پدر یک قربانی: «دشمن ما کثیف است اگر متحد نشویم نابود میشویم!»
- رده: گزارشها
- نویسنده: نور احمد
- منتشر شده در جمعه، 13 حمل 1395
به تاریخ ٨ حوت ١٣٩٤ انفجار وحشتناک انتحاری در اسعدآباد مرکز ولایت کنر جلو پارک شهدا باعث شهادت ١٩ تن گردید و ٣٣ تن دیگر به شدت مجروح شدند. این حمله زمانی صورت گرفت که حاجی خانجان، قومندان سابق حزب اسلامی که رهبری یک گروه اربکی را به عهده داشت میخواست با والی دیدن نماید. در این حمله او با محافظانش کشته شد. ولی جای افسوس این است که بخاطر کشتن یک جنایتکار، دهها تن از هموطنان بیگناه ما شهید شدند و زنان بیوه و کودکان شان بیسرپرست شدند.
از جمع قربانیان این حمله یکتن حمیدالله فرزند دین محمد باشنده ولسوالی اسمار بود. حمیدالله که در فقر و ناداری به سر میبرد آرزو داشت تا در آینده داکتر شود و دردهای ملتش را مداوا کند. پدرش در مورد حمله میگوید:
«انجام این نوع حملات کار هرکس و آسان نیست، تا زمانیکه مقامات بلند دولتی در این حملات دست نداشته باشند و در موترهای شیشه سیاه بدون تلاشی تیر نشوند ناممکن است که خود را به چنین جای حساس و بر سر وقت برسانند. این جایی بود که از هر سو زیر نظر پولیس و امنیت است و به صورت دوامدار نظارت میشود. اینکه چرا دشمنان داخلی و خارجی این خاک در جاهای مزدحم حملات را انجام میدهند اینست که دشمن ما درنده و به خون مردم تشنه است و با کشتن یک تن تشنگی او رفع نمیشود، در غیر آن اینان میتوانستند حاجی خانجان را در داخل خانه و یا بیرون با یک تفنگچه بکشند. از سوی دیگر ادارات امنیتی هم به حملات انتحاری خوش میشوند چون مسئولیت از شانههای شان دور میشود و اظهار میدارند که جلو گرفتن حملات انتحاری ناممکن است و یا مسئولیت آنرا به دوش این و آن گروه تروریستی میاندازند.»
دین محمد که اشک از چشمانش جاری بود و به سختی سخن میگفت در مورد حمیدالله گفت:
احسان الله، حبیب الله و روح الله
«آرزوی هر پدر و مادر است تا به اولادش زمینه خوب زندگی را فراهم کند. ما هم از ولسوالی اسمار که جای پدری ماست به مرکز کوچ کردیم و به حمیدالله گفتم: هرچه که بر سر مه میگذرد من برداشت میکنم ولی تو به تعلیم خود توجه داشته باش و خود را به جایی برسان. او هم به درس علاقه داشت و همین عشق فراوان او بود که در سال ١٣٩٤ از لیسه عمراخان فارغ و در امتحان کانکور با اخذ ٢٨٠ نمره به دارالمعلمین کنر کامیاب شد. ولی او به طب علاقه داشت از همینرو در طب متوسط به تحصیلاتش ادامه داد اما بدبختانه امروز کاخ آرزوهایش ویران شد. خانم جوان و دختر ششماههاش به نام مینا از او به جا مانده اند. سلیمان پسر دیگر من نیز در این حمله به شدت زخمی شد و جهت تداوی دو بار او را به پاکستان بردم که این بار داکترها از خوب شدن وضعیت او برایم اطمینان دادند. با یک سرنوشت ناروشن روبرو هستیم. ما با ترس و هراس در انتظار فردا هستیم، ماتم ما ٣٠ ساله شد اما گلیم ماتم جمع نشد. به برادران افغان خود میگویم که بخاطر ساختن افغانستان باهم متحد شوند چون دیگران کشور ما را جور نمیکنند، دشمن ما بسیار کثیف است اگر متحد نشویم نابود میشویم.»
عزیزالله ١٨ساله نیز در این حمله شهید شد. او موچی بود و در مرکز کنر از رنگ کردن و دوختن بوتهای مردم لقمه نانی کمایی میکرد. یگانه امید پدر و مادرش همین بچه بود. در این روزها میخواستند او را نامزد کنند ولی آدمکشان نگذاشتند که به این آرزوی خود برسد.
خانم حاجی خانجان که یک زن سر سفید و مادر دلسوز است میگوید:
«هر کس که شوهر مرا در بازار کشته بسیار کار بد کرده چون شوهرم را در پنجره بند نکرده بودم. اگر او دشمن دولت و یا هرکس دیگر بود میتوانستند با یک تفنگچه بیایند و در داخل خانه او را بکشند و یا ما او را از خانه میکشیدیم که این دشمن شماست و او را بکشید اما در کنار او کشتن اینقدر مردم و زنان جوان را بیوه کردن و دهها مادر را بی اولاد کردن کار غیرانسانی است.»
در میان قربانیان این حادثه، سه برادر نیز شامل اند. آنان در دکان چپس فروشی خود مصروف کار بودند که در کنارهم به شهادت رسیده در خانه محقر شان ماتم برپا گشت.
نام و مشخصات تعدادی از قربانیان قرار ذیل است: