بامیان، شهر ترس و اضطراب
- رده: گزارشها
- نویسنده: ع. رضایی
- منتشر شده در دوشنبه، 04 اسد 1400
پس از تسلیمدهی ولسوالیهای سرخپارسا و شیخعلی ولایت پروان در ۱۸ سرطان ۱۴۰۰ به طالبان، وقتی این گروه جانی به سوی کوتل شیبر بامیان پیشروی کرده و ولسوالی کهمرد در آستانه سقوط قرار گرفت، اکثریت باشندگان بامیان که خاطرات هولناکی از دوران حاکمیت تاریک و شوم طالبان در ذهن دارند، وادار به ترک شهر در ظرف یکی دو شب شدند.
متاسفانه غیر قتلعام یکاولنگ به سایر جنایات طالبان سفاک که در دور امارت خونبارشان در بامیان مرتکب شدهاند پرداخته نشده است، مثلا کشتار و قساوت در منطقه سرآسیاب و سیدآباد شهر بامیان و به همین طور جنایات چند سال اخیر شان علیه مسافران بامیان در مسیر راه جلریز و غوربند.
زنده شدن خاطرات تلخ گذشته از تسلط پرهول طالبان در شهر بامیان و عدم اعتماد مردم بر دولت و «نظام» از دلایل فرار مردم از شهر بهسوی ولسوالیها بود.
یکی از باشندگان شهر بامیان که نخواست نامی از وی گرفته شود و فقط با مقداری از اثاثیه خانهاش سوار بر موترسایکلی بهسوی یکاولنگ در حال فرار بود، گفت:
«به کدام دولت اعتماد کنیم؟ همان مقامات دولتی که در بدخشان یکجا با خانوادههای شان به تاجیکستان فرار کردند و مردم را تنها ماندند؟ خود شان چندین روز پیش خانوادههای خود را از بامیان کشیدهاند و حالا ما را نمیمانند که از شهر بیرون شویم.»
بلی، این مرد دربدر به نکتهای درستی اشاره میکند. مقامهای بلندپایهی دولت در بامیان از چندین روز پیش خانوادههای خود را به کابل فرستاده بودند ولی وقتی در شب ۱۸ سرطان مردم از شهر در حال فرار بودند، حکومت در قسمت چوک قانون اساسی و دهراهی ملاغلام در مسیر راه شهر بامیان و یکاولنگ و همچنان منطقه شش پل در مسیر راه بامیان-کابل به مردم بیخانمان اجازه نمیدادند تا از شهر بیرون شوند و ادعا میکردند که گویا خیر و خیریتی است و مردم نباید شهر را ترک کنند.
با ناامن شدن ولایت بامیان و در بحبوبه فرار مردم از شهر، در ظرف چند ساعت نرخها به صورت سرسامآور افزایش یافت. چون از چندین روز در دو مسیر راه بامیان (غوربند و جلریز) جنگ به شدت جریان داشت و طالبان از هر تانکر تیل ۲۰ هزار افغانی پول میگرفتند، بهای یک لیتر پترول در مدت یک هفته از ۴۸ افغانی به ۵۵ افغانی رسیده بود، اما در ۱۹ سرطان فقط در ظرف پنج ساعت، از ۵۵ به ۶۰ تا ۶۲ افغانی رسید. به همین ترتیب چند صد افغانی بر قیمت یک بوجی آرد، برنج و یک قوطی روغن و دیگر اشیای مورد ضرورت علاوه گردید. موتر باربریای که در گذشته مسیری را ۲۵۰۰ افغانی کرایه اخذ میکرد، در آن شب و روز از ۱۲ تا ۱۵ هزار افغانی کرایه میطلبید. خانوادههایی مجبور شدند که در یک موتر کرولا تا ۱۲ تن خود را جا داده و بهسوی یکاولنگ یا کابل فرار کنند. عدهای اهالی نادار که توانایی پرداخت کرایه را نداشتند با بایسکل، خر و یا پیاده از شهر بیرون میشدند. باشندگان شهر به ولسوالیهای یکاولنگ، پنجاب و ورس و دامنههای کوه بابا فرار میکردند، و روستانشینان بهویژه روستاهای بیدهمشکین، درهعلی و کتهخانه ولسوالی یکاولنگ که در ۱۹ جدی ۱۳۷۹ توسط طالبان خونریز مورد قتلعام قرار گرفته بودند و هنوز زخمهای شان تازه اند به ایلاقهای شان پناه میجستند. باشندگان اصلی شهر بامیان مانند سیدآباد، سرآسیاب، جر خشکک و ریگشادها و اهالی دهن درهفولادی که جایی برای زندگی در ولسوالیها ندارند از طریق دره فولادی به دامنههای کوه بابا پناه برده و مجبور شدند که شبهای سرد را در فضای آزاد سپری کنند. گفته میشود که فقط از پناهجویان منطقه سیدآباد کموبیش ۱۰ کودک نوزاد از فرط سردی در پای این کوهها جان باختهاند و آمار از مناطق دیگر در دست نیست.
