ترویج سیستماتیک بنیادگرایی و جهالت در کندز
- رده: مقالات
- نویسنده: قباد
- منتشر شده در پنج شنبه، 29 سنبله 1397
در جریان «جنگ سرد»، دولت امریکا تیوری خاینانه «کمربند سبز» برژینسکی را به اجرا گذاشت که هدف آن استفاده از بنیادگرایی اسلامی برای مهار کمونیزم و نابودی جریانها و عناصر مترقی و پیشرو بود. افغانستان طعمه اصلی این سیاست ضدانسانی گردید که با پمپ صدها میلیون دالر به لانه باندهای جنایتکار و دشمن انسانیت از نوع جهادی، طالبی، القاعده و غیره بدل گردیده، وطن ما به گودال تباهی و جهالت و فجایع رنگارنگ فرو برده شد. امروز امریکا و غرب این سیاست را عینا با حمایت بیشائبه از جهادیان، طالبان، داعش، حزبالتحریر، جمعیت اصلاح و دهها جریان قرون وسطایی و خیانتپیشه به پیش میبرند. سراسر افغانستان و بخصوص ولایات همجوار با جمهوریتهای آسیای میانه برنامه شده و سیستماتیک به باندهای خطرناک بنیادگرا تحویل داده میشوند تا با تزریق زهر کشنده شان به مرزهای شمال افغانستان، رقبای اصلی شان روسیه و چین را درگیر و ناتوان سازند.
کندز از ولایات جنگزده در شمال است که باشندگان تیرهروز آن در کنار فقر و بیکاری و هزاران مصیبت دیگر حضور هیولای بنیادگرایی را نیز تحمل میکنند. از میان دهها مدرسه، کورس و نهاد فعال ترویج جهالت بنیادگرایی در کندز روی بعضی از آنها بهمثابه مشت نمونه خروار مکث نموده گوشههایی از حقایق و ماهیت ماورای ارتجاعی شان را که چشمدید خودم میباشد به خوانندگان سایت «حزب همبستگی افغانستان» شرح میدهم.
فقر، جنگ، فساد و دهشت حاکم در کندز بستری شده برای رشد ویروس بنیادگرایی که با آلودن ذهن جوانان دختر و پسر، انزجار و تنفر مردم از اشغالگران و رژیم ملامافیایی حاکم را از سمت مترقی بهسوی انفعال و ارتجاع که خواست اصلی امریکا و دولت پوشالی است، بکشاند.
«روضهالاطفال» یکی از مدارس فعال در شهر کندز است که با داشتن ۳۰ استاد و بیش از یک هزار شاگرد دختر و پسر مصروف ویروسیسازی اذهان نسل امروزیست. این مدرسه در بدل دریافت ۱۰۰ تا ۲۵۰ افغانی فیس ماهانه از هر شاگرد زیر ریش والی و «امنیت ملی»، اطفال معصوم را به گرفتن سلاح تشویق نموده از آنان عناصر آدمکش و بیگانه با انسانیت تربیت میکند. استادان متعصب این مدرسه که میتوان آنان را «ملای لنگ»های قرن ۲۱ خواند، شاگردان را از رفتن به مکتب و کورسهای ریاضی و انگلیسی منع، مکتب را خانه شیطان خوانده و معلم را کافر خطاب میکنند.
«اشرفالمدارس» که توسط مولوی عبدالخالق و مفتی سراجالدین نزدیک به هشت سال قبل ایجاد گردید از جمله مدارس بزرگ تبلیغ بنیادگرایی و تروریزم در کندز، تخار و بغلان و چندین ولایت دیگر محسوب میشود. بیبیسی با انتشار گزارشی به تاریخ ۲۴ فبروری ۲۰۱۴ از موجودیت این مرکز «ترویج اندیشههای تندروانه اسلامی» خبر داد اما طی این سالها نهتنها کوچکترین اقدامی علیه آن نشده که وسعت بیشتر یافته و به ولایات همجوار رخنه کرده است.
