گزارش نماینده حزب همبستگی از یک کنفرانس آموزنده در سویدن
- رده: گزارشها
- نویسنده: مرسل
- منتشر شده در شنبه، 25 میزان 1394
به تاریخ ۴ سپتامبر ۲۰۱۵ کنفرانس سه روزه در شهر استهکلم سویدن، از سوی «شبکه زنان استهکلم» زیر عنوان «رشد بنیادگرایی و مبارزه زنان» برگزار گردیده بود که نمایندگانی از افغانستان، سویدن، ایران، عراق و سوریه گرد هم جمع شدند. من نیز منحیث نماینده شاخه زنان «حزب همبستگی افغانستان» در این کنفرانس شرکت داشتم.
در دو روز اول کنفرانس، اشتراک کنندگان از رشد بنیادگرایی در مناطق گوناگون گزارش دادند و سومین روز به راه حل عمومی جهت جلوگیری رشد بنیادگرایی و جهالت اختصاص یافت. من که از داخل افغانستان به این جمع پیوسته بودم، تحت عنوان «رشد بنیادگرایی در زون شرق افغانستان» باید گزارشی ارائه میکردم. من با مثالهای عینی وضعیتی را شرح دادم که باندهای تروریست و جهالتپیشه مردم ما را با خطر مواجه ساخته اند.
در روز پایانی کنفرانس اشتراککنندگان هرکشور جداگانه روی چگونگی راه حل مسایل مناطق شان به مباحثه پرداختند. بنابر علاقهای که دوستان کورد و ایرانی به افغانستان نشان دادند، آنان نیز در جمع افغانها پیوسته به گفت و شنید و تبادل تجربه جهت ارتقای مبارزه مشترک منطقوی پرداختند.
گزارش نماینده حزب از رشد بنیادگرایی در زون شرق افغانستان
تعدادی کار برای رشد جنبش فمینیستی در برابر بنیادگرایی را راه حل قضیه میدانستند و جمعی به شمول خودم، به این نظر بودیم که در شرایط کنونی در برابر بنیادگرایی در افغانستان ایجاد یک جنبش صرفا فمینیستی ممکن و رهگشا نیست و اگر ایجاد هم شود، نمیتواند برای زنان دربند ما موثر واقع گردد، زیرا اوضاع و احوال افغانستان با دشمنان رنگارنگش مثل امریکا، دولت وحشت ملی و مزدوران بیرونی (طالب، داعش و سایر بنیادگرایان) روبرو است که جز در چند شهر، در دهات و قصبات افغانستان امکان تظاهر علنی مبارزه زنان ممکن نیست. فقط با ایجاد و تقویت یک جنبش فراگیر تودهای اعم از مرد و زن بر گرد تشکلها و نهادهای مردمگرا که از قاطعیت تمام در برابر دشمنان مردم برخوردار باشند، میتوان افغانستان اسیر را به سوی احیای دموکراسی و کسب استقلال سوق داد. ستم چند لایه بر زنان و سایر مشکلات بس بزرگ میهن ما در قالب یک دولت ملی ـ دموکرات مبتنی بر سیکولاریزم و آرای مردم میشود به آسانی حل گردد.
سرانجام بعد از جر و بحثهای طولانی و اکثریت آرا نتیجه برآن شد که در افغانستان در وهله نخست باید به آگاهیدهی و بسیج زنان و سایر اقشار تمرکز دهیم و در آینده برای ایجاد جنبش فمینیستی گامهای عملی برداریم.
کوردهای ایران و سوریه نیز که جز اصلی برنامه بودند به من منحیث نماینده «حزب همبستگی افغانستان»، که قبلا با فعالیتها و مواضع آن شناخت داشتند، بیشتر علاقه نشان دادند و آشنایی با آنان و آموختن از روحیه فداکاری و فعالیتهای شجاعانه آنان از تجارب خوب در زندگیام به شمار میرود. شب ۵ سپتامبر بنا به دعوت این دوستان، در فستیوال کوردها اشتراک نمودم. صمیمیت، روحیه سرشار انقلابی، انساندوستی، همبستگی و مبارزه به خاطر سرزمین و رهایی مردم شان درس بزرگی بود که من با تمام وجود از چهره های بشاش شان خواندم و عمیقا بر من اثر گذشت.
در این فستیوال حدود ۵۰۰۰ تن اشتراک کرده بودند که اکثر آنان حکایت های تلخ از دست دادن چندین اعضای خانواده شان را داشتند. اما مرگ عزیزان، هرگز باعث دلسردی از مبارزه و عقبنشینی این خانوادههای شریف نشده است بلکه آتش مبارزه را در وجود شان شعلهورتر ساخته است.
یکی از همرزمان فرزاد کمانگر (۱) (بنابر مسایل امنیتی نمیخواهم نامش را بگیرم) که با صفا و صمیمیت تمام از من پذیرایی کرد، در لابلای سخنانش از «نقش بهیاد ماندنی حزب همبستگی در مبارزه علیه امریکا، بنیادگرایی و سایر ستمگران بخصوص در دفاع از آزادیخواهان ایران و جهان» ابراز قدردانی نموده افزود: «هر قطره خون رفیقان ما که توسط دولت آخندی ایران به زمین میچکد دلیلیست برای ادامه مبارزه ما.» و اینکه «چند سالیست که در اروپا زندگی میکنم اما تنها چیزی که با این خاک بستگی دارد کف بوتهایم است.»
