«اظهارات ضدامریکایی» کرزی: زن و شوهر جنگ کنند، احمق ها باور!

کرزی غلام امریکا

کرزی باز ظاهرا بر اربابان امریکایی‌اش خشمگین است و در یکی دو سخنرانی اخیر خود حرفهای تندی به زبان رانده است. همه مطبوعات و «تحلیلگران» قراردادی رسانه های افغانستان و نیروهای به اصطلاح «اپوزیسیون» درین چند روز به این مسئله تمرکز داده یکی پی دیگر آنرا محکوم نموده در باره آن تحلیل ارائه می‌کنند.

این نخستین بار نیست که کرزی بر صاحبانش می‌شورد. طی سالهای گذشته پیاپی مطبوعات افغانستان با تیتر های درشت زمانی از «تیرگی روابط کرزی با امریکا»، ‌«اظهارات ضدغربی کرزی»، «حرفهای غرب‌ستیزانه کرزی» و غیره و یا گهگاهی هم از «بهبود روابط» کرزی با امریکا سخن گفته و روزها آنرا به سوژه مناسب برای پرکردن صفحات شان تبدیل کرده اند.

ما همه به خاطر داریم که طی یازده سال سلطنت حامد کرزی، او بارها ازینگونه گلایه ها از باداران امریکایی‌اش داشته و اکت رئیس جمهور مستقل و ملی را نموده است، اما در عمل مناسبات امریکا با این دست نشانده شان هیچگاهی خراب نشده و حتی در انتخابات هم امریکا برای یکبار دیگر کرزی را بر دیگر رقبایش ترجیح داده، تاجپوشی مجددش را استقبال نمود. دیگر خوشبین ترین افراد هم به این حقیقت پی برده اند که کرزی بدون حمایت غرب حتی یک روز قادر به ادامه حیاتش نخواهد بود و این تندگویی هایش هم به مشوره کاخ سفید صورت می‌گیرد و فقط خوراک مناسبی برای ماشین تبلیغاتی غرب به حساب می‌رود.

البته نباید فراموش کرد که ممکن تحت شرایطی بین ارباب و نوکر اختلافات جدی نیز بروز نماید، اما تاریخچه امریکا نشان داده که برای پیشبرد اهدافش هرگز نوکر نافرمان را تحمل ننموده کارش را قبل از آنکه فرصت تمرد و فاش ساختن اسرار را پیدا کند، یکسره می‌نماید. جنرال نوریگای پاناما وقتی به نافرمانی در برابر بادار آغاز کرد، دولتش را طی حمله نظامی ساقط و خودش را به اتهام قاچاق مواد مخدر برای ١٧ سال در خاک امریکا زندانی نمود.

کرزی از این مداری گری های عوامفریبانه دو هدف عمده را دنبال می‌کند:

  • توجه مردم را از فساد، بی‌آبرویی و تنفر همگانی در برابر دولت مافیایی و ترشیده‌اش به سوی یک مسئله بی‌ارزش منحرف سازد و آنان را مصروف یک جنگ زرگری‌ با صاحبان خارجی‌اش نماید.

  • اکت ملی بودن و استقلال نمایی کند و طوری نمایش دهد که گویا شاه شجاع ثالث نه بلکه یک رئیس جمهوری مستقل و ملی است که حتی به امریکا هم هشدار می‌دهد!

و یا شاید هم امریکا میزان مخالفت مردم با حضور نظامی شان در افغانستان را آزمایش نماید که در چه حد است. و یا دست پروده ها و جیره خواران خود را که در پارلمان، وزارت، ولایت، ریاست و شریان های سودآور مافیایی تکیه زده اند، در کدام درجه از وابستگی به امریکا قرار دارند و به کدام پیمانه با دگرگون شدن اوضاع دچار تب لرزه مرگ می‌شوند و خود را به پای امریکا می‌اندازند. که البته درین روزها شاهدیم که گروه های میهنفروش و دستپخت امریکا آنچنان به دفاع از ارباب در برابر کرزی دهن گشوده اند که کاخ سفید چندان نیازی به دفاع از خود ندید.

