انتخابات با حضور جنایتکاران، تمسخر دموکراسی است
- رده: مقالات
- نویسنده: سید رحیم شریفی
- منتشر شده در پنج شنبه، 15 حوت 1392
در این روزها دیدن لاف و پتاق و عوامفریبیهای یازده کاندید ریاستجمهوری از طریق رسانهها انسان را مالامال از خشم و تنفر در برابر کسانی میسازد که با آنهمه گذشته مکدر و نفرتبار شان تلاش دارند خود را شخصیتهای ملی و خیرخواهان مادرزاد ثابت سازند. رسانههای ملوثشده هم تمام این بازیهای کودکانه را جدی گرفته، میکوشند تنور انتخابات را داغ نگهدارند. بخش عمده رسانهها بهمثابه ماشینهای مشوبسازی افکار عامه اینسوآنسو نظرات سانسور و دیکتهشده مردم را انعکاس میدهند که تو گویی تمام ملت آنچنان غرق شادی برای انتخاب رییسجمهور اند که برای رسیدن روز انتخابات لحظهشماری دارند. آنان با شعارهای «بیایید با شرکت در انتخابات آینده روشن را رقم زنیم»، «رای شما، آینده شما»، «یک رای سرنوشت شما را تعیین میکند» و غیره در ذهن مردم تداعی میکنند که بعد از انتخابات شانزدهم حمل درهای بهشت به روی افغانستان و مردمش باز شده کشور به جاده تعالی راه خواهد یافت.
جاده سپاهی گمنام در جریان سالهای خون و خیانت تنظیمی.
این ساحه بیشتر توسط راکتهای گلبدین ویران شد و کابلیان لقب «راکتیار» را به گلبدین داده بودند.
اما واقعیت این است که مردم از این بازیهای تکراری و گولزننده خسته و منزجر اند و بسی عمیقتر از تحلیلگران خنثا و دالرگیر درک کردهاند از این نمایش با شرکت کاندیدان معلومالحال کوچکترین امیدی به «تغییر» و «تحول» و «اصلاح» و «رفاه» و دیگر شعارهای میانتهی اینان نمیتوان داشت. وقتی بین مردم بروید چیزهایی میشنوید که عمق آگاهی اکثریت آنان از شعبدهبازیهای جاری را به اثبات میرساند. اما حرفهای دل ملت در رسانههای عمده جایی نمییابند. اکثریت مردم به تجربه دریافتهاند که انتخابات در حضور جنایتکاران آزمایششده و چهرههای ناکام، فاسد و مسبب سالها بربادی و خیانت در کشور، هیچ چیزی را به نفع آنان تغییر نخواهد داد. اگر به روستاها و شهر و بازار با مردم صحبت کنید، جملاتی چون «همانی را که امریکا بخواهد برنده میشود»، «رییسجمهور بعدی وقت انتخاب شده» و «من وقت خود را با رایدادن ضایع نمیکنم» را صدها بار خواهید شنید.
یکی از مواردی که خشم مردم را در برابر دستگاه حاکم برانگیخته حضور جنایتکاران جنگی و بخصوص قطبالدین هلال، از شاهمهرههای حزب فاشیست گلبدین در بین یازده کاندید است. او که فرد دوم در این حزب بدنام و ضدملی دانسته میشود، درحالی وارد آشفتهبازار انتخابات گردید که حزبش هنوزهم به کشتن مردم بیگناه ادامه داده پیاپی مسوولیت حملات انتحاری و جنایتکارانهای را میگیرد که در آن مردم عام ما قربانی میشوند. این حزب که داد از «مبارزه علیه اشغالگران» میزند عملا تعدادی از سرکردگانش چون فاروق وردک، هادی ارغندیوال، وحیدالله سباوون، کریم خرم، حلیم فدایی، جمعهخان همدرد، عمر داوودزی و غیره گردانندگان مهم دولت پوشالی بوده، برای پیشبرد سیاستهای غرب جانفشانی میکنند. با ورود هلال در انتخابات، دیگر به هیچ کس شکی باقی نمانده که این حزب با همه ادعاهای فریبکارانهاش هنوزهم سر در آخور امریکا داشته در نقش «اپوزیسیون مسلح» به درامه «جنگ علیه ترور» امریکا رسمیت میبخشد.
دیدن چهره تاریخزده هلال در تلویزیونهای افغانستان که با شیطانصفتی ادعای استقلال نموده، دروغهای شاخداری از دهانش بیرون میشوند، هر انسان سالمی را دلبد میسازد. او که خود ادعای سابقه ٥٤ ساله در حزب اسلامی را دارد، طوری خودنمایی میکند که گویا مستقلانه تصمیم رسیدن به ارگ را گرفته است. او در پاسخ به سوال خبرنگار «بخدی نیوز» (١٩ میزان ١٣٩٢) گفت: «من نامزده مستقل هستم و نمیدانم امیر گلبدین حکمتیار در کجا است و درمورد نامزدشدن خود با آقای حکمتیار صحبت نکردم.»
به این حد دروغهای رسوا انسان را در شگفت میسازد. او منحیث فرد دوم در حزب گلبدین با «امیر» بیمارش چندین دهه امر کشتار و بربادی و راکتپرانی صادر کرده دمار از روزگار مردم میکشید اما حال در لباس موسیچه بیگناه ظاهر شده، اکت و ادای دموکراسی میکند. او که این روزها جملات زیبا و دلپسند را در میزگردها و «مناظره»های تلویزیونی طوطیوار بیان میدارد، تا دیروز در راس هیئتهای حزب اسلامی در ارگ رفت و آمد داشت و با پول دولت در لوکسترین استراحتگاههای کابل لمیده بود. همین فرد با بیحیایی تمام داد از مستقلبودن میزند!! واقعیت این است که حزب اسلامی سالهاست در آغوش آی.اس.آی آرام گرفته، مطابق فیصله اربابان پاکستانی و احتمالا مشوره پلشتترین حامیاش جنرال حمیدگل، وارد این بازی جدید گردیده است.
چند روز قبل، گلبدین امیر خونخوار حزب اسلامی طی اعلامیهای اعلام نمود که به چندین کاندید انتخابات ریاستجمهوری شرایطش را پیشکش کرد که در این میان «غیر از هلال دیگران جرأت توافق با این شرائط را نکردند» بناً از اعضای حزب خواست که به او رای دهند. اما آیا در افغانستان احمقی یافت خواهد شد که با دیدن تاریخچه مملو از معاملهگری و خیانت و جنایت حزب اسلامی بازهم فریب این نیرنگهایش را خورده هلال را تافته جدابافته از حزب خونریز قبول نماید؟
هلال بهمثابه یکی از رهبران مهم حزب اسلامی بدون اشاره پاکستان و شخص گلبدین قدمی گذاشته نمیتواند. اما چرا او مخفیکاری به خرج داده خود را مستقل وانمود میسازد؟ دلیل این است که رهبری این گروه نیز دریافته که چهره جنایتکارانه و مزدورمنشانهاش بین مردم افغانستان تا آخرین حد ممکن مکدر است و ناآگاهترین افراد نیز با پوست و گوشت درک کردهاند که این باند به حیث چماق آی.اس.آی پاکستان وظیفه دارد تا افغانستان را بهسوی تباهی بیشتر بکشاند.
تنها تایید کاندیداتوری هلال و سیاف از جانب «کمسیون مستقل انتخابات افغانستان» کافیست که پروسه انتخابات را در مجموع با امپلق زده بیاعتبار و نامشروع اعلام نمود. در انتخاباتی که جنایتکاران جنگی مورد قبول واقع شوند، باید آن را جریان دموکراتیک نه بلکه تمسخر دموکراسی نامید.
هلال که در یک جامعه نسبتا انسانی باید منحیث قاتل هزاران هموطن ما به محاکمه کشانیده میشد، استدلال سیاف و دیگر رهبران تنظیمی را به عاریه گرفته در یکی از «مناظره»ها گفت «هیچ کسی ثابت نمیتواند که دست من مستقیم به خون کسی آغشته است.» اگر این منطق اخوانی را ملاک بیگناهی این رهبران جانی قرار دهیم، پس هیتلر، پینوشه، خمینی، سوهارتو و دیگر جلادان تاریخ همه بیگناه اند چون هیچکدام شان مستقیم کسی را نکشتند و فقط امر کشتار و بربادی صادر نمودند.
حزب اسلامی مثل هر باند بنیادگرای دیگر به هیچ قول و قرار و حرفش صادق و استوار نیست. این حزب در تاریخ چندین دههاش همیشه مطابق اوضاع جامه بدل کرده با خونینترین و پلیدترین جناحها و دولتها در تبانی پیدا و پنهان قرار داشتهاست.
در روزهایی که ملت ما یکپارچه علیه تجاوزکاران روسی و نوکران خلقیـپرچمیاش در نبرد قرار داشت، گلبدین با کی.جی.بی روابط برقرار نمود و دسیسههای پنهانی را برای زدن رقبای سیاسیاش سازمان داد. «کمیته تحقیقاتی حزب جمهوریخواه ایالات متحده در یک گزارشش سازمان استخبارات پاکستان را محکوم نمود که باوجود اطلاع از روابط پنهانی گلبدین با کی.جی.بی، به حمایت تمام از این گروه ادامه داد.» («ایران سیاسی»، ۲۰ حوت ۱۳۸۰)
در جریان جنگ مقاومت ضد روسی، این حزب محبوبترین دستپرورده سی.آی.ای به شمار میرفت و بیشترین بخش کمکهای مالی و تسلیحاتی امریکا را دریافت مینمود. سی.آی.ای با ساختن کشتارگاهها برای این حزب پلید در پاکستان، کمک نمود که موجی از ترور علیه شخصیتهای ملی، دموکرات و ضدبیگانه را راه اندازد. دو دهه تمام مغزهای متفکر و ملی کشور ما توسط حزب اسلامی یکی پی دیگری ترور گردیدند تا عرصه برای رهبران نوکر بیگانگان و ضدملی هموار گردیده زمینه تجاوز امریکا و ترکتازی در افغانستان عاری از جنبشهای ملی و مترقی هموار گردد.