اما چرا ولایت بامیان و بخصوص شهر در چنین وضعیتی قرار گرفت؟
مولوی کبیر سالها زیر نام اربکی از امنیت ملی پول و اعاشه دریافت میکرد، اما با طالبان معامله نموده پوسته پولیس آشپشته کهمرد را بدون درگیری به طالبان تسلیم نمود.
براساس گزارشهای مردم محل و آوازهها از میان کارمندان نیروهای امنیتی، طالبان بدون کدام جنگ ولسوالیهای کهمرد و سپس سیغان را تصرف کردند. یکی از متنفذان مذهبی ولسوالی کهمرد به نام مولوی کبیر که از سالیان سال نیروهای اربکی خود را داشته و از امنیت ملی پول و اعاشه دریافت میکرد، یکشبه با طالبان ساخت و پاخت کرده پوسته پولیس منطقه آشپشته کهمرد را وادار میکند که بدون درگیری به طالبان تسلیم شوند. سپس خودش یکجا با افراد مسلحاش در حالی که هنوز در ارتباط با دولت بود با طالبان یکجا میشود. عدهای ادعا میکنند که این کار را در هماهنگی طاهر زهیر، والی جدید بامیان و طرفدارانش انجام داده است تا زمینه برای برطرف کردن والی پیشین، سید انور رحمتی را فراهم سازد. شایان یادآوریست که هر دو والی نامبرده گذشته حزب وحدت را داشته و در حال حاضر با سرور دانش رابطه تنگاتنگ دارند ولی برای رسیدن به مقام ولایت بامیان علیه هم دسیسه ریخته و هربار یکی دیگری را بهطور فلمی از صحنه حذف کردهاند، لاکن این بار مردم نگونبخت بامیان را دربدر ساخته و در کنار تلفات جانی، میلیونها افغانی ضربه وارد کردند. وقتی ولسوالی کهمرد سقوط میکند و طالبان که هیچ نیرویی برای تصرف این ولسوالی نداشتند و حدود ۱۰ تا ۱۵ موترسایکلسوار بهسوی ولسوالی سیغان حرکت میکنند. والی پیشین و قومندان امنیه ولایت که در شروع ادای اشتراک در جنگ را کرده بودند، بدون این که متباقی نیروهای امنیتی را اطلاع دهند از دهندره سیغان فرار کرده و به شهر بامیان برمیگردند و این باعث میگردد که نیروهای امنیتی هم سیغان را ترک کنند و همان چند موترسایکلسوار این ولسوالی را نیز به تصرف درآورند. والی پیشین به کابل فرار میکند، و طاهر زهیر بهمثابه بچه فلم از کابل میرسد.
