تحقیر و آسیب در افغانستان:‌ جنگ غیرقانع‌کننده‌ امریکا علیه تروریزم

تحقیر و آسیب در افغانستان:‌ جنگ غیرقانع‌کننده‌ امریکا علیه تروریزم

آروندتی رای، نویسنده نامدار و مبارز هند، فقط چند روز بعد از حمله نظامی امریکا و متحدانش بر افغانستان، در مقاله‌ای به افشای ماهیت اشغالگرانه این جنگ پرداخته از کشتار غیرنظامیان و تشدید تروریزم هشدار داده بود. حال که با گذشت بیش از ۱۴ سال، بربریت، سیاست های شیطانی و عوامفریبی‌های امریکا و غرب را با وضوح تمام در کشور خود شاهدیم، لازم دانستم این تحلیل داعیانه آروندتی را ترجمه و در دید همگان قرار دهم.


تحقیر و آسیب در افغانستان:‌ جنگ غیرقانع‌کننده‌ امریکا علیه تروریزم

نویسنده: آروندتی رای | مترجم: احمر
منبع: MSNNBC.com
۲۰ اکتوبر ۲۰۰۱


در ۷ اکتوبر (۲۰۰۱) ظلمت بیشتر بر فضای افغانستان مستولی شد. دولت امریکا در حمایت با «ایتلاف جهانی علیه تروریزم» (نام جدید و رام‌شده‌ی جانشین سازمان ملل متحد) حملات هوایی شان را بر افغانستان آغاز کردند. کانال‌های تلویزیون با درنگ بر تصاویر متحرک ساخت کمپیوتر به نمایش راکت‌های کروز، بمب‌افکن‌های ضد رادار، سلاح‌های تبرزین، راکت‌های ضد سنگرهای زیرزمینی و بمب‌های ثقیله مارک-۸۲ پرداختند.

سازمان ملل به نهاد بیهوده‌ای مبدل شده‌است که حتا اجازه بمباردمان هم از آن اخذ نشد. (قسمی که یکبار مادلین آلبرایت گفته بود: «امریکا، هرزمانی که بتواند چندجانبه عمل می‌کند و زمانی هم باید یکجانبه.») «شواهد» علیه تروریستان با دوستان «ایتلاف» در میان گذاشته شد. پس از مشوره، آنان اعلام کردند که هیچ ارزش ندارد که «شواهد» در محکمه به کار خواهند رفت یا خیر. بدینسان در یک لحظه تمام قوانین همچون کاغذپاره در زباله‌دان ریخته شدند.

پیگرد کور


هیچ پدیده‌ای بهانه و توجیه‌گر اعمال تروریستی شده نمی‌تواند، خواه مرتکبانش بنیادگرای مذهبی باشند، شبه‌نظامیان خصوصی، جنبش‌های مقاومت مردمی یا این که با نام جنگ تلافی‌جویانه ملبس گردیده و توسط دولت صبغه قانونی به آن داده شود.

هیچ پدیده‌ای بهانه و توجیه‌گر اعمال تروریستی شده نمی‌تواند، خواه مرتکبانش بنیادگرای مذهبی باشند، شبه‌نظامیان خصوصی، جنبش‌های مقاومت مردمی یا این که با نام جنگ تلافی‌جویانه ملبس گردیده و توسط دولت صبغه قانونی به آن داده شود. بمباردمان افغانستان برای انتقام نیویارک و واشنگتن نیست. این یک عمل تروریستی دیگر بر ضد مردم جهان است. هر انسان بی‌گناهی که در افغانستان به قتل می‌رسد، نه در برابر ارقام تلفات نیویارک و واشنگتن، بلکه در جمع آن باید قرار گیرد.

