ولایت فراه از فلاکت فقر و نا‌امنی تا پرتگاه سقوط و تباهی

ولایت فراه از فلاکت فقر و نا‌امنی تا پرتگاه سقوط و تباهی

فراه در غرب افغانستان از ولایاتی‌ است که طی ۲۰ سال اخیر با دگرگونی‌های مصیبت‌بار تا مرز سقوط و تباهی پیش رفته و اهالی ‌بی‌دفاع‌اش بیشترین تلفات و آسیب را دیده‌اند. قتل‌عام سربازان و باشندگان ولسوالی لاش‌جوین و منهدم ساختن ساختمان ولسوالی اناردره، ترورهای پی‌در‌پی در شهر توسط طالبان خونریز و سایر تروریستان، تازه‌ترین موارد ناامنی و ویرانی در این ولایت بربادرفته است.

در فراه خانه‌ای نیست که داغدار نباشد و قریه‌ای نیست که بارها به خاک و خون یکسان نگشته باشد. کنسک از قریه‌های بزرگ فراه طی دو دهه اخیر در اثر جنگ‌های داخلی، تفرقه‌های قومی و نزاع‌های خونین خانوادگی که در اکثر موارد دو طرف جنگ را می‌سازند، بیش از ۱۱۰۰ تن از جوانانش را از دست داده است. این قریه با رقم بالای قربانی اکنون به قلت مرد دچار گشته و اکثر بیوه‌زنان بی‌پناه‌اش جاده به جاده و خانه به خانه گدایی می‌کنند. طی ۵ سال اخیر در ولسوالی لاش‌جوین بیش از ۳۰۰ تن بصورت گروهی و فردی به قتل رسیده‌اند.

قربانیان ترورهای اخیر در شهر فراه
داکتر امید حبیبی، استاد ناصر فروتن و خانم کبرا از تازه‌ترین قربانیان دهها ترور در شهر فراه اند

بیش از ۹۰فیصد جغرافیای فراه در چنگال خونبار طالبان با قوانین قرون‌وسطایی دُره و دار کنترول می‌شود؛ تنها چهاردیواری مرکز یک ولسوالی و شهر فراه در دست دولت فرسوده باقی مانده که آن‌ هم در حصارهای تنگ فقط خود را حفظ نموده و در فکر جان و مال مردم نیستند؛ پوسته‌های امنیتی اطراف شهر بجای توجه به تامین امنیت شهر در صدد جمع‌آوری پول از وسایط نقلیه مسیر مرز ایران در دروازه‌های فراه اند؛ اهالی ولسوالی‌ها، مثلا بخاطر گرفتن یک تذکره کاغذی مجبور اند تا مصارف گزاف و مسافرت پرخطر را پذیرفته رهسپار شهر گردند؛ و...

لاش‌جوین ولسوالی‌ای بود که در ۲۲ جوزای ۱۴۰۰ با قتل‌عام و اسارت صدها سرباز و باشنده‌گان نادار آن طی یک توطئه خاینانه بدست جنایتکاران طالب سقوط کرد و تاراج گردید. سربازان مستقر در پوسته‌های امنیتی و ولسوالی ساعت‌ها در انتظار نیروی کمکی جنگیدند ولی فقط برایشان گفته شد «مقاومت کنید» اما کسی به داد شان نرسید تا این که یا جان باختند و یا اسیر شدند. هم اکنون وحوش طالبی با خاطر آرام خانه به خانه و ده به ده تصفیه را با کشتن افراد آغاز کرده و اجساد فراوان کشته‌شده‌گان در هوای سوزان ۵۰ درجه در هر گوشه و کنار افتاده و حکومت شاریده غنی از طریق سخنگویان پرطمطراق و بی‌شرم‌اش، غیر از توجیه کشتار جگرگوشه‌های مردم در صفوف اردو و پولیس زیر نام «عقب‌نشینی تاکتیکی» کار دیگری انجام نمی‌دهد.

جلیل بختور تسلیم طالبان شد
جلیل بختور سابق قومندان امنیه فراه چندی قبل به طالبان پیوست، اکنون پسرش، مسعود بختور منحیث والی در فراه نصب گردیده است.

سایر دهات فراه نیز وضع بهتر نداشته و در اثر جنگ، ترور، فقر و خشک‌سالی خالی از سکنه گردیده و مردم در گرو باندهای جنایت‌پیشه طالبی و غیرطالبی ره‌گم و بیچاره‌اند.

