«لویه جرگه مشورتی»، دامی برای اسارت ابدی وطن ما
- رده: دیدگاه حزب
- نویسنده: حزب همبستگی افغانستان
- منتشر شده در پنج شنبه، 30 عقرب 1392
بار دیگر چتری تحت نام «لویه جرگه مشورتی» که دنباله همان سند فروش مادر وطن تحت عنوان «موافقتنامه امنیتی با امریکا» میباشد هموار گردیده است. در حالی که از ماهها بلندگوهای تبلیغاتی امریکا سرگرم آمادهسازی افکار عامه برای آن بودند، سر و پای شهر را با شعارهای میان تهی و فریبنده سرکاری تزیین کردند؛ راه ها را بروی کابل نشینان بستند؛ با بسیج نیروهای امنیتی در شهر کابل آنرا به یک شهر جنگزده همسان ساختند؛ دهها هموطن معصوم ما طی حمله انتحاری وحشیان طالبی قربانی گردیدند و سرانجام ٦ روز کاری را هم فدای جرگهای نمودند که روشن است شرکتکنندگان دستچین دولت مطابق میل حکومت کرزی و حکام امریکایی به سندی رای مثبت خواهند داد که جز غلامی و تداوم جنگ و خونریزی دراز مدت پیامدی برای وطن و مردم ما نخواهد داشت. کرزی با این توطئه برنامه شده میخواهد از ثبت شدن نامش منحیث شاه شجاع ثالث در تاریخ جلوگیری نموده طوری وانمود سازد که گویا این «نمایندگان ملت» بودند که سند را تایید و امضا کردند.
درین گیرودار روشنفکران خودفروخته دولتی و غیردولتی وظیفه گرفتهاند تا با نواختن دهل به ساز باداران شان، توجیهگر و منحرفساز افکار عامه از طریق مطبوعات به اصطلاح آزاد گردند. دستهای ازین روشنفکران بیخاصیت از یتیمشدگان روسی (٧ ثوری) اند و کتلهای وسیع هم از تکنوکراتها و «برادران قیادی» شان که متحدالقول قوله میکشند که اگر سایه امریکا از سر ما دور گردد ما را اژدهای همسایگان و مارهای طالبی خواهند خورد؛ کمکهای مالی و تسلیحاتی سالانه به ارزش ٤.١ میلیارد دالر را از دست خواهیم داد، در انزوا قرار میگیریم و خونریزی سالهای «جنگهای داخلی» تنظیمی و طالبی تکرار خواهد شد و با دهها اما و اگرهای دگر با دیدهدرایی حلقه اسارتی را که برای عدهای محدود پولآور اما برای ملت نگونبخت ما فاجعهبار است، میستایند.
گوشهای از جنایات اشغالگران جنایت پیشه، داغ ننگ بر جبین روشنفکران و صاحبنظران خود فروخته که برای حضور نظامی امریکا گلو پاره میکنند.
حلقات خونآشام دیگری مانند «طالبان» و «حزب اسلامی» که معمولا با کرزی و سایر ارگنشینان همقافله و در خوردوبرد شریک اند، در پسپرده به «لویه جرگه مشورتی» نماینده میفرستند اما در حرف علیه آن سخن میگویند. اکت و اداهای استقلالخواهی این دو گروه شیطانصفت بیشتر به دمبک زدن به باداران پاکستانی و ایرانی شان است تا اینکه واقعا به منافع و ارزشهای ملی ما وقعی قایل باشند.
چندتایی هم در اعتراض به اینکه «لویه جرگه مشورتی» قانونی نیست در برابر مطبوعات با غر و پفهای کرکننده گفتند که در آن شرکت نخواهند کرد ولی عمل و گذشته اینان برای مردم ما روشن است که با کوچکترین اشاره در صف اول جرگه قرار خواهند گرفت و همسان سایر شرکای خریداریشده با اندک امتیاز منحل میگردند. تمامی این دستهها با تمام خشم و خروش کاذبانهای که این روزها تبارز میدهند، حضور دایمی امریکا در افغانستان را برای خود موهبتی میشمارند.
