«جزیره داوسون ۱۰»، فلمی از خاطرات یک زندانی دیکتاتوری پینوشه

جزیره داوسون ۱۰

به تاریخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ کودتا نظامی‌ای مطابق نقشه سی.آی.ای در شیلی صورت گرفت که منجر به سرنگونی دولت منتخب و دموکراتیک سالوادور آلنده و به قدرت رسیدن دیکتاتور فاشیستی به نام آگوستو پینوشه شد که پیامد آن مستولی شدن جو خفقان و ترور و وحشت در آن کشور بود. بعد از رویکار آمدن نظامیان وابسته به امریکا در شیلی، اعضای کابینه آلنده دستگیر و در اردوگاه کار اجباری جزیره داوسون (جزیره‌ای در جنوب شیلی) زندانی شدند. وزیر داخله، معاون وزیر داخله، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، وزیر معادن، وزیر اقتصاد و دبیر مطبوعات از جمله این زندانیان بودند.

«جزیره ۱۰» نام مستعاریست که از سوی نظامیان پینوشه بر سرجیو بیتار (Sergio Bitar)، وزیر معادن دولت آلنده، در زمان حبس‌اش تحمیل گردیده بود. سرجیو از تجربیاتش در طول حبس کتابی نوشت که فلمنامه فلم «جزیره داوسون ۱۰» (Dawson Isla 10) نیز براساس این کتاب استوار است. این فلم با کارگردانی «میگل لیتین» (Miguel Littín) ساخته و در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۹، درست ۳۶ سال پس از روزی که دولت مترقی آلنده توسط پینوشه با همکاری دولت امریکا سقوط داده شد، انتشار یافت.

صحنه‌هایی از کار شاق و بدرفتاری در جزیره داوسون
صحنه‌های فلم داوسون

صحنه‌های فلم داوسون

صحنه‌های فلم داوسون

رژیم دیکتاتور پینوشه عامل شکنجه، قتل و به زندان کشانیدن هزاران انسان بی‌گناه، دگراندیش و آزادی‌خواه بود، اما این فلم از زندانیانی سخن می‌گوید که اکثرا مقامات بلندپایه دولت آلنده بودند. اسیران بی‌گناهی که پس از کودتا دستگیر شده، با لت و کوب به جزیره داوسون آورده می‌شوند و هر روز با اضافه‌شدن به تعداد شان جزیره به زندان بزرگی تبدیل می‌گردد. نظامیان پینوشه برای از بین‌بردن روحیه زندانیان و وادارساختن آنان به تسلیم‌پذیری و افشای برنامه‌های سری دولت آلنده، اعمال شاق را بالای شان انجام می‌دادند. اگرچه تصمیم بر این بود تا زندانیان اعدام شوند اما ترس از رسانه‌ای‌شدن این موضوع و بدنامی بیشتر دولت پینوشه، در انتها دست به چنین کاری زده نشد ولی پسان‌ها با رهایی آنان، اکثر شان به اشکال مرموز سر به نیست شدند.

فلم با صحنه‌ای از انتقال به شیوه وحشیانه زندانیان به جزیره شروع می‌شود و سخنان یکی از زندانبانان که به جمعی از خبرنگاران حاضر که برای مصاحبه با زندانیان آمده‌اند، أغاز می‌گردد:

«با آنان [زندانیان سیاسی جزیره داوسون] دقیقا همچون افراد خود مان برخورد می‌گردد. کار رضاکارانه [کار‌های شاق] برای آنان بیشتر شکل بازی را دارد، تا از صحت خوب برخوردار باشند.»

ولی یکی از خبرنگاران زن با اجازه زندانبان، سوالی را متوجه خوزه توها، وزیر وقت سلوادور آلنده که حالا در جمع زندانیان است، می‌سازد:

«شما برخورد زندانبانان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟»

آقای توها با لحن شجاعانه جواب می‌دهد:

«فکر می‌کنم، ما عین شرایط زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری دیگر را داریم.... اگرچه با خانواده‌های مان در ارتباط هستیم ولی نامه‌های ما سانسور می‌شوند.»

