نورستان، سرزمین رنج و مبارزه

قسمت اول

نورستان

وضع جغرافیایی:


نورستان یكی از ۳٤ ولایت افغانستان است كه ۹۹۴۲ کیلو متر مربع (دو برابر کابل) مساحت و ۱۳٤۱٠٠ نفر نفوس دارد. شش قبیله بنام های كته، كام، كلشه، پرسون، اشكون و گوَر در آن زندگی دارند و به پنج زبان مختلف) کته ویری، واسیو ویری، کلشه الا، تریگامی و اشکونی) تكلم میكنند.

این ولایت هفت ولسوالی بنام های نورگرام، دوآب، مندول، وایگل، واما، كامدیش و برگمتال دارد و مركز آن پارون است. عمدتا به سه قسمت تقسیم شده: پرایگرام (نورستان شرقی)، گلشوم (نورستان مركزی) و رمگل (نورستان غربی) «که با ولایات بدخشان، پنجشیر، لغمان، کنر» و ۱٤٠ کیلو متر با خاك پاكستان مرز مشترک دارد.

در تقسیمات اداری آن چندین دره مردم پشه یی چون ملیل و مشپه، وده وو، شاما، ژونیا، پیار و ننگراج نیز شامل است كه از لحاظ فرهنگی وتاریخی روابط بسیار نزدیكی با هم دارند. نورستان مجموعا ۷۵ هزار هکتار علفچر و ۲۵۱۵٠٤ هکتار جنگل دارد که یک پنجم تمام جنگلات افغانستان را تشکیل می دهد که با درختان ارچه، جلغوزه، نشتر، بلوط، اوبخت، سیروب و درختان کوهی مثمری چون بادام، تاک، انجیر و زیتون کوهی پوشیده شده است. سه دریای بزرگ باشگل، وایگل (و پارون) و رمگل و دهها دریاچه کوچک دارد که تمام سال آب دارند. گوشه ای از نورستان نیست که آب زلال چشمه در آن جاری نباشد. آب و هوای معتدل و پاکیزه دارد.


تاریخچه:


نورستان

مردم نورستان از نژاد اصیل آریایی اند. وقتی آریایی ها چهار هزار سال قبل از میلاد بعلت سردی هوا از سرچشمه اکسوس (آمو دریا) از راه سغد و مرو به بخدی آمدند، یک دسته بزرگ آنان به جنوب هندوکش سرازیر شدند وازین جا به دو شاخه شرق و غرب مهاجرت کردند. شاخه سومی جابجا در منطقه ماندند که الینا ها یا اجداد قدیمی نورستانی های امروزی اند. چون اینان در دره های بسیار دشوارگذار زندگی میکردند و تماس شان با سایر قبایل بسیار محدود بود نژاد، زبان، کلتور و عادات قدیمه شان را تا امروز حفظ کرده اند.

فرضیه نسبت دادن این قبیله به قوم قریش و نواده های ابوجهل عربستان بیشتر جنبه سیاسی داشت تا واقعیت که عبدالرحمن خان برای تحت انقیاد درآوردن و مسلمان ساختن آنان این شایعه گمراه کننده را دامن زد تا مردم در تغییر دین خود سخت جانی نکنند.

