آقای دوستم! اعتراف یادتان رفت!

منبع: خبرگزاری خاورمیانه، ۱۶ میزان ۱۳۹۲
نویسنده: مسعود حسن زاده

جنایتکار دوستم

عباراتی که دوستم برای (به گفته‌ی رسانه ها) معذرت خواهی استفاده می‌کند، از جنس عباراتی هستند که به حوزه ادبیات قدرت تعلق دارند. ادبیاتی توصیفی، کلی گویانه، مطمین و کمی فخر فروشانه و تعیین گرایانه. اما مگر این عبارات برای معذرت خواهی نیستند؟ چرا در فقدان عنصر اساسی «عذرخواهی» یعنی «اعتراف» مطرح می‌گردند؟

من نمیخواهم در چاهی که رسانه ها افتادند بیفتم. هیچ نشانی از معذرت خواهی در این عبارات نیست. عبارات دستور اند. دستوراتی برای تنظیم فضای انتخاباتی و نزدیک کردن پارادوکس ها به هم. دوستم می گوید:

«وقت آن فرا رسیده است که همه ما از اثرات منفی‌ای که سیاست‌های ما در گذشته به مردم سراسر کشور رسانده است، از آنان معذرت بخواهیم. من می‌خواهم در این راستا پیش‌قدم باشم و بگویم که ما از همه‌ی آنانی‌که در هر دو طرف جنگ‌ها متحمل آسیب شده‌اند، معذرت می‌خواهیم و سعی می‌کنیم تا انتخابات کنونی، سرآغاز صفحه جدیدی در سیاست کشورمان گردد که جنگ راه‌حل اختلاف‌ها نباشد؛ بلکه ما از راه هم‌پذیری، اصلاحات و گفتگو به وفاق ملی نایل شویم.»

دوستم کشته شدن ۷۰ هزار انسان غیر نظامی کابلی را به عاملی نسبت می‌دهد که جایگاهش فقط در درون نظام دال و مدلول های ادبیات قدرت است و فقط ادبیات قدرت می‌تواند آن را برتابد و به حربه‌ای برای چرخیدن معادله سیاست و رقابت انتخاباتی از نوع افغانستانی آن تبدیل کند و به طولانی شدن عمر این چرخه منتهی شود. می‌گوید «سیاست های ما»! و در ادبیات قدرت، می‌شود جنایتی هولناک را با همین عبارت به ناگزیری‌ای سیاسی تعبیر و تحریف کرد. همان روایت آشنا و فراگیری که همه‌ی جناح های درگیر و تمامی قاتلان مردم کابل آن را به خوبی بلدند و خیلی خوب هم از آن استفاده می‌کنند. مثلن جناح بر سر قدرت در آن زمان، جنایات انجام شده را با همین حربه که «سیاست و شرایط ایجاب می کرد تا حکومت (جناحی که حکومت را قبضه کرده بود) از خود دفاع کند.» برای چندین جناح نظامی ـ سیاسی که فاجعه جنگ های تنظیمی را در کابل رقم زدند، کشتن غیر نظامیان از اقوام دیگر، امروز به نوعی ناگزیری سیاسی و اقدامی برای دفاع از خود تعبیر شده و تحریف می‌گردد.

اما دوستم اندکی در این اعلامیه لحن این «ناگزیری سیاسی» را به ادبیات قدرت نزدیک تر کرده است. خیلی پر بیراه نیست که فرض کنیم که این ابتکار نه از دوستم که از اشرف غنی احمدزی بوده است. چون احمدزی به نیکی می‌داند که باید هر چه زودتر شبهات ایجاد شده در مورد انتخاب دوستم (یک چهره جنگ سالار متهم به جرایم جنگی) به عنوان معاون خویش را به حمایت کننده گان خودش (جامعه جهانی و امریکا) برطرف کند و توضیحی عقلانی‌تر در مورد ترکیب کمپاین اش ارایه نماید. اما اینجا با زیرکی خیلی از ملحوظات دیگر نیز در نظر گرفته شده است، ازجمله حفظ اتوریته‌ی دوستم در میان رقبای دیگر جهادی‌اش. به همین دلیل کوتاهترین راه ممکن برای دست‌یابی به این امر از طریق نزدیک کردن ادبیات این به اصطلاح «معذرت خواهی»، به ادبیات قدرت و چرخه‌ی سیاست جاری در افغانستان بوده است.