«کفن سیاه» و افکار قرونوسطایی دستاورد «اشرف المدارس» و همفکران پلید آن به زنان ستمدیده ما.
راهاندازی این مدرسه جهلپروری در یک ساختمان دولتی نشاندهنده آن است که دولت ملامافیایی متشکل از آدمکشان بنیادگرا خود حامی و تمویلکننده مدارس طالب و داعشپرور بوده و مجری سیاستهای شیطانی امریکا جهت فروبردن عمیقتر افغانستان به گنداب تروریزم و توحش و تاریکی اند.
دختران این مدرسه آنچنان مغزشویی شدهاند که فوری تاپه «کافر» بر کسانی میزنند که مثل آنان نمیاندیشند و هر حرکت دیگران را که مطابق میل شان نباشد، «حرام» مینامند. آنان تماشای تلویزیون، گوشدادن به رادیو، شرکت در مراسم عروسی، پوشش غیر از سیاه، پوشیدن زیورات، عکسبرداری، تجلیل از روز معلم، روز زن، روز مادر، سال نو، روز تولد، کار زنان در بیرون از خانه و رایدادن و کاندیدشدن زنان را حرام گفته شاگردان مکاتب و حتا شاگردان مدارس دینی دولتی را کافر مینامند. تبعیت مطلق زن از مرد، در کنج آشپزخانه نشستن، طفلداری، بیرون نرفتن و بدون مرد خرید نکردن توصیههای شان در برخورد با زنان دیگر است. دخترانی که در این مدرسه درس میخوانند توسط استادان جهالتپیشه به شکل وحشتناک مغزشویی شده چنان پرخاشگر و مریض بار میایند که حتا در خانه دیدن موی مادر و خواهر شان را از زیر چادر تحمل نتوانسته با آنان وارد جنگ و جدال میشوند.
کتابهای مبتذل و ضدعلمی چون «عذاب قبر»، «منظره مرگ» و «زیور بهشت» جزء منابع درسی این مدرسه به شمار رفته که روی روحیه این دختران (که تعداد شان به بیش از شش هزار میرسد) تاثیر وحشتناک گذاشته آنان را به مردههای متحرک تبدیل کرده است. مسوولان متحجر این مدرسه با تحمیل قوانین خشک و نظامی و پیچکاری سموم باورهای ارتجاعی در ذهن دختران آنان را چنان مایوس و ناامید بار آوردهاند که کاملا از زندگی دل کنده برای سایر زنان تبدیل به مبلغان مرگ، ترس و دهشت گردیدهاند.
«مرکز جماعت تبلیغی» در شهر کندز در زمینی به مساحت ۲۰ جریب در نزدیکی میدان هوایی که روی دو جریب آن ساختمان پنج منزله اعمار گردیده موقعیت دارد. در کنار فعالیت منظم و همهروزه، هرسال مدت سه روز از ۹ ولایت شمال و سراسر افغانستان و پاکستان حدود ده هزار نفر در اینجا تجمع میکنند. آنان زیر نام «تبلیغ دین» فقیرترین اقشار جامعه را به سمت خود کشانده در کنار دعوت فقرا و مصیبتزدگان به «قناعت» و «مزایای» زندگی فقیرانه، آنان را به دوری از سیاست تشویق نموده در کنار دهها گروه خیانتپیشه و افراطی نقش تباهکن در انحراف اذهان مردم از فجایع جاری بازی میکند. این جریانات بویناک از دین چماقی برای سرکوب و تحمیق تودهها ساخته مردم را از شناخت عوامل بربادی شان که همانا اشغالگران و کلیه چاکران دینی و غیردینی شان است بازمیدارند.
«جماعت تبلیغی» منحیث عوامل استخبارات منطقه زیر پوشش دین، طاعون مرگباریست که بینواترین افراد جامعه را شکار نموده به گورستان انفعال و «خیالپرستی» سوق میدهد.
