ده دروغ بزرگ رسانههای گروهی درباره اسراییل
- رده: از سایتهای دیگر
- نویسنده: میشل کولون
- منتشر شده در پنج شنبه، 11 جدی 1393
نویسنده: میشل کولون
منبع: سایت آیات
در کار نگارش کتاب «اسراییل؛ دربارهاش حرف بزنیم» که بودم، از همکارانم خواستم از مردم کوچه و بازار در بروکسل برحسب اتفاق بپرسند که آنها درباره تاریخ و موقعیت اسراییل چه میدانند. پاسخها فاجعهبار بود و همه حاکی از جهل و عدم اطلاع؛ اما این جهل عمومی ناشی از تصادف نیست، بلکه نتیجه ۶۰ سال تبلیغات رسانههای گوناگون اروپایی است که خود را بهترین میانجیهای اطلاعرسانی دنیا میدانند و کار شان در این باره چیزی جز بازتاب سیاستهای تبلیغاتی و پروپاگاند اسراییل نیست؛ امری که خود نشان میدهد که آنها برای مردم و آگاهی آنان هیچ اهمیتی قائل نیستند.
من این پروپاگاند را در سطوری که در پی میآید به صورت ده دروغ بزرگ رسانهها خلاصه میکنم؛ ده دروغ بزرگی که برای توجیه موجودیت و اقدامات اسراییل جعل شدهاست:
اسراییل یک پروژه استعماری
دروغ نخست: میگویند اسراییل در واکنش به کشتارعام یهودیان در جنگ جهانی دوم ۴۵ـ۱۹۴۰ بهوجود آمدهاست.
این کاملاً غلط است. اسراییل در حقیقت یک پروژه استعماری است که در کنگره یهود در شهر بال (سوئیس) در ۱۸۹۷ منعقد و تصویب شد و ناسیونالیستهای یهود تصمیم گرفتند فلسطین را به استعمار خویش درآورند. در آن زمان واژه استعمار و کولونیالیسم شرمآور نبود، آنها به قدرتهای استعماری آن زمان روی آوردند تا از این پروژه پشتیبانی کنند. امپراتوری عثمانی چندان علاقهای به این پروژه نداشت و به آن اهمیتی نمیداد، اما برعکس، امپراتوری انگلیس بسیار به این طرح علاقهمند بود، چون میخواست در قلب جهان عرب یعنی درست بین دو شرق و غرب این منطقه، یعنی در فلسطین، کولونها (مهاجرینی) مستقر شوند تا مصر را ـکه قدرتی بودـ تضعیف کنند و کنترل کانال سوئز را خود در دست داشته باشند تا بتوانند به مستعمرات دیگر خود اسلحه بفرستند. بعدها، ایالات متحده حمایت از پروژه استعمار فلسطین را بهعهده گرفت، چون هدفش دسترسی به نفت خاور میانه بود. بنابراین برپایی دولت اسراییل نه ناشی از جنگ جهانی دوم، بلکه مربوط به یک پروژه استعماری است که از مدتها پیش طرحریزی شده بود. باید یادآوری کرد که در همان دوره تاریخی، قدرتهای استعماری اروپا سراسر آفریقا را مانند یک کیک معمولی بین خود تقسیم کرده بودند. در سال ۱۸۸۵ کنفرانسی از قدرتهای استعماری با شرکت بریتانیا، فرانسه، بلژیک، پرتقال، آلمان در برلین، در ارتباط با آفریقا برپا شده بود که البته از هیچ آفریقایی برای شرکت در کنفرانس دعوتی به عمل نیامده بود. آن دوره، دورهای استعماری است و اسراییل یک پروژه استعماری. این را به روشنی باید گفت.
مشیل کولون – نویسنده، خبرنگار و تاریخنگار بلژیکی که کارش را با هفتهنامه «همبستگی» این کشور آغاز کرد و بعدها نوشتهها و فلمهایش را بهطور مستقل از طریق انترنیت به نشر میرساند. او با «حزب کارگران بلژیک» همکاری میکند و شبکه نظارتگران مردمی در یوگسلاویا و عراق را ایجاد نموده و یکی از اعضای مهم کنفرانس ضدامپریالیستی «محور صلح» است.
