بیناموسی کرامالدین کریم شوراینظاری در برابر دختران تیم ملی فوتبال
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: گزارشگر: سوزن رَک | مترجم: سمیر
- منتشر شده در یکشنبه، 09 جدی 1397
در گذشته رسوایی کرامالدین کریم، رییس «فدراسیون فوتبال افغانستان» پیرامون اخذ رشوه در برابر رای به رییس «فدراسیون فوتبال آسیا» به رسانهها درز کرده بود. اما چندی قبل، خالده پوپلزی، عضو پیشین تیم ملی فوتبال زنان، از موارد بدرفتاریها و تجاوز جنسی وی بر عدهای از دختران تیم ملی فوتبال پرده برداشت. این مردک کثافتپیشه و خاین که در تمام عمرش یک کچالو را هم شوت نکرده بود، عضو شوراینظار بوده و زمانی والی پنجشیر و سپس مقام بلندی را تحت رهبری فهیم قسیم در وزارت دفاع به عهده داشت، به زور تشکل منفور خود به مقام ریاست فدراسیون فوتبال نصب گردید. در فلم مستند «دختران افغان میتوانند شوت کنند» ساخته بهاره حسینی میبینیم که این انسان کثیف در هنگام عزیمت دختران فوتبالر برای مسابقهای به پاکستان بر آنان خشمگین است که چرا چادر شان را درست به سر نکردهاند، اینبار روزنامه «گاردین» به تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۱۸ گزارش مفصلی به قلم خانم سوزن رَک در باره بیناموسیهای این جنگسالار بدنام به نشر رسانده که ترجمه اندک تلخیصشده آن در ذیل میآید:
قضیه بدرفتاری توسط رییس فدراسیون فوتبال افغانستان:
«خون همهجا را گرفته بود»
گزارشگر: سوزن رَک | مترجم: سمیرمنبع: روزنامه «گاردین»، ۲۷ دسامبر ۲۰۱۸
بازیکنان زن تیم ملی افغانستان اتهامهای بدرفتاری جنسی و فزیکی توسط کرامالدین کریم، رییس فدراسیون فوتبال کشور را بهطور مفصل با «گاردین» در میان گذاشته اند که آنان از آن رنج بردهاند.
بازیکنان که از ترس تهدید به خانوادههای شان بدون افشای نام شان حاضر به صحبت اند، مدعی اند که از تعرض جدی جنسی و فزیکی گرفته تا آزار و تهدید به فرد خود و خانوادههای شان از جانب کریم را شامل میشود.
یکی از آنان میگوید که کریم [میل] تفنگی را بر سر وی گذاشته و مشتی بر روی وی کوبیده در داخل اتاق خواب پنهانی که فقط از طریق دفترش قابل دسترس است، او را مورد تعرض جنسی قرار داد و سپس تهدید کرد که اگر با رسانهها صحبت کند، او و خانوادهاش را خواهد کشت.
دیگری ادعا میکند، پس از آن که او برای نجات جانش از تعرض جنسی [کریم] فرار کرد، کریم وی را در برابر چشم همتیمیهایش در جریان تمرین تهدید کرده و گفت زبانش را خواهد برید و در مورد دیگر تلاش به کشیدن لباسهای وی کرد.
بازیکن سومی ادعا میکند که کریم کوشش کرد تا گردن و لبهای وی را ببوسد و زمانی که او از اتاق فرار کرد، از تیم ملی برطرف شده بر او اتهام زده شد که زن همجنسگراست. یکی دیگر از بازیکنان نیز ادعا میکند که کریم شایعهای پخش کرد که او زن همجنسگرا میباشد.
...
آیا در حامد کرزی و چوکرهاش سپنتا ذرهای وجدان باقی مانده که از اعطای مدال به این انسان پلید و شرفباخته اظهار ندامت کنند؟
تمام ادعاها را «گاردین» به کریم فرستاده که او حاضر به پاسخدادن نشده است.
یکی از بازیکنان میگوید پس از این که او به دفتر کریم رفته و درخواست پول برای مصارف ترانسپورتیاش را کرد مورد هدف قرار گرفت. «خواهان کمک شدم. کوشش کرد که نزدیکم آمده و گفت: "میخواهم نزدیکات شوم و بدنت را ببینم."»
«کوشش کردم که از حرکتش چشمپوشی کرده و با او برخورد مودبانه داشته باشم. گفتم: "ببین، من نیاز به پول برای مصارف رفت و آمدم دارم، خودم پول ندارم. آیا کمک میتوانی؟ اگر نمیتوانی، بگذار که بروم." به من گفت که کمک میکند و باید صبر کنم. گفتم که میخواهم به خانه بروم. او گفت: "پریشان نباش، برایت پول میدهم."»