هرچند، زندگی در زیر سیطره طالبان در ولسوالیهای سیغان و کهمرد برای چند روز، نیاز به گزارش جداگانه دارد، ولی کوتاه میشود شرح داد که مردم این مناطق همانند دیگر شهروندان کشور دل خوشی از دولت نداشته و میگویند که با آمدن طالب در وضع ابتر شان کدام تغییری نمیآید. اکثریت در ترک منطقه متردد بودند چون فصل جمعآوری حاصلاتی مانند گندم، کچالو و زردالو میباشد و طالبان اخطارنامهای را زیر نام «اماننامه» به این دو ولسوالی فرستادهاند که اگر مردم مقاومت نکنند، جان و مال شان در امان خواهد بود، اما وقتی به منطقه میآیند، جنایات شان آغاز میگردد. طبق گفتههای مردم محل، تعداد طالببچههای مزدور به ۴۰ نفر هم نمیرسید که حدود ۱۶ الی ۱۸ سال سن داشتند. مردی که در منطقه حضور داشت میگوید که طالببچههایی را دیده که وقتی کلاشینکوف به شانه انداخته بودند، آنقدر سن کم داشتند که میل تفنگ بر زمین میخورد. نخستین کاری که این جانیان کردند تاراج تمام پوستههای پلیس و در ادامه شکستاندن چوکی و میز و الماری دفاتر دولتی و مکاتب بود. وقتی مردم اعتراض کردند که این اجناس کدام جرمی را مرتکب نشدهاند و چه دولت باشد و چه طالب، فرزندان ما باید در مکتب درس خوانده و از این میز و چوکی استفاده کنند، شروع به لت و کوب مردم کردند. در ولسوالی سیغان، مدیر مکتبی را از خانهاش بیرون کرده و به جرم کار با دولت مورد ضرب و شتم قرار داده و به همینطور در صدد شناسایی دیگر ماموران دولتی نیز بودهاند. این دسته عدهای از باشندگان سیغان را در بازار این ولسوالی جمع کرده و از همان جمع طالببچههای ۱۶-۱۸ ساله یکی را ولسوال و دیگری را قومندان امنیه «امارت» تعیین میکنند. باشنده دیگری میگوید که قومندان طالب یکجا با چند طالببچه به دکانی در بازار سیغان رفته و به دکاندار فرمان میدهد که مقدار مواد خوراکه بدهد که آنرا در عقب موترسایکلهای شان بار میکنند. وقتی دکاندار پول تقاضا میکند، قومندان طالب تفنگاش را بهسوی دکاندار نشانه گرفته و میگوید که خوش باشد که تا هنوز زنده است و توسط مجاهدان امارت اسلامی به قتل نرسیده چون تا به حال تحت سایه حکومت کفری زندگی میکرده است.
با رسیدن طاهر زهیر به شهر بامیان، وی در برابر پذیراییکنندگاناش که در بدل ۵۰۰ تا ۷۰۰ افغانی از سر دو سه چوک و حوالی شهر کرایه شده بودند اعلام داشت که حرف نمیزند و عمل میکند. سپس با استفاده از بودجه دولتی قومندانهای سابق وحدتی مانند شهیدانی، کریملنگ و سلحشور را زیر نام «خیزشهای مردمی» مسلح ساخت تا گویا در برابر طالبان بجنگند. به گفته مردم بامیان که همان «وندیهای گذشته» که چند سال از شر شان بیغم بودند دوباره صاحب قدرت شدند. اگرچه پیشروی اصلی را نیروهای پلیس کرده و دوباره هردو ولسوالی سیغان و کهمرد را تسخیر کردند، اما عدهای از نمایندگان بامیان در پارلمان و شورای ولایتی و دیگر مقامات دولتی خود را فاتح جنگ تراشیدند.
یکی از کارمندان پلیس که گواه این صحنههای مضحک بوده میگوید:
«نیروهای پلیس در خط اول میجنگیدند و طالبان در حال فرار بودند. دیدم که اعضای پارلمان و شورای ولایتی با محافظان شان از راه رسیده و هر کدام ما پلیسهای عقب جبهه را کش کرده و عکسهای فیسبوکی میگیرند. محافظان شان تفنگهای خود را بلند کرده و اینسو و آنسو خیز میزدند. با خود گفتم که طالب دهها کیلومتر دورتر از اینجا قرار دارد و اینان در اینجا چنان جست و خیز میزنند که گویا در خط مقدم نبرد باشند.»
اگرچه، اکنون وضع شهر ظاهرا آرام شده است ولی بیشتر مردم هنوز برنگشتهاند. مردم افزون بر هراس از هجوم طالبان از افراد مسلح «خیزشهای مردمی» یا «وندیهای گذشته» نیز دلهره دارند و ثبات ولایت نسبتا امن بامیان به شدت شکننده شده است چرا که با آگاهی کامل از سرشت گذشته جنایتکارانِ دوباره مسلح شده، میدانند که به زودی در چنگ این پلیدان خواهند افتاد. همین حالا عدهای از خانههای متروک دزدی شدهاند و مسیرهایی که حتی برای سفر نیم شب هم مصون بود اکنون بعد از شام ناامن شده و مسافران بیم دارند که توسط همین افراد مسلح مورد تاراج قرار گیرند.