زندانبان حرف‌های آقای توها را قطع می‌کند و می‌گوید که آنان کاملا به کنوانسیون جنیوا وفادار اند، اما تمام زندانیان حاضر در صحنه اعتراض می‌کنند و یکی شان رشته سخن را به دست می‌گیرد:

«این تلاش خود ما بوده که تمام زندانیان زنده بمانند. ما به یکدیگر خود کمک می‌کنیم، ورنه تا به حال همه تلف شده بودند. اگر وضعیت به همین منوال پیش رود، هیچ‌کس زنده نمی‌ماند. هوا سرد است؛ غذای کافی نداریم؛ اکثریت ما مریض هستند و با ما برخورد غیرانسانی می‌شود. آنان ما را می‌کشند، آنان ما را می‌کشند...»

و بعد فلم به جزییات برخورد‌های غیرانسانی و تحقیرآمیز با زندانیان می‌رود.

پوستر فلم جزیره داوسون ۱۰
پوستر فلم «جزیره داوسون ۱۰»
این فلم را از اینجا دونلود کنید یا در اینجا تماشا کنید.

صحنه‌ خیره‌کننده‌‌ی فلم، به تصویر کشیدن زندانیانی است که برای مجازات به سلول انفرادی خیلی کوچک فرستاده می‌شوند. بعد از رهایی از سلول، یکی از زندانیان شدیدا مورد اختلال‌ روانی قرار گرفته، به گونه‌ای که همه چیز را معکوس (آسمان را زیر پایش و زمین را بر فرق سرش) می‌بیند. با صدای بلند می‌خندد و فریاد می‌زند که «شما بازنده‌اید و ما برنده! من حالا آزادم و به خانه برمی‌گردم!» این جمله‌ها را تکرار کرده خندان و شتابان به هر سو می‌دود. دستانش را همچون بال‌های پرنده درآورده، در آسمانی که گویا زیر پایش قرار دارد، پرواز می‌کند. شاید کارگردان فلم خواسته ترنم خوش آزادی را در این صحنه بگنجاند.

زندانیان با وجود وضعیت اسفناک در زندان خاطرات شان را با رسامی‌ها و نوشته‌ها روی کاغذ با پنسلی، که به مشکل به آن دست می‌یافتند، ثبت می‌کردند. در کنار آن کورس‌هایی برای بلندبردن سطح آگاهی شان راه‌اندازی می‌کردند، محافل برگزار می‌کردند و سرود می‌خواندند.

در فرجام، اردوگاه کار اجباری جزیره داوسون در اواخر ۱۹۷۴ بسته شد. ولی تعدادی از این زندانیان پس از انتقال شان از زندان به اشکال مرموز به قتل می‌رسند؛ ترور می‌شوند؛ در اثر مریضی می‌میرند و یا در تبعید به سر می‌برند. فلم با پخش آخرین نطق سلوادور آلنده پایان می‌یابد.

سرنوشت بعضی از زندانیان پس از انتقال شان از زندان:

خوزه توها (José Tohá) وزیر داخله دولت آلنده به سانتیاگو انتقال داده می‌شود. بالاخره جسد به دار آویخته‌شده وی در ۱۵ مارچ ۱۹۷۴ در الماری لباس شفاخانه‌ای که در آن بستری بود، یافت می‌شود. ادعاها بر این است که او به دلیل رنج از افسردگی عصبی و اثرات روانی جسمانی خودکشی کرده، اما فامیلش این ادعاها را هرگز قبول نکردند و مدعی اند که توها به قتل رسیده‌است.

اورلاندو لیتیلایر (Orlando Letelier) وزیر دفاع دولت آلنده در ۲۱ سپتامبر ۱۹۷۶ توسط افراد پینوشه در واشنگتن با انفجار موتر بمب‌گذاری‌شده ترور شد.

اوسوالدو پوشیو (Osvaldo Puccio) یکی از اعضای حزب سوسیالیست شیلی بود که به تاریخ ۸ دسامبر ۱۹۸۱ در شهر برلین - آلمان در تبعید درگذشت. پدر وی منشی شخصی سالوادور آلنده بود.

کلدومیرو المیدا (Clodomiro Almeyda) که از ۱۹۷۰ الی ۱۹۷۳ به‌عنوان وزیر امور خارجه ریاست جمهوری آلنده خدمت کرده بود، بعد از مریضی طولانی به تاریخ ۲۵ آگست ۱۹۹۷ درگذشت. او یکی از اعضای برجسته حزب سوسیالیست شیلی بود.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 131 نفر