جواب به یک نامه: چطور در این شرایط مبارزه علنی داریم؟

مظاهره تقبیح ۸ و ۷ ثور

از لابلای نامه‌هایی که بعد از راه‌اندازی مظاهره تقبیح ۸ و ۷ ثور به دسترس ما قرار گرفت، دوستی سوالاتی را مطرح ساخته‌است: «چه خوب خواهد بود که حتی همین پاسخ را در سایت و نشریه تان نیز منتشر کنید، حتما به تعداد هواداران و مدددهندگان تان افزوده خواهد شد.»

بنا به خواهش ایشان و سایر دوستان ما نیز منبعد خواهیم کوشید، پاسخ به یکچنین پرسش‌ها را تا حد ممکن از طریق سایت و نشریه حزب انتشار دهیم تا برای سایر اعضا و هواداران حزب نیز نکاتی را روشن سازد.

دوست ما می‌نگارد:

«پرسش اساسی‌ام که از سویی شاید پاسخ به آن برای تان چندان ساده هم نباشد این است که در فضا و جو که اکنون در افغانستان حکمفرماست و دقیقا همان جنایتکاران که حزب همبستگی مانند راوا و ملالی جویا افتخار مبارزه علیه آنان را دارد از بیشترین و خطرناکترین قدرت ها برخوردار می‌باشند و همین قدرت شان از پاسخ‌گویی هم متاسفانه معاف شان ساخته و متاسفانه توان و درنده‌گی این را هم دارند که هر کس و هر صدایی را ترور و خنثی کنند، پس چگونه است که حزب همبستگی می‌تواند آزادانه راه‌پیمایی راه‌اندازی کند و شعار علیه آن‌ها سر دهد و نشریه بر علیه شان در دل کابل پخش کند.»

در شرایطی که افغانستان در چنگ جنایت‌کاران (اشغالگران امریکایی و دولت فاسد از یک سو، وحوش طالبی و حامیان منطقوی شان از سوی دیگر) به گروگان گرفته شده‌است، در برابر حزب همبستگی از آوان ایجاد، دو راه وجود داشت: رهاکردن عرصه و تقلیل مبارزه آزادی‌خواهانه در سطح شبکه‌های مجازی و یا دست به عمل‌شدن در داخل صفوف مردم، قبول خطر و کار آگاه‌گرانه برای بسیج توده‌ای. ما راه اول را مردود و بی‌اثر دانسته، به شیوه مبارزه دومی توسل جستیم و از همان ابتدا به خاره‌بودن راه ملتفت بودیم.

شاید نیازی به مثال و توضیحات بیشتر نباشد که مبارزه برای یک تشکل مترقی و ستم‌ستیز در هیچ کشور و تحت هیچ شرایطی عاری از دشواری و دادن قربانی‌ها نبوده‌است. نیروهای ارتجاعی و اشغالگران معمولا تا دندان مسلح و امکانات بی‌حد و حصر در اختیار دارند و هر صدای عدالت‌خواهی را آژیر مرگ خود می‌پندارند. بنا ما هم با قبول خطرات و حتا مرگ وارد عرصه مبارزه شده‌ایم و می‌دانیم که وطن ما بیش از هر زمان دیگر به فداییانی ضرورت دارد که آن را از حالت فاجعه‌بار کنونی برهانند. در شرایط امروز افغانستان که مافیا و جنایت‌کاران حاکمیت دارند، طبعا پیکار یک حزب عدالت‌خواه و مردمی بدون قبول قربانی و مشقات میسر نیست.

حزب همبستگی از سختی راه به خوبی آگاه است و با قبول قربانی، در این راه قدم برداشته‌است. اعضای ما هم بنابر تعهد نسبت به مردم و کشور شان به حزب پیوسته‌اند و برعکس احزاب حاکم هیچ‌گونه چشمداشت مالی و شخصی ندارند و حتا برعکس برای حزب حق‌العضویت و اعانه می‌پردازند. ما می‌خواهیم نخستین نیرویی در کشور باشیم که در راه رهایی افغانستان، رفاه مردم و دموکراسی واقعی بها بپردازیم. حزب ما نخستین حزبی بود که در سطح رهبری قربانی داد و از اعضای رهبری حزب ما در هلمند توسط تروریست‌های طالبی به‌صورت وحشیانه به قتل رسید.