ادبیات دوستم، ادبیات دستور است، چون توضیح نمی‌دهد و با پی‌رنگ تعیین گری از نوع ادبیات قدرت همراه است. در افقی که دوستم قبل از معذرت خواهی بوسیله‌ی همین کلمات تعیین می‌کند، کشتار و نسل کشی انسان ها در جنگ های تنظیمی کابل یک اشتباه سیاسی تعیین شده ودر این ادبیات، دیگر نیازی به کنکاش و مستند ساختن آن جنایات نیست و هم باید فراموش شان کرد و از نو شروع کرد.

لحن نهادهای مدعی پروسه عدالت انتقالی از جمله کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نیز در این مورد باعث تعجب و درنگ است. این نهاد ها نیز گویا چون رسانه ها در دام این ادبیات قدرت افتاده اند و در حال همراهی استراتژی‌ای هستند که به نرمال سازی روند معافیت از طریق «معذرت خواهی» می‌انجامد.اکثر این نهاد ها با عباراتی تشریفاتی و تحسین گرایانه از این اعلامیه یادکرده اند و آن را آغازی تازه دانسته اند و به دوستم آفرین گفته اند. دلیل این کار کاملن مشخص است، این نهاد ها نیز کار در راستای دادخواهی را به برنامه‌ای سیاسی و چانه‌زنی برای امتیاز گیری شخصی مبدل کرده اند. به همین دلیل به هرنوع ادبیات قدرت خوشامد می‌گویند و آن را گسترش می‌دهند و فرایندی حیاتی را به اعلام موضع هایی فاقد هرنوع جنبه حقیقی سازی و کلماتی دیپلماتیک و ادبیاتی بسته تقلیل می‌دهند. کاربرد این ادبیات به جای ادبیات دادخواهی توسط این نهاد ها پیامد های روشنی دارد که طولانی شدن عمر جنایتکاران جنگی و حفظ قدرت و منافع شان از مشهود ترین آن است. دوستم با همین عبارات می‌رود که معاون اول دولت آینده شود و این یعنی این که کسی که متهم به جنایت جنگی و نسل کشی ست، با حربه‌ی معذرت خواهی از این نوع، بار دیگر با سکوت نهاد های مدافع حقوق بشر و مدعی عدالت انتقالی و همراهی آشکار شان، بار دیگر برگرده‌ی مردمی سوار می‌شود که فرزندان یا پدرانشان را کشته است.

اما چرا دوستم قبل از معذرت خواهی اعتراف نمی‌کند؟ چرا این به اصطلاح «معذرت خواهی» در فقدان عنصر ضروری دیگر، یعنی اعتراف به جنایت مطرح می گردد؟

اگر جنایتی صورت نگرفته است، معذرت خواهی برای چیست؟ آیا مگر سوژه و سبب معذرت خواهی کشتار غیرنظامیان نیست؟

با طرح این سوالات می شود ادعا نمود که رسانه ها همه به بیراهه رفته اند، هدف دوستم معذرت خواهی نه، بلکه تحریف مفهوم جنایت جنگی و عذرخواهی ست. دوستم ابتدا صورت مسئله را تغییر می‌دهد و کشتار و نسل کشی مردم غیر نظامی را صرفن تا سرحد اشتباه سیاسی تقلیل می دهد و آن را پدیده‌ی سپری شده می‌داند و سپس با لحنی عام، طوری که نه سوژه‌ی معذرت خواهی شفاف است و نه طرف معذرت خواهی، و با خواندن نوعی دعای آمرزش از مردم با فروتنی‌ای سیاستمدارانه معذرت می‌خواهد اما از کدام مردم؟

مردمی که ادبیات قدرت از آن یاد می کند و زیاد هم یاد می کند، هرگز مردمی نیستند که متضرر می شوند، کشته می شوند، آواره می شوند و طبقه حاکم با همین «اشتباهات سیاسی» آنان را قربانی خود و بقای خود می کند. منظور دوستم از «مردم» افراد معتقد به خود و آنانی که در دایره‌ی تامین مفاد شخصی‌اش حضور دارند است. این اعلامیه در حقیقت طرح ایده های تازه در توجیه جنایات و ایجاد مکانیزم دفاعی تازه در شرایط تازه‌ی افغانستان است. دوستم با طرح این ایده، به سایر شرکا و آنان که از لحاظ وضعیت در جایی مشابه قراردارند و انگشت همه‌ی مردم به سمت شان است، اطمینان می‌دهد که هنوز می‌شود حکمروایی کرد و مصون بود.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 75 نفر