«نهاد جوانان مسلمان افغانستان» یا «نجم» شاخههای از جمعیت اصلاح، پیرو افکار استعماری سید قطب و محمد قطب (از بنیانگذاران اخوانالمسلمین) است که با فعالیت در چند ولسوالی چون امامصاحب و خانآباد بهشمول شهر کندز از شش سال به این سو و بدون هیچ ممانعتی به سربازگیری از جوانان بیکار ادامه میدهد. این نهاد که در ۱۳۹۰ رسما جواز فعالیت از وزارت عدلیه را دریافت کرد در ۳۱ ولایت کشور فعال بوده تحت بهانههای محیلانه رنگارنگ در مکاتب، پوهنتونها، کورسها، نهادهای دولتی و غیر دولتی از نفوذ گسترده برخوردار گردیده است. دفتر ولایتی آن در پوهنتون خصوصی «سلام» شهر کندز موقعیت داشته و تمامی فعالیتها و برنامههایش چون «قیام لیل»، تدویر مسابقات ورزشی، گرفتن برنامهها در عروسیها که بهجای موسیقی به تلاوت و تبلیغ میپردازند، برنامه تقدیر از شاگردان و محصلان ممتاز، دایر نمودن مسابقه سیرت، مسابقه معارف (با جوایز بورسیهها، لپتاپ، یخچال و...) پاککاری شهر (شیوههای جدید و محیلانه بنیادگراها برای جذب افراد) و... از این پوهنتون صورت میگیرد.
زیدالله عطیش مسوول «نجم» در کندز با فریب و نیرنگ ویروس بنیادگرایی را در ذهن اطفال معصوم تزریق میکند تا در آینده عناصر ضدملی و خادم بیگانگان بار آیند.
به لحاظ تشکیلاتی هر فرد برای عضو شدن مکلف به پیمودن سه مرحله است: فرد سمپات نخست بهحیث همکار، دوم اشتراک در فعالیتها و سوم بعد از ارزیابی و تایید از اجرای اصول توسط مسوول آن (که رکن نامیده میشود) بهحیث عضو قبول میگردد. بعد از عضو شدن مسوولیتهایی به وی داده شده و در صورت موفقبودن در اجرای وظایف (بعد از دو سال) در اجتماع سالانه که آن را «ارکان» مینامند توسط رهبری «نجم» بهحیث رکن انتخاب میگردد. به گفته خود شان همکار، عضو و رکن ماهوار مکلف به پرداخت ۲۰۰ افغانی حقالعضویت بوده و با شیوههای مختلف تجار و متنفذین قومی را نیز مکلف به پرداخت پول میسازند.
مشخص است که مصارف فعالیت وسیع و پرهزینه «نجم» نمیتواند از طریق حقالعضویتها تامین شود و این نهاد هرچه بخواهد قادر نخواهد بود دم وابستگیاش به اخوان بینالمللی، دولتهای عربستان، ترکیه، پاکستان و شبکههای جاسوسی غربی و عربی را پنهان ساخته بر چشم مردم خاک بریزد. عبودیت هر جریان تندرو با ایدیولوژی و افکار ارتجاع بنیادگرایی به امپریالیزم محرز بوده و متوسلشدن به نیرنگهای جمعآوری «حقالعضویت» روپوشی برای پنهاننمودن منابع تمویل است که فقط مشتی خوشباور و از دنیا بیخبر را خواهند فریفت نه افراد و نهادهای آگاه از ماهیت متعفن بنیادگرایی را.
نوشتههای سید قطب و محمد قطب که بیشتر توسط «جمعیت اصلاح» تدریس میشوند از منابع مهم آموزشی حلقات و حوزههای «نجم» بهشمار رفته در این حلقات صراحتا از داعش طرفداری صورت گرفته برخلاف «دفاع» از استقلال و آزادی کشور در شبکههای اجتماعی و اماکن عمومی به اعضا در حوزههای آموزشی شان «خلافت» (پروژه استخباراتی امپریالیزم امریکا و انگلیس) را هدف نهایی شان اعلان مینمایند.
زیدالله عطیش، رییس «نجم» کندز بوده و برنامههای رادیویی شان از رادیو اصلاح پخش میگردد که زیر نام آشنایی مردم با مسایل اسلامی زیرکانه اخوانیگری را تبلیغ نموده به تحمیق مردم میپردازند. این نهاد در شبکههای اجتماعی و در تجمعات شان عوامفریبانه در حالی از «حب وطن»، «استقلال» و «صلح» صحبت میکنند که دشمنی جنونآمیز شان را با سکولاریزم و دولت ملی-دموکراتیک که موجد و تداوم ارزشهای ذکر شده است اعلان نموده و بر نظامهای سکولار تاپه کفری زده فرد سکولار را کافر میشمارند. این وجه مشترک دشمنی با سکولاریزم دموکراتیک، «نجم» را با دراکولاهای جهادی، طالبی و داعشی پیوند زده و ناف همهی شان را با امپریالیزم محکمتر گره میزند.
«رادیو اصلاح» حربهای در خدمت پخش افکار متحجر بنیادگرایی در کندز است که زیر نام «اصلاح فرد و جامعه» در مغز شنوندگانش ارتجاع اخوانیزم را پمپ میکند.
اگر فعالیت و سربازگیری داعش و حزبالتحریر در کندز را نیز به چند گروه فوق بیافزاییم معجونی از گند، عقبماندگی و بربریت بنیادگرایی را خواهیم داشت که با ماموریت کشت و پرورش تخم جهل و جنایت، بر محور سیاست تداوم اشغال و ویروسیساختن جامعه از سوی امریکا و شرکا علیه مردم ما سازماندهی میشود.
فساد وسیع در ادارات، معاملات مافیایی با طالبان و حاکم بودن هیرویینسالاران، زورمندان و قومندانان تنظیمی از عوامل اصلی جنگ و سقوط کندز محسوب میشود که نتیجه آن برای مردم پابرهنه و وحشتزده کندز بازهم تشدید فقر، بیکاری، فرار، ترس، وحشت و هزاران مصایب دیگر خواهد بود.
اگر در گذشته آموزش درسهای دینی مجانی و در مساجد به شکل سنتی صورت میگرفت، امروز سیستماتیکتر به اضافه مدارس، کورسهایی سمارقوار سر برآوردهاند که زیر نام دروس دینی زهر بنیادگرایی را در ذهن نوجوانان معصوم ما پیچکاری میکنند. حتا گفته میشود که این گروههای مذهبی زیرنامهای خوشنما، انجیوهایی ساختهاند که از طریق آن فندهای کلان یواساید و سایر نهادهای بدنام امپریالیستی به جوال آنان ریخته میشود که در جهت منافع امریکا و غرب مورد استفاده قرار گیرد.
این چهرههای کریه، زنستیز و عوامل بیگانگان با راهاندازی زندان خوفناکیِ به نام «اشرفالمدارس»، اذهان زنان را با سم بنیادگرایی فلج ساخته به مردههای متحرک تبدیل نموده اند.
اگر در گذشته ذهن زنان افغان تا این حد به ویروس بنیادگرایی آلوده نشده، طی سالیان اشغال افغانستان توسط امریکا و غرب، تلاش میشود قبل از تبارز توفانزای خشم خفته این نیم پیکر ستمکش جامعه، توسط وحوش بنیادگرا سرکوب و منحرف گردیده و خیال شان را از شرکت زنان دربند که مستعد شورش ضد اشغال و بنیادگرایی اند راحت سازند. متاسفانه این سیاست غداران بنیادگرا در کندز موفقانه عملی شده این ولایت را به جهالتکده و سیهروزی کشانیده است.