هوگو چاویز دوباره انتخاب شد چون برنامه هایش مردم پسند اند
- رده: ترجمه از منابع بیرونی
- نویسنده: مارک ویزبروت
- منتشر شده در چهارشنبه، 19 میزان 1391
در واقعیت این یک معما نیست و در سایر کشورهای امریکای لاتین نیز جریان دارد
نویسنده: مارک ویزبروت | مترجم: فرزاد
منبع: الترنت، ١٠ اکتوبر ٢٠١٢
چاویز که تحت درمان بیماری سرطان قرار دارد مدتی قبل اعلان نمود: با هر سرطانی مبارزه خواهيم كرد كه كاپيتاليزم و امپرياليزم هم جزوی از آن است
هوگو چاویز بازهم منحیث رئیس جمهور برنده انتخابات در ونزویلا گردید و از رقیبش یازده درصد پیشی گرفت. برای اکثر کسانیکه در مورد هوگو چاویز در رسانه های جهانی میخوانند، شاید این پیروزی گیج کننده باشد. تقریبا تمامی اخباری که ما در باره ونزویلا میشنویم، حکایت از وضعیت بد دارد: چاویز آدم بدخلق است و جنگ با امریکا را دامن میزند و با "دشمنانی" مانند ایران همسویی دارد؛ او یک "دیکتاتور" و "قوی هیکل" است که عواید ملی نفت را برباد داده است؛ اقتصاد با آفت روبروست و در ورطه ورشکستگی تمام قرار دارد.
اما این داستان پهلوی دیگری هم دارد: از روزی که دولت چاویز کنترول صنعت ملی نفت را بدست گرفته، فقر به نیم کاهش یافته و فلاکت مفرط هفتاد فیصد رفع گردیده است. شمولیت در کالج ها بیش از دوچند شده، میلیونها انسان برای نخستین بار به تسهیلات صحی دسترسی یافته اند، و افراد واجد شراط دریافت حقوق همگانی چهارچند افزایش یافته اند.
پس شگفت انگیز نیست که اکثریت مردم ونزویلا دوباره به رئیس جمهوری رای دهند که معیار های زندگی شانرا ارتقا داده است. این چیزیست که در مورد تمامی دولتهای چپ که فعلا در امریکای لاتین بر سر اقتدار اند رخ داده است: آنها بازهم برنده انتخابات میشوند. این وضعیت در حالی رخ میدهد که مانند نمونه چاویز، رسانه های تمامی این کشورها علیه آنان تبلیغ میکنند و مخالفین شان بخش عمده ثروت و عایدات کشورهایشان را در اختیار دارند.
این لیست شامل اینهاست: رافائل کوریا، رئیس جمهور اکوادور که با تفاوت فاحش در ٢٠٠٩ دوباره انتخاب شد؛ رئیس جمهور فوقالعاده محبوب برازیل لولا دا سیلوا در ٢٠٠٦ مجددا برنده شد و موفقانه برای رئیس دفترش خانم دلما روسف کمپاین نموده که در ٢٠١٠ جای او را گرفت؛ ایوو مورالس اولین رئیس جمهور بومی بولیوی کشوری که اکثریت بومی را داراست در ٢٠١٠ برای بار دوم برنده شد؛ خوزه موخیکا در اروگوئه ریاست جمهوری را در حالی بدست گرفت که قبلا نیز فردی از عین ائتلاف سیاسی به نام «جبهه وسیع» قدرت را بدست داشت؛ خانم کریستینا فرناندز بعد از شوهرش کارلوس کیرشنر در سال ٢٠١١ با یک اکثریت قاطع برنده انتخابات ریاستی ارجنتاین شد در حالیکه رسانه های طراز اول شدیدا علیه او بودند.
تمامی رئیس جمهور های چپ و احزاب سیاسی اینان برای دور دوم برنده میشوند چون مثل چاویز اینان تغییر عمده و در مواردی عظیم را در بهبود استندرد های زندگی مردم آوردند. تمامی اینان اساسا علیه "نیولیبرلیزم" کارزاری را راه انداختند، اصطلاحی که سیاست های زمامداران بیست سال گذشته را توصیف میکند، زمانیکه امریکای لاتین بدترین ناکامی رشد اقتصادی یک قرن گذشته خود را تجربه کرد.
