جنایتکاران جمعیتی و حزبی عوامل بدامنی غوربند
- رده: گزارشها
- نویسنده: کمال غوربندی
- منتشر شده در جمعه، 12 عقرب 1391
غوربند از چهار سو در محاصره جنگسالاران و احزاب جنایتکار جهادی جمعیت اسلامی و حزب اسلامی قرار گرفته و از دو سال بدینسو به یکی از ناامنترین مناطق کشور مبدل شده است.
دره غوربند که از چهاریکار، مرکز پروان آغاز میشود راه اصلی ولایت بامیان است. این دره به دو بخش تقسیم میشود: شینوار که بدست حزب اسلامی و افراد عبدالستار خواصی عضو پارلمان و از قومندانهای پلید این حزب است و سیاگرد که به دست حزب جمعیت و شخص خونخواری به نام آمر ستار است.
پروان در حدود هفتاد کیلومتری شمال کابل، زمانی از مراکز اصلی فرماندهی مسعود بود و گروههای چور و چپاول «ائتلاف شمال» از همین ولایت به کابل اعزام میشدند. براساس تقسیمات سیاسی و اداری تنظیمی حکومت کرزی، این ولایت سهمیه شورای نظار و جمعیت است. غوربند که متشکل از هجده دره پرخم و پیچ است و صدها هزار خانواده تاجیک، هزاره و پشتون در کنار هم زندگی میکنند. در زمان جنگهای داخلی میان گروههای مجاهدین در دهه هفتاد مثل سایر نقاط افغانستان، این ولسوالی نیز میدان سگ جنگهای جمعیت و حزب اسلامی بود و هیچ قریه نیست که در این سالها بیش از صد و یا حتی دو صد قربانی نداده باشند. در سالهای ١٣٧٠ تا ١٣٧٤ تنها در شینوار، سیاگرد و سرخ و پارسا بیش از ٥٠٠ نفر از جوانان این مناطق در جنگها میان این دو حزب کشته شدهاند.
گذشته از تاریخچه مکدر و جنایتبار این دو حزب در غوربند، در ده سال گذشته هم قومندانها و افراد سرسپرده تنظیمی از چور و چپاول و لت و کوب و ببند و بکش مردم دست نکشیدند و به خودکامگیهای نوع جهادی خود ادامه دادند.
رهبری ناامنی و خشونت و تهدید و ظلم بر علیه باشندگان این منطقه به دست عبدالبصیر سالنگی والی پروان و یکی از چپاولگران جمعیتی است. آمر ستار (مشهور به ملک ستار) پسر ملک غفور که پدرش نیز از قومندانهای جمعیت در غوربند بود مستقیمآ از سالنگی دستور میگیرد و به حیث مهره اصلی جمعیت به ویژه در سیاگرد یکهتاز است و هرچه دلش خواست بر مردم روا میدارد.
ملک ستار یک دسته از اوباشان مسلح در اختیار دارد و از سالهای ١٣٧٠ تا حال حاکمیت میچلاند. او در دو انتخابات پارلمانی قبلی خود را برای کرسی ولسی جرگه کاندید نموده بود اما به علت بیشمار شکایات مردم، از جانب کمسیون انتخابات به دلیل دست داشتن در جنایات جنگی و رهبری گروه مسلح رد صلاحیت گردید.
دو سال قبل، حاکمیت ملک ستار روبه ضعف نهاده بود و مردم تا حدی از سفاکیهای او راحت شده بودند، اما از زمانی که وزارت داخله دوباره او و افرادش را تحت نام «اربکی» استخدام نموده تجهیز نمود، جنایت و خیانتهای او اوج دوباره یافته است. او شخصی به نام محمد صدیق صدیقی از اعضای جمعیت را به حیث ولسوال تعیین کرده. رئیس مصطفی پسر کاکا و نعیم برادر آمر ستار از دیگر اربابها و یا ملکهای ظالم در سیاگرد اند که حداقل در ده سال گذشته اداره محلی در آنجا را در چنگ دارند و ستم و ثروت اندوزی میکنند. تفنگ بدستان قسیالقلب این جانیان هرچند گاهی به جاده منتهی به بامیان برآمده از مسافران به زور پول میگیرند و حتی بارها به قتل وحشیانه مسافران بامیانی پرداخته اند.
