چنبر خونآلود امپریالیزم و بنیادگرایی را فقط مردم آگاه و متحد ما دریده میتوانند!
- رده: اعلامیهها
- نویسنده: حزب همبستگی افغانستان
- منتشر شده در شنبه، 22 اسد 1401
یک سال از حاکمیت نکبتبار ستمپیشگان طالبی گذشت. حاکمیتی که از سوی باداران امریکایی، پاکستانی و قطری طی معامله ننگین دوحه زیر نام «صلح» و «پایان جنگ» به استفراغشدگان تاریخ بخشش گردید. دولت امریکا که افولاش از دور پیداست و فاجعه کرونا و عفریتی به نام ترامپ عمق پوسیدگی درونیاش را آفتابی مینماید، دیگر توان یکهتازی بر جهان را ندارد و رقیبان چینی و روسی مقتدری در مقابلش قد علم کردهاند، ترجیح داد تا برای ادامه حیات با دم و دستگاه جنگافروز و ضدبشریاش افغانستان را ترک نموده ولی با شیوههای کمهزینهتر و غیرمستقیم تضییق چنگال پلشتاش را بر گلوی مردم بیدفاع ما قایم دارد. معامله کاخ سفید تحت سرپرستی زلمی ذلیلزاد در دوحه آن چنان سخیف و خاینانه بود که حتا دیوید پتریوس، قومندان پیشین آیساف و همچنان رییس پیشین سیآیای، آن را «بدترین توافقنامه سیاسی تاریخ امریکا» و نشانه «زوال» این کشور نامید.
امریکا و ناتو طی ۲۰ سال حضور غارتگرانه خود در افغانستان با تروریزم نجنگیدند بلکه به حمایت و تقویت لانههای ویرانگر آن پرداختند، و اگر نه چگونه ممکن است اسلحه به ارزش دهها میلیارد دالر و امکانات بیحساب ملکی و نظامی را به یکبارگی به دهشتافکنانی بسپارد که تا هنوز «تهدید» دانسته شده و در «لیست سیاه» سیآیای قرار دارند؟ ناتو و امریکای خونآشام که جز منافع خود و اهداف تبهکارانه استعماریشان به هیچگونه اصول انسانیای پابند نیستند، افغانستان را بدتر از پیش آسایشگاه بنیادگرایان ددمنش ساختند تا در بازیهای استراتژیکشان به خصوص در آسیا، افغانستان همچنان منحیث میدان شغالی برای تولید تروریزم و بنیادگرایی و توحش باقی بماند.
در نخستین گامهای بهاصطلاح «مذاکرات صلح»، امریکا و متحدان با فرستادن خاینان و خودفروختگانی از جنس حبیبه سرابی، فوزیه کوفی، حفیظ منصور، رنگین سپنتا، نادر نادری، ناهید فرید، خالد نور، شهرزاد اکبر، فاطمه گیلانی، باتور دوستم، ملالی شینواری، جمیله افغانی، شاهگل رضایی، ماری اکرمی و چند گدیگک دیگر به پای خوکان طالبی، تلاش ورزیدند که همچون دستنشاندگان جهادی، چاکران طالبی را نیز رنگوروغن زده، تغییریافته جلوه دهند، لاکن همانگونه که قابل پیشبینی بود با گذشت هرروز، پوستههای رنگخورده آنان فرو ریخته و ماهیت قبیحشان سر بیرون کرده و عداوت دیوانهوار این سنگوارهها علیه علم و هنر و ترقی و مخصوصاً برضد زنان بدیهیتر میگردد: منع کار و تحصیل زنان؛ وادارسازی زنان به پوشیدن حجاب طالبی؛ خانهنشینساختن خاینانه میلیونها دختر جوان و نوجوان مکتبرو و کشانیدن جمع وسیع آنان به ازدواجهای اجباری؛ ازدیاد خشونت و قتلهای خانوادگی؛ سرکوب، زندان، شکنجه، اعتراف اجباری و سربهنیستشدن زنان معترض؛ فروانداختن ۹۵ فیصد جامعه به گودال بیکاری و فقر کشنده؛ افزایش سرقتهای مسلحانه و جنایتهای سازمانیافته؛ خفهساختن آزادی بیان و اجتماعات و هرگونه مظاهر دیگر دموکراسی و عدالت؛ اجباریساختن ریش و لنگی و درسهای دینی برای کارمندان دولتی؛ دربندکشیدن و کشتار کارمندان اسبق نظامی؛ نوازش و مغازله با خاینان و دزدان جهادی و غیرجهادی؛ قاچاق اسلحه و حراج سرمایههای ملی به کشورهای همجوار زیر نام توسعه تجارت و خلاصه تحقیر و تنزیل کشور ما به نگونبختترین و امیدباختهترین و بیحیثیتترین مملکت جهان.
طالبان با بعضی نمایشات مسخره نوع حکومت پوشالی کرزی-غنی میکوشند وانمود سازند که گویا مردم از آنان استقبال میکنند، اما واقعیت این است که مردم چه در دورافتادهترین نقاط و چه در مغز شهرهای پرنفوس کشور همه از طالبان و شبکهحقانیاش متنفر و منزجر اند چون آن همه کشتار و انتحار و انفجار و مزدوری بیستسالهشان ممکن نیست از یاد مردم برود. بیوهها، یتیمان و معلولان هنوز با فقر و غم و درد نفس میکشند. بدامنی روزافزون، نفاقافکنی ملیتی و مذهبی، فرار کتلوی جوانان، قاچاق جنایتکارانه انسان، فقر و گرسنگی موحش و به یک کلام خیانت ماورای باور انسانی را مردم ما فراموش نکرده و وطنفروشی و جاسوسی و خدمت به بیگانگان را هرگز نمیبخشند. تمام اقوام افغانستان بهجز خاینان و ستمپیشگان هر قوم، همواره در کنار هم زندگی مسالمتآمیزی را سپری نموده و همسان سایر زحمتکشان کره زمین خواستار حقوق ابتدایی خود مانند آزادی، غذا، صحت، آموزش، مسکن و کار اند. دلیل حاکمشدن طالبان یا هر نیروی ارتجاعی دینی و غیردینی بر مردم افغانستان ریشه در مسایل طبقاتی دارد تا مسایل ملیتی. در مسیر تاریخ دیدهایم که در یک جامعه نابرابر اقلیت ستمگر و سفاک بر اکثریت ستمبر و ناآگاه و نامنسجم فرمانروایی میکند. انحراف مبارزه طبقاتی به سمت اختلافهای ملیتی یکی از قدیمیترین نیرنگهای امپریالیزم و ایادی ناپاک داخلیاش میباشد که هرکدام برای ادامه حیات ننگینشان به این شیادیها متوسل میشوند. قبول طالبان بهمثابه نماینده قوم پشتون معادل این است که هیتلر و موسولینی را نماینده مردم آلمان و ایتالیا بپذیریم، درحالیکه بیشترین قربانی این دو فاشیست، آلمانیها و ایتالیاییها بودهاند و این درمورد مردم پشتون و غیرپشتون ما نیز صدق میکند. آن عده قلمبهدستان خاینی که ریشه فاجعه افغانستان را قومی تبلیغ نموده و صرفاً در حاکمیت پشتونها میبینند یا سر در آخور استخبارات خارجی دارند و یا هم از عدم آگاهی سیاسی هولناک رنج میبرند.
دولت اشغالگر امریکا و متحدان ناتویش و نهادهای مدافع سیاستگذاریهایشان همچون ملل متحد برای خاکانداختن بر مرداریهای خویش که افغانستان را دو دسته به طالبان تقدیم کردند، از «صلح سرتاسری» حرف میزنند که دروغ محض است. زیرا ما هرروز شاهد سلاخی و دربهدری هموطنان خویش در پنجشیر، اندراب، بلخاب و جاهای دیگر و قتلعام مردم ما در مساجد، درمسال، خانقاه و جادهها هستیم، بگذریم از اینکه صلح و امنیت فقط به معنای ختم جنگ نیست بلکه تامین عدالت اجتماعی و رفاه مردم از مولفههای اصلی آن میباشد که امروز مردم ما بهطور بیسابقهای از این ارزشهای انسانی محروم گشتهاند. طالبان که از رشد و تکامل بشر بوی نمیبرند و به فرمان آیاسآی در تلاش اند تا جامعه را از تحرک و پویایی تهی سازند، سکوت توام با خشم و نفرت مردم را حمل بر رضایت از رژیم خود میخوانند.
«جمعاوری مالیات» از دیگر لافهای وقیحانه طالبان است که حتا بادارن انگلیسشان هم از تبلیغ آن عار نمیورزند. طالبان مثل هر طبقه ستمگر و حاکم دیگر، مالیات را از اقشار بیچاره و فقیر جامعه مانند غرفهداران، دکانداران، دستفروشان، رانندگان، کارمندان پایینرتبه و... به زور غصب میکنند و شرکتهای بزرگ مافیایی چون «الکوزی» و «افغانبیسیم» وغیره که از چندین سال بدینسو از درک قاپیدن پول مردم نادار افغانستان به این گروه جانی باج میپرداختند و در اولین روزهای ورودشان به کابل، مسئولیت تهیه غذا و سایر امکانات لوجستیکی ملیشههای طالب را بر عهده گرفتند، از پرداخت مالیات واقعی قطعاً معاف اند.
با این همه ستم مضاعف اقتصادی و روانی بر لایههای محروم جامعه، شاهدزدان دولت کرزی-غنی مانند آل و عیال فهیم، فاروق وردک، صدیق چکری، عمر زاخیلوال، حامد کرزی، کرامالدین کریم، سلام رحیمی، جنرال وزیری، کمالناصر اصولی و متباقی دزدان معلومالحال خزیده در زیر پوستین گندیده رژیم متعفن مورد ناز و نعمت طالبان قرار میگیرند. به همین منوال، دولت جنایتپرور امریکا نیز که در جستجوی تزویر دیگری زیر نام ساخت دولت «همهشمول»، در صدد چگونگی واریز کردن پولهای منجمدشده مردم تهیدست در خورجین طالبان اند، مستمسکی مییابد. سپردن پولهای مردم افغانستان به طالبان، ادامه حاکمیت لرزان این گروه فاشیست را تداوم بخشیده و مانند سران جهادی و غیرجهادی دولت قبلی، کیسهی سرکردگان طالبی را مالامال میسازد تا افزون بر تربیت انتحاریها، در دبی و دوحه و اسلامآباد و دیگر شهرهای لوکس، صاحب خانههای مجلل تفریحی و سرمایهگذاریهای دیگر شوند. واگذاشتن هر مقدار پول به دستگاه طالبی، کوچکترین خدمتی به مردم تنگدست ما نخواهد کرد.
