آخوند و طالب، مجریان سیاستهای استعماری امریکا و انگلیس
- رده: مقالات
- نویسنده: کاوه عزم
- منتشر شده در دوشنبه، 12 سرطان 1402
در جریان مطالعه کتاب «گروگان خمینی» نوشته رابرت دریفوس، در فصل نهم «بر لب پرتگاه بازگشت به دوران سیاه گذشته» به افشاگریهای ارزندهای برخوردم که خواستم فشرده آن را تقدیم خوانندگان سایت حزب همبستگی نمایم. دریفوس، ایران بعد از خمینی را به تصویر کشیده است که چگونه آخوندها و ملاها دیوانهوار به جنگ تمامی نشانههای تمدن و پیشرفت و علم و هنر رفتند. نویسنده برملا میسازد که پشت این همه رذالتها سازمانهای جاسوسی امریکا، انگلستان و اسراییل قرار داشتند. مقایسه شرایط آن زمان ایران با وضعیت کنونی افغانستان پس از حاکمیت طالبان میرساند که چرا امریکا و غرب میخواهند افغانستان در جهل و بربریت غرق و با هرگونه مظاهر علم و دانش و پیشرفت بیگانه نگهداشته شود.
مهدی بازرگان با خمینی
ابراهیم یزدی با رمزی کلارک
مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی، دو چهره اصلی گرداننده حکومت آخوندی بودند که تمامی فرامین از سوی آنان به خمینی دیکته میشد. اینان که مهرههای امریکا و انگلیس و فرانسه بودند پس از به قدرت
رساندن خمینی منظم با نمایندگان امریکا از جمله رمزی کلارک دیدار داشتند و مشورت میگرفتند.
سیاستهای استعماری امریکا و انگلیس در ترویج جهالت و عقبماندگی مردم و دور نگهداشتن کشورهای تحت استعمار از علم و صنعت امروز هم دقیقا همانند سالهای ۱۹۷۰ اجرا میشوند. در ذیل مقایسوی چند نمونه از ایران پس از حاکمیت خمینی و افغانستان تحت حاکمیت طالبان را ارایه مینمایم تا بدانیم که عقب این پروژه همان دستانی قرار دارند که کرزی و غنی را به نام «دموکراسی» و «حقوق بشر» بر ما حاکم ساختند و بر وضعیت امروزی مردم افغانستان هم «اظهار نگرانی» میکنند.
دریفوس وضعیت ایران بعد از به قدرت نشاندن خمینی را بازگو میکند:
«طی چند سالی که از حکومت رژیم خمینی میگذرد ایران بسوی رسیدن به کامبوج تحت سلطه «پالپوت» به شدت قدم برداشته است. این حاصل حکومت ایمان و تشویق ۲۰۰ هزار ملایی است که مهار کلیه زندگی روزمره مردم را در دست گرفتهاند.
...
مجازات مردمی که از دستورات ملاها در ایران سرپیچی کنند هرچه باشد در یک لحظه توسط دادگاه انقلاب معین میگردد و همان لحظه نیز در انظار عموم اجرا میگردد. زنها را به عناوین خیانت و فحشا در خیابانها اعدام* میکنند. محکومان دادگاههای انقلاب را سر چهارراهها به دار میآویزند. تمام اینها بخاطر آن است که مردم درس بگیرند. جرمهای کوچک اغلب به شلاقزدن محکوم در خیابانها میانجامد.
زن و مرد که بر اساس قوانین اسلام بر هم حرام بودند اما با هم دیده شدهاند یا همبستر شده بودند آنها را تا شانه در خاک گذاشتند و توسط جمع ملایان سنگسار نمودند ملاها ابتدا با سنگهای کوچک شروع به کار نمودند تا با ایجاد زخمها و شکستگیهای کوچک روی بدن آنها ایجاد درد نمایند، سپس سنگها را کم کم بزرگتر و بزرگتر انتخاب میکردند تا این زن و مرد بیچاره به تدریج و با شکنجهای دردناک بمیرند.»