کشوری که استقلال نداشته باشد و ارتش بیگانه شاهرگ های حیاتی جامعه را کنترول نماید، چطور ممکن است یک دولت مستقل و رئیس جمهور غیروابسته و ملی داشته باشد؟ کرزی و حواریونش که سالها برای تضمین حضور دایمی امریکا در افغانستان تلاش نمودند و برای قانونی جلوه دادن امضای سند استراتژیک و در واقع سند بردگی،‌ لویه جرگه نمایشی برگزار کردند، عملا بر حاکمیت ملی و غرور ملت ما پا گذاشته وطن را به یک کشور چپاولگر فروختند. بناء حنای «ملی» نمایی های اینان نزد ملت رنگ باخته و جز چند ناآگاه بیخبر از دنیا ممکن نیست کسی را بفریبند. اینان که به هر ائتلاف و حزب و حرکت خود پسوند «ملی» را می‌افزایند تصور می‌کنند چهره خونپر خود را می‌توانند در پشت آن پنهان کنند، اما کور خوانده اند!

در گذشته وقتی کرزی مقابل امریکا به غلیان آمده بود حتی تهدید کرد که به طالبان خواهد پیوست. او چون می‌داند که بین مردم منفور شده، هیچگاهی نمی‌گوید که به ملت خواهد پیوست. با این گفته اش عملا ثابت نمود که کوچکترین دید ملی و توجه به خواست ملت ندارد ورنه برای یک رئیس جمهور با حداقل احساس وطنی، حتی تصور پیوستن به گروه وحشی‌، ضدانسانیت و مزدور آی.اس.آی. ننگین است. آنوقت پیتر گالبریت معاون سابق سازمان ملل در افغانستان در رسانه های غربی سخنان کرزی را به تمسخر گرفته گفت او یک فرد احساساتی و احتمالا معتاد به مواد مخدر است که گاهگاهی اینچنین حرفهایی می‌زند!

جک ادیما با رهبران جهادی
آقای کرزی، اگر زندان خارجیان را واقعا «نقض حاکمیت ملی» میدانی،‌ چرا جاناتان جک ادیمای امریکایی را که به کمک فهیم، قانونی، خلیلی، عطا، حضرت علی و دیگر جنگسالاران قاتل افغانهای بیگناه را در زندان های شخصی‌اش شکنجه و کشته بود از چنگ محکمه نجات داده به امریکا فرستادی؟

سروصدای کنونی فقط بخاطر سپردن مسئولیت زندان بگرام به دولت افغانستان متمرکز است که این بر مصداق ضرب المثل «موی گیر کوه خطا»، کمیک بودن قضیه را برملا می‌سازد. اینکه در پایگاه های امریکا در سراسر کشور چه می‌گذرد و چطور اکثرا مردم بیگناه شکنجه و تحقیر و کشته می‌شوند برای کرزی «نقض حاکمیت ملی کشور» نیست؛ وقتی بدور از چشم ملت سفارت امریکا در کابل با هزاران کارمندش به دولتی در درون دولتش، مرکز فرماندهی و جاسوسخانه آنکشور در آسیا مبدل شده، برای آقای کرزی «نقض حاکمیت ملی» نیست؛ وقتی طی سفر اوباما به کابل، نظامیان امریکایی داخل ارگ شده بادیگاردهای آنجا را خلع سلاح و خود کنترول را بدست گرفته تمامی مقامات را بازرسی بدنی‌ می‌کنند، «نقض حاکمیت ملی» نیست؛ وقتی سفارت و مقامات امریکایی مستقیم در عزل و نصب مقامات دولت پوشالی مداخله می‌کنند، «نقض حاکمیت ملی» نیست اما فقط زندان بگرام بعد از یازده سال موجودیت به سمبول حاکمیت ملی مبدل شد.

