از خشونت و کشتار پوهنتون کابل بنیادگرایان جاهل و اشغالگران سود میبرند
- رده: مقالات
- نویسنده: منان صمدی
- منتشر شده در چهارشنبه، 08 قوس 1391
حادثه خونین بین محصلان لیلیه پوهنتون در روز عاشورا مبین اثبات نکته نظراتیست که نهاد های دموکراتیک و مترقی افغانستان مکررا و با تاکید فراوان ابراز داشته اند که بنیادگرایی همخوان و جاده صاف کن استعمار است؛ بنیادگرایی یعنی تعصب و وحشت و خونریزی؛ بنیادگرایی یعنی طاعونی که وحدت مردم افغانستان را برهم میزند؛ بنیادگرایی یعنی کذب و ریا و نیرنگ؛ بنیادگرایی یعنی سوءاستفاده رذیلانه از اعتقادات مردم به خاطر اهداف پلید سیاسی؛ بنیادگرایی یعنی جهالتی که از هزار رشتهاش یکی هم به علم و فرهنگ و تمدن نمیخواند؛ بنیادگرایی یعنی وسیلهای به دست استخبارات اجانب برای تحمیق مردم و تبدیل کشور ما به میدان شطرنج بیگانگان و ....
جنگ شیعه و سنی و کشته و زخمی شدن تعدادی از محصلان در لیلیه پوهنتون، نتیجه نقشه شوم باندهای شورای نظار و وحدتی در آنجا بود. چشمدیدهای اکثر محصلان گویای آنست که تفرقه افکنان و آتش افکنان یک تعداد اوباشان مرتبط به باندهای فوق الذکر بودند که مسلح به تفنگچه و چاقو به داخل لیلیه رخنه نموده جنگ را شعلهور ساختند. خوشبختانه اکثر جوانان پوهنتون که قربانی این توطئه شده اند از آن به مثابه یک جهالت عام و تمام و ننگی به دامان پوهنتون یاد میکنند.
بنیادگرایان اسلامی که با پیشینه خونین و تاریخچه مملو از جنایت و خیانت و بربریت شان تنفر همگانی و ضدیت مردم را کمایی کرده اند، برای ادامه حیات و کشانیدن مردم به سوی شان، هیچ راهی ندارند مگر اینکه اولا همیشه به یک نیروی بیرونی اتکا نموده مزدور باشند و ثانیا با انداختن نفاق مذهبی، سمتی، زبانی، قومی و .... مردم را به جان هم اندازند و به اینصورت تعدادی ناآگاه و جاهل را به صفوف شان بکشانند. متاسفانه با توجه به بیسوادی و ناآگاهی عمیق مردم ما، این نیرنگ خاینان بنیادگرا کاربرد خوبی داشته و توانسته اند روزتاروز تعدادی را به سوی شان بکشانند.
رهبران تنظیم ها با همدستی ایران، پاکستان، عربستان و در راس امریکا که گذشته سیاه شان با ٦٥٠٠٠ کشته تنها در کابل رقم خورده، جو سیاسی کشور را با مکروب بنیادگرایی، تعصب و اختلافات قومی و مذهبی سخت آلوده اند. و امریکا نیز با صرف میلیاردها دالر طی سی سال گذشته چه از طریق کتب درسی مملو از خشونت و جهالت چاپ «نبراسکا»، چه از طریق سپردن وزارت معارف به فاشیست های گلبدینی، چه از طریق مسلح ساختن روشنفکران مزدورپیشه و خاین اخوانی با دم و دستگاه مطبوعاتی جهت زهرافشانی هرچه بیشتر و چه از طرق بیشمار شیوه های مکارانه دیگر، به داد بنیادگرایی اسلامی رسیده آنرا به مثابه بهترین متحدش در بردگی کشانیدن و اشغال وطن ما رشد و توسعه داد و تا هنوز از این غده چرکین در سراسر جهان همچون غلامان حلقه به گوشش کار میگیرد.
ما نمایشات دهم محرم را طی چند سال گذشته شاهدیم که چطور موترهای مملو از بیرق ها و تکه های سیاه از جانب رژیم ایران به نوکرانش سرازیر شده از این مراسم مذهبی یک نمایش سیاسی و قدرت نمایی ساخته اند. ایران که با پرداخت میلیونها دالر در کشور ما و سایر کشورهای اسلامی این نمایشات را راه اندازی میکند، ابدا نه به فکر اسلام و عقاید مردم است، بلکه میخواهد از این طریق سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگیش را بالای سایر کشورها تحمیل نماید. با اینگونه سیاسی شدن مراسم مذهبی، اینان در واقع آنرا از مضمون تهی ساخته اند و این مراسم به جای اینکه باعث نزدیکی و اتحاد مردم گردد، مسبب خشونت، تنش و تضادهای خطرناک در جامعه گردیده است.