نظر منشا یونانی دانستن این قبیله ویا تسلط فرهنگ یونان بر آنان اولین بار توسط پینل مطرح شد که بی اساس و غلط فهمی صریح تاریخ است. زیرا وقتی سکندر (۳۵۶-۳۲۳ پیش از میلاد) میخواست از راه نورستان به سوات و هند برود با مقاومت شدید نورستانی ها در منطقه چغه سرای و دره پیچ مواجه شد (این مناطق در آن زمان جز قلمرو بلور ها بود). و حتی به قول عبدالرحمن خان در "تاج التواریخ" یکی از جنرالان سکندر در جنگ با قبایل بلوریا زخمی شد و به روایت دیگر خود سکندر از ناحیه شانه درین جنگ ها زخم برداشت. سکندر چون فکر تسخیر هند در سر داشت و چهار سال در کوهپایه افغانستان مانده بود و دو سوم سپاه خود را از دست داده و عده زیادی هم زخمی شده بودند، از جنگ با مردم نورستان دست کشید و در صدد کسب اعتماد آنان برآمد. به این ترتیب بین هزار تا دو هزار جنگجوی نورستانی را با خود گرفته عازم هند شد. نورستانی ها بعد از برگشت از هند با همان لباس رزمی یونانی ها داخل منطقه خود شدند و این تصور نادرست در تاریخ ایجاد شد که گویا نورستانیان بقایای لشکر سکندر هستند.

این منطقه در سابق بنام بلور یا بلورستان یاد میشد و مسلمانان، آن را بنام كافرستان میخواندند. در ۱٨٩۵ م وقتی عبدالرحمان خان به این سرزمین حمله كرد و آن را تحت اداره خود در آورد، بعد از مسلمان ساختن مردمش بنام نورستان یاد شد.

ساحه بلورستان ابتدا بسیار وسیع بود که بین کشمیر، بدخشان، غوربند وکابل موقعیت داشت. خط دیورند سال ١٨٩۳م مردم این سرزمین را نیز به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن (بلورستان غربی) به افغانستان و بخش دیگر آن (بلورستان شرقی یعنی ساحه چترال، کشمیرو کلش) به هند برتانوی تعلق گرفت.

علاوه از آن، مردم نورستان بیشتر از ۱٢٠٠سال را بخاطر دفاع از فرهنگ و عقاید خود در برابر اسلام در محاصره بودند و مشکلات فراوانی را متحمل شدند تا از سنن و فرهنگ اصیل خود پاسداری کنند. بعد ازینکه اسلام به افغانستان آمد فضای صلح و آشتی اقوام آریایی درین محل، جایش را به بد بینی و تعصب مذهبی اسلام و کفر داد. به همین دلیل در درگیری های خونین بیشتر از هزار ساله از مساحت و نفوس بلورستان فراوان کاسته شد.

نورستانی ها کمتر زمانی تابع و یا در ارتباط با دولت های مقتدر مرکزی افغانستان بودند با آنهم شواهدی موجود است که اینان در دربار سلطان محمود مقام و منصبی داشتند.

سلطان محمود غزنوی (٩٩٨ – ۱٠۳٠ م) اولین حکمران مسلمانی بود که تصمیم تصرف نورستان را گرفت اما نتوانست اسلام را در آنجا پخش نماید.

امیر تیمور (۱۳٩٨ م) دومین سلطانی است به عزم تسخیر نورستان از طریق کوتل خاواک به آن منطقه یورش برد. ابتدا سیاهپوشان کتور موقتا اسلام آوردند ولی بعد از مراجعت تیمور از راه خاواک به کابل که خطر سفر خود را احساس کرده بود، دوباره به آیین سابقه خود برگشتند و فتح قطعی نصیبش نشد.

در زمان بابر، جلال الدین اکبر و جهانگیر نیز نورستان از حملات آنان در امان نماند و بخشی از مردم این سرزمین مسلمان ساخته شدند.

امیر شیرعلی خان در ۱٨۷٤ برای اشغال نورستان اقدام نمود ولی جزئیات آن در دست نیست. در دربار او نیز در یادداشت داکتر روسی شاه، از موجودیت نورستانی ها تذکر رفته است.

حمله انگلیس ها در تاریخ نورستان بسیار جالب است.