تعجب آور نیست که دیگر دولتهای چپ، ونزویلا را به چشم دستگاهی میدیده اند که باعث آوردن دموکراسی بیشتر، حاکمیت ملی و رشد اقتصادی و اجتماعی برای منطقه شده است. بلی، دموکراسی: حتی ونزویلای شدیدا به حاشیه پرتاب شده بر اساس تحقیقات اکثر پژوهشگران نسبت به دوره قبل از چاویز بسیار دموکراتیک تر ارزیابی شده است.
ولی دموکراسی دچار مشکل شد وقتی امریکا جنوبی متحدانه علیه واشنگتن برخاستند، نتیجتا کودتای نظامی ٢٠٠٩ در هندوراس صورت گرفت. اختلافات بسیار مسلم بود و به این خاطر آنان به تشکیل یک سازمان جدید نیم کرهای مشمول همه منهای امریکا و کانادا اقدام نمودند تا بدیلی برای "سازمان دولتهای امریکایی" تحت نفوذ امریکا گردد.
اینجاست که لولا دا سیلوا (رئیس جمهور گذشته برازیل) ماه گذشته گفت: «پیروزی چاویز (در انتخابات پیش رو) تنها پیروزی برای مردم ونزویلا نه بلکه برای تمامی مردم امریکای لاتین است... این موفقیت سیلی دیگری به روی امپریالیزم حواله خواهد کرد.» رئیس جمهور های دیگر چپ درباره چاویز عین نظر را دارند.
اداره بوش استراتژیای را تعقیب میکرد که ونزویلا را از همسایه هایش منزوی سازد ولی نهایتا به انزوای خودش منجر شد. رئیس جمهور اوباما در کنفرانس سالانه ٢٠٠٩ امریکاییان وعده سپرد که مسیر متفاوتی را دنبال خواهد کرد، اما عملا چنین نکرد و در کنفرانس سالانه ٢٠١٢ او به اندازه ماقبلش در انزوا قرار داشت.
یادداشت های مترجم:
روابط و مناسبات بسیار دوستانه هوگو چاویز و بعضی دیگر رهبران چپگرای امریکای لاتین با رژیم ددمنش جمهوری اسلامی ایران و خاموشی اینان در برابر سرکوب حشیانه و شکنجه و قتل عام آزادیخواهان در زندانهای مخوف دولت سفاک آخندی فوقالعاده دردآور است و نشان از ناآگاهی اینان از ماهیت فوق ارتجاعی رژیم «ولایت فقیه» دارد که امید طی مقالهای بتوانم به آن بپردازم.
خانم دیلما وانا روسف اقتصاددان و سیاستمدار برازیلی نخستین زنی در تاریخ برازیل است که در انتخابات ریاست جمهوری برنده میشود. وی در دهه ۱۹۶۰ میلادی به گروههای چریکی مبارز پیوست. در دهه ۷۰ دستگیر شد و تحت شکنجههای شدیدی قرار گرفت و بعد از آزادی از انجام فعالیتهای سیاسی منع شد.
اوو مورالس اولین رئیس جمهور بومی از سرخپوستان بولیوی است که به ریاست جمهوری رسیده است. او یک دهقان گیاه کوکا بود و پیش از به قدرت رسیدن، نقش کلیدی در مبارزات بومیان کوکا کار علیه طرح مشترک امریکا- بولیوی برای مبارزه با مواد مخدر را داشت. وی همچنین رهبر جنبش حزب سوسیالیسم است. وی در ۲۰۰۶، معاش ماهانه خود را تا ۵۷ فیصد کاهش داد و به ۱۸۷۵ دالر در هر ماه رساند. وی حتی در کنفرانس های جهانی و ملاقات های رسمی با پیراهن عادی بدون نکتایی شرکت میکند، که این مسأله در عصر مدرن در مورد مقامات ارشد امریکای لاتین، امری بیسابقه است.