زندگی فراتر از فاجعه در یک کمپ بیجاشدگان

کمپ بیجاشدگان در کابل

به تاریح ۵ حوت ۱۳۹۴ (۲۴ فبروری ۲۰۱۶) ‌به دیدار بی‌جا شدگان به قلعه برق واقع کارته نو مربوط حوزه هشت شهر کابل رفتیم، جایی که دهها خانواده زیر خیمه‌های سرد و کهنه زندگی سختی را می‌گذرانند. اینان در اثر نداشتن سرپناه و وضعیت بد زندگی سال‌ها قبل، نخست از لغمان به پاکستان و بعدا به کابل بی‌جا شده اند.

اطفال آنان از مکتب و تعلیم محروم و بی‌سرنوشت اند. دیدن چهره‌های معصوم این کودکان و حالت زار و پریشان بزرگان شان حس مبارزه برای تغییر شرایط فاجعه‌بار کشور را در وجود هر انسان باوجدان بیدار می‌سازد.

کمپ بیجاشدگان در کابل
رخمینه مادر خانواده ۱۸ نفری است که سختی‌های زندگی کمرش را خم ساخته است.

رخمینه مادر خانواده ۱۸ نفری است که سختی‌های زندگی کمرش را خم ساخته است. غم گرسنگی فرزندان و نگرانی برای آینده ناروشن آنان در سیمای این زن رنجدیده نمایان است. شوهر رخمینه که یگانه نان‌آور خانواده است از صبح تا شام در ازدحام سرک‌های کابل با کراچی دستی به فروش شورنخود و پکوره مصروف است که به مشکل می‌تواند چند پولی برای خرید نان خشک به دست آورد. رخمینه در پخت پکواره و شورنخود با شوهرش همکار است و در طول روز مسئولیت رسیدگی به کودکان را دارد. او از دولت وحشت ملی بشدت منزجر بوده و نفرتش را نسبت به سیستم فاسد چنین بیان کرد:

«ما هیچ از اشرف غنی خوش نیستیم، اشرف غنی چه کرد برای این ملت؟ همین حالا استعفا کند برود یکی دیگر را بشاند که پرسان غریب و غربه را کند، پرسان اولادهای ما را کند، بچه‌های ما کلش بی‌کسب و بی‌کمال است، از اشرف غنی ما چه خیر دیدیم؟»

کمپ بیجاشدگان در کابل
کمپ بیجاشدگان قلعه برق واقع کارته نو مربوط حوزه هشت شهر کابل

غوث‌الدین پدر رخمینه که توانایی کار را ندارد با خانم بیمار و دختر بیوه‌اش که مادر هشت طفل است در زیر یک خیمه سرد و تاریک در گوشه‌ای از کمپ زندگی دشواری را سپری می‌کند. این مرد پیر، زمستان سرد را در بستر مریضی در زیر خیمه نمناک سپری کرده و پول تداوی را نداشته است.

کمپ بیجاشدگان در کابل
غوث‌الدین پدر رخمینه: «وقتی کار هم نیست کمک هم نیست ما چه کنیم؟ مار خو نیستم که خاک بخوریم.»

پسر جوانش، یگانه امید زندگی وی است که با کارهای طاقت‌فرسا به سختی می‌تواند زندگی بخورنمیر برای سه فامیل را مهیا سازد. او درحالی که از حالت زار زندگی شکایت داشت گفت:

«از پاکستان آمدیم که ملک ما آزاد شده و در اینجا زندگی کنیم، از بد بدتر شد. بخدا قسم است که از اینجا کرده ما در پاکستان خوشحال بودیم. شکم ما گشنه است، گاری را بچه‌ها ایستاده کند به دیگر روی حکومت چپه می‌کند، مزدورکاری پیدا نمی‌شود. حکومت بچه‌های ما را در کار کند، وقتی کار هم نیست کمک هم نیست ما چه کنیم؟ مار خو نیستم که خاک بخوریم.»

کمپ بیجاشدگان در کابل
اطفال بیجاشدگان همه بیمار اند، لباس مناسب ندارند و بجای رفتن به مکتب، همه‌روزه در گل و خاک و کثافات مصروف اند.

در گوشه دیگر این کمپ به دیدار خانواده دردمندی رفتیم که دیدن وضعیت رقتبار و شنیدن درددل‌های‌ شان خنجر به قلب انسان می‌زند و روان هر فرد بااحساس را تکان می‌دهد. این فامیل متشکل از چهار فامیل بزرگ و کوچکی است که در تیره‌روزی تمام بسر می‌برند. اطفال شان همه بیمار اند و لباس مناسب ندارند. کودکان شان بجای رفتن به مکتب، همه‌روزه در گل و خاک و کثافات مصروف اند.

کمپ بیجاشدگان در کابل
شهناز: «زمستان به بسیار سختی سر ما تیر شد.»

شهناز ۹ فرزند دارد و شوهرش که یگانه حمایت‌کننده این خانواده است مصروف فروش آیسکریم در پس‌کوچه‌های کابل است. او در اوج ناامیدی و افسردگی گفت:

«زمستان به بسیار سختی سر ما تیر شد. موادی را که می‌سوزانیم اشتک‌های ما مریض می‌شوند، خود ما مریض، چت خانه سیاه می‌شود، نه پیسه پودر را داریم و نه پیسه صابون را از مجبوری ای کار را می‌کنیم.»

کمپ بیجاشدگان در کابل
محل زندگی شهناز

جمعه‌گل داماد شهناز پدر سه کودک بی‌سرنوشت است و در یک دکان پنچرگیری بایسکل شاگرد است. وی مثل هر فرد دیگر این کمپ قلب پر از رنج و درد دارد. او می‌گوید از ده‌سبز کابل است و در جنگ‌های کابل تمام زندگیش چور شده و بعد از آن خوار و زار در زیر خیمه‌ها به زندگی مشقت‌بار ادامه می‌دهد.

در حالیکه مسوولان اصلی این همه فقر و بدبختی‌ها صاحب شهرک‌ها شدند و به قیمت سیهروزی مردم مظلوم ما سرمایه‌اندوزی می‌کنند، این هموطنان ما و امثال اینان حتی یک سرپناه گلی برای پیشبرد زندگی شان ندارند و در خیمه‌های کهنه ساخت خودشان در نم و میان حشرات زندگی سختی دارند. از کمک‌های صحی، آب صحی، غذای کافی و دیگر ضروریات اولیه مثل مواد سوخت، لباس زمستانی، لحاف و دوشک، آشپزخانه، تشناب و... در این کمپ اثری نیست و همه زندگی ماتمزا دارند.

گوشه‌هایی از زندگی بیجا‌شدگان این کمپ را دراین فلم کوتاه ثبت کرده‌ایم:


مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 89 نفر