نورستان

در حوالی جنگ دوم افغان و انگلیس (۱٨۷٨-۱٨۷٩) کلنل رودلف گرین یکی از قومندانان قوای انگلیس مستقر در جلال آباد برای تسخیر نورستان دستور یافت. این شخص برای بکاربرد نیرنگ نظامی از تعدادی گجر استفاده نمود. گجر ها مطابق پلان از پیش طرح شده در وقت حمله لشکر گرین بر مناطق کامدیش یورش بردند. مردم کامدیش که از نیرنگ عقب پرده آگاهی نداشتند، همه جوانان به مقابله متجاوزین رفتند. در لحظاتی که قریه از مدافعین خالی بود قوای کلنل رودلف گرین یورش بردند. زنان قریه کامدیش خود و فرزندان خویش را از قریه خارج نموده و قریه را به انگلیسها باقی گذاشتند. قوای گرین قریه کامدیش را دو روز در تصرف خود داشتند. اما شب دوم زنان جنگجوی قریه که تجارب زیاد از اینگونه یورش ها داشتند، قریه را به آتش کشیده قوای انگلیسی را در محاصره گرفتند و با لول دادن سنگها راه فرار را در آن کهساران بیگانه برایشان بستند تا اینکه کلنل گرین با قوایش اسیر زنان جنگجوی کامدیش گردید. وقتی اهل قریه از طرد و دفع تجاوز بازگشتند قریه را تل خاکستر اما شیرزنان خویش را با گروگانان اعجوبه ای یافتند.

کلنل گرین و قوای اسیر شده اش به درخواست دولت همان وقت افغانستان در بدل پول به آنان سپرده شدند.

و اما حمله اصلی وفیصله کن را امیر عبدالرحمن خان از طریق سپه سالار غلام حیدر خان چرخی در ۱٨٩۵ انجام دا د. بعد از زد وخورد های خونین در سه دره نورستان، قریه کولم در نورستان غربی بعنوان آخرین سنگر مقاومت، تسخیر نورستان تکمیل شد و حدود ۲۵٠٠٠ نورستانی اسیر را به کابل انتقال دادند و با دادن یک مقدار زمین به هر کدام در چندین ولایت تقسیم شدند. نورستانی هایی که با شجاعت جنگیده بودند در پغمان جابجا شدند و لشکر تازه ده هزار نفری از آنان ساخته شد که بنام "جدید الاسلام" یاد می شدند. اطلاق کلمه "جدیدی" بر نورستانی ها در همین زمان رایج شد. امیر مستبد به هزار خانوار صافی تگاب، هزار خانوار پغمان و هزار خانوار پنجشیر امر کرد تا در نورستان جابجا شوند وبا زمین های داده شده روز بگذرانند.

نورستانی ها بعد از بیست سال تبعید فقط در زمان امان الله خان اجازه یافتند به سرزمین های اصلی خود برگردند. چنانچه امروز ملاحظه می شود تعداد زیاد نورستانی های مهاجر و آنانی در نورستان جابجا شده بودند دوباره به مناطق شان برگشتند.

پروسه بعدی مسلمان سازی این منطقه توام با مشکلات و خونریزی ها بود.


بافت اجتماعی:


مقارن نفوذ اسلام (چیزی بیشتر از صد سال قبل) نورستان از لحاظ مناسبات و ساختمان اجتماعی یک جامعه ابتدایی نیمه دهقانی و نیمه شبانی با خصوصیات متبارز اشتراکی بود و از نگاه فورماسیون اجتماعی میتوان آن را در اوج بردگی قرار داد.

ساختار اجتماعی جامعه نورستان قدیم را کاست یا فرقه های مختلف تشکیل میداد که یک مسئله ی نسبتا پیچیده و قابل مطالعه عمیقتر است.

جامعه نورستان در تمام دره هایش به دو کاست مهم تقسیم میگردید که حتی تا امروز هم در بعضی محلات شواهد آن موجود است:


الف: آزادگان یا اتروجن:


به سه قشر منقسم بودند.