این خانواده صدها لمپن مسلح، زندان شخصی و صدها جریب زمین زراعتی را در اختیار دارند و سیاگرد را به امپراتوری خود تبدیل کرده اند. قومندان امنیه سیاگرد از سوی همین خانواده تعیین شده و در هر محله و روستا و قریه حتا ملاها، نمایندههای گذر و قریه و افراد بانفوذ بین مردم از گماشتههای همینها اند. زندان شخصی آمر ستار در قریه فرنجل در چند کیلومتری سیاگرد موقعیت دارد. مردم غوربند خاطرههای تلخی از این زندان دارند. به ویژه انداختن و قفل کردن زندانیان در کانتینرهای این زندان از داستانهای تلخی است که اکثر غوربندیها آن را به یاد دارند.
جنگل چهارده در منطقهای موسوم به «آبکان» که در ٦٠٠ جریب زمین موقعیت دارد ملکیت دولت است و در عصر ظاهرشاه، دولت با تلاش زیاد این زمین بدون استفاده را به جنگل تبدیل نموده بود. در جریان جهاد، قومندانهای فاسد جمعیتی و حزبی، جنگل را کاملاً قطع نموده به فروش رسانیدند. در دوران حکومت شر و فساد جهادیها، برای جلب ملک ستار، ربانی این زمین را به نام ملک ستار نمود اما هیچ سند ملکیت رسمی از آن در جایی ثبت نشده بود. اما حال که این دزدان حاکمیت عام و تام دارند، با ساختن قبالههای جعلی در پی تصرف این زمین اند. ملک ستار همدست با والی و ولسوال سیاگرد تلاش دارند که این زمین را نمره نموده بالای مردم به فروش برسانند.
مردم غوربند بیشتر عواید سالانهی خود را از طریق باغداری و زراعت به دست میآورند. اما نیمی از عواید بهدستآمده از کشت و زراعت و باغداری به جیب آمر ستار و خانوادهاش میرود. میلیونها افغانی به نام عشر و ذکات و مالیات که حاصل کار مردم فقیر و دهاقین غوربند است به خزانه شخصی همین خانواده واریز میشود و عدم اطاعت از او زندان و مرگ را به دنبال دارد.
پوستههای امنیتی و مراکز نظامی شخصی کوچک در مناطق مختلف سیاگرد مانند رنگا، جوی دختر، قیمچاق، دشتک، خیشکی و برخی مناطق دیگر در اختیار گروههای مربوط به آمر ستار قرار دارد و از این طریق امور عادی و روزمره مردم را زیر نظارت دارند. از افراد خونخوار این گروه یکی هم فردی به نام مشتاق است که در دره فندقستان در سیاگرد اربکیها، «ملیشههای محلی» و یا هم با نام شیک تر «پولیس محلی» را رهبری میکند.
در سیاگرد تنها چهل نفر سرباز از سوی وزارت داخله موظفشده اما امور امنیتی اساسا در دست حدود ٣٠٠ نفر اربکیهای محلی متشکل از چاقوکشان، چرسیها و لمپنهاست که از اداره پروان معاش به دست میآورند و اکثریت آنان از سوی حزب جمعیت به کار گماشته شده اند. مسئولیت این افراد دزدی و به جیب زدن داراییهای مردم و آزار و اذیت باشندههای محل است. ملیشههای محلی در زمان حکومت پرچمیها به نام «د ورځ کیسه بران ـ د شپی دکان دزان» مشهور بودند، و ملیشههای غوربند هم توصیف بیش از این ندارند.
اخیراً این ملیشهها در منطقه سرخی در دره خیشکی یک ملا امام را به این اتهام کشتند که گویا علیه ملیشهها و حکومت تبلیغ میکرده. این ملیشهها در یک ماه گذشته در بیش از ده مورد باشندههای محلی را لت و کوب کرده و چندین نفر را به این و آن نام به قتل رسانیده اند. بزرگان قومی و مردم محل گفتهاند که در شش ماه گذشته نزدیک به پنجاه خانواده از ترس این گروهها به کابل فرار کرده و باغ و زندگی شان را ترک کردهاند.
