فضلالرحمن اوریا، روشنفکری که به منجلاب غوطه زد
- رده: مقالات
- نویسنده: فرزاد
- منتشر شده در پنج شنبه، 20 قوس 1393
«من شک ندارم که روشنفکر متعلق به طرف ضعیف و بینماینده است.»
یکی از مشخصات فضای حاکم سیاسی طی بیش از یک دهه حضور امریکا و نوکرانش در افغانستان، آلودهشدن جمعی از روشنفکران کشور است. دالر و مقام، دامهایی بود که تعدادی از مدعیان دموکراسی و عدالت را به آسانی در کامش فرو برده از وجدان انسانی تهی و به زایدههای بیمقدار پلیدترین، ضدمردمیترین و ارتجاعیترین عناصر و نیروها بدل نمود.
فضلالرحمن اوریا یکی از این قماش افراد است که در اوایل اشغال افغانستان توسط امریکا، نشریهای به نام «مشعل دموکراسی» انتشار میداد و با قاطعیت تمام علیه جنگسالاران جنایتکار و حاکمیت خونبار شان مینوشت و صدای مردمش گشته بود. اما وی به زودی ذوب شده، در گندیدهترین گوشه منجلاب غوطهور گشت.
استحاله رقتبار اوریا از روشنفکر آزادیخواه به روشنفکر مرتجع حامی جنایتکاران داستان دردناکی است. او که «مشعل دموکراسی» را به دست داشت، یکباره مشعل ارتجاع را به دست گرفته، ابتدا در بدل معاش دالری جلب رسانههای امریکاییپسند گردید و بعد سر و کلهاش در کنار منفورترین جنگسالاران و جنایتکاران تنظیمی پیدا شده، به سخنگوی «جبهه ملی» و بعد تیم انتخاباتی جمعیت+حزب اسلامی+وحدت اسلامی بدل گشت.
در جریان انتخابات مسخره ریاست جمهوری شاهد بودیم که اوریا بسی بیشرمانهتر از سایر سخنگویان تیم جنگسالاران، چتلیهای آنان را به سر و رویش میمالید و از کارکردهای ننگین جنایتکاران جنگی با چنگ و دندان دفاع نموده، برایش تیوری میتراشید. باورکردنی نیست اما این اوریا بود که صدای جنایتکاران تنظیمی گشته از ورای تلویزیونها غر زد که اگر تیم عبدالله برنده اعلام نشود، در جادهها خون جاری خواهد شد. عبدالله و تیم مافیایی اطرافش از اوریا همچون لتهپاک شان استفاده کردند. او آنچنان ارزان خود را به آنان عرضه نموده، که فقط در سطح یک سخنگوی پشتوزبان از او سود بردند و مطمئنا بالاتر از آن برایش بهایی نیز قایل نیستند.
فضلالرحمن اوریا گرداننده نشریه «مشعل دموکراسی» بود، اما امروز متاسفانه وی به لجن فرو رفته مشعل ارتجاع و جنایت را به دست گرفتهاست.
نگاهی به پیشینه فضل الرحمن اوریا، تنزل کنونی او در گنداب ابتذال را افسوسناکتر میسازد. چنانچه ذکرش رفت، او گرداننده نشریه «مشعل دموکراسی» بود که از جانب «حرکت دموکراسی افغانستان» در نخستین سال اداره موقت تحت رهبری حامد کرزی به انتشار آغاز نمود. این نشریه موضع قاطع علیه جنگسالاران داشت و کرزی را به خاطر راه دادن چهرههای مسبب تیرهروزی ملت در پستهای مهم مورد انتقاد قرار میداد.
بهطور نمونه عناوین شماره سوم (١١ عقرب ١٣٨١ ـ ٢ نوامبر ٢٠٠٢) این نشریه را مرور میکنیم:
«"پیام مجاهد" سخنگوی تمام مجاهدین نیست»، «آقای کرزی ما خواهان محاکمه جنایتکاران جنگی هستیم»، «زورسالاران و پاتکسالاران به کشور حاکم است»، «نسبت موجودیت پاتکسالاران زنان از مصئونیت و امنیت لازم برخوردار نیست»، «پتانسیل آقای کرزی در مقابله با امیران خودسر نظامی ضعیف اند»، «حکومت که ماته عدسیه!!!»