«رییس گفت که او را به اتاق دیگر دنبال کنم. بنابر این با او به داخل رفتم. فکر میکردم که مرا کمک میکند. او را به داخل اتاق بعدی دنبال کردم. به اتاق دیگر رفت و در کنار آن اتاق دیگر بسیار تاریک بود. در داخل آن اتاق یک دروازه بود. ولی شما آن دروازه را دیده نمیتوانستید؛ بهسان دیوار بود که مشکل بود که فهمید دروازه است. دروازه باز بود. داخل آن بیشتر به اتاق یک هوتل میماند، یک تخت خواب و اشیای دیگر و یک تشناب. به من گفت که به داخل بروم. داخل رفتم و او که از عقبم میآمد درب را بست.
گفت که روی تخت بنشینم. وارخطا بودم و میلرزیدم. او گفت: "امروز میخواهم بفهمم که در داخل آن لباسهایت چیست." به وی گفتم: "مرا تنها بگذار، میخواهم خانه بروم." از جایم بلند شدم و گفتم که میخواهم به خانه بروم و او گفت: "هر قدر که میخواهی جیغ بزن، کسی نیست که صدایت را بشنود، کسی صدایت را نمیشنود."
سپس مرا بهسوی تخت کشاند. دوباره برخاسته و گفتم: "مرا رها کن، من فقط برای دریافت کمک آمده بودم، دیگر نمیخواهم، لطفا مرا رها کن و بگذار که بروم."
او به من گفت که میخواهد بداند که آیا همجنسگرا استم یا خیر –چرا که بیشتر با دختران بودم ولی اندامم مانند یک پسر بود.
از جایم برخاستم و تلاش کردم مانع او گردم، ولی او بر رویم با مشت کوبید. بر تخت افتادم. کوشش کردم که برخاسته و بهسوی دروازه بروم، ولی از این که دروازه فقط با نشان انگشت وی باز میشد، امکان نداشت که دروازه را بدون نشان انگشت وی باز کنم. از اینرو بیرون شده نتوانستم. او با مشت بر چهره و دهنم کوبید. خون از بینی و لبهایم جاری بود. شروع به لت و کوبم کرد، بر روی تخت افتادم و همهچیز تاریک شد...
وقتی به هوش آمدم، دیگر کالاهایم در بدنم نبودند و خون در همهجا بود. میلرزیدم و نمیدانستم که بر من چه شده است. تخت با خون پوشیده شده بود و خون از دهن، بینی و آلت تناسلیام روان بود. به تشناب رفتم. رویم را شسته و لباسهایم را پوشیدم. به داخل اتاق رفته و گفتم: "با همین حالت رفته و به رسانهها میگویم که بر من چه شده است."
او تفنگاش را بیرون کرده بر سرم گذاشت و گفت: "ببین که با تو چه کردم؟ بر سرت شلیک کرده و مغزت پاشان خواهد شد. و همین کار را با خانوادهات نیز میتوانم. اگر میخواهی که خانوادهات زنده بماند، باید سکوت کنی."
سپس پول را بر رویم زده و گفت که آن را گرفته از آنجا بیرون شوم. او گفت که نمیخواهد چهره مرا ببیند. دروازه را باز کرد و من بیرون شدم.»
این دختر که نمیتوانست به خانوادهاش بگوید بر وی چه گذشته است، بهانهی مصدومیت ورزشی را ساخت. «وضع خوبی نداشتم. از طریق دوستانم در تیم دریافتم که رییس شایعهای پخش کرده که من یک زن همجنسگرا استم و مرا با دختر گیر کرده و از این سبب مرا از تیم بیرون کرده است. این برایم خیلی تاثرانگیز و خطرناک بود.»
تصمیم افشای این مسئله بیخطر نیست.
«میدانم که خانوادهام در خطر قرار دارد و زمانی که افشاگریهای وسیعتر صورت گیرد بیشتر در معرض خطر قرار خواهند گرفت. اما میخواهم که برخاسته و برای آینده دختران دیگر صحبت کنم. میخواهم دختران محیط امنی داشته باشند.»
او میگوید که درباره رفتار کریم همه در داخل و بیرون تیم میدانند.
«رفتار وی برای اعضای تیم فوتبال زنان پذیرفتنی شده بود.»
چرا به مقامات شکایتی صورت نمیگرفت؟ «او مرد پرنفوذی در داخل نظام و دولت است.» دختر مذکور این را میگوید که او پیش از به عهده گرفتن سمت ریاست «فدراسیون فوتبال افغانستان» در ۲۰۰۴، والی پنجشیر و سرقومندان قوای زمینی در وزارت دفاع بود. «هیچکسی نمیتواند در برابر او بیایستد زیرا مرد قدرتمندی است... امروز دختران نمیتوانند صدای شان را بلند کنند چرا که ترس دارند. ممکن کشته شوند.»
