«خونبارترین چهره حکومتداری در دوره امیر عبدالرحمن و ربانی - مسعود بروز میکند»
- رده: مقالات
- نویسنده: هیله نوری
- منتشر شده در شنبه، 04 میزان 1394
چندی قبل آرشیو نشریه «امروز ما»، ارگان نشراتی «حزب وحدت اسلامی» را مرور میکردم که به مطالبی در مورد «شورای نظار» و «جمعیت اسلامی» ربانی ـ مسعود و «حاکمیت فاشیستی» آنان موضعگیریهایی شده که مقایسه آن با موقف کنونی رهبران این حزب منفور بخوبی عوامفریبی، دورویی و معاملهگری آنان را برملا میسازد.
«امروز ما» در شماره سوم، ٥ حمل ١٣٧٤ در نوشتهای تحت عنوان «کابل تحت چکمههای فاشیزم پنجشیری» مینویسد:
«مسعود در سه سال حاکمیت فاشیستی خویش، یگانه چیزی را که به اثبات رسانیده است، همان ماهیت عظمتطلبی و جنگجویی فاشیستی او بوده است. چندین بار است که در دستگاه تبلیغی فحاش وی، بر مبنای مصلحت نظامی (نه تغییرات ستراتیژیک سیاسی) عقبگراییهایی در برابر احزاب مخالف ایجاد میشود.»
شماره چهارم «امروز ما» (۵ ثور ۱۳۷۴)
و در شماره چهارم «امروز ما» (۵ ثور ۱۳۷۴):
«خونبارترین چهرهء حکومتداری در دورهء حاکمیت امیر عبدالرحمن و حاکمیت ربانی ـ مسعود بروز میکند. فاصلهء زمانی میان این چهره های دژخیمی صدسال است... حوادث یک و نیم دهة اخیر، بخصوص حاکمیت انحصاری مطلق سکتاریستی مسعود، چنان ماهیت ضدمردمی و ضد عدالت داشته که حاکمیت های گذشته را....»
«"شورای نظار"، به عنوان یک سکتاریزم پنجشیری، که از بطن نهضت "جمعیت اسلامی" سر برون کرد، بزرگترین جنایت را در برابر ملت با تشدید نفاق اجتماعی مرتکب میشود. سه سال حاکمیت "مسعود" با انحصار حقوق ملیتهای کشور، دیدگاه و اصل جاودان و طلایی قرآن را در رابطه به برادری انسانها در "خلقت" نقض میکند.»
باز هم «امروز ما» در شماره دوازدهم، ٢ جدی ١٣٧٤ در مطلبی زیر عنوان «مخاطبهای آشنا» در مورد مسعود و شواری نظار مینویسد:
«وقتی مسعود موفق میشود که بعد از قتلعام هزارهها در افشار و چنداول و غرب کابل، شادباش فتح را بشنود، اینجا شما هم باید برای شناخت فاشیزم "شورای نظار"، بروید زیربنای اجتماعی آن را مطالعه کنید تا بعداً درک کنید که سیاست تشدید خصومت "شورای نظار" از کدام زیربنای خود بزرگبینی اجتماعی و نژادی برخاسته (...)
باور ما اینست که برای نجات ملیت برادر تاجک، نخست باید ریشههای فساد و خصومت اجتماعی "شورای نظار" را از درون این ملیت قطع کرد. صرف در پوشش ملیت برادر تاجک است که "شورای نظار" در یک شب بیشتر از چهار هزار طفل و زن و مرد را با عقدهگشاییهای درندهتر از شیر، نابود و یا بیخانمان میسازد. اگر شما شخصی را که در یک شب محکوم به قتل و آواره ساختن چند هزار انسان بیگناه است، باز هم یگانه حامی برای جامعه خویش میپذیرید، اینرا فراموش نکنید که در فردا، این قضاوت وجود خواهد داشت که جامعه شما، بیشتر از تولید "احمدشاه مسعود" و "شورای نظار" ظرفیت فرهنگی و آرمانی دیگری نداشته است.»
و حال پس از اینکه افغانستان توسط امریکا و بیش از ٤٠ کشور دیگر اشغال شد و دموکراسی بی-٥٢ وارد این کشور گردید تمامی جنایتکاران جنگی و سران تنظیمی که به خون همدیگر تشنه بودند، به امر بادار شان زیر یک چتر جمع شدند تا امریکا را در پیشبرد اهداف شیطانیاش کمک کنند. درین دوران، سودجویی و دالرکراسی باعث میشود که اینان حتی خون مردم را از سر و روی همدیگر لیسیده برای پاک نشان دادن قاتلان ملت تقلا نمایند. اینک اظهارات بالای این حزب را با سخنرانی کریم خلیلی، رهبر حزب وحدت که به تاریخ ١٨ سنبله ١٣٨٩ در نهمین سالروز ترور مسعود ابراز نموده است مقایسه کنید که به عوامفریبانه و شیادانه بودن حرف و عمل اینان پی برید:
«در هردو دوره مسعود بزرگ جایگاه مشخص و روشن داشت. در دوره جهاد وی یکی از بزرگترین ستاره های آسمان جهاد افغانستان بود که هیچگاه فراموش مردم افغانستان نخواهد شد. در دوره مقاومت که دوره سیاهی، تحجر و تاریکی همه کشور را فرا میگرفت و در حالت گسترش بود در محوریت فرماندهی مسعود بزرگ مقاومت جان گرفت و مقاومت در برابر توطه تروریزم گسترش میافت.»
کریم خلیلی در جای دیگر از ربانیای که دوران حاکمیتش را همطراز فرمانروایی عبدالرحمن خان جانی میدانست، چنین توصیف میکند:
«استاد شهید یکی از احیاء گران تفکر اسلام در كشور و یکی از بنيانگذاران جنبش اسلامی افغانستان و یکی از برجستهترین رهبر جهاد در افغانستان بود.
استاد در دوره مقاومت پس از وضعيت رقتباری که درکشور حاکم شد به عنوان رئیس دولت افغانستان در همه عرصه ها پشتوانه بزرگ مقاومت گران بود. نقش ایشان در همه بخشها پیش همهء مردم افغانستان روشن و درخشان است.»
با توجه به دورویی حزب وحدت و رهبر آن این سوال پیش میآید که مسعود و ربانی جنایتکار نبودند و یا خلیلی و حزبش دروغگوی شیاد است؟
آیا میشود حزبی را جدی گرفته به حرفهایش گوش داد که در گفتار و کردارش تا این حد تناقض روشن و معاملهگری در کار است؟