اگر کرزی داشتن زندان در خاک افغانستان را واقعا «خدشه دار شدن حاکمیت ملی افغانستان» می‌داند،‌ چرا چند سال پیش جاناتان جک ادیمای امریکایی و شرکای جرمش را که به کمک فهیم، قانونی، خلیلی، عطا، حضرت علی و دیگر جنگسالاران قاتل زندان های شخصی در افغانستان راه اندازی کرده مردم بیگناه را شکنجه و به قتل میرساندند، از بند رها کرده سلامت به امریکا فرستاد؟ پس درینصورت می‌پذیرد که خودش درین قضیه با حاکمیت ملی افغانستان معامله کرده، چیزی که بر اساس قوانین افغانستان و منطق بسیار ابتدایی خیانت ملی تلقی می‌شود؟

کشوری که استقلال نداشته باشد و ارتش بیگانه شاهرگ های حیاتی جامعه را کنترول نماید، چطور ممکن است یک دولت مستقل و رئیس جمهور غیروابسته و ملی داشته باشد؟ کرزی و حواریونش که سالها برای تضمین حضور دایمی امریکا در افغانستان تلاش نمودند و برای قانونی جلوه دادن امضای سند استراتژیک و در واقع سند بردگی،‌ لویه جرگه نمایشی برگزار کردند، عملا بر حاکمیت ملی و غرور ملت ما پا گذاشته وطن را به یک کشور چپاولگر فروختند.

کرزی از «زندانی شدن بیگناهان در زندان بگرام» شکوه دارد اما وقتی دسته دسته مردم ما در بمباردمانها کشته و مراسم خوشی شان به ماتم مبدل می‌شود،‌ به یک «ساری» گفتن بادار قناعت می‌کند. وقتی جهان از دیدن اسناد جنایات «جوخه کشتار» امریکا تکان خورد که چه وحشتناک جوانان بی‌گناه ما را به خاطر وقت گذرانی شان مورد رگبار قرار داده، با اجساد خون آلود شان عکس یادگاری می‌گرفتند و انگشت دست شانرا قطع کرده برای خود کلکسیون می‌ساختند، کرزی با یک اظهار تاسف اکتفا نمود و این لیست بربریت اشغالگران را می‌شود به صدها مورد رسانید. اما امروز که عمر دولت منفور او به پایانش نزدیک می‌شود، برای بازی های سیاسی آینده بصورت ملانصرالدینی فقط مسئله زندان بگرام را برجسته می‌سازد که گویا پلشتی امریکا در کشور ما فقط به همین زندان محدود می‌شود و بس.

اگر کرزی و تیمش ارزشی به «حاکمیت ملی» و استقلال وطن ما می‌داشتند، هرگز به پایگاه های دایمی امریکا که مصونیت قضایی سربازان آنکشور یکی از ضمایم ضروری آنست رای تایید نمی‌دادند. تمامی کشورهایی که امریکا در آنجا پایگاه نظامی دارد نمی‌توانند ادعای استقلال و حاکمیت ملی داشته باشند چون گذشته از سایر موارد، سربازان شان در برابر قوانین این کشورها مصونیت کامل دارند بنا به هر جنایت و از جمله تجاوز جنسی بر زنان دست می‌زنند بدون اینکه مورد بازخواست قرار گیرند. موج اعتراضات مردم علیه پایگاه های امریکایی در جاپان، فلیپین، ایتالیا، کوریای جنوبی و غیره باید درسی برای مردم ما باشد که مرگ و هر قربانی را بپذیرند اما هرگز به استقرار پایگاه های شیطانی یک قدرت جنگ‌افروز در کشور شان اجازه ندهند.

البته کرزی طی چند سال گذشته ناخواسته با گلایه هایش بر حقایقی که برای عناصر آگاه و دموکراسی خواه افغانستان ثابت بوده، مهر تایید گذاشته است:

  • امریکا هنوز هم از طالبان جاهل دست نه شسته و در پس پرده با این گروه قرون وسطایی و جانی ساخت و پاخت و معامله دارد و «کلان ها و نمایندگان این ها هر روز در خارج و کشورهای خلیج با امریکا صحبت دارند» و حتی «بمب گذاری های انتحاری طالبان در خدمت امریکاست.»
  • در بدامنی های ولایات شمال کشور و رشد یکباره طالبان در این مناطق امریکا دست دارد چون کرزی زمانی اعلام نمود که این گروه ها با هیلی‌کوپتر ها بصورت مشکوک به آنجا انتقال داده می‌شوند و همه می‌دانیم که جز «جامعه جهانی» و امریکا کسی در افغانستان هیلی‌کوپتر ندارد!
  • امریکا به چپاول منابع معدنی افغانستان چشم دوخته است و یک دلیل جنگ افغانستان به خاطر تاراج ذخایر زیرزمینی آن می‌باشد. کرزی گفت «بعضی از کشورها از جمله امریکا پیشاپیش نوشته ‌اند که چون ما متحد هم هستیم، فلان مواد زیر زمینی تان را می‌خواهیم و آنرا به ما بدهید نه به کس دیگری.»
  • نیروهای خارجی در قاچاق و بیرون کردن مواد مخدر از افغانستان دست دارند. کرزی چند سال قبل فاش نمود که طیارات مشکوک در هلمند مواد مخدر را انتقال می‌دهند.

در حاشیه این به اصطلاح اختلافات، موضعگیری های نهاد ها و «تحلیلگران» رنگارنگ که روزها رسانه های افغانستان را مصروف نگهداشته اند تامل برانگیز اند. از اکثر «تحلیل» های «کارشناسان» در رسانه‌های آلوده افغانستان بوی سازشکاری، مزدوری و عوامفریبی بالاست که هرچند حرف به درازا می‌کشد ولی پرداختن به چند تای آن را لازمی می‌دانیم.

جنایات امریکایها در افغانستان
«جوخه کشتار» امریکایی که جنایات تکاندهنده شان در افغانستان با یک «ساری» گفتن کاخ سفید و «اظهار تاسف» کرزی زیر زده شد.

عکس‌العمل های «شورای علمای افغانستان» جالب اند که نشان می‌دهد ریموت این جمع سوپر مرتجع و معامله‌گر بدست دولت بوده هروقت به دهان شان دالر چکانده شد فوری بر احکام کرزی مهر تایید می‌گذارند. این چندمین بار است که کرزی فوری بعد از مستقل نمایی هایش، شورای علما را فرامی‌خواند تا حرفهایش را تایید کنند. در تازه‌ترین مورد، قیام‌الدین کشاف و دیگر روحانیون سرکاری بعد از تجمع شان در ارگ، طی اعلامیه‌ای هشدار داده اند که اگر امریکا زندان بگرام را به دولت نسپارد آنان را «اشغالگر» خواهند نامید!

ماشاالله بر این منطق ملایی، حضور دهها هزار سرباز «کفار» و پایگاه های عریض و طویل و طلسم آمیز در هر کنج کشور نشانه اشغال نیست اما تنها به خاطر زندان بگرام هشدار می‌دهند! به این می‌گویند عوامفریبی به طاقت دو! آیا همین ملا کشاف و دیگر اعضای شورای علما نبودید که در لویه جرگه فرمایشی به حضور دایمی امریکا در افغانستان بلی گفتید و در واقع وسیله شدید تا پایگاه های امریکا در افغانستان جنبه قانونی به خود بگیرد؟ درحالیکه حتی معاش شما روحانیون از بودجه همان «کفار» پرداخت می‌گردد و در برابر رذالت پیشگی ها و جنایات یازده ساله امریکا و ناتو سکوت اختیار کرده‌ اید، این «ضدبیگانه» نمایی هایتان واقعا تنفربرانگیز است.

احزاب ضدملی و فروخته شده به اصطلاح «اپوزیسیون» که هرکدام سر در گرو بیگانگان دارند از حرفهای کرزی ناراحت اند و درین روزها به وکیل بی‌مزد امریکا بدل شده اند. اینان ترس دارند مبادا امریکا دست از سر افغانستان بردارد که درآنصورت اینان نیز یتیم شده احزاب و ائتلافهای عریض و طویل شان به باد فنا رفته سرمایه های بادآورده شان مورد تهدید قرار خواهد گرفت. تعدادی از اینان موقع را مناسب دانسته در تقبیح کرزی به شدیدترین لحن از همدیگر پیشی ‌گرفته به امریکا عشوه گری میکنند تا با کسب اعتماد کاخ سفید در انتخابات آینده شانس بیشتری برای برنده شدن داشته باشند.