بازیکن دوم میگوید که یکی از اعضای فدراسیون از وی خواست که به دفتر کریم برود. او میگوید: «درمورد اخلاق وی چیزی نمیدانستم.» این دختر ادعا میکند که کریم در کنار وی بر روی کوچ نشست. «شروع به خنده و شوخی با من کرد. بعد بدنم را لمس و تلاش به بوسیدنم کرد. گریه میکردم، ترسیده بودم و تمام وجودم را وحشت فرا گرفته بود. سعی کردم او را از خود دور کنم.»
خانم خالده پوپلزی اولین زن باشهامتی بود که پرده از رذالتهای کرامالدین کریم متجاوز برداشت. بر دیگر بازیکنان زن و مرد نیز است که گام فرا نهاده و چنین جنایاتی را افشا کرده خاینان و متجاوزان را رسوا سازند.
او میگوید که وی فریاد کشیده و بر [کریم] حملهور میشود اما توان فرار از چنگ وی را نداشته است. او ابراز میدارد که برای یک ماه مخفی شد. «بسیار ضعیف شده بودم و با کسی داستانم را در میان گذاشته نمیتوانستم. در عین حال، تماسهای تلفنی از جانب فدراسیون و بخصوص فرد رییس دریافت میکردم که مرا مجبور میکرد برگردم، چون سبب ضربه به شخصیت وی میشدم.»
او برمیگردد، ولی میگوید که روزگار بد وی به پایان نرسیده بود.
«بر درازچوکیای در انتظار متباقی اعضای تیم نشسته بودم. او در کامرههای امنیتی دیده بود که آنجا نشستهام. شروع به زنگزدن به من کردم. واکنشی نشان ندادم، از همین رو خودش بیرون آمده و به من گفت که باید داخل بیایم. بایست او را تعقیب میکردم، کار دیگری نمیتوانستم. از چهار دروازه گذشتم –خودش پیشتر رفته بود و تلفنی به من دستور میداد که به کجا بروم.»
«پس از گذر از چهار دروازه به اتاق خوابی رسیدم. به هوتل پنج-ستارهای میماند، یک آیینه، فرنیچر گرانبها، تخت خواب، اشیای زنانه، عطرها و چیزهایی در الماری موجود بودند. وقتی به آنجا رسیده و آن چیزها را دیدم، داستانهایی که به من گفته شده بودند را به خاطر آوردم... بسیار ترسیده بودم و شروع به گریه کردم، فکر میکردم آخر زندگیام است.
رییس برهنه بود که در تخت خواب انتظار مرا میکشید. وقتی گریه کردم، از جایش برخاسته بهسویم دوید و مرا محکم گرفت. کوشش میکرد که چادر و لباسهایم را دور کند. او بر من حملهور شده و لباسم را پاره میکرد. من گریسته فریاد میکشیدم و مقاومت میکردم. بسیار خوشبخت بودم. به او زنگ آمد؛ شروع به جیغزدن کردم، او مرا تیله کرده و کوشش کرد که مرا خاموش کند ولی من به جیغزدن ادامه دادم. وقتی دروازه را باز کرد، فرار کردم.»
بازیکن سوم ادعا میکند که وقتی به دفتر کریم برای «اخذ امضای وی» رفته بود، روزگار تیره وی آغاز گردید.
«او را از خود دور میکردم و او کوشش میکرد که گردن و لبانم را ببوسد. به او میگفتم که باادب باشد چون سن و سال وی همسان پدرکلانم است، چطور میتواند این کار را کند؟ او به من گفت که نمیداند چرا این طور برخورد عجیب با وی میکنم و این که در بیرون با او رفتار دوستانه دارم.»
«گفتم که او را فقط بهمثابه یک دوست فکر میکردم. او یک انسان بسیار اجتماعی است ولی او در جوابم گفت: "دوستی ما فقط منجر به رابطه جنسی میشود." من گفتم: "از شنیدن چنین حرفها نفرت دارم. بگذار که بروم." او را از خود دور کرده و از اتاق فرار کردم.
اولین کاری که با من کرد، این بود که مرا از تیم ملی که برای تمرین به خارج میرفتند، بیرون کند. سپس در برابر چشمان همه مرا توهین و تحقیر و متهم به همجنسگرا بودن کرده از فدراسیون اخراج کرد.»
او ادعا میکند که گواه توهین لفظی قربانی دیگری نیز بوده است:
«آن دختر میگریست و همه میدیدند که او [کرامالدین کریم] وی را توهین میکرد.»
...