«سیلاب تمام هست و بود نداشتهی ما را برد!»
- رده: فعالیتهای حزب
- نویسنده: حزب همبستگی افغانستان
- منتشر شده در پنج شنبه، 14 سرطان 1403
به تاریخ ۲۱ ثور ۱۴۰۳، سیلاب مرگباری در ولایتهای بغلان، بدخشان، تخار، هرات و غور جاری شد که کشندهترین آن در ولسوالی بورکه ولایت بغلان بود. براساس گزارش «برنامه جهانی غذا» ۳۱۱ تن کشته شده، ۲۰۱۱ خانه بهطور کامل ویران گشته و حدود ۲۸۰۰ خانه دیگر آسیب دیدهاند. تصاویر و کلپهای ویدیویی از صحنههای هولناکی این آفت و بخصوص کودکان گلآلود در صفحههای اجتماعی دست به دست شدند که دیدن آن قلب هر انسان را میفشرد.
جهت کمک به آسیبدیدگان این فاجعه، «خانه فرهنگ افغانستان» در برلین و «هواخواهان حزب همبستگی افغانستان در اروپا» کارزار جمعاوری اعانه به راه انداخته و افغانهای بااحساس مقیم آلمان با سخاوتمندی سهم گرفته و مبلغی را تهیه نمودند. بهگونه نمونه، ن یکی از هواداران حزب همبستگی که خود با مشکلات صحی فراوان و خانمش با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکنند، مبلغی را برای این کارزار اعانه داده و همچنان از سایر اقارب خویش کمک مالی گرد آورد.
برای رسانیدن این امداد به آسیبدیدگان، عدهای اعضا و هواداران حزب از کابل و بغلان به منطقه سیلابزده رفتند که یکی از آنان تجربهاش در مسیر راه را چنین شرح میدهد:
«ضمن این که مشتاق رفتن به منطقه سیلابزده و کمک به بازماندگان این رویداد مرگبار بودم، میخواستم تونل سالنگ را از نزدیک ببینم که طالبان شب و روز هیاهوی بازسازی آن را داشتند. هرچند پیشاپیش از گزافهگوییهای بازسازیها و نیرنگهای طالبان میدانستم و مطمین بودم که همانند کابل و جاهای دیگر این تبلیغات دروغی محض است.
با گذر از جبلالسراج و شروع تاجکان که سرک آن خامه بوده و عمق گودالهایش به بیش از نیم متر هم میرسد و گرد و خاک غلیظی بالا میباشد، بالاخره رسیدیم به تونل سالنگ. هرچه به داخل میرفتیم، جاده خاکی ادامه داشت تا سرانجام سرک سمنتشده به چشم خورد که امتداد آن از دو کیلومتر بیشتر نبود و بازهم جاده خاکی ادامه یافت. برای تعمیر همین دو کیلومتر، بیش از چهار ماه این مسیر مسدود ماند و مردم طعم درد مضاعف قیمتی و مشقت را چشیدند.
میلیاردها دالر زیر نام بازسازی به افغانستان سرازیر شد ولی هنوز هم یکی از بزرگراههای عمده کشور مخروبه است و در حالی که در این عصر حتی پسکوچههای یک شهر هم باید بهتر از این باشد. مردم ما بجا میپرسند که چرا چیزی نمانده بود که عطا و دوستم حتا بدون پتلون فرار کنند چه رسد به موترهای زره شان، صلاحالدین ربانی نتوانست یک روز هم در بدخشان رفته مقاومت کند، امرالله صالح، برادران و دُردانه مسعود و سایر شوراینظاریها در پنجشیر هیچ ایستادگی نداشتند، بسمالله محمدی پیش از همه خود را به میدانهوایی رساند و دهها پرسش دیگر. چون همه و همه با تاراج و چپاول مردم ما، فقط در فکر پر کردن جیبهای خود و خرید خانه و سرمایهگذاری در اروپا، انگلستان، ترکیه و دبی و... بودند و بس. اینان آن قدر سرمایه اندوخته بودند که حتی یک قومندان درجه چند شان میتوانست مسیر کابل-مزار را از پول شخصی خود ترمیم و قیرریزی کند چه رسد به عطا و دوستم و دیگر دزدان. به هر حال امروز میبینیم که نوکران ارزانتر امریکا موسوم به طالبان هم وضع بهتری ندارند...»
با گذر از تونل سالنگ و گفتگو میان مسافران که هر یک به شکلی از فقر و بیکاری و ناامنی و دربدری خود مینالید، فردی پس از شنیدن درد دل همه، وقتی مطمین شد که کدام طرفدار طالب در موتر سوار نیست (چون در مواردی طالبان تفنگبهدست مردم را به دلیل مخالفت یا اعتراض علیه دولت مسخرهشان، مورد توهین و تحقیر و لتوکوب شدید قرار دادهاند)، گفت:
«وضع طالبان هم بهتر از دزدان دیروزی نیست. یکی از قومندانهای طالبان به نام ملا خاکسار در این سه سال ۱۰۲ جریب زمین آبی در ولایت بغلان صاحب شد و به تازگیها یک تراکتور هم خریده است. برادرش کارمند گمرک است. اداره گمرک وی را متهم به دزدی ۷۰۰ لک (۷۰ میلیون) افغانی کرده ولی خودش ۲۰۰ لک (۲۰ میلیون) افغانی را قبول دارد، اما همین پول را هم دوباره برنگردانده است. حالا بیشتر مقامات و افراد بلندرتبه طالبان با فساد و رشوه خانههای سمنتی در قریه ساخته و جایدادهای بیشتر در شهرها خریداری کردهاند.»