شاید شما خبر داشته باشید که اکسیون‌های حزب ما بارها با حمله و دستگیری‌ها همراه بوده، اعضای حزب ما چندین بار توسط امنیت ناملی دستگیر و تحت شکنجه و تحقیر و توهین قرار گرفته‌اند. مشخصا تظاهرات هشتم ثور ۱۳۹۲ ما به حکم مستقیم قسیم فهیم مورد یورش شورای نظاری‌ها در لباس امنیت ملی قرار گرفت و ۹ عضو ما به‌شمول سخنگوی تظاهرات برای چندین روز متوالی تحت بازداشت و شکنجه قرار گرفت. ولی تمامی این فشارهای خردکننده فقط تعهد اعضای حزب را پولادین‌تر ساخته، اعتقاد آنان را به درستی راهی که در پیش گرفته‌اند، راسخ‌تر ساخت. دشمن نیز از این بچه‌ترسانک‌ها و حملات موزیانه‌اش دریافت که با یک نیروی اجیر مواجه نیست که وحشت‌زده شده به آسانی عرصه را رها کند.

 پولیس مجهز در اطراف تظاهرکنندگان دیوار انسانی تشیکل داده جلو ورود صدها هواداران ما را که میخواستند به ما بپیوندند، گرفتند.
تظاهرات حزب همبستگی در ۱۳۹۲ در تقبیح سیه‌روزهای ۸ و ۷ ثور
پولیس مجهز در اطراف تظاهرکنندگان دیوار انسانی تشیکل داده جلو ورود صدها هواداران ما را که می‌خواستند به ما بپیوندند، گرفتند.

حتا نصب پوسترهای شاه امان‌الله و یاران مشروطه‌خواه‌اش از طرف حزب ما در روز استقلال کشور، بی‌خطر نبوده و با بازداشت فعالان ما همراه بوده‌است. بارها اعضا و هواداران ما در جریان  پخش اعلامیه‌های حزب در کابل و ولایات دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفته‌اند. نشریه حزب ما با آن که جواز نشر و پخش دارد ولی اکثر کتابخانه‌ هایی که آن را به فروش می‌رسانند، با تهدیدهای لچکانه مواجه شده از ادامه فروش آن معذرت خواسته‌اند. از این گونه مسایل دست و پاگیر از تاسیس حزب تا امروز مواجه بوده‌ایم که شرح تمامی آن‌ها شاید برای تان دلگیر گردد. ولی این فشارها بیشتر ما را در حقانیت امر ما و ادامه پرخروش‌تر این راه مصمم می‌سازد.

بدون شک حزب همبستگی و هر حزب و نیروی ستم‌ستیز و واقعا دموکراتیک خار چشم بنیادگرایان و تمامی نوکران بیگانگان در کشور اند. اما آنان که بنابر اقتضای زمان در هر جمله شان کلمات «دموکراسی» و «مردم‌سالاری» را قلقله می‌کنند، مجبورند که تا حدی هم چهره گرفته در حد معین حداقل در سطح علنی از اعمالی دست‌بردار شوند که مغایرت کامل با اصول دموکراتیک دارد. وقتی آنان مجبور بودند که آزادی احزاب و آزادی بیان را در قوانین تسجیل کنند، در عمل نیز حمله و قیدوبند را به نفع خود تشخیص نمی‌دهند، چون برای شان در سطح ملی و بین‌المللی رسوایی به بار آورده ماسک دموکراسی‌ دروغین شان را می‌درد. حمله جنایت‌کاران بر ملالی جویا، از او یک چهره محبوب ملی و بین‌المللی ساخت، آنان درس‌هایی از این جریان گرفته‌اند.

دشمن این را به‌خوبی دریافته که حمله مستقیم به حزب سیاسی، آن نیرو را مطرح‌تر خواهد ساخت. مثلا وقتی در هشتم ثور ۱۳۹۱ حزب همبستگی تظاهرات بزرگی را راه انداخته تصاویر رهبران جنایت‌کار را به آتش کشید، غوغایی علیه حزب ما در پارلمان جنگسالاران بلند شد و فوری حکم تعلیق حزب ما را صادر کردند که انعکاس وسیع ملی و جهانی یافت و سازمان‌های مدافع آزادی و عدالت در چندین کشور جهان به دفاع از حزب ما برخاستند. این باعث گردید که ستمگران فوری عقب‌نشینی کرده، حکم تعلیق شان را پس بگیرند چون می‌دانستند که در آخرین تحلیل از این حکم حزب ما سود می‌برد و بیشتر در قلب مردم راه باز کرده زمینه کار برایش هموارتر می‌شد.