بازگشت یهودیان به سرزمین خویش!؟
دروغ دوم: میگویند یهودیان به سرزمین نیاکان خود که در سال ۷۰ میلادی از آن طرد شدند بازمیگردند. این هم یک افسانه است، زیرا من با مورخ معروف اسراییلی «شلومو ساند» و مورخین دیگری گفتوگو کردم، آنها تأکید میکنند که exode یا خروج در کار نبوده و بنابراین retour یا بازگشت بیمعناست. تحولات سیاسی و اجتماعی و نیز حملههای دشمنان وجود داشته، اما جمعیت ساکن در فلسطین در زمان باستان از منطقه بیرون نرفتهاست. در واقع، نوادههای جمعیت یهودی عهد باستان در فلسطین همین فلسطینیهای امروزند. آنانیکه گفته میشود به سرزمین خود بازمیگردند کسانی هستند از اروپای غربی، شرقی و از مغرب (شمال آفریقا) که به دین یهود درآمدهاند و همانطور که شلومو ساند میگوید: ملت یهود وجود ندارد. نه تاریخ مشترک و نه زبان و فرهنگ مشترک، بلکه دین آنها مشترک بوده و با دین، ملت درست نمیشود. وقتی ملت مسلمان و ملت مسیحی وجود ندارد، ملت یهودی هم وجود ندارد.
فلسطین هر چیزی بود جز بیابان
دروغ سوم: گفته میشود اگر مهاجران یهودی رفتهاند و آنجا را مستعمره کردهاند مهم نیست، زیرا فلسطین سرزمینی خالی و غیرمسکونی بودهاست. این هم دروغ بزرگی است. اسناد و شاهدانی تأکید میکنند که در اوایل قرن ۱۹، فلسطین دریای گندم بوده و محصولات کشاورزی آن مانند روغن، صابون و پرتقال معروف جافا به فرانسه صادر میشدهاست. وقتی کولونهای یهودی و نیروهای انگلیسی میخواستند در آنجا مستقر شوند دهقانان فلسطینی حاضر نمیشدند زمینهای خود را رها کنند و به آنان تسلیم شوند. بین آنان و تازهواردان درگیریهای متعدد رخ داد، تظاهرات، شورش، اعتصاب عمومی و مبارزات چریکی پیش آمد و بسیاری کشته شدند. آری فلسطین هر چیزی بوده جز بیابان. مقاومت اهالی را تنها با سرکوب بسیار سختی درهمشکستهاند که اشغالگران انگلیسی و سپس صهیونیستها مرتکب شدهاند.
فلسطینیها به میل خود فلسطین را ترک کردند!!
دروغ چهارم: کسانی میگویند اینکه گفتید قبول، اما فلسطینیها به میل خود آنجا را ترک کردهاند، این هم دروغی بزرگ و سخنی نادرست است. من زمانی اینطور فکر میکردم و کسان زیادی چنین باوری داشتند که خود ناشی از تبلیغات اسراییلی بود، تا زمانیکه «مورخین جدید اسراییلی» مانند بنی موریس، ایلان پاپه و دیگران پیدا شدند که گفتند ابداً چنین نیست، بلکه فلسطینیها را با اعمال خشونت تمام، ترور و عملیات منظم و پیوسته از سرزمین خویش طرد و اخراج کردهاند تا این سرزمین از سکنهاش خالی شود. آری این افسانهایست که تحریف تاریخ است و اسراییل آن را همواره از انظار پنهان نگاه داشتهاست.
۱۱ جولای ۲۰۱۴: معترضان در دفاع از مردم عذابکشیده فلسطین و علیه دولت خونخوار اسراییل در سرکهای لندن گردهم آمدهاند.
نه دموکراسی و نه قانون، بلکه پروژه توسعهطلبانه
دروغ پنجم: درباره وضع امروز میگویند که اسراییل تنها دموکراسی در خاورمیانه است و بنابراین باید از آن دفاع کرد، زیرا «دولت قانون» است. به نظر من اسراییل دولت قانون نیست، بلکه تنها دولتی در جهان است که هیچ قانونی محدوده مرزهای آن را مشخص نمیکند. در تمام کشورهای دنیا قانوناساسیای وجود دارد که معلوم میکند قلمرو کشور تا کجاست و فراتر از آن در قلمرو آن نیست، اما اسراییل چنین وضعی ندارد، زیرا پروژهای است توسعهطلبانه که مرز و محدودهای ندارد و قانونش کاملاً نژادپرستانه است مبنی بر اینکه اسراییل دولت (یا کشور) یهود است و غیریهودیان شهروندان مادون انسانند. چنین قانونی خود نفی و نقض دموکراسی است، پس اسراییل را به هیچرو نمیتوان دموکراسی نامید، بلکه همان استعمار است و دزدی اراضی دیگران؛ پاکسازی قومی اهالی فلسطین است و نباید آن را بهعنوان دموکراسی پذیرفت. البته خواهند گفت پارلمان و رسانههای گروهی دارد و امکان انتقاد از دولت وجود دارد. اینها درست، اما یک دولت که برپایه غصب و دزدی سرزمین دیگران استوار باشد درواقع، دموکراسی بین دزدان و غاصبان است تا ببینند چگونه میتوانند به دزدی ادامه دهند. این را نمیتوان دموکراسی نامید، بلکه استعمار و دیکتاتوری است.
محمود درویش (۱۳ مارچ ۱۹۴۱ – ۹ اگست ۲۰۰۸)، شاعر باتعهد فلسطینی که در تمام اشعارش رنجهای هموطنانش را بیان میکند.
اگر باران نیستی، محبوب من!
درخت باش،
سرشار از باروری.... درخت باش!
و اگر درخت نیستی، محبوب من!
سنگ باش،
سرشار از رطوبت.... سنگ باش!
و اگر سنگ نیستی، محبوب من!
ماه باش،
در رؤیای عروست.... ماه باش!
[چنین میگفت زنی در تشییع جنازه فرزندش.]
جریان بیدردسر نفت
دروغ ششم: میگویند هدفی که امریکا در حمایت از اسراییل دارد همانا حمایت از دموکراسی در خاورمیانه است. میدانیم که امریکا سالانه ۳ میلیارد دلار به اسراییل کمک نظامی میکند تا همسایگانش را بمباران کند. اگر امریکا خواستار حمایت از دموکراسی است، پس جز امریکا چه کسی دیکتاتوریهای عربستانسعودی، کویت و دیکتاتوری حسنی مبارک را در مصر ـکه همه دستشان به خون مردم آغشتهاستـ حفظ و نگهداری میکند؟ درواقع، آنچه امریکا در منطقه میخواهد نه دموکراسی، بلکه جریان یافتن بیدردسرِ نفت است. از بین کسانی که در کتاب با آنها گفتوگو کردهام، نوام چامسکی و سمیر امین این نکته را به روشنی بیان میکنند. امریکا خواهان کنترل جریان نفت است و با سرکوب میخواهد هر مانعی را از سر راه آن بردارد و کسانی را که نمیخواهند نفت خود را به رایگان در اختیار امریکا قرار دهند درهم بکوبد. این را در جنگ عراق و دیگر تجاوزهای امریکا دیدهایم، اما باید گفت که امریکا نمیتواند به هرجا خواست حمله کند و هرکسی را که از او خوشش نمیآید بهراحتی حذف کند. نوام چامسکی در گفتوگویش، امریکا را ژاندارم منطقه نامیدهاست. امریکا با کودتا علیه مصدق که منتخب مردم بود دیکتاتوری شاه را بر ایران تحمیل کرد، اما سرانجام نفوذ خود در ایران را از دست داد. امریکا تنها اسراییل را در منطقه دارد و به همین دلیل از آن دائماً حمایت میکند. هر زمان که اسراییل قوانین بینالمللی را زیر پا میگذارد، مقررات ملل متحد و برابری بین افراد انسانی را نقض میکند امریکا از آن دفاع میکند. روشن است که این یک جنگ اقتصادی است که امریکا ادامه میدهد.
امریکا در پی توافق اسراییل و فلسطینیها؟!
دروغ هفتم: وانمود میکنند که امریکا در جستوجوی توافقی بین اسراییلیها و فلسطینیهاست. این هم صددرصد نادرست و دروغ است. خاویر سولانا که وزیرخارجه اتحادیه اروپا بود چندی پیش خطاب به اسراییل اعلام کرد که «شما دولت بیستویکم اتحادیه اروپا هستید»، صنایع تسلیحاتی اروپا با صنایع تسلیحاتی اسراییل همکاری میکنند و آن را تأمین مالی میکنند. کارفرماهای فرانسوی مانند لاگاردر و داسو که به سارکوزی بسیار نزدیک هستند با اسراییل همکاری تسلیحاتی دارند. برعکس، وقتی فلسطینیها دولت خود را در انتخابات برگزیدند اروپا حاضر نشد آن را به رسمیت بشناسد و به اسراییل بارها چراغ سبز نشان دادند که غزه را بمباران کند، بنابراین باید بر همه روشن باشد که وقتی رهبران اسراییل مانند اولمرت، باراک و… غزه و کلاً فلسطینیها را بمباران میکنند، سارکوزی و آنجلا مرکل و دیگران نیز در جنایت شریکند.
کمیلیا جبران، خوانندهای از عربهای اسراییلی است که بیشتر اشعار محمود درویش را میخواند و آهنگهای سیاسیاش شیوه نوین در موسیقی عرب ایجاد نمودهاست.
