سیآیای چگونه نوکران افغاناش را گوشمالی میدهد؟
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: مترجم: سمیر | نویسنده: استیف کول
- منتشر شده در جمعه، 11 میزان 1399
نوکر، نوکر است چه از نوع سران خلقی-پرچمی باشد، چه از نوع جهادی و طالبی و تکنوکراتهای دستپرورده امریکا. همه در نزد بادار ارزش کاغذ تشاب (یا شاید هم بنابر اقرار عطا ارزش قوطی پیپسی) را دارند که تا هنگام ضرورت محترم شمرده میشوند، اما پس از پاککاری گند خویش دیگر حتا زحمت آب انداختن بر این کاغذهای تشناب را نمیدهند. نمونههای فراوانی در تاریخ چهل سال اخیر خویش داریم: ترهکی با آن همه سادهلوحیهایش لقب «نابغه شرق» را گرفته بود ولی با یک بالشت کارش را تمام کردند؛ امین سفاک که خود را عزراییل میپنداشت، نیروهای شوروی گلیماش را ظرف چند ساعت جمع کرده و در لای قالین در جای نامعلومی زیر کردند؛ کارمل که زمانی با دبدبه از طیاره روسی پایین شد، روزی رسید که در حسرت ویزه آن کشور عذر و زاری میکرد؛ نجیب هم توسط باداران روسیاش بهسان کودک یتیم زیرپای بینن سیوان رها گردید؛ و همین سان سران جهادی و طالبی هم عین نقش را برای اربابان پاکستانی، ایرانی، عربی، امریکایی و انگلیس شان داشتهاند. این جاسوسان همه در مقابل مالکان خارجی شان دهن پرآب اند و هر زمان نافرمانیای از اینان سر زده، چنان سیلی محکمی در بر گوش خود خوردهاند که دیگر سر بلند نکردهاند.
در ذیل نمونههایی از گوشمالیهای سیآیای را در مورد دوستم، فهیم و اسماعیل خان میخوانیم که چگونه با یک بچهترسانک تنبیه شدهاند. این پهلوانپنبهها هرچند مقام سترجنرال، مارشال، امیر و امپراتور را بر خود بچسبند اما یک بم صوتی، یک تماس تلفنی، یک بار حضور چند تفنگدار امریکایی و... کافیست تا تنبان تر کنند.
استیف کول، نویسنده شهیر امریکایی در کتاب «ریاست اس»، فصل «آقای بزرگ» (منظور از زلمی خلیلزاد) چند مثال اندک را نگاشته است، لاکن مطمئنا که این گونه نمونهها فراوان اند که احتمالا به رسانهها درز نکردهاند.
نویسنده: استیف کول
منبع: کتاب «ریاست اس»
مترجم: سمیر
سیاستگذاریهای امریکا تحت رهبری خلیلزاد محتاطانه برنامهریزی شده بودند. قرار بر این بود که ایالات متحده در نتایج احتمالی انتخابات مداخله و دستکاری نکند، اما این کشور زمینه را برای برنده شدن کرزی آماده میکرد تا در مقایسه با رقبای بالقوه منطقویاش دست بالا داشته باشد. بنابر اظهارات بارنو (رییس کل ستادهای عمومی نظامیان امریکایی و ایتلاف از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در افغانستان. م)، هدف این بود تا «جنگسالاران مبدل به چهرههای سیاسی شوند،» دیگر متوسل به جنگ نشده و «بخشی از تار و پود دولت را بسازند.»
خلیلزاد با اشاره به فهیم، دوستم و اسماعیل خان از کرزی پرسید:
«آقای رییسجمهور، در مورد آنان چه میکنی؟»
این سه جنگسالار دهها هزار مرد مسلح در شمال و غرب افغانستان در اختیار داشتند.
کرزی ابراز داشت:
«آنان به حرف من گوش نمیدهند، ولی به حرف خودت گوش میدهند.»
نخستین هدف آنان، عبدالرشید دوستم بود. در ۲۰۰۴، اعتراضات و آشوبها در جادههای ولایت فاریاب برضد والیای بالا گرفت که توسط کرزی تعیین شده بود. دوستم ادعا داشت که بر معترضان کنترولی ندارد، اما موافق خواستهای شان است. کرزی جهت برگشتاندن نظم، قطعهای از «اردوی ملی افغانستان» را به منطقه گسیل داشت. آموزگاران امریکایی نیروهای اردوی ملی را همراهی میکردند، و خلیلزاد به دوستم هشدار داد که اگر بر آنان حمله کند، درواقع علیه ایالات متحده اعلام جنگ کرده است.
سپس، خلیلزاد نزد کرزی به ارگ ریاستجمهوری آمد. دوستم به کرزی زنگ زده و یاوهسرایی میکرد. خلیلزاد میشنید که دوستم در تماس تلفنی میگوید:
«ما همه فکر میکردیم که خلیلزاد آدم خوب است، ولی او بدترین همه است.»