این را نیز نباید فراموش کرد که یک دولت فاسد و مافیایی که شکل شرکت سهامی را به‌خود گرفته‌است، ممکن نیست اداره یکدست و مقتدر بنیان نهد که هر لحظه طبق خواست حکام عمل نماید. اگر رده‌های بلند دولت متشکل از ستم‌کاران معلوم‌الحال است، اما اکثریت قاطع منسوبین و رده‌های پایین آن را مردم عام تشکیل می‌دهند که خود تحت ستم قرار داشته بناً شعارها و خواست‌های حزب ما برای شان دلپسند است. ما تجارب فراوانی داریم که در جریان اکسیون‌های ما، تعدادی از نیروهای امنیتی با آن که از بالا وظیفه داشته اند که جلو ما را بگیرند، اما در عمل حمایت شان را با ما اعلام نموده، نخواسته‌اند مانع جدی ایجاد نمایند و حتا با ما همکاری نموده‌اند. در تظاهرات تقبیح هشتم ثور ۱۳۹۱ که امنیت ناملی با تمام توان کوشید مانع راهپیمایی ما گردد، یکی از منسوبین پولیس که در ساحه اعزام گردیده بود تا مشکل‌تراشی نماید در برابر نماینده حزب ما اعتراف نمود: «شما تصاویر این رهبران را چلیپا زده‌اید اما دل من می‌خواهد که بر آنان بشاشم، اما چه کنم مارشال صاحب امر کرده که به هیچ‌صورت این تظاهرات را اجازه ندهید.» تجارب سایر کشورها نیز به اثبات رسانیده‌است که یک مبارزه عدالت‌خواهانه با شعارهای توده‌پسند در کشورهای استبدادی حمایت حتا نهادهایی از درون دولت را کسب می‌کند.

 بعد از اینکه سخنران تظاهرات از برابر جمع خبرنگاران دور شد، چندین تن از بدمعاشان امنیت بر او هجوم برده می‌خواستند او را با خود ببرند
بعد از این که سخنران تظاهرات از برابر جمع خبرنگاران دور شد، چندین تن از بدمعاشان امنیت بر او هجوم برده می‌خواستند او را با خود ببرند.

البته ما همیشه مترصد اوضاع بوده و می‌دانیم که بنابر اقتضای شرایط باید در تاکتیک‌های مبارزاتی خود نیز تغییرات لازم را وارد کنیم. در این میان، داشتن پیوند و پایه توده‌ای و کار در بین نادارترین و ستمدیده‌ترین اقشار جامعه کلید رمز پیروزی هر تشکلی است که علیه استبداد و استعمار قد علم می‌کند. حزب ما نیز اگر از یکسو از حقوق قانونی‌اش به‌مثابه حزب رسمی سود می‌برد اما از جانب دیگر عمدتا بر پایگاه توده‌ای‌‌اش در مناطق مختلف افغانستان اتکا دارد و آن را نقطه قوت و راز پایداری،‌ ادامه‌کاری و ایستادگی‌اش می‌داند و با جدیت تمام برای بسط این پیوند‌ها کوشا است. تاریخ صریحا حکم می‌کند، نیرویی را که در قلب توده‌ها جا داشته باشد نمی‌توان با بزرگ‌ترین امکانات و پیشرفته‌ترین زرادخانه جهان نیز نابود ساخت.

اگر بنیادگرایان و صاحبان خارجی شان طی سیزده سال به حمله مستقیم به حزب همبستگی و شخصیت‌های دموکراسی‌خواه متوسل نشدند، اولا به دلیل درگیری شدید داخلی کمپ ارتجاع و شاخ به شاخ بودن شان با تروریست‌های طالبی است. ثانیا متاسفانه نیروهای دگراندیش و مترقی در مقایسه با دوران حاکمیت روس‌ها فوق‌العاده ضعیف است و دشمن آن را حریف بالفعل تشخیص نداده‌است. به موازات رشد جنبش‌های عدالت‌خواهانه و ضداشغالگران و ایادی داخلی‌اش، طبعا این وضعیت تغییر کرده آنان بیشتر به فاشیزم و سرنیزه متوسل خواهند شد.