ع.ح (نام محفوظ)‌ که جهت تداوی‌ به مرکز فراه آمده بود گفت:

«امسال ما دو نفر دهقان یکجا حدود ۱۲۰ من گندم (هر من ۵ کیلو) کشت کردیم ولی در اثر خشک‌سالی یک دانه گندم هم حرام باشد. پول تراکتور، تخم و مصارف دیگر هم به دوش ما ماند. حالا هر دو به نان ‌خشک فرزندان خود درماندیم. چند حیوان که داشتیم در حال تلف شدن است. از یک طرف خشک‌سالی و ناامنی و از طرف دیگر امراض گوناگون بخصوص کرونا راه و چاه را از پیش ما گم کرده است. فشار طالبان بلای دیگری ا‌ست که هر روز در کنار عشر و ذکات از خانه‌های ما سنگر می‌سازند و از ما نان سه وقت طلب دارند و اگر نان تهیه نتوانیم تحقیر و دشنام سرجایش که تهدید و لت و کوب هم می‌کنند. اگر بگریزیم کجا برویم، گریختن هم پول نیاز دارد.... برادر، ما مردم فقیر جز مرگ چاره‌ای نداریم.»

مرکز ولایت فراه ظاهرا در کنترول دولت است اما در هر نقطه شهر که طالبان قصد ترور و عملیات داشته باشند بدون ممانعتی اجرا می‌کنند. طی چند روز اخیر ناصر فروتن استاد دارالمعلمین، خانم کبرا، داکتر امید حبیبی را ترور کردند. بی‌امنی، اختطاف، دزدی، فساد اداری گسترده، رشوه، اعتیاد، چور و چپاول و سایر مصایب به اوج خود رسیده است. ادارات دولتی غرق در فساد، بجای رسیدگی به مشکلات مردم به جیب خود می‌اندیشند. دزدان مسلح در روشنی روز موتر و موترسایکل مردم را می‌دزدند و پلیس تماشاگر مانده و فقط نصیحت می‌کند که مال تان را خودتان حفظ کنید.

قضایای فراوان جهت حل و فصل نزاع‌های حقوقی و جنایی از همین شهر به کمیسیون قضایی طالبان رفته و گاه طالبان با ارسال یک پرزه‌خط افرادی را که از وی شکایت شده جلب می‌نمایند و کیست که از ترس جان حاضر نگردد.

اکثریت پست‌های حکومتی نه بر اساس رقابت آزاد و مسلکی بودن بل در بدل پول بدست می‌آید. والی‌های فراه هرازگاهی با قیمت مشخص نصب می‌گردند. مسعود بختور به عنوان والی جدید فراه که پدرش چندی قبل به طالبان تسلیم شده با گل گردن از سوی آنان پذیرایی شد، با همین شیوه به چوکی ولایت نصب گردیده است.

خط فاصل بی‌اعتمادی میان به‌اصطلاح مقامات دولتی و مردم در هر ولایت دیده می‌شود اما در فراه ارگان‌ها و کارمندان دولتی بین هم نه هماهنگی دارند و نه هم اعتماد. آنان هم از دولت پوشالی غنی دستور می‌گیرند و هم از «برادران ناراضی»اش.

یک مامور بلندپایه دولتی چنین گلایه نمود:

«برای نصب یک نفر کارمند عادی هم طالب واسطه می‌شود و هم مقام دولتی، ما حیران هستیم که چگونه تصمیم بگیریم. به همین منوال طالب در تمامی ادارات ملکی و نظامی بصورت پیدا و پنهان دست دارد. اگر فرمان طالب را گوش ندهیم مرگ است و اگر سخن آمر خود را گوش نکردیم لقمه‌نان ما را می‌گیرند.»

برنامه «دسترخوان ملی» و بخش صحت در روستاها زیر پوشش صحت‌عامه با هماهنگی موسسه CHA و موسسات دیگر تطبیق می‌گردد که از گاو فقط غدودش به مردم می‌رسد. در ساحات زیر سلطه طالبان کارمندان چنین پروژه‌هایی ‌باید به انتخاب آنان انتصاب شوند در غیر آن قابل تطبیق نبوده و یا هم نیم معاش پرسونل دولتی در بودجه «امارت اسلامی» جمع گر‌‌دد. طالبان در تمامی پروژه‌های عام‌المنفعه هم از دولت و هم از تطبیق‌کنندگان پروژه‌ها ۱۰ فیصد حق اخذ و به همین شیوه سالانه حدود ۳۵ میلیون افغانی تنها از بابت امنیت بند بخش‌آباد فراه به جیب می‌زنند. از بانک‌ها، ‌موسسات آموزشی، دکانداران،‌ تاجران، موترداران و سایر افرادی که درآمد دارند محصول خود را بصورت علنی خواسته و هیچ مانعی در این راه وجود ندارد.

