اقتباس از گزارش سازمان «عفو بینالملل» درمورد تلفات غیرنظامیان توسط نیروهای امریکایی
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: سازمان «عفو بینالملل»
- منتشر شده در پنج شنبه، 17 میزان 1393
نویسنده: سازمان «عفو بینالملل» | مترجم: کاوه عزم
منبع: سازمان «عفو بینالملل»، ۱۱ اگست ۲۰۱۴
یادداشت مترجم: نیروهای اشغالگر ایالات متحده و ناتو مظالم متعددی را علیه مردم رنجدیده افغانستان مرتکب شدهاند که در نتیجه افراد ملکی بیشمار طی این قساوتها جان باخته و زخم برداشتهاند ولی بدبختانه که تعداد اندک آن به مطبوعات راه یافتهاند. دولت دستنشانده افغانستان زیر نام «ایجاد کمیسیون تحقیق» مردم ما را فریب داده و علیه این جنایات خاموشی اختیار نمودهاست. در ۱۱ اگست ۲۰۱۴، سازمان «عفو بینالملل» گزارشی را زیر عنوان «رهاشده در ظلمت: ناکامیها در جوابگویی برای تلفات افراد ملکی در جریان عملیاتهای نظامی بینالمللی در افغانستان» به نشر رسانید که فقط به ۱۰ رویداد از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ میپردازد. بدون شک، بر هموطنان نگونبختم به مراتب بیشتر از این ظلم روا داشته شدهاست؛ سازمان مذکور فقط به چند رویداد محدود پرداخته و من ۳ قضیه آن را در پایین ترجمه نمودهام.
در ۱ مارچ ۲۰۱۱، در یک حمله هلیکوپتر ایالات متحده در ولایت کنر، ۹ کودک از یک قریه به قتل رسیدند. ساکنان قریه ننگلام به سازمان «عفو بینالملل» گفتند که آنان هرروز هلیکوپترهای نظامی و دیگر طیارهها را بر فراز قریه شان میدیدند و به همین خاطر در صبح اول مارچ ۲۰۱۱ از شنیدن صدای هلیکوپتر احساس خطر نکردند. سید رحمان میگوید: «در آن روز کار میکردم و اول صدای هلیکوپتر و بعد صدای بمباردمان را شنیدم.» و در ادامه علاوه میکند: «فکر کردم که ناتو به دنبال طالبان است.»
۱۲ اگست ۲۰۱۰: ۳۰۰ تن از همقریهایهای سه قربانی حملات ناتو در ولسوالی سیدآباد وردک با شعارهای ضدامریکایی سرک اصلی این ولایت را مسدود نمودند. معترضان اظهار داشتند که امریکاییها سه تن را شهید و پنج دیگر را بازداشت نمودند که تمام شان افراد ملکی هستند. (عکس از: رحمتالله نیکزاد برای ایپی)
در همان روز در ساعت نامعلومی، عساکر امریکایی به بازار قریه آمده و به برخی از دکانداران محل میگویند که نیروهای آنان گروهی از جنگجویان را در کوهها کشتهاند. کمی پس از آن، خبر کشتهشدن چند کودک میرسد. تمام مردم قریه به سمت کوه میروند تا درمورد رویداد آگاهی یابند. جهانالله که یکی از دکاندار این محل است، گفت که درمورد پسر ۷ سالهاش، احسانالله، به تشویش میشود:
«خبر شدم که بعضی از اطفال قریه برای جمعاوری چوب به کوه رفتهاند و بهخاطر پسرم به تشویش شدم. وقتی پسر کوچکترم از راه رسید، برایم گفت که احسانالله با دوستانش به کوه رفتهاست. گفتم چه وقت و او گفت که امروز صبح رفتهاست. پس از شنیدن این جواب، تشویشم بیشتر شد. به این امید دل بستم که پسرم در امان است و هیچ ضرری به او نرسیدهاست.»