بهانه یهودیستیزی
دروغ هشتم: وقتی شما این حرفها را میزنید و تاریخ و سرگذشت اسراییل و فلسطینیها را میگویید و وقتی منافع امریکا را بهخوبی در این ماجرا نشان میدهید میگویند شما «یهودیستیز» هستید تا دهان تان را ببندند. باید بهروشنی گفت که وقتی از دولت اسراییل انتقاد میکنیم نهتنها نژادپرست و یهودیستیز نیستیم، بلکه برعکس از دولتی انتقاد میکنیم که برابری انسانی بین یهودی، مسیحی و مسلمان را زیر پا میگذارد و درنتیجه، صلح و آرامش را بین موجودات انسانی یهودی، مسیحی و مسلمان نقض میکند و به این دلیل است که باید دولت اسراییل را از ارتکاب این جنایت بازداشت، زیرا استراتژی او چیزی جز اشاعه کینه و نفرت نیست.
اشغالگری، خشونت و مقاومت مشروع
دروغ نهم: رسانههای گروهی پاسخ میدهند که فلسطینیها عامل خشونت و تروریسماند. حرف ما این است که خشونت یعنی همان استعمار، یعنی اشغالگری ارتش اسراییل و سیاستی که از فلسطینیها زمین، خانه و هرآنچه را که داشتهاند دزدیدهاند. این ارتش اسراییل است که با ممانعت از اینکه فلسطینیها یک زندگی عادی داشته باشند به خشونت دست میزنند. در سرِ راه به خانه، مزرعه، کارخانه، بیمارستان و اداره، با پست بازرسی (checkpoint) روبهرو هستی که گاه چند ساعت یا یک روز تمام معطل میشوید. هستند زنانی باردار که درنتیجه همین معطلیها به بیمارستان نرسیده و خود یا بچهشان جانشان را از دست دادهاند، بنابراین خشونت یعنی اشغالگری. توجه کنیم که سازمان ملل متحد در متون اساسی خود برای کلیه خلقهای تحت ستم و استعمارزده این حق را به رسمیت میشناسد که به هر طریقی که خود آن را درست تشخیص میدهند در برابر اشغالگر مقاومت کنند، بنابراین مقاومت امری است مشروع و خشونت که همان اشغالگری است غیرقانونی و نامشروع.
هر شهروند یک رأی، دموکراسی واقعی
دروغ دهم: مسئلهای که غالباً مطرح میشود این است که در برابر این همه کینه و نفرت که توسط اسراییل و همدستان او اشاعه داده میشود گویا دیگر راهی جز ادامه همین وضع نیست، زیرا هیچ راهحلی وجود ندارد. باید دانست که راهحل وجود دارد؛ سازمانهای بزرگ فلسطینی از همان دهه ۱۹۶۰ [منظور سازمان الفتح در سال ۱۹۶۸] پیشنهادی بسیار دموکراتیک و ساده دادند، یعنی یک دولت بدون تبعیض و حقوق مساوی بین یهودیان، مسیحیان، مسلمانان و لائیکها، این همان تعریف درست دموکراسی است: یک نفر (مرد یا زن)، یک رأی. اسراییل همواره این راهحلها را رد کرده و برعکس، اقدام به زندانیکردن یا قتل و ترور نهتنها رهبران حماس، بلکه رهبران الفتح، جبهه خلق فلسطین و نیز جبهه دموکراتیک و… کردهاست. اسراییل حاضر به مذاکره نیست و اگر دلیلش را جستوجو کنیم پی میبریم که تنها دلیل این است که اسراییل در خدمت جریان یافتن نفت به امریکاست. این جنگی اقتصادی، جنگی به خاطر نفت و منافع چند ملیتیهاست.
تنها چیزی که میتواند این روند را متوقف کند همانا فشار مردمی و شهروندی بر دولتهایی است که همدست اسراییل هستند؛ در امریکا، اروپا و هر جای دیگر. فشار روی رسانههای گروهی که از بیان حقیقت و فاشگویی سرباز میزنند و افزون بر آن، بهکارگیری اینترنت یا هر وسیله دیگری مانند آنچه ما انجام میدهیم، یعنی انتشار خبرنامه درباره فلسطین و… هرکسی باید دست به روشنگری بزند، دروغزنیهای رسانهها را افشا کند تا بتوان به وضعیتی رسید که راهحلی جهت استقرار صلح در خاورمیانه به دست آید و پیاده شود.
۱ اسد ۱۳۹۳: تظاهرات حزب همبستگی در تقبیح حملات دولت خونآشام اسراییل بر غزه