اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را...
- رده: مقالات
- نویسنده: پیکار پامیر
- منتشر شده در دوشنبه، 23 جدی 1392
آغازین سال ۲۰۰۲ میلادی و نخستین روزهای حاکمیت سیاسی حامد کرزی به عنوان رییس جمهور مؤقت افغانستان بود که طی سخنها و مصاحبههای رسمی خویش با صراحت گفت: «ملا عمر مرتکب جنایتهای بزرگی شده که باید محاکمه و مجازات شود.»
ابرقدرت امریکا نیز غرض دستگیری امیرالمومنین فراری، سروصدا به راه انداخت، مبلغ ده میلیون دالر جایزۀ سر او را تعیین نمود و تبلیغات دامنهداری را بخاطر «مبارزه علیه تروریزم» به کار گرفت. اما، هنوز دیری از اشغال نظامی افغانستان و جابجایی نیروهای مشترک قدرتهای خارجی در این کشور سپری نشده بود که آن همه جوش و خروش، جایزهدادنها، به محاکمه کشیدنها و طالبستیزیهای هردو جانب (غربیها و دولت کرزی) فرونشست و تنها مبارزه علیه تروریستهای «القاعده» مورد نشخوار قرار گرفت. قدم به قد م واژۀ مثلاً، تروریست به واژۀ «شورشی»، نام طالبان به شعار «بچههای افغان»، «برادران ناراض»، «برادران فریبخورده» و حتا اسم ملاعمر تروریست هم به القاب قابل احترام مانند «آخوند صاحب ملا محمد عمر»، مبدل گشت.
«طالبان تندرو» و «طالبان میانهرو» هم دو اصطلاح وارداتی بودند که از درون شبکۀ استخبارات انگلیس و پاکستان به بازار توطئۀ سیاسی راه باز کرد و چنانکه ملاحظه شد، این متاع دیسی هم، بسیار زود خریدارانی یافت و ورد زبانها گشت.
آیا این طالب و پیپسی دال بر روابط پیدا و پنهان امریکا-اسراییل با طالبان نیست؟ (عکس از روزنامه «گاردین»)
بلی، همانطور که گفتیم در طرح چنین توطئههای سیاسی طالبپرورانه و قالبکردن واژهها و اصطلاحات مصلحتی و آشتیجویانه، دست انگلیس و پاکستان، بیشتر از دیگران دخیل بود و هست. چنانکه مقامهای ارشد مُلکی و نظامی انگلستان بودند که برای نخستین با مطالب آتی را به زبان آورده به خورد رسانهها دادند: «جنگ علیه طالبان راه حل نیست»، «ما در جنگ افغانستان به بنبست مواجه شدهایم»، «ما طالبان را دست کم گرفته بودیم»، «باید با طالبان مذاکره نمود»، «طالبان میانهرو را میتوان شریک قدرت سیاسی نمود» و امثالهم.
موازی با این اظهارات انگلیسها، مقامهای نظامی پاکستان نیز آتش توطئه را تا توانستند باد زده حتا پا را از آن هم فراتر گذاشته گفتند که «ناتو در افغانستان شکست خورده»، «طالبان به قدرت برمیگردند»، «شریعت در افغانستان پیروز میشود و کرزی فرار میکند»، «جنبش طالبان، مقاومت ملی افغانها به ضد اشغال است» و قسعلیهذا.
پالیسیسازان امریکایی در مراحل نخست، با این طرحهای انگلیسی-پاکستانی چندان موافق نبودند و حتا اوباما کوشید با فرستادن حدود چهل هزار سرباز دیگر به افغانستان و اشتراک مستقیم در جنگهای ضد طالبان در ولایت هلمند (جایی که نیروهای انگلیسی جا خوش کرده و روابط دوستانهیی با طالبان برقرار نموده بودند)، تلاش به خرج داد تا اگر بتواند کار گروه تروریستی طالبان را یکسره نماید. اما، به مرور زمان و در نتیجۀ فعالیتهای مخفی لوژستیکی، برنامهریزیهای ماهرانۀ استخباراتی مشترک (انگلستان-پاکستان-سعودی) از یک طرف و چرخش روز تا روز اوضاع و افکار در کشورهای اروپایی و امریکا علیه جنگ در افغانستان از سوی دیگر که ناشی از تلفات جانی و مخارج بزرگ مالی بود، پالیسیسازان امریکایی متقاعد بدان شدند تا بالاخره در برابر تجارب درازمدت سیاسی-استخباراتی استعمار پیر جهان در منطقه تمکین نمایند.
همان بود که آهسته آهسته، با دامنزدن به انفجارهای خونین، نقل و انتقال گروههای مسلح از جنوب به شمال، گسترانیدن ناامنیهای عمدی محلی، ترورهای حساب شده و تبلیغات وسیع سیاسی وغیره، طرح مذاکره با گروه طالبان را در حلقۀ بینالمللی عرضه نموده و طی کنفرانس بینالمللی سال 2011 در لندن، رسماً بر آن صحه گذاشتند.