مردم به ندرت در جنگ‌ها برنده می‌شوند و دولت‌ها کمتر بازنده. انسان‌ها می‌میرند. دولت‌ها همچون مارها پوست می‌اندازند و دوباره شکل می‌گیرند. در نخست با استفاده از پرچم اذهان مردم را می‌پیچانند و افکار واقعی را خفه می‌کنند، سپس به‌مثل مراسم فاتحه‌داری اجساد مثله‌شده کشته‌شدگان خودخواسته پنهان می‌گردند. در هردو سو، چه افغانستان و چه امریکا، اکنون شهروندان اسیر اعمال دولت‌های خود شده‌اند. به‌طور مجهول، مردم عام هردو کشور وجه مشترک دارند – آنان در پدیده‌ی تاریک و غیرمنتظره تروریزم زندگی می‌کنند. هر دسته بم‌هایی که بر افغانستان پرتاب می‌گردند، مطابقت پیدا می‌کند با تشدید متناظر تشنج کتلوی درمورد ویروس انترکس در امریکا، طیاره‌ربایی‌ها و دیگر اعمال بیشتر تروریستی.


٢ دسامبر ٢٠٠١: پسر ١٤ ساله هردو دست و یک پایش را در اثر بمبادمان هوایی نیروهای امریکایی در قریه آگام ننگرهار از دست داد. ١٤ تن در این قریه به قتل رسیدند و ده‌ها تن مجروح گردید.

راه بیرون‌رفت آسان از مرداب مرگبار تروریزم و سبعیت که امروز تمام جهان را تهدید می‌کند، وجود ندارد. اکنون بر نسل انسان است تا راهش را به‌سوی ذخیره‌گاه عقلانیت همگانی کلاسیک و معاصر حفر کند. حادثه ۱۱ سپتامبر جهان را برای همیش تغییر داد. آزادی، پیشرفت، ثروت، فناوری، جنگ – این واژه‌ها معنای نو به خود گرفته‌اند. دولت‌ها باید این تغییرات را تصدیق کرده و به وظایف جدید خویش با حداقل صداقت و فروتنی رسیدگی کنند. متاسفانه، تا کنون چنین علامتی از سوی رهبران جامعه جهانی و طالبان دیده نشده‌است.

در هنگام اعلام حملات هوایی‌اش، رییس‌‌جمهور بوش گفت:‌ «ما ملت صلح‌آمیزی هستیم.» و پسندیده‌ترین سفیر امریکا یعنی تونی بلیر (که مقام صدراعظم انگلستان را نیز عهده‌دار است) سخنان بوش را نشخوار کرد: «ما ملت صلح‌آمیزی هستیم.» پس از این می‌دانیم که: خوک‌ها، اسب هستند. دختران، پسر هستند. جنگ، صلح معنا می‌دهد.


تیوری و عمل


به تاریخ ٥ می ٢٠٠٩ بمباردمان امریکایی‌ها در قریه گنج‌آباد ولسوالی بالابلوک فراه بیش از ١٤٠ تن از مردم محل را به قتل رسانید. در بمب ٢٠٠٠ کیلویی که بر این قریه پرتاب شد از فاسفورس سفید کار گرفته شده بود که باعث سوختگی شدید در بازماندگان این حادثه گردید.

چند روز بعد در هنگام سخنرانی در مقر «پولیس فدرال امریکا ــ اف‌بی‌آی»، رییس‌جمهور بوش گفت: «این فراخوان ماست. این فراخوان ایالات متحده امریکا است. آزادترین ملت جهان. ملتی که بر اصول بنیادین اعمار شده است که نفرت، خشونت، قاتلان و شر را نمی‌پذیرد. هرگز از پا در نخواهیم آمد.»

این است طومار کشورهایی که امریکا از جنگ جهانی دوم بدینسو با آن‌ها در جنگ بوده یا بر آن‌‌ها بمب پرتاب نموده است: چین (۱۹۴۵-۴۶، ۱۹۵۰-۵۳) ، کوریا (۱۹۵۰-۵۳)، گواتیمالا (۱۹۵۴، ۱۹۶۷-۶۹)، اندونیزیا (۱۹۵۸)، کیوبا (۱۹۵۹-۶۰)، کنگو (۱۹۶۴)، پیرو (۱۹۶۵)، لائوس (۱۹۶۴-۷۳)، ویتنام (۱۹۶۱-۷۳)، کمبودیا (۱۹۶۹-۷۰)، گرنادا (۱۹۸۳)، لیبیا (۱۹۸۶)، السلوادور (دهه ۱۹۸۰)، نیکاراگوا (دهه ۱۹۸۰)، پاناما (۱۹۸۹)، عراق (۱۹۹۱-۹۹)، بوسنیا (۱۹۹۵)، سودان (۱۹۹۸)، یوگسلاویا (۱۹۹۹). و حالا افغانستان. [پس از نشر این مقاله، دولت اشغالگر امریکا بر عراق، یمن، لیبیا، هایتی و سوریه یورش برد. ـ مترجم]

آنان در بیشترین جنگ‌ها دخیل بوده اند، مسبب بیشترین نسل‌کشی، مطیع‌سازی، از بین‌بردن ملیت‌ها و نقض حقوق بشر در تاریخ معاصر می‌باشند، و تعداد بی‌شمار دیکتاتورها و حکام مستبد را تسلیح و تمویل نموده‌ اند. برای آنان، خشونت و جنگ به آیین مقدس و حتا خدایی مبدل شده است.

مطمئنا، این‌ها [جنگ‌ها و بمباردمان‌های امریکا] «آزادترین ملت جهان» را از پا درنمی‌آرد. این کشور از کدام آزادی‌ها حمایت می‌کند؟ در درون مرزهایش شاید آزادی بیان، دین، اندیشه؛ بیان هنری، عادات غذایی، سلیقه‌های جنسی (خوب، شاید تا حدی) و چیزهای دیگر ستودنی و شگفت‌آور داشته باشد. در بیرون از مرزهایش، آزادی حکمروایی، اهانت و منکوب‌کردن دیگران برای دولت امریکا موجود است که در خدمت دین واقعی‌اش، «بازار آزاد» قرار می‌گیرد. بنابر این، هر گاه دولت امریکا جنگی را «عملیات عدالت لایتناهی» یا «عملیات تحمیل آزادی» نام می‌نهد، در وجود ما جهان‌سومی‌ها چیزی بیشتر از رعشه و ترس جا می‌گیرد. زیرا ما می‌دانیم که برای عده‌ای «عدالت لایتناهی»، «بی‌عدالتی لایتناهی» علیه دیگران معنا می‌دهد. و «تحمیل آزادی»، «مطیع‌سازی» دیگران معنا دارد.

«ایتلاف جهانی علیه تروریزم»، توطئه‌ای است توسط کشورهای پولدار جهان. آن‌ها خود شان، تولیدکننده و فروشنده تقریبا تمام اسلحه جهان هستند؛ آنان بزرگترین ذخایر سلاح‌های کشتار جمعی از نوع کیمیاوی، بیولوژیکی و هستوی را دارند؛ آنان در بیشترین جنگ‌ها دخیل بوده اند، مسبب بیشترین نسل‌کشی، مطیع‌سازی، از بین‌بردن ملیت‌ها و نقض حقوق بشر در تاریخ معاصر می‌باشند، و تعداد بی‌شمار دیکتاتورها و حکام مستبد را تسلیح و تمویل نموده‌ اند. برای آنان، خشونت و جنگ به آیین مقدس و حتا خدایی مبدل شده است.


میراث جنگ


به تاریخ ٢٧ مارچ ٢٠١١ مجله «رولنگ ستون» چندین تصویر وحشتناکی از جنایات گروهی از سربازان امریکایی مشهور به «جوخه کشتار» را انتشار داد که در سراسر جهان غوغا برپا کرد. این تیم جوانان معصوم ما را در قندهار با بی‌دردی تمام به قتل رسانیده، یک کلک دست شان را منحیث یادگار نزد شان نگه‌می‌داشتند. تصویر بالا که توسط این تیم به تاریخ ١٥ جنوری ٢٠١٠ گرفته شده، یک سرباز امریکایی را نشان می‌دهد که به‌صورت خندان در کنار جسد گل‌الدین، پسر یک دهقان اهل قندهار عکس یادگاری می‌گیرد.

طالبان مرکبی اند از ویرانی، هیرویین و ماین که نتیجه جنگ سرد است. مسن‌ترین رهبران شان در اوایل چهل سالگی عمر خویش به سر می‌برند که چشم، دست و پای خود را از دست داده اند. آنان در جامعه‌ای متاثر و ویران‌شده از جنگ بزرگ شده اند. برای بیشتر از ۲۰ سال در جنگ میان اتحاد شوروی و امریکا، سلاح و مهمات به ارزش حدودا ۴۵ میلیارد دالر به افغانستان سرازیر شده است. سلاح‌های پیشرفته یگانه نشانه‌ای از مدنیت است جهت یورش بر جامعه به‌شدت قرون‌وسطایی. پسران نوجوان –بیشتر شان یتیم– که در آن دور بزرگ شده اند، بازیچه‌ی شان سلاح بود، از امنیت و راحت کانون خانواده چیزی نمی‌دانند، هیچ‌گاهی با زنان زندگی نکرده اند. امروز، به‌حیث بزرگسال و رهبر، طالبان زنان را مورد ضرب و شتم، سنگسار، تجاوز جنسی و بدرفتاری قرار می‌دهند. چنین به نظر می‌رسد که به جز این، نمی‌دانند با آنان چه کار دیگری بکنند. سالیان جنگ، آنان را از ملایمت، مهربانی و ترحم انسانی عاری ساخته است. آنان با آهنگ بم و انفجار چاردوبر شان می‌رقصند. اکنون، شرارت شان را بر مردم خود روا می‌دارند.

یک‌ونیم میلیون افغان در ۲۰ سال منازعه‌ای جان باخته اند که منجر به جنگ نو شده است. افغانستان به خرابه مبدل شد و امروز این خرابه به خاک یکسان می‌شود. در روز دوم حملات، پیلوت‌های امریکایی بدون پرتاب بم‌ها درنظرگرفته‌شده به پایگاه‌های شان برمی‌گشتند. به گفته یکی از پیلوت‌ها، افغانستان «کشوری با اهداف زیاد نیست.» در جریان یک کنفرانس مطبوعاتی‌ در پنتاگون از دونالد رامسفیلد، وزیر دفاع امریکا، پرسیده شد که آیا در این کشور با کمبود هدف برخوده است. وی در جواب گفت، «اول این که ما دوباره بر اهداف گذشته حمله می‌کنیم. دوم این که ما هیچ‌وقت با کمبود هدف برنمی‌خوریم. افغانستان کشوری است...» سخنان وی با شلیک خنده‌های حاضرین تالار بدرقه شد. در روز سوم حمله، اراکین وزارت دفاع امریکا لافیدند که «بر قوای هوایی افغانستان چیره شده اند.» (آیا منظور شان این بود که تمام ۱۶ طیاره افغانستان را از بین برده اند؟)


٩ نوامبر ٢٠٠١: امریکا با ریختن بمب ٢٠٠٠ کیلویی بر قریه دریاخانه، آن را به مخروبه تمام تبدیل نمود. در اکثر این بمب‌ها از یورانیوم غنی‌شده استفاده می‌شود که تاثیرات مخرب آن تا سال‌ها باقی مانده، باعث بیماری‌های خطرناک مخصوصا در نوزدان می‌شود.

گزارش‌ها حاکی از تلفات غیرنظامیان اند و تخیله شهرها چون مردم به‌سوی مرزهایی می‌روند که بسته شده اند. شاهراه‌های اصلی از بین برده شده و یا هم مسدود اند. آنانی که تجربه کار در افغانستان را دارند، می‌گویند که تا اوایل نوامبر کاروان‌های غذایی به میلیون‌ها افغان (براساس آمار سازمان ملل هفت‌ونیم میلیون تن) نخواهد رسید که همه در خطر گرسنگی تا سرحد مرگ در زمستان آتی قرار دارند. آنان می‌گویند که در ظرف چند روز محدودی که برای رسیدن زمستان مانده، فقط می‌تواند جنگ باشد و یا هم تلاش برای رساندن غذا به گرسنه‌ها. نه هردو کار.

دولت امریکا برای این که قیافه بشردوستانه به خود گرفته باشد، ۳۷۰۰۰ بسته غذایی برای مردم افغانستان از هوا پرتاب نمود و اعلام داشت که در نظر دارد تا مجموعا نیم میلیون بسته پرتاب نماید. این مقدار فقط برای خوراک یک وقت نیم میلیون تن از چندین میلیون نیازمند به غذا کافی است. کارمندان امدادرسان این عمل را غیرانسانی و خطرناک توصیف نموده اند. آنان ابراز می‌نمایند که پرتاب بسته‌های غذایی از هوا را نمی‌توان حتا یک کار پوچ نامید. نخست این که غذا به نیازمندان واقعی نمی‌رسد. کار پرخطر دیگر این است، آنانی که برای دستیابی به غذا می‌دوند ممکن است روی ماین پا گذارند. چه یک مسابقه دوش فاجعه‌بار برای دریافت خیرات.


١١ مارچ ٢٠١٢: کودکانی که در اثر پرتاب بمب توسط نیروهای امریکایی در پنجوایی قندهار به شهادت رسیدند.

هرچند، برنامه نمایشی عکاسی از بسته‌های غذایی ترتیب داده شده بود. محتویاتش در روزنامه‌های مشهور به نشر رسید. برای ما گفته شد که تمامش مطابق قواعد اسلامی غذاهای بدون گوشت بودند(!). هر بسته زردرنگ با بیرق امریکا، غذاهای ذیل را دارا بود: برنج، مسکه جلغوزه، سلاد لوبیا، مربای توت زمینی، کلچه، کشمش، سیب، نان خشک، چاشنی، گوگرد، بسته‌ی قاشق و پنجه پلاستیکی، دستمال تکه‌ای و ورق حاوی طریقه استفاده برای افراد بی‌سواد. پس از سه سال مداوم خشکسالی، به شما غذای قابل استفاده مسافران شرکت هوایی از هوا پرتاب می‌گردد! این انتهای نادانی شان را در مورد فرهنگ این سرزمین نشان می‌دهد و درک این مسئله که ماه‌های گرسنگی جان‌گداز و فقر کوبنده واقعا چه معنا دارد. دولت امریکا با استفاده از این فرصت قصد داشت تا تصویر نیکویی از خود به نمایش بگذارد و مردم افغانستان را منحیث گداها توصیف کند.

این سوژه را برای یک لحظه سرچپه بسازید. تصور کنید، دولت طالبان شهر نیویارک را بمبارد ‌کرده و تمام وقت می‌گفتند که هدف اصلی شان دولت امریکا و سیاست‌هایش است. و فرض کنید که در وقفه‌های بمبارد، چند هزار بسته‌‌هایی کباب و نان را در بیرق افغانستان پیچانیده و پرتاب می‌کردند. آیا مردمان خوب نیویارک به خود لحظه‌ای هم اجازه بخشش دولت افغانستان را می‌دادند؟ حتا اگر آنان گرسنه می‌بودند، نیاز به این غذا می‌داشتند و می‌خوردند، چطور ممکن است که توهین به خود و واداشتن شان به تمکین را فراموش کنند. رودی جیولیانی، شاروال شهر نیویارک، تحفه ۱۰ میلیونی شهزاده سعودی را مسترد کرد، چون با چند توصیه‌ دوستانه در قبال سیاست‌های امریکا در خاورمیانه آمده بود. آیا غرور نعمتی است که فقط پولداران مستحق آن اند؟


راه به کجا می‌رود؟


۷ اپریل ٢٠١٢: هجده غیرنظامی از جمله ده کودک که در اثر عملیات هوایی نیروهای امریکایی در شیگل کنر به شهادت رسیدند.

سرکوبش را که هرگز نمی‌توان تصور کرد، روشن‌کردن چنین خشم مسبب ایجاد تروریزم می‌گردد. نفرت و مجازات مسایلی نیستند که پس از رهایی بتوان آن‌ها را به قفس برگشتاند. در کنار کشته‌شدن هر «تروریست»‌ یا «حامی» وی، صدها انسان بی‌گناه نیز کشته می‌شوند. و برای هر صد انسان کشته‌شده‌ی بی‌گناه، احتمال زیاد وجود دارد که چندین تروریست آتی پدید آیند.