وضعیت افغانستان را امریکا و دستپروردگان طالبیاش بدتر از ایران ساختهاند. هرروز در گوشه و کنار زن و مرد به بهانههای مختلف لت و کوب، آزار و اذیت و محاکمه صحرایی میشوند که در بیشتر موارد به رسانهها درز نمیکند ولی علاقهمندی طالبان به تطبیق «حدود شرعی» به حدی است که خود شان با افتخار از آن سخن میگویند.
عبدالغنی برادر، تو که از زنجیرها در دست و «قلاده غلامی» در گردن و به آن صورت توهینآمیز شرم نکردی امروز چرا با ایستادن در کنار بادار پاکستانیات خجل و سرت پایین است؟
ملا برادر ۸ سال در زندان پاکستان تحت «آموزش» سازمانهای جاسوسی امریکا و پاکستان قرار داشت تا اینکه بهسان البغدادی آماده پیادهکردن سیاستهای امریکا در منطقه شد و زیر نام «توافق سیاسی میان طالبان و امریکا» از بند رها گردید.
به تاریخ ۴ می ۲۰۲۳ عبدالمالک حقانی، معاون ستره محکمه طالبان اعلام نمود که از سوی محاکم طالبان ۱۷۵ حکم قصاص و ۳۷ حکم سنگسار صادر شده و علیه چهار تن دیگر حکم کشتن از طریق زیر دیوار کردن صادر شده است که آماده اجرا میباشند. او گفت:
«از سوی رهبری امارت اسلامی به تمام محاکم این توصیه شده است که فیصله قصاص و حدود باید با دقت بیشتر مطابق اصول شرعی گرفته شود و برای تصویب به رهبری ارائه شود.»
در کتاب «گروگان خمینی» درمورد ملاییزهشدن تلویزیون و قید و بند بر موسیقی و جاهای تفریحی میخوانیم:
«تلویزیون دولتی ایران توسط ملاها به «ملاویزیون» تبدیل شده. این مهم نیست که در ۲۴ ساعت شبانه روز چه موقع تلویزیون را روشن کنید. همیشه یک ملای بیسواد و ریشو در حال خواندن دعا و قرآن است. آنهم با لحن و صدای گوشخراش. برنامه اخبار نیز بوسیله گویندگان ملا اجرا میشود. محلهای تفریح و سرگرمی از قبیل سینما، باشگاه و کابار به حکم اجبار تعطیل شده اند. مصرف مشروب الکلی به کلی ممنوع است، اما تریاک بهر صورت در دسترس عموم قرار میگیرد و مصرف آن شیوع همگانی یافته است. در اوایل انقلاب خمینی پخش هر نوع موزیک را ولو راک اند رول یا آثار بتهون و باخ منع نمود و گفت اینها محصول کار شیاطین در غرب است.»
«ملاویزیون» دولتی افغانستان در کنار اینکه به خانه ملاهایی بیسواد مبدل شده، اوضاع افغانستان را چنان گل و گلزار به تصویر میکشد که گویی در چندقدمی اروپا شدن قرار داریم! از نخستین روزهای ورود طالبان به کابل این گروه ضدیت خود را با زنان اعلام کرد. به تاریخ ۱۰ نوامبر ۲۰۲۲ طی حکمی دروازههای تمامی پارکهای تفریحی و مکانهای سیاحتی را به روی زنان بستند. و درعینحال بیرونشدن از خانه بدون محرم را نیز ممنوع کردند. طالبان جانی به اندازه جاهل و بیسواد اند که به محض ورود شان به کابل شنیدن هر نوع موسیقی را حرام اعلام کردند، هنرمندان که نتوانستند از گیر این جانیان فرار کنند توهین و تحقیر شدند و آلات موسیقی شان را شکستاندند. حتا در محافل عروسی هم مردم اجازه پخش موسیقی را ندارند.
دریفوس مینویسد:
«در تابستان ۱۹۸۰ اعلام نمودند که فرد مسلمان به مبل و صندلی نیازی ندارد و ظرف مدت یک هفته مراکز ساخت و فروش مبلمان منزل تعطیل شد. دستورات مشابهی در مورد دیگر اصناف نیز صادر شد مانند گلفروشان و عطر فروشان و حتی بعضی از لباسفروشها. زمانیکه ناگاه خمینی گوشت یخزده را حرام دانست، بلافاصله ورود گوشت به کشور متوقف شد. از آن زمان گوشت که از مایحتاج ضروری اجتماع است بسیار کمیاب است. کمبود مواد غذایی نیز در ایران بیداد میکند.