خلیلزاد برای بار دوم به دوستم زنگ زده و افزود:
«خودت از پلی میگذری که دیگر راه برگشت ندارد.»
دوستم که معلوم میشد بنابر میخوارگی در اوج مستی قرار داشت با سخنان درهم و برهم و مملو از خشم گفت:
«بدتر از ویتنام خواهد شد! بدتر از عراق خواهد شد!»
بارنو به طیاره بمافگن بی-۱ فرمان داد تا بر فراز خانه دوستم بم صوتیای پرتاب کند. دوستم پس از چند اخطار دیگر پا پس کشید.
اسماعیل خان والی هرات هدف بعدی بود. پس از این که سیآیای وی را در برگشت به قدرت یاری رسانید، اسماعیل خان عواید گمرک مرز افغانستان با ایران را در تصرف خود گرفته بود، امارت کوچک خودسر را با پشتیبابی افراد مسلحی ساخته بود که هرروز در داخل شهر به رسم گذشت میپرداختند، و قصرهای مجللی در آن شهر برای خود اعمار کرده بود. سپس، درگیر جنگ با رهبر محلی شبهنظامیان پشتون موسوم به امانالله خان شده بود. زدوخوردهای این دو کاسه صبر خلیلزاد را لبریز کرد. او از جنرال بارنو خواست تا هلیکوپترهایی را به میدانهوایی تحت کنترول امریکاییها در ولسوالی شیندند هرات اعزام دارد. آنان باهم موافقت کردند که باید هر دو اسماعیل خان و امانالله را از قدرت برطرف کنند. خلیلزاد به امانالله زنگ زده و گفت که طیارهای سیآیای را میفرستد و از وی توقع دارد که سوار آن گردد. [امانالله] خان همکاری کرد. پس از آن، سفیر [زلمی خلیلزاد] با طیاره سی-۱۳۰ به هرات رفت. در آنجا، افراد اسماعیل خان با رقص و پایکوبی از وی پذیرایی کردند. در یکی از قصرهای امیر (لقب خودخوانده اسماعیل خان)، خلیلزاد از اسماعیل خان خواست تا به تنهایی با وی ملاقات کند.
خلیلزاد گفت:
«فکر میکنم که وقتاش رسیده که باید هرات را ترک کنی. رییسجمهور کرزی در نظر دارد که خودت وزیر شوی.»
[اسماعیل] خان با وارخطایی جواب داد:
«وزیر داخله میشوم؟»
خلیلزاد گفت که نمیخواهد به جزییات برود. سرانجام، اسماعیل خان وزیر انرژی و آب شد.
مارشال فهیم، این حریف قدرتمند کرزی و میراثدار شبهنظامیان مسعود هنوز پابرجا بود. استراتیژی کرزی این بود که حریفان خویش را در نزدیک خود نگهدارد. در آغاز، کرزی از فهیم خواست تا بهمثابه معاون اول رییسجمهور با وی بپیوندد تا رای تاجیکها را از آن خود کند. با گذشت سال ۲۰۰۴ و نزدیک شدن انتخابات، کرزی با خود سنجید که این کارش اشتباه است. او تصمیم گرفت که فهیم را با احمدضیا مسعود، پنجشیریای بهمراتب ضعیفتر و یکی از برادران مسعود فقید، جاگزین کند که هیچ نیروی مسلحی نداشت. جنرال [بارنو] مخالف این نظر بود. او نگران بود که اگر فهیم از این سمت برکنار شود، ممکن دست به کودتایی بزند.
خلیلزاد بیشتر همنظر کرزی بود. بارنو احساس کرد که خلیلزاد در ارتباط به دور انداختن فهیم «به گونه منصفانه به کرزی مشورت میدهد» و بالاخره به طرفداری از قبول این مخاطره از موضع اولاش «به نحوی پا پشت سر کشید.»
اکنون، بارنو ترتیب برنامهای را داد که وقتی فهیم را از این خبر آگاه سازد، دست به یورش خونبار علیه ارگ ریاستجمهوری نزند. دفتر فرماندهی بارنو با آرامی کامل یکی از قطعات ناتو مسلح با سلاحهای ضدتانک را در مقابل محوطههایی مستقر کرد که قطعات زرهدار فهیم در آن جاها بودند. بارنو میگوید:
«در آن روز بهطور آشکارا نشان دادیم که آمادهایم که از هر نوع کودتایی جلوگیری نماییم.»
بارنو که یونیفورم نظامی بر تن داشت، به اقامتگاه فهیم رسیده و به وی گفت که از مقاماش کنار کشیده شده است. مارشال ناراض بود ولی از سر ناچاری پذیرفت. در آن روز، فهیم لکچر سردرگمی درباره قانون اساسی ایالات متحده به جنرال بارنو داد.