در آن زمان که تحت حمایت امریکا و غرب یکباره ستمکاران تفنگبهدست «ائتلاف شمال» به کابل هجوم آورده از طریق کنفرانس نامنهاد بن پستهای کلیدی حکومت، اردو، خاد و پولیس را در چنگ داشتند، بلندکردن صدا علیه این آدمکشان به منزله قبول ریسک و کار جسورانهای بود.
در یکی از مقالات شماره یادشده «مشعل دموکراسی» آمدهاست:
«... شهر زیبای کابل به مسابقات نظامی توسط تفنگداران بیمسئولیت ویران گردیده و تا جائیکه دیده میشود اکثرا در ترکیب دولت کنونی به قدرت سهیم اند و هیچ گونه مسئولیت تاریخی را به سر نمیپروراند و مصروف عیش و نوش اند.... هر حرکت شجاعانه که علیه عناصر محیل و مکار و قدرتپسند چاپلوس که به هر نظام خود را جای میزند و دولت را بدنام میکند برداشته شود گام های مثبت است و مورد حمایت ملت قرار میگیرد در غیر آن عناصر افراطی فرصتطلب در سازماندهی مجدد خویش پشت کار اند و وطن زیبای ما دوباره به جنگ های ویرانکن تباه خواهد شد.»
آنانی که از فقر آگاهی و در اثر نیرنگهای جنایتکاران به اینان میپیوندند قابل ترحم و بخشایش اند. ولی اوریا که خود زمانی از «محیل و مکار و قدرتپسند چاپلوس» بودن ستمگران جنگسالار سخن گفته از ماهیت کریه آنان پرده برمیداشت، اما یکباره خواری پیشه کرده به مدافعان پرپاقرص و موزهپاک شان بدل میگردد، به هیچصورت قابل بخشایش نیست. زیرا، این فرد آگاهانه بر وجدانش پاگذاشته همدست عناصر خاین و آنانی شدهاست که خود آن وقت هشدار میداد که وطن را «به جنگهای ویرانکن تباه خواهد کرد.»
در جوامع استبدادی معمولا روشنفکران نقش پیشرو و مهمی در آگاهیدادن و بسیج مردم علیه خودکامگان و نظامهای فاسد و پوشالی ادا میکنند. متاسفانه در کشور ما جمع وسیع از مدعیان روشنفکری به جبن و ارتداد و در بهترین حالت به نظارهگران خنثی مبدل گشته اند. آنانی که چهره روشنفکر به خود گرفته اما در کنار دستگاه پوسیده و دستنشانده حاکم و یا باندهای خونخوار از هر جنس قرار میگیرند، روشنفکر نه بلکه متفکران ضدمردمی و خاین به مردم اند.
فکر آن کس که مثل اوریا سخنگوی اتحاد نامقدس سه تشکل منفور و ماورایمرتجع چون حزب جمعیت، حزب اسلامی و حزب وحدت اسلامی گردد، هرگز روشن بوده نمیتواند و این چنین عناصر نه در خدمت مردم، بلکه در خدمت منافع دشمنان مردم قرار میگیرند. در این صورت، در روز دادخواهی ملت از جانیان ستمگر، متفکران وجدانباخته آنان نیز بهمثابه همدستان پلید شان مورد بازخواست قرار میگیرند.
تعهد به مردم و دفاع از آزادی و عدالت از مشخصات بارز روشنفکریست که اوریاها و دهها روشنفکرمشرب دیگر افغانستان در شرایط کنونی متاسفانه با آن بیگانه اند. چرا که این لشکر اخته، در برابر این همه رذالتها و حقتلفیها و خیانتها و جنایات جاری کلوخ گشته کماکان در مدح قدرتمندان فاسد قلمفرسایی و سخنفرسایی پیشه کردهاند.
ژان پل سارتر میگفت، «من در تن همهی مردم رنج میکشم، من روی همهی گونهها سیلی میخورم، من با مرگ همهی بیچارگان میمیرم.» این حرف شرافتمندانه باید سرمشق هر انسان صادق، باوجدان و رسالتمند باشد در غیر آن به گفته احمد شاملو، «روشنفکر نه بلکه دزدی است که با چراغ آمدهاست.»