تاثیرات آنی چنین دستورات و تصمیمات این بود که در صد بیکاران چندین و چند در صد زیاد شده و تورم و گرانی سراسر مملکت را فرا گرفته است.
نادانی و جهالت به منزله ستون اصلی حکومت خمینی را سرپا نگهداشته است. وقتیکه ملاها به وفادار بودن نظامیان ارتش مشکوک شدند بر سر هر واحد نظامی ملایی گماردند، تا فعالیت آن گروه را شدیداْ تحت نظر گیرد. این ملاها علیرغم اینکه بویی از تعلیمات نظامی نبرده بودند به صدور دستورات نظامی دسته تحت نظر خود پرداختند.»
با مطالعه این کتاب تصور نمیشود که در سال ۱۹۸۰ نوشته شده بلکه فکر میکنی که رابرت دریفوس در همین تازگی به افغانستان سفر داشته و چشمدید خود را نوشته است. در دور اول حاکمیت گروه جهل و جنایت، آنان از تمامی ادارت دولتی میز و چوکی و کوچ را جمع نمودند و به جای آن دوشک و بالشت با تفدانی مروج شد. و اینبار به تاریخ ۱۴ فبروری ۲۰۲۲ در روز «عاشقان» تفنگبهدستان یالکشال به کوچه گلفروشی شهر نو کابل هجوم بردند، دکانداران را لت و کوب و از فروش گل و پوقانههای به شکل قلب را منع کردند. با ورود نحس این گروه دهها کافیشاپ، رستورانتهای کوچک و کار و بار کوچک مسدود و ورشکست شدند که در نتیجه صدهاهزار تن بیکار و مجبور به ترک کشور شدند. طالبان هرچند تعدادی از شاهدزدان دوران «جمهوریت» را با گل بدرقه کردند، اما تعداد زیادی از کارمندان حکومت قبلی را به شکل مرموز یا آشکار میکشند. «اطلاعات روز» در تحقیقی که انجام داده با نقل از خانوادههای نظامیان پیشین مینویسد که بستگان آنان توسط طالبان تیرباران شدهاند.
در ایران پس از حکومت آخوندها:
«در سال ۱۹۷۹ به حکم کمیته انقلاب دو برج بزرگ خنککننده نیروگاههای اتمی را به سیلوی گندم مبدل نمودند.
برآوردی محافظهکارانه تعداد بیکاران ایران را بالغ بر ۴ میلیون نفر تخمین میزند. در شهرها اکثر مردمان تحصیل کرده در صورت سالم بودن در کوچه و خیابان پرسه میزنند، مصرف تریاک در سراسر ایران به شدت عمومیت پیدا میکند.... کشت خشخاش را که منبع بزرگی برای قاچاق و درنتیجه جلب ارزهای بینالمللی است عملا آزاد گذاشته است. روزنامه واشنگتن پست گزارش میدهد که در ایران بالغ بر ۲ میلیون نفر به کشیدن تریاک اعتیاد دارند و این رقم حدودا رقمی معادل نیمی از کل بیکاران است.»
خلیلزاد، پمپیو، تام وست، نیکلاسون، القحطانی... دستان کثیفی اند که در عقب دولت طالبان قرار دارند و آنان را مطابق سیاستهای خود میرقصانند. گفته میشود که مشوره بستن دروازه مکتبها به روی دختران از سوی دیبورا لاینز، نماینده خاص سرمنشی ملل متحد در افغانستان، به طالبان داده شده است.
