قتل وکیل عینالدین و دهشت پیرمقل گلیمجم در رستاق
- رده: گزارشها
- نویسنده: جاوید
- منتشر شده در شنبه، 04 ثور 1395
قتل وکیل عینالدین در رستاق تخار، این روزها انعکاس وسیع در رسانههای اجتماعی داشت. او هیچگونه سابقه حزبی نداشت و صرف در جریان مظاهره پرشکوه و مردمی رستاق علیه پیرمقل منحیث فرد عصیانگر علیه حاکمان منطقه خود تبدیل شد. او چون همیشه علیه سیادت پیرمقل در رستاق عمل مینمود، ازینرو در تلاش بودند که او را از سر راه خود بردارند و برای عملی ساختن پلان شوم شان در جستجوی بهانه و وسیله میگشتند. تا اینکه شرایط را فراهم ساخته با یک تیر چند فاخته را زدند.
پیرمقل همچنان در فکر محدود کردن قدرت عینالدین باغحصاری (یک قومندان سفاک تخار) از طریق از بین بردن پسرش همایون بود. همایون قسمت اعظم مناطق ولسوالی رستاق را زیر کنترول اربکیهای خود دارد و چون پسر بیباک و بازوی قوی قوماندان عینالدین اربکی به حساب میآمد، گاهگاهی از پیرمقل و دیگر قلهای او اطاعت نمیکرد. در شرایط فعلی که پیرمقل به مثابه معاون جنبش ملی افغانستان با شورای نظاریهای تخار سخت درگیر است و میکوشد دست آنها را از تخار کوتاه نماید، خطر آن میرفت که در مقاطع معین همایون برای او مشکلآفرین باشد.
تا اینکه تشنجات برخاسته از عروسی همایون با دختری که گفته میشود از نزدیکان وکیل عینالدین است و بنابر گزارشهایی توسط شخص پیرمقل دامن زده شده است بهانهای برای پیاده کردن نقشهی شوم او گردید. حمله نخست بر همایون که موفقانه به انجام نرسید صحت این ادعا را ثابت مینماید.
ملا پیرمقل جنایتکار به یکی از افراد خود بنام حاجی ضیاءالدین فرمان میدهد که همایون را بکشد و مرگ او را به گردن وکیل عینالدین اندازد. ضیاءالدین بلافاصله در پی عملی کردن ماموریت برمیآید.
ضیاءالدین که در چوکات اربکیهای پیرمقل تنظیم است با افراد مسلح خود به ساحه اعمار دکانها که چندین ماه قبل مربوط شاروالی بود و اینک توسط پیرمقل و افرادش (قوماندان عینالدین، حاجی ضیاءالدین، سبحانقل ابراهیمی، بچههای گرگ علی وغیره) چپاول شده و توسط آنها دکان روی آن اعمار میگردید میآید و با وکیل عینالدین که باعث ممانعت اعمار دکان در این ساحه گردیده بود جدل و گفتگو میکند. در این هنگام ضیاءالدین به همایون زنگ میزند که بیا که وکیل عینالدین با اعمار دکان مخالفت دارد.
وکیل عینالدین بعد از دعوای اندک با حاجی ضیاءالدین اربکی و قبل از رسیدن همایون محل را ترک میگوید و راهی اداره ولسوالی رستاق میشود تا قضیه را از طریق اداره ولسوالی حل و فصل نماید.
همایون پسر قوماندان عینالدین باغحصاری
همایون لحظاتی بعد به موقعیت حاجی ضیاءالدین میآید که بلافاصله از طرف ضیاءالدین مورد حمله قرار میگیرد و بین شان درگیری گرم رخ میدهد که در نتیجه یک نفر ضیاءالدین و شخص همایون کشته میشوند.
خبر مرگ همایون به پدرش میرسد. قوماندان عینالدین باغحصاری به ضیاءالدین زنگ میزند که چرا پسرم را کشتی؟ ضیاءلدین اظهار میدارد که من پسرت را نکشتم بلکه افراد وکیل عینالدین او را به قتل رسانیده اند. درحالیکه وکیل عینالدین با دو نفر بادیگاردش در این هنگام در اداره ولسوالی هستند و از مرگ همایون هیچ اطلاعی ندارند.
