محمد مهدی، قربانی وحشی‌گری لمپن‌های «شورای نظار»

محمد مهدی، قربانی وحشی‌گری لمپن‌های «شورای نظار»

به نمایندگی از «حزب همبستگی افغانستان» جهت غم‌شریکی به خانه‌ای در قلعه فتح‌الله شهر کابل رفتیم که یگانه نان‌آور شان را از دست داده‌اند. دروازه حویلی را خواهر این نان‌آور شهید باز کرد و ما را با گرمی و صفا به داخل خانه دعوت نمود. با ورود مان به اتاق، مادری را دیدیم باوجودی که اشک از چشمانش جاری بود، ولی با دیدن ما بسیار خوش شد و ما دو تن را همچون فرزندش در آغوش گرفت. مادری که در سوگ یگانه پسرش، محمد مهدی می‌گریست.

غم و اندوه مضاعف این خانواده که نزدیکترین عضوش را نه در حمله انتحاری و انفجار، بلکه از اثر مست‌بودن پسر یکی از جنایتکاران از دست داده را به‌مثل هزاران خانواده‌ا‌ی که درد رفتن عزیزان شان را در جنگ‌های چهار دهه اخیر در دل دارند، با تمام وجود احساس کرد.

محمد مهدی، قربانی وحشی‌گری لمپن‌های «شورای نظار»

محمد ‌مهدی نبی‌زاده، ۴۷ ساله، باشنده اصلی مراد‌خانی کابل بود و در سگ‌جنگی‌های کابل بنابر انفجار ماینی یک پایش را نیز از دست داده بود، او از دو زنش، سه دختر و یک پسر کوچک داشت و مادر نحیفی و خواهری به جا مانده که همه حال بی‌کس و کو اند. وی در گذشته منحیث ملازم در «شفاخانه نور» مصروف کار بود، ولی کمتر از دو ماه بدینسو یک کراچی سگرت و میوه‌‌فروشی در سرک قلعه فتح‌الله داشت. پسر ۱۱ ساله‌اش نیز همرایش کمک می‌کرد. صبح روز جمعه (۱۷ حمل ۱۳۹۷)، موتری که بر شیشه جلو آن عکس احمدشاه مسعود نصب و همه سرنشینانش نشه بودند، از مسیرش منحرف شده به پیاده‌رو می‌رود و کراچی، پایه برق و درخت را زیر می‌گیرد. مهدی در همان لحظه اول کشته و پسرش زخمی می‌شود.

محمد مهدی، قربانی وحشی‌گری لمپن‌های «شورای نظار»

خواستیم از زبان این خانواده پردرد بشنویم که کی عامل مرگ عزیز شان است -حدس زدیم، با آن که می‌دانستند- از ترس می‌گفتند:

«ما هیچ خبر نداریم. خدا می‌داند که کی این کار را در حق ما انجام داده است؟»

پرواضح بود که از سوی آن لمپن‌ها تهدید شده بودند و در وضعیتی که هیچ حامی و مدافعی نداشتند، هراس شان برای ما قابل درک بود. رسانه‌ها نیز از اظهار واقعیت به آسانی گذشته و این رویداد غم‌انگیز را گویا «خلاف‌ورزی از اصول ترافیکی...» بوده به نشر سپردند.

سیما گل، مادر مقتول گفت:

«پسرم یک انسان پاک و خوش‌اخلاق بود و به هیچ‌کس بدش نرسیده بود. همیشه فرمانبردار من و پدرش بود. اما نیم ساعت بعد از رفتنش، از شهادتش باخبر شدم.»

این مادر که درد پسرش او را بیشتر رنجور ساخته، ‌افزود:

«دلم را آتش گرفته. ای کاش که دو تا پسر می‌داشتم که حد‌اقل یکی‌اش از ما سرپرستی می‌کرد. شب‌ها خواب ندارم و مانند دیوانه‌ها تمام شب در حویلی راه می‌روم.»

دختر کوچک مهدی به‌سوی مادرش نگریسته و در حال گریه گفت:

«من پدرم را می‌خواهم، او چرا خانه نمی‌آید؟»

دختر کوچک شهید مهدی

و خواهر مهدی با چشمان پراشک:

«او یگانه برادرم و نان‌آور و سرپرست خانه ما بود. بدون او، ما چه کنیم؟»

و در آخر مادر مهدی علاوه کرد:

«اگر دولت از روز اول در برابر این خرمستی‌ها ایستاده می‌شد، امروز مهدی‌ام زنده می‌بود. چرا از این‌ها پرسان نمی‌گردد که این رقم جنایت در حق مردم می‌کنند؟ ما از هیچ‌کس، هیچ‌چیز نمی‌خواهیم. فقط عدالت می‌خواهیم!»

محمد مهدی، قربانی وحشی‌گری لمپن‌های «شورای نظار»
کراچی محمد مهدی که توسط موتر لمپن‌های «شورای نظار» به این وضعیت رسیده است.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 78 نفر