اما در افغانستان از آنجا که نیمی از نفوس از کار و تحصیل و بیرون شدن از خانه محروم اند بنابر آمار ملل متحد ۹۸ فیصد نفوس زیر خط فقر زندگی میکنند و اخبار دهشتناک فروش کودکان و فروش گرده و حتا خودکشی از بینوایی و فقر از طریق شبکههای اجتماعی دست به دست میشوند. تعداد معتادان نیز بر اساس فقر و بیکاری روز به روز افزایش مییابد هرچند در تبلیغات دروغین طالبان وانمود میسازند که در پی منع موادمخدر و تداوی معتادان اند. در دوران کرزی-غنی-عبدالله بر بنیاد آمار ۳ میلیون مرد و زن در افغانستان معتاد به موادمخدر بودند ولی امروز که رسانهها در گرو طالبان است آمار رسمی از معتادان وجود ندارد ولی بهخاطر منع فروش مشروبات الکلی، چرس و تابلیت «کا» در بین جوانان بیشتر از گذشته مروج است.
دریفوس درمورد آموزش و تحصیل تحت حاکمیت آخوندها مینویسد:
«...مظفر پرتوماه، مشاور بنیصدر در جلسه سالانه انجمن دانشجویان اسلامی اکسفورد وهایو در سال ۱۹۸۰ تعهد نمود که: محیط دانشگاههای ایران را از وجود عناصری که به اسلام وفادار نیستند پاک خواهد نمود و وعده داد که این عمل بعداْ به دبیرستانها و دبستانها نیز خواهد رسید.
کلیه دانشگاههای ایران برای مدت نامعلومی تعطیل شد و اعلام نمودند که تا زمانیکه کلیه آثار غربزدگی در آنها پاک نشود بازگشوده نخواهد شد. این دانشگاهها در حال حاضر اغلب به مراکز اسلامی تبدیل شده است. معاون وزارت علوم به نام محمد رضا رجلیان گفت امکان دارد دانشگاهها به مدت حداقل دو سال تعطیل گردد. سایرین میگویند ۵ سال. شعبات کمیته انقلاب در تمام دانشگاهها مستقر شده تا به اخراج دانشجویان و استادان غیر اسلامی اقدام کند. به همین دلیل صدها تن از استادان بیکار شده اند. یک برنامه آموزشی اسلامی در دست تدوین است که قرار است برای جلوگیری از فساد در تمام دانشگاهها تدریس گردد. هدف اصلی این برنامه آن است که نسل جدید مملکت را به مخالفین صنعت و تکنولوژی تبدیل کنند. عموم کتب تاریخ در حال زیر و رو شدن و دوباره نویسی قرار گرفته اند.
خمینی در ماه ژوین ۱۹۸۰ کمیته ۷ نفری را مامور پاکسازی سیستم آموزشی کشور نمود تا به پاکسازی آثار امپریالیستی رژیم پیشین بپردازند.»
در افغانستان اسیر پنجههای طالبی، وضعیت تعلیم و تربیت ابتر و فاجعهبار تر از آنچه است که در بالا خواندیم. به تاریخ ۴ اکتوبر ۲۰۲۱ عبدالباقی حقانی گویا وزیر تحصیلات عالی طالبان گفت:
«بنیادهای تحصیل و آموزش در افغانستان باید از نو گذاشته شود و از دانشآموزان باید از اول مطابق ارزشهای تربیت شوند. محصلان که در بیست سال گذشته در افغانستان درس خواندهاند، هیچ انتظاری نباید داشت. برای ما ارزشها و آموزشهای دینی نسبت به درسهای ساینسی ارزش بیشتر دارد.»
به همین اساس، وزارت تحصیلات عالی طالبان به تاریخ ۲۲ اگست ۲۰۲۲ در تمامی پوهنتونهای دولتی یک ملاامام و یک مبلغ دین را استخدام کرد و در هفده پوهنتون دولتی پوهنځی شرعیات ایجاد کرد. هیئت ارزیایی نظام آموزشی طالبان عناوین و فصلها درمورد امان الله خان، دموکراسی، بت بودا، غنی خان (شاعر پشتون)... را از کتابهای معارف حذف و بهجای آن عناوینی را پیشنهاد نمود که اطفال را به تندروی و «جنگ با شمشیر» و دوری از تمدن سوق میدهند.
رییس اداره امربالمعروف طالبان در محفلی اعلام نمود که «تعلیم مباح است، وقت خود را با چیزهای مباح ضایع نسازید»!
ضدیت طالب با تعلیم و دانش دختران حد و مرز ندارد، از روزی که این پاسبانان جهل و بربریت وارد کابل شدهاند، دختران بالاتر از صنوف ۶ از مکتب و هرگونه مراکز تعلیمی محروم اند و نیروهای اینان در هر کوچه و پسکوچه کشیک میدهند که مبادا کسی مرتکب جرم خطرناک آموزش به دختران گردد.
ندا محمد ندیم، گلها به روی خوانندگان «وزیر تحصیلات عالی طالبان»، گفت: «کار زنان در بیرون بیعزتی است، اگر از ۴۰ میلیون نفوس ۲۰ میلیون آن تحصیل و کار کنند، به کار زنان نیازی نخواهد بود.»! او در کلیپ دیگری مکتب رفتن دختران را «عیاشی و فحاشی» نامیده دشنامهایی نثار امانالله خان نمود که گویا این فرهنگ غربی را در کشور مروج ساخت.
البته دخترانی که از مکتب محروم اند خوشبختتر اند چون پسران و دختران ابتدایی که هنوز به مکتب میروند جز ضدعلم و جهل چیزی نمیآموزند چون طالبان مکاتب را به مدرسههای دینی و مراکز تولید انتحاریون شبیه ساختهاند.
از معلمان نیز امتحان اسلامی اخذ شد که سوالات ذیل در آن آمده بود:
«نجاست غلیظه به چند نوع است، هر یک را تعریف و نام ببرید؟»، «شخصی در صحرا رونده است، در وقت ادای وضو میبیند که آب نیست، اما نزد آن شخص آب میوه وجود دارد، پس در چنین حالت اضطراری وضو با آب مذکور درست میگردد یا خیر؟»، «آب چاهها با چه نجاست پلید میشود؟ کلمه طیبه را ترجمه نموده و بگویید که کدام نوع از توحید میباشد؟»، «چرا باید روی خویش را به طرف قبله کنیم؟»
طالبان که دشمن اصلی فرهنگ و تمدن اند در مارچ ۲۰۰۱ به دستور صاحبان پاکستانی شان با ارتکاب دهشت فرهنگی، بتهای بودا را منفجر کردند و امروز با افتخار در کنار ویرانههای این آثار ارزشمند تاریخی عکسهای یادگاری میگیرند.
چقدر مشابه! طالبان به دستور بادار امریکایی خود حتا کمیته «پاکسازی سیستم آموزشی» را هم ۷ نفر تعیین نمود.
گروههای اسلامی ساخته و پرداخته امریکا و غرب به اینچنین سیاستهای ضدعلم و دانش متوسل میشوند چون میدانند که فقط بر یک ملت ناآگاه و بیسواد و غرق در خرافات میتوانند حکومت کرده آنان را منطبق با سیاستهای استعماری باداران شان به هر سو بکشانند.
در ادامه این فصل آمده است:
«رمزی کلارک در مصاحبهای گفت: فکرش را بکنید، شاه در رویای خرید تکنولوژی انرژی هستهای بود. از این نظر میگویم در رویا بود که این تکنولوژی با فرهنگ مردم این مملکت بیگانه است و سازش ندارد. من بنیصدر را از ۲۰ سال پیش میشناسم او نیز در اینمورد با من همعقیده است.
به نظر پروفیسور «ریچارد فالک» از دانشگاه «پرینستون» و موسس انجمن آزادی هنر و دانش در ایران باید آثار خوب فرهنگ ایران را که پایه و اساس دیرین این مملکت است نابود کرد. وی همچنین میگوید که باید زنجیر زدن و سینهزدن را در مراسم سوگواری مذهبی توسط مردم جاهل بعنوان یک سنت فرهنگ اصیل حفظ نمود و بیش از این توسعه داد.
زیرا زنجیر زدن و سینهزدن نشانه آمادگی مردم برای شهید شدن است و در راه هدف کنترول رشد جمعیت بشر عامی است بسیار مهم و کارساز. باید این ملت را بخاطر حفظ منافع طبقات زبده اجتماعات دیگر بدست خودشان معدوم ساخت. خمینی و انقلاب او به دنیا ثابت خواهد کرد که ممالک عقبافتاده و در حال توسعه هیچگاه از عقبماندگی و بدبختی رهایی نداشته و به جمع اجتماعات و ممالک صنعتی و مدرن جهان نخواهند پیوست.»