سو استفاده ازین وضع نه تنها برای غاصبین قدرت بل، برای تجاوزگران امریکایی و متحدینش نیز نشاط آور است زیرا اگر روشنفکران افغانستان آنهم در بالا ترین مرجع علم ودانش، مصروف تفرقه و جدال بسیار قدیمی شیعه و سنی باشند و خون یکدیگر را بریزند، تاکتیکی که زمانی انگلیس ها آنرا در افغانستان تحت نام سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" بصورت مسلکی و ماهرانه بکار بستند، طبعا مسئله اشغال افغانستان، سلب استقلال و تعرض به تمامیت ارضی کشور تحت شعاع همین اختلافات قرار گرفته کار مستعمره نگهداشتن کشور ما برایشان آسان خواهد شد.
نفوذ اندیشه های قرون وسطایی به برکت حضور جنایتکاران سه دهه و تجاوزگران خارجی در تار و پود جامعهی ما چونان دوانده است که انعکاس آنرا مدتها قبل در زد و خورد محصلین فقط به خاطر کاربرد کلمات «دانشگاه» و «پوهنتون» که هیچ ربطی به دردهای استخوانسوز مردم ما ندارند، شاهد بودیم.
جای افسوس و درد است، پوهنتونی که مرکز مبارزان پیشتاز و مرکز مبارزات پرشکوه بود، امروز از برکت مداخله و دست اندازی های مزدوران امریکا و ایران و پاکستان در قعر عقب ماندگی و سیاه اندیشی فرو رفته و بدترین نمونه های تفرقه را به مردم ارائه میکند.
امریکا با ذرایع و وسایل مختلف، میکوشد روشنفکران را با سم پاشی فرهنگی بطرف تفرقه و بخصوص چسپیدن به مذهب و به معنی دیگر فلسفه ریاضتی و ترک دنیا بکشاند. چسبیدن یکطرفه به مذهب، خواست امپریالیست هاست تا روشنفکران تحصیلکرده، علوم طبیعی را به تحقیر گرفته، از دسترسی به دست آوردهای علوم پیشرفته عاجز و بیچاره باشند.
درگیری محصلین در روز عاشورا علاوه بر وحشت فکری، سطح نازل و عقب مانده را در ذهن متبارز میسازد. سقوط فرهنگ در سطح پوهنتون و چسپیدن به خواست آنانیکه متهم به جنایات علیه بشریت هستند، بیانگر وضع اسفبار جامعهی فعلی ماست. کسانیکه دراین بازی مسخره کشانیده شدند فراموش میکنند که جاری ساختن خون از سر و صورت یکدیگر درخت بنیادگرایی و استعمار را آبیاری میکند.
آن به اصطلاح باسوادان و "روشنفکران" که به تاریک اندیشی و جهالت پناه برده اند باید تواضع بخرج داده توده های مظلوم و بیسواد را معلم خود ساخته و از آنان بیاموزند که چگونه دوست و دشمن را عمدتا درس تشخیص داده و نفرت خود را از سیاست های شیطانی و تفرقه افکنانهی آنان ابراز میدارند؟ آیا گاهی دیده اید که مثلا در مندوی بین زحمتکشان افغانستان چنین تعصبی بروز کرده به کشت و خون کشانیده شده باشد؟
اگر به تاریخ افغانستان نظر اندازیم خواهیم دید مردم فقیر ما از ادیان و مذاهب و ملیت های مختلف در کنار هم زندگی صلحآمیز داشتند. جوانان ما باید از تاریخ شان بیاموزند و به این آگاهی برسند که عوض ریختن خون هموطنان شان زیر این و آن نام، علیه اشغالگران خارجی و خاینان و جنایتکارن داخلی برخیزند که عامل تمامی بدبختی ها و خانه خرابی های امروزی وطن ما اند.
تحصیلکرده های درگیر در قضیه دهم محرم، برای آنکه مورد نفرت بیپایان توده های ما قرار نگیرند فقط یک انتخاب دارند: نه گفتن به تمام تنظیم ها و سران شان، تنظیم هایی که زباله های گندیده ایران و پاکستان و عربستان را به اشاره و رهنمایی امریکا به وطن ما آوردند و این خاک پاک را آلوده به انواع کثافت ها ساختند.
هر که ناموخت از گذشت روزگار | نیز نیاموزد ز هیچ آموزگار |