این بدان معنا نیست که مرتکبین جنایت ۱۱ سپتامبر دستگیر نشده و به پنجه قانون سپرده نشوند. باید آنان محاکمه گردند. ولی آیا جنگ، بهترین شیوه‌ی گرفتاری آنان است؟ آیا با سوختاندن تمام کاه‌دان، می‌توان سوزن‌ گم‌شده را پیدا کرد؟ یا این کار سبب شدت خشم بیشتر نمی‌گردد و جهان را همچون دوزخ حاضر برای همه ما نمی‌سازد؟

اخیرا، رییس‌جمهور بوش لافید: «وقتی من عمل می‌کنم، به این معنا نیست که راکت ۲ میلیونی را بر خیمه خالی فیر کنم که فقط یک شتر را بکشد. من قاطع عمل خواهم کرد.» رییس‌جمهور بوش باید بداند که در افغانستان هدفی نیست که قیمت راکتش را پس گرداند. شاید هم راکت‌های ارزان‌قیمتی بسازد که بر اهداف ارزان و انسان‌های ارزان کشورهای فقیر استفاده کند. (ولی آن وقت دیگر ارزش بازار برای تولید‌کنندگان سلاح‌های نیروهای ایتلاف نخواهد داشت.)


ازدیاد خشم

ما مصرف‌کنندگان روزمره‌ی این دروغ‌ها و قساوت‌ها هستیم که آغشته با مسکه و مربا به‌مثل همان بسته‌های زردرنگ غذایی بر ذهن ما از هوا پرتاب می‌گردد.

با گذشت هرروز جنگ، احساسات خشماگین جهان بیشتر می‌شود. گوش تان را روی زمین این بخش جهان بگذارید و شما صدای روبه ازدیاد خشم را خواهید شنید. لطفا. لطفا جنگ را توقف دهید. مردمان بی‌شماری به قتل رسیده اند. راکت‌های هوشمند، آنقدر هم هوشمند نیستند. آن‌ها تمام انبار آشوب خفته را درهم می‌کوبند.

برای امریکایی‌های پریشان و مغشوش که غرور شان ضربه دیده، دلبندان شان فجیعانه به قتل رسیده اند، آنانی که پرغضب اند، باید گفت که حرف‌های بیهوده خانگی همچون «برخورد تمدن‌ها» و «خوب در مقابل بد»، شما را به کژراهه می‌کشاند. این سخنان با بدگمانی توسط سخنگویان دولتی همانند ویتامین‌ها و دواهای ضد‌افسردگی به خورد شما داده می‌شود. مداوای دایمی ضامن نگهداری امریکایی‌ها در معمای همیشگی می‌گردد که تا هنوز به سر برده اند، مردمان به شدت منزوی که توسط دولت بی‌ماهیت و فریبکار اداره می‌گردند.


عکس خبرگزاری اسوشیتد پریس از کودکانی که به تاریخ ٢٢ اگست ٢٠٠٨ در قتل عام قریه عزیزآباد شیندند به شهادت رسیده‌اند.

و ما شنوندگان کرخت این یورش، چقدر در مورد این تبلغات مضحک آگاهی داریم. ما مصرف‌کنندگان روزمره‌ی این دروغ‌ها و قساوت‌ها هستیم که آغشته با مسکه و مربا به‌مثل همان بسته‌های زردرنگ غذایی بر ذهن ما از هوا پرتاب می‌گردد. آیا به سویش بنگریم و بخوریم، چون گرسنه هستیم، یا این که با دقت به نمایش ترسناک افغانستان تا زمانی نگاه کنیم که حال همه‌ی مان به هم خورده و یک‌صدا فریاد درآوریم، دیگر تحملش را نداریم.

چنانچه سال اول هزاره نو به آخر می‌رسد، انسان در شگفتی به سر می‌برد که آیا با دیدن رویا مجازات خواهد شد. آیا زمانی هم تصور دوباره زیبایی‌ها را خواهیم کرد. آیا می‌شود یک بار دیگر به چشمک‌‌زدن‌های آرام و متحیر خزنده نوزاد نگاه کرد و نجوای موش‌خرما‌ها را دوباره در گوش شان زمزمه کرد، بدون این که درمورد برج‌های دوگانه نیویارک و افغانستان فکر کنیم؟



مطالب مرتبط:
نگاه گذرا بر جنایات جنگی ایالات متحده در افغانستان
صحنه‌هایی از وحشت و بربریت نیروهای امریکایی
آرونداتی روی، روشنفکر مبارز و پیشرو

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 147 نفر