۱) اوتا یا روحانیون: رهبری مذهبی جامعه یعنی مراسم دعاخوانی و قربانی را بدست داشتند و بعضا به تداوی روانی افراد هم می پرداختند. اینان بدون زحمت زیاد نفوذ قابل توجهی در جامعه داشتند.

۲) ملده – ارگو یا اعیان و نجبا: قشر مقتدر و بانفوذ جامعه بود که او را جشت میگفتند. لقب جشت در دو حال کمایی میشد که فرد یا مرد جنگ و میدان باشد (به او "شوره ماچ بتور" یعنی مرد جنگی که چندین دشمن بیگانه را کشته باشد، می گفتند) ویا مهمانی های بزرگ ترتیب داده میتوانست (به او "دینگ بتور" یعنی مرد مالدار و ثروتمند می گفتند). موقف شوره ماچ بتور بالاتر از دینگ بتور بود. اینان چوکی های خاص تکیه دار و جایگاه خاص نشستن داشتند که فرد دیگری حق نشستن در آن را نداشت. در ضیافت ها سهمیه گوشت شان نیز خاص بود. رتبه های مختلف شوره ماچ بتور با علامات نیزه، کمربند، پر شاهین در کلاه، دستار، عصا، تاج مرغ زرین، قدیفه با نوار سرخ، بستن تکه سرخ در دست، آویختن تصاویر سر انسان و یا حیوانات بر روی پله دروازه ها و ستون های خانه شان مشخص می شد. دختران بتور هم حق داشتند سمبول های معینی را در لباس خود بدوزند. عالی ترین رتبه در نورستان "دال اوده" یعنی توغ دار یا دارنده بیرق بود.

۳) شته - ولمه یا افراد عادی اجتماع: اینان کسانی بودند که افتخارات اجتماعی نداشتند وگاهگاهی از طرف دیگران بدلیل انتقام نگرفتن از دشمن ِمسلمان شان توهین هم میشدند. برای اینکه از طعنه در امان باشند خود را به آب و آتش می زدند تا با گرفتن انتقام آبروی خود را حفظ کنند.


ب:بردگان یا بورجن:


عموما اسیران را برده می ساختند و گاهگاهی آنان را به دیگران میفروختند. بازار قریه کامدیش مراکز برده فروشی داشت که غلامان و کنیزان در آن خرید و فروش میشدند. قیمت یک برده ورزیده معادل دوازده گاو بود. اینان اسیران جنگی بودند و انسانهای ناپاک به حساب می آمدند و ازدواج با آنان را عار میدانستند. فرزندان آنان نیز در اختیار مالکان بود. بردگان دو دسته بودند:

۱) باری: اینان در امور آهنگری، نجاری، زرگری و بافندگی مهارت داشتند. باری ها کمی آزاد تر بودند و خرید و فروش نمیشدند. صاحبان برده به آنان زن میداد و مایحتاج زندگی شان را بصورت ناچیز تامین میکرد. این رسم به اشکال تغییر یافته اش تا امروز هم باقیست.

نورستان
زنان نورستان امروز هم فشار بیشتر کارِ خانه را به دوش میکشند. زراعت، جمع آوری چوب، نگهداری طفل، پخت وپز و رسیدگی به نظافت منزل کار آنان است.

باری ها که زندگی ابتری داشتند، بعد از جنگ مقاومت ضد روسی موقف اجتماعی شان عمدتا بهتر شده است. تحقیر نمی شوند، از سایر اقوام میتوانند دختر بگیرند و وضع اقتصادی شان بهبود یافته است. مردم پشه یی این مشکل را به صورت کامل حل کرده اند.

مردم محل افسانه جالبی در مورد باری ها دارند که عمق نظر تبعیض آمیز آنان را نسبت به این مردم نشان میدهد:

روزی مهتاب بصورت پنهانی از آسمان به زمین پایین شد و در کنار دریایی نشسته بود، روی خود را در دریا میدید و مو های خود را شانه میزد. از قضا، باری بچه ای از آنجا گذر میکرد. وقتی مهتاب را در حالت آرایش دید، به مهتاب صدا کرد:

های مهتاب! من ترا دیدم. به مردم میگویم که تو پایین شده ای و رویت را در آب می بینی و خود را آرایش میکنی!