در این هنگام پیرمقل به قوماندان عینالدین باغحصاری زنگ میزند که پسرت را وکیل عینالدین کشته است برو انتقامت را از او بگیر. پیرمقل به عنوان مسوول اربکیهای رستاق همراه با قوماندان عینالدین، سبحانقل و 150 الی 300 نفر مسلح همراه خود اطراف اداره ولسوالی رستاق را محاصره نموده از ولسوال تقاضا میکنند که وکیل عینالدین را به او تسلیم کنند. وکیل عینالدین که به بالاترین مقام دولتی پناه برد تا از شر تفنگبدستان خونآشام نجات یابد از سوی ولسوال که نماینده رئیس جمهور در سطح ولسوالی به حساب میآید حمایت نمیشود. ولسوال با پرسونل خود با کمال ناجوانمردی تعمیر ولسوالی را ترک میگویند و وکیل عینالدین و دو نفر بادیگاردش را تنها رها میکنند و به خونآشامان آماده اطراف تعمیر اظهار میدارد که من با جنجالهای شما کاری ندارم و بروید او در داخل است. وکیل عینالدین در این لحظه حتماً به والی تخار داکتر ضیاء که پف و پتاقش بیشتر از عملش است و قوماندان امنیه و سایر ارگانهای امنیتی معاشبگیر که زیاد از حفظ جان و مال مردم در رسانهها حرف میزنند در تماس شده است تا نجاتش دهند که متاسفانه هیچ کس به دادش نمیرسد.
تعمیر اداره ولسوالی رستاق
پیرمقل با فیر اولین مرمی بسوی تعمیر ولسوالی فرمان حمله و قتل وکیل عینالدین را صادر میکند و بعداً چندین صد توله سگ به امر او ساختمان ولسوالی را که با پول مردم بدبخت اعمار گردیده بود زیر رگبار راکتانداز، کلاشینکوف و پیکا گرفته سوراخ سوراخ میکنند.
وکیل عینالدین و یک نفر بادیگاردش بدون اینکه یک مرمی در مقابل سگهای بیوجدان و شرفباخته پیرمقل جنایتکار فیر نمایند زخمی و کشته میشوند. بعداً وکیل عینالدین زخمی را پیشروی تعمیر ولسوالی بیرون کشیده هر کدام یک یک شاجور مرمی بر جسد نیمجان او خالی میکنند تا از یک طرف نهایت وحشیگری و دنائت خود را به نمایش بگذارند و از طرف دیگر ثابت نمایند که تا این اندازه زنجیری و وفادار به امر بادار پست خود هستند.
حیوانصفتهای پلید که بخاطر کشتن سه نفر نیمه مسلح سه صد نفر جمعآوری کرده بودند به آن حد شقاوت هم اکتفا نکرده جسد او را پشت رنجر پولیس میبندند و الی پشت خانه قوماندان عینالدین باغحصاری کش میکنند تا به سایر اعضای خانواده همایون نشان دهند که آنچه را مشاهده میکنید مکر و حیله نیست بلکه بیانگر نفرت و کینه واقعی ما علیه وکیل عینالدین بوده عمق همدردی ما نسبت به شما را میرساند.
به همه معلوم است که نجاستی به نام پیرمقل روزگاری زیر بیرق حزب اسلامی خون ریخت و جنایت آفرید. بعداً بیشتر از 20 سال در رکاب شورای نظار و جمعیت اسلامی زیر فرمان مستقیم برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود دست به قتل بیشمار انسانهای بیگناه این سرزمین زد و صدها زن را بیوه و هزاران طفل و مادر رستاقی را در ماتم سیاه نشاند. در دوران حاکمیت کرزی و نبود احمدشاه مسعود و همچنان به علت زنده شدن خیزشهای مردمی و همبستگی میان شان، جلاد نامبرده نتوانست همچون دورانی که معاون نظامی احمدشاه مسعود در تخار بود انسان بکشد، اموال و داراییهای دولت را چپاول، اماکن تاریخی را تاراج و یا ویران نماید.
پیرمقل در سالهای اخیر به جنبش ملی اسلامی افغانستان پیوست و معاون حزب گلیمجم گردید. نامبرده با پیروزی اشرف غنی در مقام ریاست جمهوری و کمک دوستم، صاحب تشکیلات عریض اربکی شد که کم از کم یکهزار قلاده مسلح بیبند و بار و لچک که به هیچگونه معیارهای اخلاقی و انسانی پابند نیستند گردید. به این شکل در ولسوالی رستاق که یک نفر طالب در هیچ یک از گوشه آن وجود نداشت بواسطه این روند در گنداب متعفن گروپهای مسلح شرف باخته به اصطلاح ضد طالب افتاد.