وقتی که مردم قریه به محل رویداد رسیدند، آنان در آنجا یک صحنه قتلعام را دیدند. ۹ کودک قریه به قتل رسیده بودند و احسانالله هم در جمع آنان بود. بدن بعضیهای شان با انفجار توته توته شده بود. حاجی بسمالله که یکی از دهقانان این قریه است، میگوید: «سر پسرم، وحیدالله، گم بود و من او را از لباسش شناختم.»
مردم قریه تمام توتههای پسران شان را جمع کرده و برای دفن به قریه آوردند. درمیان کشتهشدگانی که برای جمعاوری هیزم به کوه رفته بودند، فقط یک کودک به نام حماد که ۹ سال عمر دارد، نجات یافتهاست.
رییس بخش آسیا پاسیفیک سازمان «عفو بینالملل»
مصباحالدین، مزدورکار و کاکای حماد، درمورد چگونگی تداوی برادرزادهاش در پاکستان چنین توضیح میدهد: «بازوی راست او شکسته و تمام سمت راستش شدیدا صدمه دیده بود.» و در ادامه علاوه میکند: «در بدن او تعداد زیاد چره اصابت کرده بود. در شروع نمیتوانست راه برود ولی حالا با عصا راه میرود.»
به گفته مصباحالدین و دیگران، حماد به همه اظهار داشته که حمله بر کودکان توسط دو هلیکوپتر صورت گرفته که در آغاز آنان را تعقیب و بعد با مرمی و راکت بر آنان شلیک میکنند. یک روز بعد از رویداد، حماد به خبرنگاران گفت: «هلیکوپتر بالای سر ما ایستاده و ما را مورد بررسی قرار داد. از هلیکوپتر یک چراغ سبز نمودار شد و بعد دوباره به هوا پرواز کرد. در دور دوم، آنان به سوی ما تیراندازی کردند و یک راکت به درخت اصابت نمود. شاخچههای درخت بالایم فرو ریخت و سمت راست بدنم و دست راستم ضربه شدید دید.»
گزارشها درمورد وضعیت اولیه این رویداد بهطور گسترده در دسترس است. در ۳ سپتامبر، طالبان دو تانکر نفت را در مسیر شاهراهی که از تاجیکستان به داخل افغانستان میآید، ضبط کرده و یکی از رانندگان را نیز به قتل میرسانند. در جریان انتقال تانکرها جهت تخلیه موادسوخت، زمانی که میخواستند از دریای قندز در نزدیکی قریه امرخیل عبور کنند، تانکرهای ربودهشده در گل و ریگ گیر میکنند. بهجای ترککردن تانکرها به حال خود، طالبان شیردهن مخازن موادسوختی را باز نموده تا نفت تانکرها را خالی کنند. آنان همچنان روستاییان محل را فرا میخواند تا این نفت رایگان را با خود ببرند.
یکی از باشندگان امرخیل به سازمان «عفو بینالملل» رویداد مذکور را این گونه توصیف میکند:
«دهها مرد و بچه به آنجا هجوم آوردند و تا حد توان تلاش داشتند که نفت رایگان را به خانه ببرند. عدهای از خویشاوندان ما در قریه امرخیل حتا به باشندگان قریه وزیری و قریههای مجاور دیگر خبر نفت رایگان را دادند. بنابر این مردم زیادی از قریههای نزدیک به محل سرازیر شدند. من بعد از دوبار رفتن به محل خسته شدم. تقریبا نیم شب بود و دیگر نفت نیآوردم. لباسهایم را تبدیل کرده و بعد خوابیدم.»
روستایی دیگر هم نکات مشابه را بیان داشت:
«مردم از قریههای نزدیک دریا بهخاطر بردن نفت رایگان میآمدند. آنان با خود سطل، گیلنه و هر ظرفی که برای انتقال نفت از آن استفاده شده میتوانست، را خود میآوردند... من دوبار رفتم.»