تیم موظف حزب پس از بررسی منطقه سیلابزده به یکی از شهرکهای فقیرنشین بغلان جهت توزیع مواد رفتند که در اولین دقایق پیرمردی با چهره آفتابزده و ژولیده و دردهای بیشمار نهان در نگاهش، چنین قصه کرد:
«ما باشنده اصلی دند شهابالدین هستیم. سالها پیش آنجا یک طالب هم وجود نداشت. اما خارجیها اربکیها را در قریههای ما آوردند که جانیتر از همه بودند، از آدمکشی و چور گرفته تا دستدرازی به ناموس. به خانههای ما حملهور شده، زنان و دختران ما را آزار و اذیت میکردند. نیروهای خارجی مستقیما اربکیها را با دادن سلاح و مرمی و نان و آب اکمال میکردند. این مسئله باعث شد تا طالبان هم در انجا ریشه بگیرند. و وقتی طالب قوی شد، دیگر خارجیها از اربکیها حمایت نمیکردند و جنگ خونینی بین هر دو در گرفت و ما مردم عام قربانی میشدیم.
خلاصه آنجا گر چه منطقه پر آب و سرسبز بود، اما از جنگ اربکیها و طالبان و راکت و بمباران روز نداشتیم و بالاخره برای نجات جان خانوادهام به این بیابان آمدم و در یک قطعه زمین در بدل ۱۳۰ هزار افغانی سرپناهی را با دستان خود و خانوادهام آباد کردیم. با خون دل زندگی را از سر شروع کردیم اما سیلاب همه را در یک لحظه با خود برد.»
زن میانسالی روز هولناک سیلاب را چنین بازگو میکند:
«سه بجه روز بود، سروصدا شد که سیل آمد. فرصت نیافتیم که چیزی را بیرون کنیم و فقط خود را بر تپهای در آنسوی سیلبر رساندیم. آب پُرگلولای خانههای ما را در برابر چشمان ما گرفت ولی هیچکاری نتوانستیم. بازهم طالعمند بودیم که سیل در جریان روز آمد و کدام تلفات جانی در منطقه ما نداشت. چند خانه ویران شد، اما تمام اشیای خانه ما در زیر گلولای گور شده بود و چیزی را هم که یافتهایم هرچه میشویم از گل پاک نمیشود.»
مردی که با خانواده بزرگاش جایی جز قطعهزمین گلآلود برای زندگی ندارد، میگوید:
«روز ترسناکی بود و تا حال که قصهاش را میگویم، جانم را لرزه میگیرد. در منطقه چندین مرده را از دره بالا آورده بود و ما در اینجا بیرون کرده به شفاخانه ولایتی انتقال دادیم. از ترس سه شب را در زیر آسمان روی آن تپه تیر کردیم. همه گشنه و تشنه بودیم اما امارت کدام کمکی نکرد. یگان انسان خوب غذای پخته میآوردند و حداقل روز یکبار نان میخوردیم.
از امارت و موسسات خیریه کدام کمکی ندیدیم، فقط یک تاجر افغان یکبار بستههای مواد غذایی به ما آورد و شما دومین مرجعی هستید که کمک کلان میکنید و چند روزی شکم ما سیر خواهد بود.»
مرد جوانی که با وجود اتمام تحصیلات عالی، به علت بیکاری از چند سال مشغول کشت و زراعت در زمینهای اجارهای بود، اظهار داشت:
«ما مردم محل همهچیز خود را از دست دادیم و سالهای سال باید کار و زحمت بکشیم تا ممکن به حالت اول خود برگردیم که آن هم فقیرانه بود. تشکر از شما و دوستان تان در خارج که ما را فراموش نکرده و از برکت کمک آنان امروز آرد، برنج و روغن گرفتیم. کودکانم امشب با شکم پر خواهند خوابید.»
زنان و مردان رنجدیده ما در هر گوشه و کنار میهن و اما بخصوص قربانیان مصیبتدیده بلایای طبیعی در این سه سال اخیر، بهتر از هر کسی، به سرشت کثیف آدمکشان خاین پی برده و به تبلیغات و سفیدهمالیهای مبلغان داخلی و خارجی فریب نخواهند خورد. فقط نیروی دموکرات و مترقیای میتواند این خشم و انزجار را به قیام روبنده تمامی تاراجگران و جنایتپیشگان طالبی و جهادی مبدل سازد.