«محو فساد» شعار عوامفریبانه دیگریست که با حقایق امروز همخوانی ندارد. فساد و زراندوزی و شهوت پولپرستی سران طالب در یک سال گذشته آن چنان سیر صعودی پیموده که به زودی از فاسدان جهادی و تکنوکرات نیز پیشی خواهند گرفت. رشوهستانیها، ازدیاد زوجها، قاچاق موادمخدر، قاچاق و لیلام اسلحه و تجهیزات نظامی به خارج از مرزها و خوردوبرد کمکهای خارجی، نمونههایی اند که موارد اندک آنها به رسانهها درز کردهاست. بوی افتضاح در ریاست پاسپورت طالبان آن چنان بالا گرفت که فیالفور بر آن سرپوش گذاشتند. طالبان نیز مثل برادران همکیش جهادیشان در حسرت اندوختن غنایم «جهاد» غرق اند و حق خود میدانند که بعد از سالها «جهاد فیسبیلالله» حال از مزایای «پیروزی» لذت برده و به «زر و زن و زمین» شکم اندازند.
هموطنان دردمند!
کشتن ایمنالظواهری و چند تروریست مشهور پاکستانی در روزهای اخیر که بایدن مکار از آن با طمطراق فاتحانه یاد میکند موثریتی در مهار دهشتافکنی ندارد. امریکا و شرکا طی ۲۰ سال به نام «مبارزه علیه تروریزم، صدور دموکراسی و آزادی زنان افغانستان» هستی و نیستی مردم ما را خورده و نه تنها باعث واژگونی تروریزم بلکه ۲۱ هسته آدمخوار دیگر از خاک ما سر بلند کرده و فزونی مییابند، ازاینرو هدف قرار دادن الظواهری برد نه، بلکه رسوایی سیاست محیلانه امریکا را به نمایش میگذارد که بعد از بیست سال حضور نظامی، رهبر القاعده سر از بالکنهای شیرپور کابل بیرون میکند.
«حزب همبستگی افعانستان» باورمند است تا هنگامی که ناف بنیادگرایی که اینک در وجود طالب، داعش، القاعده، حزب تحریر و سایر گروههای مافوق مرتجع و ستمکار منطقه تبلور یافته از ناف پدران امپریالیزم جهانخوارشان و ارتجاع منطقه قطع نگردد مردم ستمکشمان روی صلح و شادکامی را نخواهند دید. امپریالیزم و چوچههای بنیادگرایش دو روی یک سکه اند که بقای یکدیگر را گاهی از در رفاقت و گاهی از کلکین خصومت تضمین میکنند. این جال پهنگشتهی شیطانی و منحوس را فقط ستمبران جهان بهشمول مردم سیهروز افغانستان میتوانند با آگاهی و انسجام و خیزش همگانی بدرند.
طی یک سال گذشته، زنان افغان با ایستادگی و مبارزه نشان دادند که دیگر جامعه ما به آگاهیهای معینی رسیده و هیچ نیرویی قادر نیست آنان را برای همیشه در قفس اسیر نگهدارد، در اثر جانبازی و مقاومت زنان بود که طالب مجبور به عقبنشینی در مواردی گردیده و پی برد که افغانستان دیگر آن جامعه بسته و کور نیست که بتوان مردماش را در بند خرافات، جبر و جهالت زندانی ساخت. ما اعتقاد راسخ داریم که حاکمیت طالب دیری نخواهد پایید چون با فشار و سرکوب و ایستادن مقابل چرخ تاریخ و خواستههای اکثریت مردم هیچ حاکمیتی هیچ زمان نتوانسته دوام بیاورد. طالب همانگونه که تختنشینیاش با فضاحت پادرمیانی رییس آیاسآی در کابل صورت گرفت، با ایستادگی و مبارزه مردم ما به جایگاه اصلیاش فرستاده خواهند شد.
مردم! مقاومت زنان در جادههای کابل را سرمشق گرفته، با آگاهی و همبستگی رزمنده بر ایجاد هستههای آزادیخواه و مترقی بسیج گردیده، نیش زهرآلود غارتگران جهانی را بیرون بکشیم و رژیم بربرمنش طالبی و سایر دشمنان در کمین نشسته را واژگون سازیم تا شاهد طلوع جامعه مرفه، شکوفا و مترقی باشیم.
حزب همبستگی افغانستان
۲۴ اسد ۱۴۰۱ - ۱۵ اگست ۲۰۲۲