روستاییان محل به سازمان «عفو بینالملل» اظهار داشتند که تخلیه نفت ساعتها طول کشید. در همین مدت، یک بمبافگن امریکایی بی-۱بی که در حال پرواز در ارتفاع بالا بود، محل تانکرها را شناسای مینماید. ۴۵ سرباز آلمانی که در ساحه مستقر بودند، از بیم این که مبادا این تانکرها برای حمله عظیم انتحاری بر ضد پایگاه شان مورد استفاده قرار گیرند، جیتهای جنگی ایالات متحده را برای کمک فرامیخوانند.
چند تن از زخمیهای رویداد کندز
دو جیت جنگی اف-۱۵ایی در حدود ۰۱:۲۰ شب به ساحه فرا میرسند. بعضی از روستاییان به سازمان «عفو بینالملل» گفتهاند که آنان قبل از بمباردمان، به خوبی قادر به شنیدن صدای جیتها بودند. جیتها که مطابق دستورالعمل دقیق نیروهای آلمانی عمل میکردند، بعد از یک و نیم ساعت طیارهها دو بم هدایتشده ۲۵۰ کیلویی را بر تانکرها پرتاب میکنند. براساس صداهای ثبتشده که بعدا بهعنوان مدرک در طرح دعوا که در خدمت محکمه مدنی آلمان قرار گرفته، یکی از خلبانان جنگنده امریکایی متردد بوده ولی توسط گروه آلمانی نادیده گرفته میشود و فرمان فوری حمله را میدهند و علاوه میکنند که افراد چهاردوبر تانکرها «تهدید حتمی» به شمار میروند. کلیپ ویدیویی این رویداد که توسط یکی از جنگندهها فلمبرداری شده، ازدحام مردم عام در اطراف تانکرها را نشان میدهد که همچون نقطههای متحرک سیاه جلوه میکنند، و پس از آن یک انفجار عظیم که تمام ساحه را در آتش میپیچاند.
یکی روستاییان که بلافاصله بعد از حمله هوایی به ساحه میرسد، وضعیت را چنین تعریف میکند:
«اجساد همه جا را فرا گرفته بود؛ یکی پا نداشت و دیگری دست؛ خیلیها زیر گل دفن شده بودند؛ مثلی که روز قیامت آمده باشد. مردم میگریستند، نام یکدیگر را صدا میزدند، فریاد میکشیدند و هر طرف میدویدند؛ فقط دعا میکنم که هیچکس چنین چیزی را تجربه نکند.»
یکی دیگر از باشندگان این منطقه به سازمان «عفو بینالملل» گفت:
«افراد زخمی و کشته در همه جا بودند. آنان در داخل و ساحل دریا و مزرعهها افتیده بودند... زخمیها ناله و فریاد میکشیدند؛ عدهای آنقدر سوخته بودند که شناخته نمیشدند و اعضای بدن بعضیها به شمول سر شان قطع شده بود. در تمام زندگی به این اندازه نترسیده بودم، همچون یک کابوس میماند.»
در آن روز، سازمان «عفو بینالملل» با ۱۳ تن از روستاییان محل که اعضای خانواده شان را از دست داده بودند، صحبت نمود و کسانی در میان شان بود که اقارب ۱۲ ساله خود را از دست داده بودند. مردی در این دیدار گفت: «جسد پسر و نواسهام را دورتر از هم پیدا کردم. نامهای شان داوود و احمدشاه بود. آنقدر زیاد سوخته بودند که نمیشد آنان را شناخت. اگر صادقانه بگویم، درمورد بعضی از اجساد فقط حدس میزدیم که کی باشد و به خانههای شان میبردیم.» نواسه این مرد ۱۳ و پسرش ۳۰ سال عمر داشت.
اجساد جهت تکفین به قریههای شان برده شدند و زخمیها برای تداوی به شفاخانه قندز انتقال یافتند.