حزب ما سال‌هاست که از سنگر به‌اصطلاح «چپ» نیز مورد حمله قرار گرفته و مقالاتی علیه ما انتشار داده‌اند. اینان بر ما می‌تازند که چرا در داخل حزب رسمی داریم ولی هیچ‌گاهی خود را زحمت نمی‌دهند که ببینند از این امکانات علنی چه استفاده‌هایی علیه خاینان داخلی و اربابان خارجی شان می‌کنیم. اکثرا «چپ»‌های زردرویی که بر ما می‌تازند، خود در اروپا و امریکا و کانادا از سوسیال‌های «امپریالیزم» تغذیه کرده از بستر گرم شان علیه ما شعار می‌دهند. از همین‌رو این قماش عناصر که با جنایت‌کاران داخلی همگام شده ما را آماج حملات قلمی قرار می‌دهند، به حدی برای ما غیرجدی اند که حیف دانسته‌ایم انرژی خود را در پاسخ‌دادن به آنان هدر دهیم. آنان اصلا از دشواری‌های راه و ریسک‌های عظیم کار و مبارزه در داخل کشور آگاهی ندارند و چون خود شهامت مبارزه سخت را ندارند، تصور ایستادگی یک حزب پیشرو دیگر در این چنین جو در مخیله تنگ شان نمی‌گنجد بناً آن را با اتهامات رذیلانه می‌آلایند.

در بحث‌های خصوصی با دوستانی که از ما می‌خواستند به جواب این نوشته‌ها بپردازیم، تصریح نموده‌ایم که ما این عناصر را زمانی جدی خواهیم پنداشت که خود شهامت به‌خرج داده بیایند در داخل افغانستان و بین مردم به حداقل کار عملی آگاه‌گرانه بپردازند. تا وقتی مبارزه آنان مجازی و صرفا در سطح حرف باشد، برای ما از هیچ‌گونه ارزشی برخوردار نیستند. البته گذشتن از امکانات زندگی غرب و پانهادن به جهنم سوزان افغانستان شاید انتظار بلندی باشد، ما از اینان خواسته‌ایم که در همانجا نیز می‌توانند کارهای عملی مهمی انجام دهند، مثلا وقتی جنایت‌کاران افغانستان برای سفرهای رسمی آمده مورد استقبال دولت‌ها قرار می‌گیرند، لطف کنند چند تن را بسیج کرده تظاهراتی راه اندازند و این خاینان را با تخم گندیده و چتلی مورد استقبال قرار داده رسوا سازند. چند سال قبل گروه‌های مدافع حقوق بشر ایتالیا علیه حضور محقق در آن کشور دست به چنین کارزاری زده باعث رسوایی او گردیدند. اما از این «چپ»‌های افغان که خود را سرتاج مبارزه می‌پندارند هرگز یک کار عملی درخور توجه ندیده‌ایم. هرگاه از این «انقلابیون» حراف تعهدی در سطح مدافعان حقوق بشر ایتالیا نیز دیدیم، آن گاه می‌شود در مورد اینان تجدید نظر کرده انتقادات شان را نیز جدی تلقی نماییم.

دشمنان ملت، آنهایی که زیر سایه امریکا دار و ندار کشور را در چنگ گرفته‌اند، نیروهایی اند که به‌خاطر جنایت و فساد و پلیدی‌های شان بین مردم منفور بوده به زور کرسی‌هایی که در چنگ دارند ترکتازی دارند. آنان بین مردم پایه ندارند و این بالاترین نقطه ضعف شان را می‌سازد که مبارزه آزادی‌خواهان در برابر آنان را سهل می‌سازد. اما برعکس، شعارها، سیاست‌ها و موضع‌گیری‌های حزب همبستگی با خواست‌های ملت هم‌خوانی داشته، ما خوشبختانه در اکثر مناطق افغانستان با اتکا به مردم به اکسیون‌های اعتراضی دست می‌زنیم و به خاطر این پایه مردمی ‌است که دشمن نمی‌تواند در معادلاتش آن را نادیده بگیرد.

