.»
در ادامه شریفه محمدی میگوید که به جرم دفاع از زنان و مردان همطبقهاش در اینجا به سر میبرد و تا پایان، مقاوم و استوار خواهد ماند و هرگز در برابر زور تسلیم نخواهد شد. او که در زندان، تحت شدیدترین شکنجهها قرار داشته و از خانواده و تنها فرزندش دور افتاده، همچنان به فکر کارگران و زحمتکشان است و درد و رنج آنان را از یاد نبرده و از درون سلول انفرادی با آنان ابراز همدلی میکند.
او در نامهای، ضمن ابراز همدردی، جان باختن کارگران معدن طبس را تسلیت گفته و مینگارد:
«امروز خبر مرگ ۵۱ نفر از کارگران معدن در طبس لرزه بر جانم انداخت؛ فاجعهای دیگر!!
کارگران معدن برای لقمهای نان، حاضر به انجام سختترین کارها در بدترین و ناایمنترین شرایط هستند تا شاید برای زنده ماندن خود و خانواده، مزدی ناچیز دریافت نمایند. تصور میکنم چشمان منتظر کودکان را که پدران شان از سر کار برگردند…
آه و افسوس که لبخند و شادی در اولین روز مهر بر لبان زنان و کودکان شان خشکیده شد!
تسلیت از پشت میلههای زندان به خانوادههای این عزیزان و تسلیت به هم طبقهایهایم که این روزها شرایط سخت زندگی و معیشت بر دوش شان سنگینی میکند!»

«بودن در کنار بابابزرگ و مامانبزرگ سرور، آنقدر مرا قوی و پرتوان بار آورده است که در شرایط سخت زندگی، همچون آن عزیزان سرشار از حیات و زندگی باشم. آری، زندگی در من جریان دارد، حتی پشت میلههای زندان. من تسلیم شرایط ناعادلانه و سراپا نادرستی که در صدد تحمیل آن به من هستند نخواهم شد.»
بخشی از نامهی شریفه محمدی
دولت مستبد با بیم از نیروی زنان پیشرو و آگاه، تقلا دارد با بهانههای گوناگون صدای این نیمی از پیکر جامعه را خاموش و درهم شکند. به تاریخ ۱۴سرطان ۱۴۰۳به اتهام «بغاوت مسلحانه علیه نظام»، حکم اعدام برای این زن دلیر و بیباک صادر گردید، حکمی که با واکنش گسترده و اعتراض مردم آزادیخواه و نیروهای مترقی در سراسر جهان روبهرو گشت. با این حال رژیم ملا-مافیایی نهتنها از لغو حکم مذکور ابا ورزید بلکه محکمه تجدیدنظر نیز آن را تایید کرد. شریفه محمدی مینویسد:
«در طول مدتی که حکم به دیوان عالی کشور رفت و برگشت، چیزی که آزارم میداد بیاطلاعی تو و مامانبزرگ از این حکم ناعادلانه بود و آنچه به من امید و نیرو میداد این بود که با تمام وجود ایمان داشتم که جرمی مرتکب نشدهام، غیر از حمایت از همطبقهایهایم و زنان و مردان زحمتکشی که پشت شان از سنگینی باری که همان طبقات دارا بر روی دوش آنها گذاشتهاند خم شده است. مثل صدها و هزاران نفر دیگر که در این راه فعالیت میکنند. آیا این حکمش باید اعدام باشد؟»
شریفه جان، ما زمانی به وجود نرگس محمدی میبالیدیم که با ایستادگی تحسین برانگیزاش در برابر دژخیمان اسلامی، به ما و کلیه زنان و مردان دنیا در پیکار آزادیخواهانه علیه امپریالیزم و هرگونه ستم نیرو میبخشید، اما وقتی دیدیم که او مایه و ظرفیت مثلا ژان پل سارتر را نداشت که جایزه نوبل را نشان تکریمی برای نخبگان غرب و خاینان شرق خوانده از قبول آن امتناع ورزد، و به عنوان یک مادر شریف و بیدار وجدان، نوبل آغشته به خون فلسطین و یمن و لبنان و سوریه را صرفا به یاد هند رجب دخترک ۶ سالهی شهید غزهای، نتوانست رد کند یا لااقل تبریکی ترامپ، نتانیاهو، مکرون و از این قبیل پیروان نازیها را با ابراز نفرت به روی آنان بزند؛ و از آن دردناکتر وقتی دیدیم که نرگس هماواز با اپوزیسیون ایرانی (در واقع اسراییلی) و مخصوصا موجودی با تعفن ساواک – رضا پهلوی – و مشتی پادو جهادی افغانی میهنفروشتر و کثیفتر و سیاهزادهتر از خودشان خواستار بمباران ایران توسط امریکا و اسراییل جنایت پیشه گردیده و آزادی را از خونپرترین دشمنان آزادی و ایران و ایرانی استدعا مینماید، متاسفانه همان طور که دیگر ستاره مردم داغدار اما رزمآرای ایران مستقل و آزاد به شمار نمیرود برای ما و بیگمان همه دوستداراناش در جهان فاقد ارزش شد.
ولی شریفه جان، ما به نوبه خود باور راسخی داشتیم و داریم و تاریخ ایران گواه است که هنگامی که یک مبارز اسیر دچار ضعف یا خیانت میشود، ادامه غریو هزاران مبارز در زندان و بیرون زندان آن لکه را روبیده و میروبد.
مقاومت شریفه محمدی و دهها و صدها زن و مرد انقلابی در قتلگاههای رژیم ایران اثر سازش نرگس محمدی با امپریالیستها و صهیونیستهای قاتل و نسلکش فلسطینیان را بادهوا کرده واین ابهت کماکان منبع الهام و امید تمام برپاشدگان جنگ رهاییبخش و ضدامپریالیست خواهد بود.
جلادان ساطور بهدست رژیم ایران برای تحکیم قدرت خود و نیز ایجاد ترس و خفقان، مجازات اعدام را تشدید کرده و دیوانهوار میکوشند هر صدای مخالفی را خاموش سازند. در سرطان ۲۰۲۴، پخشان عزیزی و وریشه مرادی نیز به اتهام «بغاوت مسلحانه علیه حکومت» به اعدام محکوم گشتند. اما این رژیم خودکامه و قاتل صدها انقلابی و آزادیخواه، نمیتواند با ارعاب و ریختن خون فرزندان برومند ایران، عمر ننگین خود را تداوم بخشد. فاشیزم مذهبی ولایت فقیه دیر یا زود، به دست توانای تودهها و در راس آن زنان جسور سرنگون خواهد شد.
در واکنش به حکم اعدام شریفه محمدی، گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی در پیام ویدیویی حمایت خود را از شریفه محمدی چنین اعلام داشت:

«ماموران قضایی و امنیتی حکومت سیاه دختر بیگناهم شریفه محمدی را در زندان لاکان - رشت محبوس کردهاند و به اتهام دروغین بغی میخواهند اعدامش کنند مگر او جز مطالبه حقوق پایمال شده کارگران زحمتکش و جانبهلبرسیدهای همچون ستار و محمد من چه کرده است؟!
این حکومت دشمن کارگران است دشمن زنان آگاه است. دشمن آزادی و عشق و زندگی است... هنور بساط انتخابات فرمایشی شان جمع نشده که شریفه را به اعدام محکوم کردند. دوباره بگیر و ببندهای دیوانهوارشان را از سر گرفتهاند من از نهادهای حقوق بشری از نماینده ملل متحد و از همه فعالین حقوق انسانها میخواهم فورا در این زمینه مداخله کنید جان دختر جوانم شریفه هر لحظه در خطر است. این حکومت دفعتا و غافلگیرانه آدم میکشد. درنگ نکنید صدای شریفه باشیم تا خانواده شریفه و مردم ایران دوباره داغدار نشوند.
یقین بدانید اگر مویی از سر دخترم شریفه کم شود با همین تن نزار جلو زندان لاکان خواهم آمد مرا هم بکشید.»

رضا شهابی، داود رضوی و حسن سعیدی، کارگران زندانی در بیانیهای از زندان اوین حکم اعدام شریفه را محکوم کردند:
«بر کسی پوشیده نیست که نیروهای امنیتی و قوه قضاییه حساسیت، نفرت و واهمه عمیقی نسبت به کارگران و تشکلات کارگری مستقل، حقطلب و معترض دارند.
یقین داریم هیچ کارگر و انسان شرافتمندی در سراسر کشور یافت نمیشود که اتهام واهی "بغی" و حکم ظالمانه اعدام علیه شریفه محمدی را حیرتآور، جنونآمیز و غیر قابل قبول نداند. مطمئن هستیم که همکاران ما و کلیت طبقه کارگر و مردم حقطلب نسبت به سرنوشت خواهر خود، کارگر زندانی شریفه محمدی، سکوت نخواهند کرد.
اتهام واهی "بغی" و حکم بیشرمانه اعدام علیه شریفه محمدی باید فوری و بدون قید و شرط لغو گردند.»

وریشه مرادی که خودش متهم به «بغی» و محکوم به اعدام است در دفاع از شریفه محمدی اظهار داشت:
«هر دو نیک میدانیم دار اعدام هیچ گاه ضمانتی برای تداوم نظامهای استبدادی نبوده است. تو نه اولین و نه آخرین زنی هستی که با شکنجه، فشار برای اعتراف اجباری، پروندهسازی و ادعاهای بیپایه و اساس مواجه شدهای.»
ریحانه انصارینژاد، زندانی دیگر نیز حکم اعدام شریفه محمدی را محکوم نموده مینویسد که اعدام کارگران و فعالان زن در سرشت نظام جمهوری بوده و میخواهد به این شکل مردم را اداره کند. او میافزاید:

«مهم نیست که نام چه فردی را به عنوان رئیسجمهور از صندوقشان بیرون کشیدهاند، رویه همان رویهی چهلوشش ساله جمهوری اسلامی است؛ یعنی دفاع از منافع سرمایهداران و سرکوب بیامان کارگران! شریفه یک زن و یک مادر است و این حکم پیامی مستقیم به همهی زنان و مادرانی است که در صف اول اعتراضات اجتماعی ایستادهاند.
...تناقضات و ذات واقعی حاکمیت سرمایه در جمهوری اسلامی را نشان میدهد و گواهی بر این واقعیت است که در انتخابات فقط باید حرفهای قشنگ زد، اما در عمل باید همچون همیشه کارگران، زنان و دیگر بخشهای مطالبهگر جامعه سرکوب شوند.
جرم شریفه محمدی این است که جرأت داشته و برای احقاق حقوق خود و دیگر همطبقهایهایش تلاش کند. جرم او این است که کارگرانی از کردستان را میشناسد و آنها را همدرد خود میداند.»
سروناز احمدی، آنیشا اسداللهی، هستی امیری، ریحانه انصارینژاد، گلرخ ایرایی، سکینه پروانه، ناهید تقوی، ناهید خداجو، نسرین خضریجوادی، ویدا ربانی، محبوبه رضایی، مهناز طراح، سپیده قلیان، نرگس محمدی و مریم یحیوی زنان زندانی دیگری که اکثرا با خطر اعدام روبرو اند در نامهای خواستار لغو این حکم غیرعادلانه و غیرانسانی شدهاند.