حمله نیروهای ویژه ایالات متحده بر خانهای در قریه خطابه ولایت پکتیا
عملیات شبهنگام نیروهای ویژه ایالات متحده در قریه خطابه نزدیک گردیز باعث کشتهشدن دو زن حامله، دو عضو مقامات سارنوالی جزایی و یک دختر نوجوان شد. این حمله در شب جشن خانوادگی به وقوع پیوست.
سه زن کشتهشده در جریان حمله نیروهای ایالات متحده
از راست به چپ: ۱- بیبی شیرین و دخترش تمنا؛ ۲- گلالی، ۱۸ ساله که نامزد نیز بود؛ ۳- بیبی صالحه، ۳۷ ساله که ۱۱ طفل داشت. (عکس از: تایمز)
در این عملیات قومندان محمد داود، مفتش پولیس، و سارنوال محمد ظاهر به تاریخ ۱۲ فبروری ۲۰۱۰ توسط نیروهای ویژه ایالات متحده کشته شدند.
حاجی شرابالدین شب شش نواسهاش را جشن گرفته بود. در شب ۱۲ فبروری ۲۰۱۰، در حدود ۲۰ تا ۳۰ دوست و اقارب حاجی شرابالدین به شمول دو پسرش، قومندان محمد داوود و سارنوال محمد ظاهر، و نامزد نواسهاش به نام منصورمل از مقامات محلی، حضور داشتند. مهمانان مهم دیگر این ضیافت، سید محمد مل معاون علمی پوهنتون گردیز و کارمندی از وزارت انکشاف و دهات نیز موجود بودند.
این حمله زمانی به وقوع پیوست که شرابالدین، ۷۰ ساله، به بستر خواب رفته بود. اعضای جوانتر خانواده هنوزهم مصروف شادی در محفل بودند؛ ویدیوی گرفتهشده از این برنامه نشان میدهد که یک جمع خرسند مصروف رقص و بازی و کفزدن هستند. یکی از آوازخوانان که جهت رفع حاجت به بیرون رفته بود، هراسان به داخل برمیگردد و میگوید که کسی به سویش نور چراغ دستی را انداختهاست.
حاجی شرابالدین (چپ) با تصاویر فرزندانش
منصورمل این رویداد را به سازمان «عفو بینالملل» چنین بازگو نمود:
«فردی در بیرون به زبان پشتو فریاد زد، "دستهای تان را بالا کنید!" همهای ما ترسیده بودیم که شاید طالبان باشند، چون کارمندان بلندرتبه دولتی در خانه حضور داشتند و موترهای شان را در بیرون پارک شده بود. قومندان داوود گفت که کسی بیرون نرود و خودش میرود که ببیند در آنجا چه خبر است. افراد بیرون صدا میزدند، "در را باز کنید!"»
زمانی که داوود بیرون میرود، در حویلی مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به زمین میافتد. او از شدت درد فریاد میزد. منصورمل به سازمان «عفو بینالملل» گفت که فرزند ۱۶ سالهی داوود برای کمک پدرش میشتابد ولی بر او هم نیز شلیک میشود. عدهای از زنان سعی میکنند تا مانع بیرونرفتن ظاهر، برادر داوود، شوند اما او موفق میشود. نه تنها ظاهر بلکه زنان نیز مورد شلیک قرار میگیرند. سید محمد مل، ۵۳ ساله، که در اتاق دیگری خوابیده بود، با سفیر گلولهها بیدار شد. او در اظهاراتش گفت: «غالمغالها و صدای شلیکها را شنیدم، زنان چیغ میکشیدند و یکی دیگر مرمی خورد و بعدا غالمغالهای بیشتر به گوشم رسید.»
...در نتیجه چندین عضو این خانواده کشته و زخمی میشوند.
جیرمی سیکهیل در مستندش به نام «جنگهای کثیف» با تحقیقات گسترده، رازهای پس پرده این رویداد را موشکافی نمودهاست.