این فروخته شدگان با بیشرمی چشمان شانرا بر یازده سال جنایت و بربریت و بیشرمی های امریکا و «جامعه بین‌المللی» در افغانستان بسته بازهم از قاتلان و برباددهندگان مردم ما «ستایش» می‌کنند. یازده سالی که با «حمایت جامعه بین‌المللی و به ویژه امریکا» افغانستان نه تنها مرکز تروریزم جهان باقی ماند بلکه به فاسد ترین، مافیایی شده ترین و بی‌دروازه ترین کشور جهان تبدیل شد.

احمد ضیاء مسعود سرکرده‌ی «جبهه ملی» که شوخی های کرزی با امریکا را باور کرده بحدی از تور خوردن امریکا نگران است که زیر پای امریکا افتاده عذر و زاری می‌کند:

«امریکا باید به خاطر مردم افغانستان اندک از حوصله کار بگیرد و دست به عکس‌العمل جدی نزند... رییس جمهور کرزی تنها مانده و حتی اکثر اعضای کابینه‌اش هم با او نیستند مردم نگران آنند که رییس جمهور شان برای شان به یک مشکل مبدل شده است.» («والستریت ژورنال»، ١٤ مارچ ٢٠١٣)

آفرین به این وابستگی و حقارت! اما مسعود و دیگر شرکایش حق ندارند که درین بازیهای ننگین شان از نام «مردم افغانستان» سوءاستفاده کنند. مردم ما برعکس این سیاسیون رسوا و فروخته‌شده را دیگر به تجربه دریافته اند که چشم امیدی به امریکا و دیگر قدرتهای استعماری و زورگو نداشته باشند.

فاضل سانچارکی سخنگوی «ائتلاف ملی» تشویش دارد که موضعگیری های تند علیه جامعه بین‌المللی باعث می‌شود که مبارزه امریکا علیه تروریزم را تضعیف ‌کند بنا در مغایرت با منافع ملی ماست. اما این آقا شاید خبر ندارد که امریکا قبلا اعلام نموده که با تروریست های طالبی جنگی ندارد. و تروریست های ائتلاف شمال را هم در جیبش دارد. بنا معلوم نیست کدام «مبارزه علیه تروریزم» تضعیف خواهد شد؟‌ آنچه امریکا زیر نام «جنگ علیه تروریزم» راه انداخت جز بهانه‌ای برای اشغال افغانستان و تبدیل کشور ما به میدان تخاصم با رقبای آسیایش نبود.

اکثر اینچنین احزاب معامله‌گر که در «شورای همکاری احزاب و ائتلاف های سیاسی افغانستان» دور هم جمع شده اند فوری اعلامیه‌ای صادر کردند که بر اساس گزارش بی.بی.سی. (١٣ مارچ ٢٠١٣) «شورا ضمن ستایش حمایت جامعه بین‌المللی و به ویژه امریکا از مبارزه با تروریزم، تقویت روند مردم سالاری و بازسازی در افغانستان، حفظ توجه و تعهد جامعه بین‌المللی برای حمایت از کشور را مهم ترین اولویت نظامی سیاسی افغانستان دانسته.»

این فروخته شدگان با بیشرمی چشمان شانرا بر یازده سال جنایت و بربریت و بیشرمی های امریکا و «جامعه بین‌المللی» در افغانستان بسته بازهم از قاتلان و برباددهندگان مردم ما «ستایش» می‌کنند. یازده سالی که با «حمایت جامعه بین‌المللی و به ویژه امریکا» افغانستان نه تنها مرکز تروریزم جهان باقی ماند بلکه به فاسد ترین، مافیایی شده ترین و بی‌دروازه ترین کشور جهان تبدیل شد. اینان هنوز هم با وقاحت در اینچنین کشوری سخن از «تقویت روند مردم سالاری» می‌زنند. کسی نیست که به روی اینها بکوبد که آقایان کدام مردم‌سالاری؟ آیا همین کرزی با یک ونیم میلیون رای تقلبی در برابر عبدالله که موفق شده بود تنها حدود هشتصد هزار رای را تقلب کند به قدرت نرسید؟ آیا شما این رسوا ترین و پرتقلب ترین انتخابات تاریخ بشر و پارلمان مملو از جنگسالاران آدمکش را «مردم سالاری» می‌نامید؟