نماینده حزب با چند دختر مبارز کورد
خوشبختانه در طی مدتی که در سویدن بودم، توانستم چند روزی را با همنبردان کورد سپری نمایم که روحیه رزمجویانه و شور و شوق مردمدوستی شان برایم فوقالعاده تحسینبرانگیز و الهامبخش بود. آنچه را که متاسفانه در میان روشنفکران افغان مقیم خارج با تمام ادعا های بلند مبارزه و آزادیخواهی خیلی کم میتوان دید. جوانان کوردها با آنکه اکثر شان در محیط اروپایی بزرگ شده اند، اما سرزمین خود را فراموش نکرده قلب شان برای دیار و مردم شان میتپد. اکثریت مطلق آنان دلبستگی به زندگی آسوده اروپایی ندارند چون با تمام سلول وجود شان درد و رنج همدیاران شان را در زیر رگبار داعش و سایر جنایتکاران در سوریه، ایران، عراق و ترکیه درک میکنند به همین سبب مشتاق رفتن به کردستان اند تا در مقابل دشمن انسانیت بجنگند و مردم شان را از شر این هیولاهای ددمنش و دشمن بشریت نجات دهند.
«و» (نامش محفوظ) یک دختر جوان کرد است که ۲۴ سال عمرش را در اروپا سپری نموده است. او از چنان روحیه بالای انقلابی برخوردار است که بیصبرانه منتظر رفتن به قندیل میباشد تا تفنگ برداشته علیه داعش بجنگد. درحالیکه در سال چهارم پوهنتون است و فقط شش ماه از فراغتش باقیست، اما با تمام مخالفتهای خانواده و دوستان آماده حرکت به زادگاهش است چون آزادی وطنش را بر تحصیل ترجیح میدهد. وی میگوید «سخت نگران مردمم هستم و حافظهام چیزی را در همین لحظات خونبار جذب نمیکند. فکر من آنجاست»، بنا با تصمیم قاطع به زندگی آرام و تحصیل پشت پا زده روانهی قندیل است تا برای آزادی زادگاه و مردمش جاننثاری نماید.
در میان دوستان کورد بودم که خبر رسید «داعش» تهدید نموده است که با تدارک هجوم گسترده، مقاومت رزمندگان کورد را درهم خواهد شکست. با شنیدن این خبر انتظار میرفت که آنان کمی به فکر فرو روند، اما از آنجاییکه به توان رزمی و اتکای رفقای شان بر تودهها اعتقاد راسخ دارند، تمامی شان این خبر را با خونسردی و قهقهه پاسخ داده باهم میگفتند که اگر داعش میخواهد مثل کوبانی باز مشتی به دهانش خورده خاک ما به گورستانش بدل شود دست به این حمله زند.
من جوانترین فرد این کنفرانس بودم که با دو دیدگاه متفاوت برخوردم. کوردهای سوری و ایرانی مرا تشویق کرده میگفتند «تو آیندهساز کشورت هستی و آفرین به حزبی که تو و همچو ترا در دامنش پرورش داده است، به مبارزهات با افتخار ادامه ده». ولی با تاسف با تعدادی از افغانها برخوردم که به گفته شاملو به من «درس فرومایه بودن» میآموختند. اینان که اکثرا کارمندان این و آن ان.جی.او در افغانستان بوده و با استفاده از سفرهای خارجی فرار کرده پناهندگی گرفته اند، به من توصیه میکردند که «حیف این جوانیات که آن را در افغانستان درگیر مصایب میگذرانی همین جا بمان و تحصیل کن و از زندگی لذت ببر. چه پشت سیاست و مردم میگردی به تنهایی ما افغانستان ساخته نمیشود». حرفهای مسخره و شرمآور آنان مرا مالامال از نفرت میساخت چون با آموختن از سمبول های نجابت و شرافت، سراسر وجودم را تعهد به مردم مظلوم و وطن نگونبختم فرا گرفته بود. اما من با دیدن این جمع افغانهای خنثی و وجدانخفته افسوس خورده در برابر کوردهای دلاور و آگاه احساس خجالت میکردم.
از این کنفرانس، با الهام از مبارزه خستگیناپذیر کوردها و دیگر جنبشهای آزادیخواهانه جهان این را آموختم که باید در برابر اشغالگران و نوکران داخلیاش خستگیناپذیر تا طلوع آزادی و ترقی رزمید و گامی به عقب نکشید تا جهان عاری از بیعدالتی و استبداد را بنا سازیم.
(۱)ـ فرزاد کمانگر معلم مبارز و شرافتمند کورد بود که به جرم مخالفت با رژیم پلید آخندی در ایران به تاریخ ١٩ ثور ۱۳۸۹ همراه با چهار همزنجیر دیگرش علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علمهولی و مهدی اسلامیان اعدام گردید. تعدادی او را به درستی «صمد بهرنگی عصرما» لقب داده اند.