دریفوس استدلال میکند که آخوندها نه حکومتداری را میفهمیدند و نه سیاست را بلکه پشت پرده افراد دیگری برنامهکننده و مجری این نوع سیاستها بودند:
«آخوند و ملا در ایران از قدرتی برخوردار نبودند تا بتوانند حکومت را در دست گیرند بلکه آنها با حمایت و نیروی کسانی قدرت را در دست گرفته اند که به مراتب از خود آخوندها شیطانتر و کثیفتر اند و هدفشان سواستفاده از عقبماندگی و جهل ملتها است.
در سپتامبر ۱۹۷۵ از سوی انستیتوهای «آسپن» و «کلورادو» سمپوزیومی در باره ایران تشکیل شد....
بین شرکتکنندگان در این سمپوزیوم حداقل ۱۲ نفر از اعضای کلوب رم بچشم میخورد که عبارت بودند از: «آرلیوپچی» رییس مدیره کلوب، «سول لینوویتز» از سازمان حقوقی «کودرت»، «ژاک فریموند» از انستیتوی تحقیقاتی ژنو، «رابرت ا.اندرسن» و «هارلان کلیولند» که هر دو از انستیتوی آسپن و عضو آمریکایی کلوب رم بودند. دیگر افراد سرشناس شرکت کننده در این سمپوزیم عبارت بودند از: «چارلریوست»، «ماترین باتسون»، «ریچارد گاردنر»، «تیوسومر»، «دانیل یا نکلوویچ»، «جان اوکس» از نیویورک تایمز و جمع زیادی از افراد ادارات جاسوسی و امنیتی امریکا و انگلیس که متخصص در امور مربوط به ایران بودند مانند «جیمز بیل»، «ماروین زونیس»، «لیونارد بایندر»، «روح الله رمضانی» و «چارلز عیساوی».
مسئلهای که در سمپوزیوم روی آن پافشاری فراوان شد این بود که میگفتند تکنولوژی و صنعت مدرن ارزشهای روحانیت و معنویت جامعه ایران باستان را تضعیف میکند.
...
از سال ۱۹۷۵ به بعد انستیتوی آسپن اغلب با وزارت آموزش ایران روابطی داشت. آنها توانستند مامور خود منوچهر گنجی را به مقام وزارت در این وزارتخانه برسانند. گنجی باعث شد که کسانی چون «ماروین زونیس» به ایران راه پیدا کنند. یا کاترین باتسون از کالج دماوند سر درآورد و به تبلیغ «ضد مادهپرستی» بین جوانان اقدام نماید.
به داکتر علی شریعتی نیز دستور داده بودند که فعالیتهای خویش را افزایش دهد. شریعتی بزرگترین عامل نفوذ فکری در جوانان بود و در نتیجه بیش از هر عامل دیگری به انقلاب اخوانالمسلمین در این کشور کمک نمود.
...
پدر شریعتی، آقای محمد تقی شریعتی و از اعضای موظف و قدیمی اطلاعاتی فراماسیون انگلیس است. نامبرده مرکز تبلیغ حقایق اسلامی را در مشهد تاسیس کرد. شریعتی در مورد پدرش میگوید: ... او علمدار نهضتی بود که جوانان تحصیلکرده را به سوی الام بازمیگرداند و از گرایش به سوی مادیگری باز میداشت. و این یکی از هدفهای اصول انقلاب خمینی شده است.
...
همزمان با آغاز فعالیتهای خرابکارانه انستیتوی آسپن و شریعتی بر علیه رژیم شاه اعضای کلوب رم نیز در ۱۹۷۷ مانند پچی و فریموند شروع به ایجاد مکتب جدیدی از اخوان المسلمین نمودند که بافت جدید، بر روی توقف رشد اجتماعی (رشد صفر) متمرکز بود. این طرح به نام اسلام و دنیای غرب خوانده شد و اولین کنفرانس آنرا در دانشگاه کمبریج انگلیس برپا نمودند. در این کنفرانس تحت هدایت پچی و لردکارادن و یکی از رهبران اخوانالمسلیمن به نام «معروف داولیبی» طرح اسلام و غرب آغاز شد تا بر علیه علم و صنعت به فعالیت پردازد....