این شورا در اعلامیه‌اش ادامه می‌دهد:

«اظهارات اخیر رئیس جمهوری کشور در خصوص روابط میان ایالات متحده و مخالفان مسلح دولت افغانستان نمی‌تواند انعکاس دهنده دیدگاه مردم افغانستان در رابطه با دوستان بین‌المللی‌اش باشد.»

امریکا و ناتو تنها برای نوکرانش و چند حزب مزدور «دوستان» به شمار می‌روند نه برای اکثریت مردم ما. اینان همانقدر برای ملت ما «دشمنان بین‌المللی» اند که القاعده، طالبان و دیگر گروه های تروریست. آنانی که با بمباردمان کور شان دهها هزار هموطن ما را به قتل رسانیدند، قریه جات ما را با بمب های موحش شان به ویرانه بدل کرده افغانستان را به لابراتوار خطرناکترین سلاحها تبدیل نمودند، محیط زیستش را آلوده و زهرآگین ساختند، تروریست ها و جنگسالاران وحشی را تقویت اما مردم عام را شکنجه، تحقیر و توهین کرده کشتند و بر اجساد شان شاشیدند، تنها «دوستان بین‌المللی» عناصر و نیروهای جیرخوار بیگانگان شده می‌توانند اما برای ملت ما اشغالگران و دشمنان پلیدی اند که تا وقتی در کشور حضور داشته باشند ممکن نیست وطن بربادرفته ما ذره‌ای از صلح، عدالت، دموکراسی و آزادی را تجربه نماید.

دیگر احمق ترین ها هم به این حقیقت واقف اند که القاعده، طالبان، شبکه حقانی، حزب فاشیست گلبدین و تمامی باندهای آدمکش بنیادگرا ساخته و پرداخته امریکا بوده با امکانات و تلاشهای آنکشور پدید آمده به دیوهای آدمخوار مبدل شدند. اگر امریکا اینان را امروز بهترین وسیله برای پیشبرد اهداف استراتژیک و منطقویش تشخیص نمی‌داد، به آسانی می‌توانست همه را قلع و قمع نماید، اما می‌بینیم که هنوز هم به آنان باج داده می‌رود، برایشان دفتر و دیوان می‌سازد و حتی یک بدنه شانرا در کابل جابجا نموده در پست های کلیدی دولت مزدورش جا داده است.

کرزی و به اصطلاح اپوزیسیونش که سالها در تقابل با حاکمیت ملی ما برای امریکا و چهل کشور اشغالگر گلو پاره کردند و در عملی کردن سیاست های خاینانه و استعماری آنان نقش مهره های شطرنج را بازی کرده در خوان چپاول با آنان شریک شدند، دیگر با هیچ شیادی قادر نخواهند شد به خود چهره «ملی»، «ضدبیگانه» و «مستقل» گرفته مردم را فریب دهند.

بحث ما متوجه آن نیروهای سیاسی‌ای نیست که از روی بیگانه‌پرستی به سلطه اشغالگران سر تعظیم فرود می‌آورند، اما عناصر و نیروهایی که از روی انفعال و خستگی از مبارزه چشم امید به امریکا بسته اند که مردم ما را از بدبختی و تروریزم و مداخلات بیشرمانه دولتهای مستبد پاکستان و ایران نجات بخشد، اگر از تاریخ یازده ساله ددمنشی ها و خیانت های امریکا و غرب در قبال مردم ما درس نگرفته اند سخن ژرف داکتر محمد مصدق شاید آنان را به تحریک وادارد:

«آزادی و استقلال چیزی نیست که بتوان آن را بدون فداکاری و جانبازی به دست آورد. مللی که به این مقام نایل شده اند آنقدر از خودگذشتگی نشان داده اند تا به مقصود رسیده اند.»

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 177 نفر