پیامد عمدۀ تشکیل شورای به اصطلاح عالی صلح در کابل، مذاکره خواهی دولت کابل و اربابان خارجی آن و نیز کرشمهها، تماسگیریها و امتیازبخشیهای پشت پردۀ منابع ذیدخل به تروریزم طالبی، عبارت از گشایش دفتر رسمی گروه مذکور در قطر بود که سال گذشته صورت گرفت، اگرچه بسیار زود به افتضاح پیوست.
آنچه گفته آمد، همۀ طرحها و تلاشهای طالب دوستانۀ جناحهای ذیدخل در امور افغانستان را تشکیل نمیداد، بلکه موازی بدان و بر وفق اصل طرح و نقشۀ استعماری، «باید» کارها و اقدامات دیگری هم در این راستا انجام داده میشد. مثلاً، «باید» رهبران و کلانتران این گروه از لیست سیاه سازمان ملل حذف میشدند که شدند، افراد سرشناس آنان از زندانهای افغانستان رها میشدند که به کرات و به امضا و فرمان متعدد کرزی رها شدند، صدها تن آنان «باید» به گونۀ تاکتیکی از درون سلولهای زندان فرار داده میشدند که شدند و اکنون، طوری که میشنویم، کرزی پس از تحویلگیری زندان بزرگ بگرام از مقامهای امنیتی امریکا که سال گذشته صورت گرفت، مصمم است به تعداد ششصد و پنجاه طالب انتحاری و تروریستی دیگر را که مسلماْ قاتل صدها شهروند بیگناه افغانستان هستند، به نام این که «بیگناه هستند» رها سازد. شاید باشند بعضی از آنها که هنوز جرم شان طور شاید و باید ثابت نشده باشد، ولی تحلیلگران و افکار عامۀ مردم افغانستان با صراحت میگویند که چون اکثریت آنان از جبهات جنگ و در نتیجۀ تقابل و ترور و سایر اعمال جنایتکارانه دستگیر شدهاند، بنابرآن، نباید خلاف حکم قانون حقوقی، جزایی و قضایی و مغایر ایجابات منافع ملی رها ساخته شوند.
به اساس اظهارات منابع مطلع، اکثریت طالبانی که توسط رییس جمهور رها ساخته شده اند، به جای آن که از اعمال ناروای گذشتۀ شان ندامت نموده به زندگی عادی برگردند، مجدداً به صفوف همفکران و همقطاران طالبی خویش برگشته سلاح به دست گرفته بازهم علیه جان و مال زن و مرد و کودک کشور عزیز ما جنگیده اند. پس اگر این ششصد و پنجاه تن دیگر هم از زندان بگرام بیرون کشیده شوند، با احتمال قرین به یقین، مجدداً به گروه مسلح ضد منافع ملی مردم افغانستان خواهند پیوست و بازهم به دستور اربابان خارجی شان، خون بیگناهان و بینوایان سرزمین اجدادی ما را به زمین خواهند ریخت.
کرزی و امریکا خون صدها شهید یکاولنگ را به این جانیان بخشیده تا در کنار برادران تنظیمی شان خون بیشتر بمکند. (عکس از نشریه «نیو یارک تایمز»)
علاوه از طالب دوستیهای افراطی کرزی، آنچه احتمالاً در نظر است این است که توطئهگران منطقه، با حیل و ذرایع مختلف، یعنی با صوف زدن زندانها در دو سوی خط دیورند (قندهار و دیرۀ اسماعیلخان)، رها سازی موج دیگری از طالبان از زندان بگرام و مصونیت بخشیدن و پر و بال دادن به سرکردگان این گروه تروریستی و حتا نصب برخی از رهبران آنها به عنوان والی در بعضی از ولایات جنوب شرقی افغانستان، در واقع، میخواهند لشکری را به وجود آورند که ظاهراً ملبس با شلوار و دستار و انبوه ریش و پشم و اما در حقیقت، همان ارتش مسلح برای آیندۀ امارت طالبان در بخشهای جنوب افغانستان باشد.
یعنی امریکا و انگلیس در نظر دارند با تبانی با پاکستان، چند ولایت جنوبی افغانستان را برای گروه رجعتگرای طالبان ببخشند تا در آن مناطق امارت اسلامی سختگیرانۀ نوع وهابی خویش را تأسیس نمایند، مشروط برآنکه منافع و موجودیت استعمارگران را تضمین نمایند.
حافظ شیرازی چه به جا فرمود:
اگر آن تُرک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم ثمرقند و بخارا را
بنابرآن، قبل از آن که چنین یک برنامۀ تجزیهطلبانه و بسیار خطرناک برضد منافع ملی مردم افغانستان را به پای تطبیق برند، از نظر طراحان و توطئهگران خارجی و داخلی، و غالباً در اثر مذاکرات مخفی با این گروه، باید امارت آیندۀ آنها نیروی مسلح خویش را داشته باشد تا از مکانیزم چنان یک امارت مذهبی دار و تازیانۀ خویش در آینده حراست به عمل آورند.
سعی خواهم نمود در آینده، بازهم ابعاد دیگر این قضیۀ خونین را بشکافم.