گلبدین با دیکتاتور منفور پاکستان ضیاالحق پیمان بسته بود که حزبش را در رسیدن به قدرت در افغانستان همکاری کند و در صورت پیروزی مرز بین دو کشور را از بین برده کنفدراسیون مشترک افغانستان ـ پاکستان را تشکیل میدهد که در آن پاکستان نقش حاکم خواهد داشت.
جنرال حميدگل رییس سابق آی.اس.آی در نامهای در جولای ١٩٨٨ عنوانی ضیاالحق مینویسد:
«رهبران اتحاد احزاب هفتگانه کاملاً به ما بستگی دارند. برخی از آنها با ما کار نموده و پشتبانی راسخ خود را وعده داده اند.... پاکستان باید تمام کمکهای ممکن نظامی و سیاسی را به اتحاد احزاب هفتگانه خصوصاً به گروه اساسی "حکمتیار" که خیلی پرنفوذ، قدرتمند و مطمئن است مبذول دارد... هدف عمده در حال حاضر این است که تنظیمهای پایدار برای حکومت آیندۀ اسلامی در یک افغانستان آزاد بوجود آید که طرفدار پاکستان باشد و بطور داوطلبانه به ایجاد یک کنفدراسیون پاکستان افغانستان که پاکستان در آن نقش عمده را ایفا خواهد کرد موافقه نماید... در چهارچوب این کنفدراسیون سرحدات باید از بین برود و یک ساختار مشترک اقتصادی تشکیل یابد.... سپس به سبب هدف سیاسی ما ابتکار ایجاد چنین یک کنفدراسیون باید از طرف حکومت اسلامی افغانستان (حکمتیار) تقاضا شود...» («سالهای جهاد و مقاومت»، محمد اکرام اندیشمند)
۲۷ اپریل ۱۹۹۲: غیرنظامی زخمیشده در جریان جنگ بین حزب اسلامی و جنبش اسلامی در جنوب شهر کابل. (عکس از رابرت نیکلسبرگ Robert Nickelsberg)
این حزب سیهکار و خاین مبارزه ملت ما علیه روسها و نوکرانش را از پشت خنجر زد. گلبدین زمانی شخصا در یک «متحدالامال» مشهورش که بعدها فاش شد از قومندانهایش خواسته بود که تمامی گروههای رقیب را از ساحه نفوذ شان برانند و اگر آنان را قویتر از خود دیدند، با دولت مزدور روس همگام شده در قلع و قمع آنان بکوشند.
و زمانی که دولت مزدور نجیب در سرآشیب سقوط قرار داشت با خلقیها به سرکردگی شهنواز تنی اتحاد بست، این قاتل دهها هزار هموطن ما را در آغوش کشیده به آی.اس.آی معرفی نمود.
در جریان سگجنگیهای تنظیمی در کابل، همگام با حزب جمعیت، جنبش، وحدت، اتحاد و غیره کابل را به ویرانه بدل کرد و داشتههای آن را به اربابان پاکستانیاش پیشکش نمود. حزب اسلامی با بارش هزاران راکت کور بر شهر کابل محشری برپا نمود که با گذشت دو دهه مردم ما از کابوس آن رهایی ندارند.
حزب اسلامی با دریافت دالر امریکا، صدها افغان را طبق برنامه سی.آی.ای بسیج نموده در جنگهای خانمانسوز جمهوریتهای آسیای میانه و بخصوص آذربایجان فرستاده مکروب بنیادگرایی را در آنجا پرورش داد.
اینها فقط چند نمونه از هزاران مورد فعالیتهای ضدملی این حزب مرتجع و بیگانهپرور به شمار میروند. و حال یکی از کسانی که بهمثابه دست راست گلبدین در این همه شرارتها نقش محوری داشت، حرف از «دموکراسی»، «عدالت»، «حقوق زن»، «آزادی» و غیره زده با ظاهرشدن همهروزه در رسانهها، مردم تیرخورده ما را روحا زجر میدهد.
با این وجود، آن بهاصطلاح «کارشناسان» و «تحلیلگران» و «روشنفکران» وجدانباخته سزاوار نفرین اند که حقایق بالا را زیر زده در گوش مردم پف میکنند که در «پروسه دموکراتیک» شرکت جویند و بدین صورت بر نمایشی، مافیایی و تقلبیبودن مضحکه ١٦ حمل پرده میاندازند.
در ۱۶ می ۲۰۱۳، حمله انتحاریای در منطقه شاهشهید شهر کابل باعث مرگ ۹ غیرنظامی به شمول ۲ کودک گردید. هارون زرغون، سخنگوی حزب اسلامی گلبدین، در صحبت تلفنی با خبرگزاری «رویترز» مسوولیت این حمله را به عهده گرفت. (عکس از ای.ایف.پی)