کرزی و بلیگویانش داد میزنند که اگر این پیمان امضا نشود افغانستان به دهه نود میلادی باز خواهد گشت. کرزی در حالی این استدلال را میکند که دو تن از عاملان اصلی این فجایع معاونان دست راست و چپ او اند.
امریکاپسندان غیرتباخته طوری استدلال میکنند که گویا طی ١٢ سال گذشته امریکا و متحدانش افغانستان را به جنت روی زمین مبدل ساخته و اگر بیرون روند این «دستاوردها» برباد خواهند رفت. آنان کشته شدن بیش از صدهزار هموطن معصوم ما توسط بمبهای کور امریکا و ناتو را نمیبینند؛ تحقیر و توهین مردم ما توسط نیروهای خارجی را نمیبینند؛ نمیبینند که همینها تروریستهای تنظیمی و بدترین مجرمین جنگی و فاسدترین افراد را از غارهایشان کشیده بر ما حاکم ساختند و با تمام وجود از آنان حمایت میکنند. اینان «مبارزه علیه تروریزم» امریکا را برای افغانستان حیاتی تلقی میکنند اما این نکته را زیر میزنند که القاعده و طالبان به مثابه دو نیروی سیاه و شیطانی توسط سی.آی.ای به میدان آورده شده تقویت گردیدند و همین اکنون نیز از این چنین گروههای وحشی در لیبی، عراق، سوریه و دیگر نقاط جهان با تمام قوت پشتیبانی بعمل میآورد. امریکا طی ١٢ سال گذشته افغانستان را به پایتخت مواد مخدر و مافیای جهان بدل نمود که به مراتب نسبت به «تروریزم» برای آینده وطن ما خطرناک است، بگذریم ازین که همین اکنون حداقل دو میلیون هموطن ما را معتاد و به کالبدهای بیروح بدل کرده است.
آنانی که استدلال میکنند که در نبود امریکا «ارزشهای دموکراسی» ١٢ ساله برباد خواهد رفت، اما اینرا نمیگویند که جایی که عدالت نباشد و یک اقلیت کوچک بر گردههای مردم سوار باشند؛ خونخوارترین عناصر مافیایی بر آن حکم برانند؛ چور و چپاول بیداد کند؛ ١٤ میلیون بیکار و بیش از ٨٠٪ مردمش زیر خط فقر بسر برند؛ تجاوز جنسی، ستم بر زنان و ستمگری عام و تام در آنجا معمول باشد، در چنین کشوری از دموکراسی سخن گفتن حرف مفت است. و با ادامه حضور امریکا این درد و رنجها که برای بیش از یک دهه کشور ما را در کامش فرو برده است، جاری خواهد ماند. کرزی و حواریونش داد میزنند که با موجودیت پایگاههای امریکا، افغانستان از دستبرد پاکستان و ایران در امان خواهد ماند. اما کیست نداند که دستاندازیها و خرابکاریهای این دو دولت منفور طی یک دهه با تمام قدرت ادامه داشت و آنان توانستند تا داخل ارگ نفوذ نموده جواسیس خود را در تار و پود اداره پوشالی جابجا سازند. مگر همین دولت کرزی نبود که پستهای کلیدی را در اختیار تروریستهای مشهور حزب فاشیست گلبدین این نوکران سینه چاک آی.اس.آی قرار داده آنان را ناز داد؟ حتی پاکستان با راکتپرانی ولایات مرزی، مستقیم و بدون دغدغه خاطر به تمامیت ارضی ما تجاوز کرد، اما کرزی و باداران امریکاییاش نظارهگر باقی ماندند. ما برین باوریم که وجود امریکاییان، دو همسایه افغانستان و تمامی کشورهای منطقه را ترغیب خواهد کرد که به خاطر خطری که احساس میکنند جدیتر و پیگیرتر به دامن زدن آتش جنگ و بیثباتی در افغانستان دست زنند تا آنرا برای امریکا و متحدانش تنور داغ نگهدارند.