نیروهای ارتجاعی و خادم بیگانگان که ظاهرا نیرومند به نظر می‌رسند در طولانی‌مدت در برابر نیروهای عدالت‌خواه و مردمی ناتوان اند. آنان عمدتا به دالر و کمک‌های بیگانگان اتکا دارند و روزی که این کمک‌ها قطع گردد عمر بیهوده شان به‌سر می‌رسد. ثانیا اعضای رهبری این احزاب هم که در محور زد و بندهای پولی و سود شخصی گردهم آمده اند، آن چنان برای منافع خودی دست به جنایت و فساد و چپاول زده اند که چهره‌های خاینانه شان نزد مردم کاملا فاش گردیده در افکار عامه ملت محکوم ابدی اند. ما در افغانستان در عمل دیده‌ایم که اینان هر روز اتحاد و پیمان‌هایی می‌بندند اما فردا آن را دوباره می‌شکنند. به‌طور نمونه حزب جمعیت با همه غر و پف‌اش طی سیزده سال گذشته موفق نشد که کنگره‌ای دایر نماید چون درگیر جنگ قدرت است و هرکدام از سران می‌خواهد در راس آن قرار داشته باشد. و یا حزب اسلامی عملا به چندین پارچه تقسیم شده و هرکدام بالای نام «حزب اسلامی» باهم بزکشی دارند.

تنها حربه گروه‌های ضدمردمی و خاین چنگ‌انداختن به اختلافات قومی و سمتی و مذهبی و زبانی است که با دادن آگاهی به ملت می‌شود این حربه آنان را ناکاره ساخت. روزتاروز ملت به ماهیت این عناصر پی برده و بازی‌های مسخره آنان بیشتر بین مردم فاش می‌گردد. به موازات ارتقای آگاهی و تنفر مردم از میهن‌فروشان و جنایت‌کاران حاکم، راه برای تشکل‌های وطندوست و مردمی بازتر و زمینه فعالیت وسیع‌تر می‌گردد.

البته نباید فراموش کرد که دولت‌های مستبد و ضدملی این تجارب را هم فراموش نمی‌کنند که اگر راه را برای هرگونه کار علنی و قانونی احزاب و شخصیت‌های عدالت‌خواه و مترقی بندند، آنان به شیوه‌های دیگر مبارزه و منجمله مبارزه مخفی و در مواردی مبارزه مسلحانه دست می‌زنند که در این صورت کار رویارویی برایشان دشوارتر و خطرناک‌تر می‌گردد. مثال‌های متعددی در کشورهای استبدادزده را سراغ داریم که اعمال فاشیزم در برابر احزاب پیشرو کار را برای دولت‌ها وخیم‌تر ساخته‌است. همین اکنون دولت هند خود مدعی است که مبارزه مسلحانه گروه‌های مشهور به ناکسلیست در چندین ایالت، آن کشور را با «بزرگ‌ترین تهدید ملی تاریخش» مواجه ساخته‌است. ناکسلیست‌ها مناطق وسیع را در کنترول داشته سیستم اداری خود را در آنجا اعمال می‌نمایند. آنان تمامی ستم‌کاران را اعدام و یا فراری ساخته زمین‌های‌شان را میان دهقانان فقیر تقسیم کرده اند.

آنانی که از چنین اوضاع آشفته و درزافتاده میان دشمن به سود ملت استفاده نمی‌کنند و شرایط را برای گریز از مبارزه خطرناک‌تر از آنچه جریان دارد قلمداد می‌کنند، در حقیقت اراده‌ای برای مبارزه ندارند و در سطح حرف مبارز اند و بس. اگر تعهد و ایمان برای مبارزه و خدمت به وطن و مردم وجود داشته باشد، در هر شرایطی می‌توان راه و تاکتیک مناسب پیکار را دریافت.

حزب همبستگی با اندوخته‌های عملی از اوضاع سیاسی کشور و تجارب گرانبهای جنبش‌های آزادی‌خواهانه در سراسر جهان بدین نتیجه رسیده که در سیه‌ترین و خونین‌ترین وضعیت هم می‌شود کاری به‌سود مردم کرد و در مقابل اشغالگران و جنایت‌کاران معلوم‌الحال تا خیزش همگانی به آگاهی‌دهی پرداخت ورنه این حلقه اسارت سال‌های سال دست و پای ملت را بسته و ما را زبون خواهد ساخت. به میزان فساد و چپاول و وطنفروشی حکام پوشالی، تنفر همگانی در برابر آنان اوجگیر می‌گردد و این شرایط زمینه را برای مبارزه دموکراسی‌خواهانه ضدبنیادگرایی و اشغال مساعدتر می‌سازد.

«هشت و هفت ثور: جشن جنایت‌کاران، ماتم ملی مردم ما!»
شعار مرکزی حزب همبستگی در ۱۳۹۳: «۸ و ۷ ثور: جشن جنایت‌کاران، ماتم ملی مردم ما!»
(عکس از:‌ سایت بی‌بی‌سی پشتو)

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 109 نفر