اكنون پیرمقل خود را يگانه ذيصلاح و همهكاره رستاق میداند و با صدها مسلح بیبند و بارش، بر گردههای مردم اين منطقه سوار است. او مناطقی را که تن به مسلح شدن نمیدهند به تهدید و فشار مجبور میسازد که اسلحه بدست گیرند و جز گروپهای دزد اربکی او شوند.
از زمانیکه تشکیلات متعفن بنام حکومت وحدت ملی بر گردههای مردم افغانستان سوار شده است این وحشی باز به نوشیدن خون مردم به شدت بیشتری ادامه میٔدهد و چون در ارگ کابل حامی دارد از قانون و قضا هیچگونه هراسی ندارد.
هرچند دستههای محدود از مردم مظلوم و زجرکشیده رستاق عندالموقع در مقابل پروسه اربکیسازی و مسلحسازی افراد و قوماندانان جنایتکار پیرمقل توسط دولت ع وغ مکررا اعتراض کردند و صدای شان را به گوش بهاصطلاح مقامات رساندند، اما دردا که هیچ کس آنرا جدی نگرفت.
ترس، رعب و وحشت بر فضای شهر و ده این ولسوالی حاکم شد و آرامش از فضای آن رخت بست. از آن دوران به بعد که بیشتر یا کمتر از یکسال را در بر میگیرد مردم رستاق شاهد قتلها، دزدیها و تجاوز فجیع بر مال و ناموس هموطنان و همنوعان خود بوده اند.
پیرمقل رستاق را چون دوران حاکمیت احمدشاه مسعود به مناطق مختلف بین افراد خود هر یک پهلوان ابراهیم، عینالدین باغحصاری، سبحانقل ابراهیمی، مخدوم کوفی، قوماندان نذیر، پسران گرگ علی وغیره تقسیم نموده و صلاحیت عام و تام این مناطق را به آنان سپرده است.
اینان هرکدام به مثابه حکومتهای کوچک قاعده و قانون از طرف خود بالای مردم وضع نموده برای پیاده کردن آن از فشار، تهدید، تطمیع، زندانی کردن، کنده و فانه، لت و کوب، جریمه و قتل کار میگیرند.
یکی از قوانینی را که اینان بالای مردم به زور تحمیل میکنند این است که نان و خوراک گروپها و افراد مفتخوار خود را که در کنج مساجد شهرها و قریهها لمیده اند سه وقته بالای مردم بار نموده اند. هر محفل عروسی که در قریهها صورت میگیرد باید چندین هزار افغانی به گروپهای اینان بپردازد. مردم در مناطق زیر نفوذ هر یک اینان مشکلات حقوقی، جنگ و دعوا خود را از طریق اینان باید حل نمایند و حق ندارند به ادارات دولتی ولسوالی مراجعه نمایند.
جنگ انداختن افراد و زندانی کردن و متعاقباً جریمه و توهین و تحقیر آنان و همچنان تهدید به خریدن اسلحه و عضو آنها شدن، از جمله وظایف روزمره اربکیهای پیرمقل بوده یکی از راههای پرسود آنان به حساب میآید. حتی بارها شنیده شده است که اربکیها تجاوز به یک تعداد از دخترها و پسرها را فلمبرداری کرده در ازای افشا نکردن آن پولهای هنگفت بدست آورده اند.
چندین مورد قتل چوپانها و گرفتن گوسفندان آنان و راهگیری و دزدی و همچنان قتل دهها نفر در رستاق از جمله رویدادهای شومی است که بعد از رویکار آمدن اربکی ها به سرنوشت مردم ولسوالیهای ماورای کوکچه اتفاق افتاد و هیچ امیدی وجود ندارد که ستمهای یاد شده توقف یابد.
اربکیهای پیرمقل ضمن جنایات متذکره از اکثر قریهها فی فامیل 800 الی1500 افغانی نقد جمعآوری نمودند تا به اصطلاح مصارف جبهه را از طریق آن مرفوع سازند.
سیاست اربکیسازی به اندازهی تروریزم طالبان مردم افغانستان را بسوی تباهی و سیهروزی کشانیده است که رستاق یک نمونه بارز آنست. در بسا موارد قربانیان اربکیها از فرط خشم و بی بازخواستی به صفوف طالبان میپیوندند. جنگسالاران عملا با جنایات و سفاکیهای شان زمینه رشد تروریزم طالبان و داعش را در افغانستان فراهم میسازند ازینرو، مبارزه علیه طالبان بدون مبارزه قاطع علیه جنگسالاران ددمنش ناقص است.