«اسلام و غرب» اعلام نمود که: بایست بیش از همیشه به جنبههای فلسفی و روحانی زندگی پرداخت و لذا باید به دستورات اسلام که از بهم پاشیدن نظم زندگی روی کرهزمین جلوگیری میکند توجه نمود. در این مباحثات سعی بر این بود که به پیشرفت علم و صنعت غرب حمله شود.
افرادی دیگر که دور و بر بنیصدر و بعداْ خمینی جمع شده بودند عبارتند از: «گارودی» یکی از مهرههای پراهمیت اطلاعاتی انگلیس، «پال وی» مامور سیآیای، «میشل کروزیه» مامور امآی۶ و «ژان پیرویگیر» مامور سازمان جاسوسی فرانسه.»
آز آنجا که دوست داشتن و عشق ورزیدن در قاموس طالبان معادل کفر است، در روز عاشقان چند تن این گروه جهل و جنایت به کوچه گلفروشی شهر کابل هجوم بردند، دکانداران و مردم موجود در ساحه را لت و کوب کردند.
ما در افغانستان نیز شاهد بودیم که با همین شیادی کودکان ما مغزشویی شده به نسل جهادی و طالبی بدل گشتند تا خوراک مناسب استخبارات غربی برای پروژههای تجاوزی غرب در افغانستان گردند. داستان چاپ کتابهای درسی دوران جهاد توسط پوهنتون نبراسکا با دالر سیآیای دیگر راز آشکاریست که حتا «واشنگتن پست» (۲۳ مارچ ۲۰۰۲) از آن پرده برداشت. در راس این پروژه خاینانه نیز نه گلبدین و ملاعمر بلکه روشنفکران خاین سرسپرده غرب از جنس داکتر سلام عظیمی بودند.
در افغانستان هم حتا کودکان میدانند که طالب به زور و حمایت امریکا و انگلیس و اروپا به قدرت نشانده شد و هفتهوار بستههای ۴۰ میلیون دالری آشکار و بستههای بهمراتب بزرگتر بهصورت پنهانی تحویل این گروه مزدور و جنایتپیشه میشود تا حاکمیت بربریت آنان دوام بیاورد. مشورههای زلمی ذلیلزاد، نماینده پیشین امریکا برای افغانستان؛ تام ویست، نماینده امریکا برای افغانستان؛ توماس نیکلاسون، نماینده خاص اتحادیه اروپا برای افغانستان؛ آصف علی درانی، نماینده خاص پاکستان برای افغانستان؛ مطلق بن ماجد القحطانی، نماینده قطر برای افغانستان؛ دبورا لاینز، نماینده خاص سرمنشی ملل متحد درافغانستان... و افراد پنهان دیگری است که روز به روز افغانستان را به قهقرا و تباهی میبرند تا نسلهای آینده با افکار بنیادگرایی و افراطیت به بار آیند، تکنالوژی و تمدن از این سرزمین رخت بربندد و افغانستان به مرکز تروریزم این نیروی ارزان و وفادار به امپریالیزم مبدل گردد.
* مهدی بازرگان، در مورد اعدام بدون محاکمهی زندانیان سیاسی در اوایل حکومت خمینی چنین میگوید:
«بهانهی مطبوعات غربی اعدام دادگاههای انقلاب است و آنچه برای ما ایرانیان قابل درک نیست، این احساسات و طرفداری است که مطبوعات غربی به سود “خائنان و خیانتکاران” کشورمان نشان میدهند.... ملتی که کشته داده، زخمی داده و غارت شده، حاضر نیست به محض رفتن شاه و سرنگون شدن رژیمش آرام گیرد. این روحیهی ملی توقع دارد هر چه زودتر به پاکسازی محیط اجتماعی بپردازد، حالا میخواهد این کارسریع انجام گیرد.» منبع: روزنامه «کیهان» شماره ۳۲