رسوایی نواسه گلبدین، نشانهای از دیدگاه تحقیرآمیز اخوانیها علیه زنان
- رده: گزارشها
- نویسنده: سمیر
- منتشر شده در پنج شنبه، 24 حمل 1402
این روزها سروصدای رسوایی اخلاقی عبیدالله بهیر، نواسه گلبدین و پسر غیرت بهیر، در شبکههای اجتماعی بلند است که بیماری جنسی سفلس را به زنی منتقل کرده و مریضبودناش را از وی پنهان کرده است. زن امریکاییای برعلاوه نشر یکی دو عکس برهنه عبیدالله بهیر، جریان مکالمه خود با این مفلوکبچه و پدر مفلوکتر از خودش غیرت بهیر را نیز پخش کرده که در آن با گلوی پربغض گریه و گلایه دارد.
جریان گفتگوی تلفنی زن امریکایی با عبیدالله بهیر:
«- زن امریکایی: عبید، به من بگو، آیا او [زن عبید] میداند؟ آیا پس از ابتلا به سفلس (Syphilis) با او رابطه جنسی داشتی؟ آیا داشتی رابطه جنسی با او؟
- عبیدالله بهیر: آیا میخواهی با جملات بیمنطقات با من صحبت کنی؟
- زن امریکایی: بلی، تو درست میگویی. دیگر نمیخواهم به این گفتگو ادامه دهم. میدانم که تو هیچگاهی گناهات را نمیپذیری. برو لعنتی، گمشو!»
و سپس مکاتبه زن امریکایی با غیرت بهیر:
«- زن امریکایی: «حقیقت! یگانه چیزی که از پسرت خواستیم این است که به حقیقت اعتراف کند. این تنها کار آبرومندانهای است که میتواند انجام دهد. پسرت در مورد من به تو دروغ گفتهاست و تو مرا بلاک کردی. زندگیام برباد رفته است، من از این بیماری تا آخر زندگی رنج خواهم برد. تو هم از این بیماری آسیب نمیبینی ولی خانم پسرت خواهد دید.
اگر من دخترت میبودم و نزدت آمده میگفتم که مردی مرا وادار کرد عاشقاش شوم و قول داد تا آخر عمر با من بماند. از عبید پرسیدم که آیا میشود ما از خود اولاد داشته باشیم، چون همیشه در زندگی میخواستم خانواده خودم را داشته باشم. او میآید و با من رابطه جنسی میگیرد، مرا وادار میکند دروغ بگویم. با عزت و وقارم بازی کرده و بهخاطر وی مجبور شدم دروغ بگویم...»
این نواسه راکتیار -قصاب کابل و افغانستان- که با تحصیلات عالی خارجی در پوهنتونهای اسلامآباد و آسترالیا در «پوهنتون امریکایی افغانستان» مضمون عدالت انتقالی را به محصلان رشته اعمار صلح تدریس میکرد و برای روزنامههای معتبری مثل «گاردین» هم با فاضلفروشیهای عقآور یک اخوانیزاده گلبدینی مقاله مینویسد، اکنون چهره برهگک قربانی را به خود گرفته و در صفحه توییترش ادعا کرده که تمام این اتهامات از جانب یک افغان-امریکایی برنامهریزی شده و علاوتاً خانواده وی را نیز تهدید کردهاست.
البته این نخستین و مطمیناً آخرین قضیه رسواییهای اخلاقی و غیراخلاقی اخوانزادهها نیست. درحالیکه اینان بر دخل دکان دین نشسته و بر دیگران آیت و حدیث میفروشند، خود و خلفشان در خفا و پیدا شنیعترین جنایات اخلاقی را مرتکب شده که فقط شمهای از آن در اثر کدام تصادف عجیب و غریب یا رقابتهای درونی به رسانهها درز میکنند. هرچند، «حزب اسلامی» و «جمعیت اسلامی» هنگام سگجنگیهای تنظیمی بیشمار انسانهای بیگناه را فقط برای سر لچ گشتن یا معلم بودن کافر گفته سر میزدند، ولی پسان دیدیم که چگونه «جوانهمرگی» ربانی در دبی نیمچه مودل میبرآید و پسرش غرق الکول در صفحات اجتماعی نشرات زنده راه میاندازد. پسر گلبدین با نیکرک کوتاهش در خارج میخرامد و نازدانه مسعود با کرتی چندصد یورویی از لندن و پاریس «جبهه مقاومت»اش را رهبری میکند.
هرچند اکنون این اخوانیبچه اکت دموکرات میکند و ممکن جنایتاش علیه آن زن امریکایی از خاطرهها برود ولی مردم افغانستان این عکسهای جورهایاش با قصاب کابل و افغانستان را هرگز فراموش نخواهند کرد.