در جرگههای فرمایشی نیز تمامی عوامل قتل و غارتگریهای جنگ های داخلی در قطار اول صف میبندند.
کرزی و بلیگویانش داد میزنند که اگر این پیمان امضا نشود افغانستان به دهه نود میلادی باز خواهد گشت. کرزی در حالی این استدلال را میکند که دو تن از عاملان اصلی این فجایع معاونان دست راست و چپ او اند و در جرگههای فرمایشی نیز تمامی عوامل قتل و غارتگریهای آنروزها در قطار اول صف میبندند. وقتی امریکا این جنایتکاران منفور را از چنگ محاکمه نجات داده ١٢ سال تمام زیر پر و بال گرفت، چه تضمینی وجود دارد که در صورت ضرورت باز همین عناصر ضد ملی و آدمکش را برای دور دیگر جنگ و خونریزی تسلیح و تمویل نکند؟ مگر در گذشته تمامی جنایتکاران چه تنظیمی و چه طالبی، با دالر و اسلحه امریکا نبود که وطن ما را بسوی تباهی سوق دادند؟ کیست نداند که خونریزترین و پلیدترین دیکتاتورهای جهان چون سوهارتو، پینوشه، صدام، فوجیموری، ضیاالحق، هوگو بنزیر، نوریگا و غیره که ملتهایی را به ماتم و تباهی کشانیدند، همه پروردگان و چاکران امریکا بودند. چشمداشت صلح را از امریکای جنگافروز داشتن خودفریبیای بیش نیست.
کرزی با مداریگری اعلام میکند که امریکاییان از خاک ما علیه کشور دیگری استفاده نکرده و موجودیت شان برای صلح و ثبات افغانستان موثر خواهد بود. آنچه مسلم است، پایگاه نظامی برای جنگ است و نه صلح. ستاره امپراتوری امریکا از نظر اقتصادی رو به افول است، بنا این کشور با چنگ و دندان و با پناه بردن به جنگ و تجاوز میکوشد به زورمداریاش ادامه دهد. تهدید چین و روسیه به مثابه قدرتهای نوظهور، گام اول در استراتژی جهانگشایی امریکا بشمار میرود و علاقمندی امریکا به اشغال و حضور در افغانستان از همین سیاست آب میخورد. امریکایی که تاریخچه خونین و مملو از بربریت در اقصی نقاط جهان دارد، کوچکترین توجهی به ثبات افغانستان و بهروزی مردمش نداشته و نخواهد داشت. اساسا هیچ کشوری در تاریخ نبوده که با اتکا به قدرت بیگانهای به جایی رسیده باشد، چیزی که در بحثهای اکثر «کارشناسان» و «دولتمردان» خودفروش اصلا به آن پرداخته نمیشود.
دولت متجاوز امریکا نبض جهان را با حدود هشتصد پایگاه نظامی در بیرون از مرزهایش، بدست گرفته و با اشغال، غارت و نوکرپروری در نقاط مختلف دنیا به حیات ننگین خود ادامه میدهد. در کشورهایی که امریکا پایگاه دارد، همه روزه اعتراضات و خیزشهای ضدامریکایی مردم برپاست. جنایات وحشیانه سربازان امریکایی طی سالیان متمادی بر مردم جاپان، فلیپین، کوریای جنوبی، لائوس، عراق، ایتالیا، کلمبیا، اکوادور، دیگوگارسیا و سایر مناطق دنیا که هیچ قانون و کرامت انسانی را نمیشناسند نتیجه قراردادهای یک جانبهایست که دولتهای دستنشانده به پای آن امضا نهاده و امروز نسلهای جدید زجر اشتباه نابخشودنی و زننده پدران شان را جبرا تحمل مینمایند و این تجربهی تلخی است که باید مردم افغانستان از آن درس بگیرند.