گمرک ولایت فراه غده ناسور دیگری‌ است که پای فاسدترین افراد دولتی و غیردولتی را به این ولایت کشانده و بصورت مشخص از وزیر و وکیل، والی و‌ شورای ولایتی و مافیا گرفته تا رده‌های پایینی و هیئت‌های نظارت غرق تاراج و چپاول اند. گمرگ به نوبه خود یکی از عوامل ناامنی و جنگ و رقابت‌های کشنده در این ولایت گردیده است. چنانچه با تصفیه ولسوالی لاش‌جوین، طالبان به همکاری مستقیم رژیم ایران گمرک جدید را در مسیر شغالی با محصول کمتر ایجاد نموده‌اند.(۱)

فرد معتاد در فراه
عبدالرحمن افسر سابق اردوی ملی از کنر است، در جریان وظیفه در فراه معتاد و اخراج می‌شود، فعلا در جمع معتادان قلعه فریدون نفس می‌کشد. (عکس از رادیو آزادی)

از این گنج قومندان‌های طالب نیز بی‌بهره نمانده و روزانه بین ۱۳۰ تا ۱۵۰ لک افغانی تنها از اخذ تکتانه شاهراه فراه‌رود که هرات-فراه را به سایر ولایات وصل می‌کند محصول جمع‌آوری می‌نمایند. در کنار پول گمرک، قاچاق مواد مخدر، اسلحه و کمک ‌وافر تسلیحاتی و لوجستیکی جمهوری خون‌آشام ایران، طالبان را نهایت فربه نموده است.

در گمرگ، آهن که محصول بلند دارد به نرخ پفک ‌نمکی و ده‌ها تانکر تیل در بدل یک تانکر محصول می‌شود و یا اصلا بدون هیچ محصولی از راه‌های قاچاقی وارد بازار می‌گردد و سود آن در دخل مافیا می‌ریزد.(۲) قربانی اصلی این زدوبندهای خاینانه باشندگان ستمدیده و جنگ‌زده‌ی فراه‌ اند که هر روز شال غم هموار نموده در ماتم عزیزان شان خون می‌گریند.

این باج‌دهی‌ها و بده‌وبستان‌ها طی ۲۰سال اخیر به طالبان جانی جایگاه قانونی داده و از سوی دولت نیز به بهانه عرضه خدمات گوناگون حق «طالب‌جان» محفوظ شمرده شده و عادی تلقی می‌گردد. حتی مردم نیز با هوشیاری تبصره می‌کنند که امریکا مردم را فریب می‌دهد که تنها دولت افغانستان را حمایت می‌کند اما عملا دولت و طالبان را بخاطر اهداف مشخص به شیوه‌های گوناگون تقویه می‌کند. اگر امروز طالب خود را نیرومند احساس می‌کند در کنار فرومایگی مقامات فاسد،‌ باج‌دهی آشکار، تجهیز و تمویل از سوی رژیم‌های پلید و ضدمردمی ایران و پاکستان،‌ پشتیبانی مستقیم امریکای متجاوز نقش اساسی دارد، پس وقتی از نظر مالی طالبان منابع بیشتر در خدمت دارند چرا مست جنگ نباشند؟

لشکر معتادان که پایتخت شان شهر فریدون (شهر کهنه) است مصیبت دیگری ا‌ست که شهر را در محاصره درآورده است. اعتیاد به معضله بزرگ اجتماعی مخصوصا در غرب افغانستان مبدل شده و عواقب ناگواری را در پی دارد. این معتادان که تعدادشان هر روز بیشتر می‌گردد، علاوه بر دزدی، بخاطر بدست‌آوردن پول و یا مواد مخدر به هر فعل زشتی دست می‌زنند.

میرحمزه از باشنده‌گان کنسک که از ۱۳ سال بدینسو معتاد است، می‌گوید:

«در ایران توسط مالک کارم معتاد شدم و اکنون گپ من از تداوی گذشته است. خانم و سه فرزندم را در اثر این مرض ترک کردم و شب و روز را در غارهای شهر کهنه سپری می‌نمایم. خانه رهبران خاین افغانستان خراب شود که شرایط کار را به جوانان مساعد نساخت ایران هم تا توانست به ما جبر کرد، معتاد و بیچاره از خاک خود بیرون ما کرد و ما بدبخت روزگار شدیم. باز میلیون‌ها پول به افغانستان آمد ولی به ما بیچاره‌ها کسی هیچ چیز نکرد و نکرد.»

او با چشمان پراشک افزود:

«در این دنیا کسی سزای رهبران دزد را نداد خدا حساب ما را از اینان در آن دنیا بگیرد.»

وضعیت معارف فراه ابتر است. از مکاتب اطراف فقط نامی مانده جهت گرفتن معاش و خوردوبرد و بس. اما در مقابل، تعداد مدارس دینی چه در ولسوالی‌ها، روستاها و چه در شهر فراه به گونه سرسام‌آور در حال افزایش است. مدارس دینی دخترانه نیز بدون روشن بودن منابع تمویل‌شان در هر کوچه بهترین خانه را به کرایه گرفته و تفکر اخوانی و ضدزن را به خورد زنان می‌دهند. در اکثر ولسوالی‌های ویران و بی‌نان و آب که فقر و خشک‌سالی مفرط و آتش جنگ فریاد مردم را به آسمان بالا کرده است بجای توجه به وضعیت رقت‌بار ساکنین مناطق، به دستور رییس جمهور سرسپرده امریکا و یاری طالبان مساجد مجلل با هزینه هنگفت در حال ساخت‌وساز می‌باشد.

جنایات طالبی در فراه
در مناطق تحت تسلط طالبان، اعدام‌های صحرایی، دره‌زدن، قصاص و دیگر جنایات عصرحجری عام است.

وضعیت کنونی که شامل حال سایر ولایات نیز است ‌چنان مردم را در خود پیچانیده که جز یاس و ناامیدی راه دیگری را سراغ ندارند. گرچه از بی‌کفایتی دولت فاسد و مزدور و ستم استخوان‌سوز طالبان منفور واقعا توده‌ها به ستوه آمده‌اند ولی نباید فریب وعده‌های چند جنایتکار آزموده شده را خورد که زیر نام قیام در برابر طالبان، در پی منافع و امتیازات خویش بسیج می‌گردند. بیاد داشته باشیم که سگ زرد برادر شغال است.

امریکا و سایر کشورهای متجاوز دسترخوان خون‌آلودی را در سرزمین اخوان‌گزیده ما بخاطر اهداف شوم منطقوی و جهانی خویش پهن کرده و یقینا آن را به زودی برنخواهند چید. بناءً تبه‌کاران دولتی و طالبی تا مدت‌ها بصورت جداگانه و یا مشترک از این خوان تغذیه و تمویل خواهند شد. برماست تا با آگاهی و اتحاد سرتاسری ستم‌کشان، دستان خون‌پر و پلید امپریالیزم و غلامان منطقوی‌اش را که بر گردن مردم ما حلقه شده،‌ قطع نماییم.





پی‌نوشت‌ها:

(۱) در تهاجم طالبان بر ولسوالی‌های فراه که طی یک هفته بساط دولت را برچید و باعث تلفات فراوان سربازان بی‌بازخواستگر گردید، به گفته مردم محل نقش سپاه پاسداران ایران و ملیشای پاکستانی برجسته بوده و رهبری جنگ را نیز آنان بر عهده داشته‌اند. در نیمروز نیز سپاه با مسلح ساختن بلوچ‌های ساکن ایران، آنان را بنام جهاد ترغیب می‌کند تا در چپاول ادارات دولتی و تخریب بند کمال خان نقش ادا نمایند.

(۲) حمید شریفی یکی از کمیشن‌کاران گمرگ فراه است که در تبانی با طالبان و دولت فاسد پول هنگفتی را بدست آورده و هر سو باد می‌کند. وی با ریاکاری مهر تاجر را بر پیشانی‌اش زده و گویا «بنیاد خیریه باران رحمت» را گردانندگی می‌کند که به قول مردم فراه شب دزدی و روز خیرات می‌دهد. این آدم بی‌سواد علاوه بر آن که چیزی از هنر نمی‌داند با افکار طالبی که دارد ضد هنر و هنرمند نیز است ولی در این اواخر محفل مشاعره «گل عناب» را در فراه برگزار نمود و از سایر ولایات نیز مهمانان «شاعر» را با مصارف گزاف به محفل ۹۰۰نفری‌اش دعوت کرد که در حقیقت نمکِ بود بر زخم خونچکان فراهیان.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 616 نفر