به تاریخ ١٩ حمل ١٣٩١ جمعی از اهالی غوربند به پارلمان رفته از استبداد آمر ستار شکایت کردند اما از آنجایی که پارلمان نیز عمدتاً متشکل از همین جنایتکاران و چپاولگران است کسی به اعتراض آنان توجهی ننمود. سایت رسمی ولسی جرگه طی گزارش این نشست نوشت:
«حاضرین در مورد کشته و زخمیشدن تعدادی از افراد بیگناه که در نتیجۀ حملات مسلحانه یک قومندان محلی به نام آمر ستار فرزند غفار در تبانی با افراد مسلح خود در قریه چهار ده ولسوالی غوربند، صورت گرفته، به نائب اول معلومات داده، با انتقاد شدید از عدم پیگیری قاتلان و زورگویان، مسؤلین محلی حکومت را به بیتوجهی متهم نمودند.... این قومندان محلی با افراد مسلح خویش، دست به سرقتهای مسلحانه، آزار و اذیت و لت کوب مردم، اختطاف، زورگویی، باجگیری، استفاده از بم دستی بر حریم شخصی مردم و حریق منازل شان زده، با انجام حمله بر قریه، روشنفکران منطقه را مجبور به ترک قریه و کاشانۀ شان کرده است. ملاقاتکنندگان افزودند: در نتیجۀ این حمله دوازده فرد بیگناه به قتل رسیده، سیزده تن زخمی شده و چهار الی پنج منزل تخریب شده است. به گفتۀ آنان مردم قریه که تعداد شان به نزده هزار نفر میرسد مجبور به ترک قریه شدهاند و مکاتب به روی فرزندان شان از سوی این شخص مسدود شده است.»
ولسوالی شینوار که به دست حزب اسلامی است وضعیت بهتر از سیاگرد ندارد. در این ولسوالی دختران حق رفتن به مکتب را ندارند و مکاتب پسران ظاهراً مکتب اما مدارس دینی اند که به دست ملا ها قرار دارند.
بصیر سالنگی (والی پروان) و عبدالستار خواصی (عضو پارلمان) بیشترین نقش در ناامنی غوربند دارند.
حدود چهار ماه پیش افراد حزب اسلامی در منطقه شینوار یک زن را به اتهام زنا در ملاءعام تیر باران کردند. این خبر در رسانههای جهان به گونه گسترده پوشش داده شد اما حکومت کرزی طالبان را مسئول قتل این زن خواند در حالی که در حقیقیت طالبان در آنجا نفوذی نداشته و قومندانهای حزب اسلامی اند که جامه طالب بر تن کرده به جنایت و خیانت میپردازند.
به تعقیب این اعدام، قضیه ناامنی و جنایات در غوربند در مطبوعات غربی نیز انعکاس وسیع یافت، اما دولت جز ارسال مهمات و امکانات بیشتر به «اربکی»های غارتگر، هیچ اقدام دیگری انجام نداده است و زندگی مردم این ولسوالی همچنان تیره و تار است.
نیروهای ویژه امریکایی چندی قبل شخصی به نام مولوی خیبر را از ولسوالی سیاگرد دستگیر کردند و از او به عنوان رهبر گروه طالبان در غوربند نام بردند. این فرد یک ماه در بازداشت بود اما به کمک عبدالستار خواصی و با حمایت کرزی از چنگ امریکاییها نجات داده شد و دوباره به غوربند فرستاده شد. مولوی خیبر از قومندانهای مشهور و با قدرت حزب اسلامی در غوربند است که زیر نام طالب به نفع حزب اسلامی فعالیت دارد.
در میان مردم باور بر این است که طالب همان تفنگداران یال کشال حزب اسلامی و جمعیتی اند که به نام جهادی در تاریخ به عنوان خونینترین و وحشیترین انسانهای قرن شهرت یافتهاند. اکثر مردم غوربند در باره وجود طالبان مشکوک اند چون در این دره دورافتاده بدون حمایت دولت ممکن نیست که یکچنین گروههایی بتوانند آزادانه فعالیت نمایند و به تامین مهمات نظامی بپردازند.
زندگی در غوربند و حاکمیت تاریک اندیش ترین گروههای بنیادگرا و قرون وسطا در این منطقه نمونهی کوچکی از واقعیت امروز افغانستان است. اگر سری به روستاها و دهات دیگر ولایتهای افغانستان زده شود وضعیت بهتر از این نیست. از حکومت حزب اسلامی زده و جهادیزدهی کرزی نمیتوان انتظار بیشتر از این داشت. حکومتی که در کابینهاش فساد و چور و چپاول بیداد میکند چگونه خواهد توانست زندگی دهقان پا برهنه غوربند را بهبود ببخشد؟ مردم غوربند و یکاولنگ و بلخ و نورستان و نیمروز و تالقان و خوست و زابل و ارزگان و سراسر افغانستان زمانی میتوانند نفس راحت بکشند که داس و کلند و بیل برداشته علیه این چپاولگران مستبد دست به قیام بزنند و به زور بازوان شان سرنوشت شان را به دست گیرند!