برای اینکه راز مهتاب افشا نشود خیز برداشت او راگرفت تا بخورد. باری بچه به حدی عذر و زاری نمود و قسم خورد که به کسی نمی گوید تا آنکه مهتاب دلش به رحم آمد و او را رها کرد تا برود. باری وقتی کمی دور تر رفت به مهتاب صدا کرد:

حال که دستت به من نمیرسد حتما به مردم میگویم که تو پایین شده ای و رویت را در آب می بینی و خود را آرایش میکنی!

مهتاب خیز برداشت باری را گرفت و خورد.

لکه های سیاهی که امروز در دل مهتاب دیده میشود همان باری ای است که بخاطر بد قولی، او را خورده بود.

۲ ) شووله: اینان در دوخت چرم، بوریا بافی و کلالی مهارت داشتند و مطلقا به بادار تعلق داشتند و خرید وفروش می شدند. این گروه مردم دیگر وجود ندارند.

نورستان
نورستانی ها در هنر مجسمه سازی و نقاشی دست بالا داشتند.

اعتقادات مردم قبل از اسلام:


نورستانی ها قبل از اسلام خلاف شایعاتی که وجود دارد بت پرست نه، بلکه به سه چیز عقیده داشتند:

۱) پرستش یک ذات یا یک معبود خیالی بنام "یمرا". او رب النوع اصلی بود و سایر خدایان ازو دستور میگرفتند.

۲) اعتقاد به توانایی و مداخله اجنه به امور مختلف زندگی و سرنوشت آنان.

۳) اعتقاد به کمک و یاری ارواح اجداد باتور و شجاع شان. یعنی پرستش ارواح.

آنان کائنات را هم به سه طبقه تقسیم میکردند:

۱) اوردیش یا آسمان که آن را سرزمین خدایان خود میدانستند.

۲) مج دیش یا جهان وسط که زمین بود.

۳) یوردیش یا جهان تحتانی که آنجا ارواح مردگان شان اقامت داشتند.

اینان جنت را "بوری لی بورا" و دوزخ را "بوری دوگر بولا" می نامیدند.

سایر خدایان نورستان که همه به درجه های مختلف برایشان معتبر بود و برای شان قربانی میکردند:

  • "یمرا" که توسط یک صد وهشت فرشته بنام "ارتیش" احاطه گردیده.
  • "مونی" یا "مانی" پیامبر "یمرا" است که شر وفساد را از بین میبرد.
  • "گیش" رب النوع جنگ و محبوب ترین خدا بین مردم.
  • "اندرا" رب النوع شراب.
  • "دی" رب النوع خیر وبرکت و روشنی.
  • "مادی" و "دیسرنی" (دیزانی) الهه حمایت زنان و کودکان.
  • "بگشت" خدای ثروت و حاصل خیزی و آب.
  • "یوش" یا رب النوع شر.

نورستانی ها مردگان خود را نه دفن میکردند و نه هم میسوزاندند، بلکه در صندوق های بزرگ دور تر از قریه و یا در مغاره کوهی میگذاشتند. آنان مرده های خود را لباس بهتر پوشانده، سلاح و هر آنچه را او دوست میداشت، در کنارش میگذاشتند. زنان هم با زیورات شان دفن میشدند. این رسم تا حال در کلاش چترال رایج است اما به علت سرازیر شدن مجاهدین و مهاجرین افغان که شبانه به جان مرده های آنان رفته با تحقیر و بی سیرت ساختن آنان، وسایل قیمتی شان را غارت میکردند، اندک اندک محدود ساختند.

ادامه دارد

قسمت دوم
قسمت آخر

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 93 نفر