کرزی با این توطئه برنامه شده میخواهد از ثبت شدن نامش منحیث شاه شجاع ثالث در تاریخ جلوگیری نموده طوری وانمود سازد که گویا این «نمایندگان ملت» بودند که سند را تایید و امضا کردند.
کرزی، سپنتا و دیگر غلامان امریکا برای انحراف اذهان مردم فقط دو نکته را درین پیمان برجسته ساخته موارد اختلاف نمایان میسازند. کرزی که همیشه با حیلهگری خاصش خود را رئیس جمهور ملی و مستقل جا میزند، طوری قیافه میگیرد که گویا بادارانش را تحت فشار قرار داده که منافع مردم ما در این پیمان انعکاس یابد. اما این دیگر برای هر فردی با کمترین آگاهی سیاسی روشن است که این معاهده اساسا بر اساس خواست و نیازهای امریکا طرحریزی و بر مردم ما تحمیل گردیده است و با امضای آن عملا استقلال، تمامیت ارضی و غرور ملی ما زیرپا خواهد شد.
ولو درین پیمان مادههای بسیار خواستنی و دلپسند جا داده شوند، امریکا همانگونه که به هیچ قرارداد جهانی متعهد نیست، بر این معاهده نیز هیچگونه پابندی نخواهد داشت. مگر امریکا تا حال بر اساس کدام پیمان در عزیزآباد، هسکهمینه، نرنگ، شینواری، گنجآباد، گرنی، شیندند و سایر مناطق دسته دسته زن و مرد بیگناه ما را طی بمباردمانهای وحشیانه قتل عام کرد؟ و آنانی که با دروغپراکنی بیشرمانه مدعی میشوند که امریکا هیچ سرباز جنایتکار را بیمجازات نمیگذارد، قادر اند فقط یک نمونه ارائه دهند که عاملی ازین نوع خونریزیها به سزای اعمالش رسیده باشد؟
مردم ما طی دوازده سال حضور اشغالگران و دولت سرسپرده به درستی دریافتهاند که رژیم مافیایی کابل یکی از خودفروختهترین و بیصلاحیتترین دولتهای منطقه و جهان است و نه در مسایل بینالمللی و امور داخلیاش مستقل است و نه بدون اجازه امریکا کوچکترین گامی برداشته است. یک چنین معاهدات جهانی تنها میان دو دولت مستقل و ملی میتواند معنا بیابد نه میان بادار و غلام.
شکی نیست که مردم ما در حلقه خطرناک درندگان متجاوز خارجی و گرگان داخلی روزهای سخت و خونینی را سپری مینمایند اما با پناه بردن به آدمکشترین و زورگوترین دولت تاریخ بشریت، ممکن نیست که بر این همه سختیها فایق آییم. تا وقتی تودههای تمامی ملیتهای ما خود متحدانه به سوی جاده صلح و بهروزی گام ننهند، هیچ راه دیگری برای رهیدن از این بنبست وجود ندارد.
«حزب همبستگی افغانستان» به تمامی نهادها و شخصیتهای ملی و آزادیخواه که صادقانه از اوضاع تحمیلی و نیرنگهای اشغالگران به ستوه آمده و این جرگههای تقلبی را ادامه سیاستهای استعماری امپریالیزم امریکا به یاری نوکرانش در منطقه میدانند، ندا سر میدهد تا صرفنظر از اختلافات جانبی دور هم جمع شده و برای افغانستان مستقل، آزاد و مرفه گامهای عملی بردارند و این زمانی موثر خواهد بود که عناصر پیشرو برای آگاهیدهی و بسیج مردم تلاشهای موثر به خرج دهند.
معاهده با امریکا تجویز زهر بر پیکر وطن درددیده ماست و بس!
بدون کسب استقلال، رسیدن به صلح، آزادی و ثبات به خواب و خیال میماند!