روایت پردرد چند خانواده قربانی حمله انتحاری چهارراهی زنبق

روایت پردرد چند خانواده قربانی حمله انتحاری چهارراهی زنبق

به تاریخ ۱۰ جوزای ۱۳۹۶، تانکری مملو از مواد منفجره در نزدیکی چهارراهی زنبق انفجار داده شد که در نتیجه بیشتر از ۶۰۰ تن کشته و زخمی به‌جا ماند. اغلب قربانیان این جنایت را انسان‌های تنگدست و میانه‌حالی می‌سازند که در تلاش لقمه نانی از خانه بیرون شده بودند و امروز خانواده‌های شان در داغ عزیزان خویش نشسته و اکثریت شان یگانه نان‌آور کاشانه خود را از دست داده‌اند. در شام روز حادثه، ع و غ با گروهی از چاکران و کامره‌های عکاسی برای اخذ عکس‌های فیسبوکی به دیدار زخمیان رفتند و به ظاهر غمشریکی کردند، اما امروز بازماندگان قساوت مذکور در بدترین شرایط به‌سر می‌برند و کسی بازخواست‌گر شان نیست. البته از دولتمندان خاینی که در پیش قدم‌های نحس گلبدین و ده‌ها جانی دیگر فرش سرخ هموار می‌کنند، چنین توقعی اشتباه نابخشودنی است.

دیدار با چند تن از قربانیان حادثه چهارراهی زنبق مسکونی منطقه فقیرنشین ده خدایداد شهر کابل و شنیدن داستان هولناک هر یک آنان دردی است که شاید هرگز نتوان فراموش کرد. البته این چند نمونه‌ای از حال زار قربانیان و بازماندگان شان است و دیگران وضعیت بهتری از اینان ندارند.

عبدالعزیز
عبدالعزیز

عبدالعزیز، ۲۷ ساله، که در این حادثه به شدت زخمی شده بود، دو روز را در حالت کوما در «شفاخانه ایمرجنسی» به‌سر ‌برده است. وی برعلاوه زخم‌های فزیکی، صدمه شدید روحی نیز دیده و اکنون در وضعیت نابه‌سامانی قرار دارد که حتا حاضر به دیدن نزدیکانش نیست.

فاطمه، مادر پیر عبدالعزیز، که غم و ناچاری در سیمایش نمایان است، سرگذشت تلخ زندگی‌اش را چنین بیان می‌کند:

«عبدالعزیز یگانه بچیم است. دو ساله و چند ماه بود که پدرش در زمان جنگ‌های کابل [تنظیمی] شهید شد و بعد از آن تمام عمر ما در غریبی و خانه به‌ دوشی تیر شد. حالا که بچیم در بستر مریضی است، حتا پول تداویی‌اش را نداریم.»

امام‌بخش
امام‌بخش

امام‌بخش، ۲۲ ساله و راننده در «شرکت مخابراتی روشن»، در این انفجار جانش را از دست داد. وی تنها نان‌آور خانواده ۱۱ نفری‌اش بود. خانواده وی در یک خانه نیمه‌ویران که از بابت پول قرضه بانک گرو گرفته‌اند، زندگی می‌کنند. از شهید امام بخش یک پسر یک‌ونیم ساله به نام شیرزاد و یک کودک دیگر که هنوز به دنیا نیامده، به جا مانده‌اند.

سویتا، خانم درد‌دیده امام‌بخش با ناله‌های دردآور می‌گوید که بعد از مرگ شوهرش همه شان بی‌سرپرست شده‌ و حتا چیزی برای خوردن ندارند. شب‌ها منتظر می‌مانند که شاید کسی چیزی برای شان آورده و حداقل شکم اطفال شان را سیر کنند.

دل آرام، مادر ۵۰ ساله امام‌بخش، در‌حالی‌که چشمانش به زمین گره شده با صدای ضعیف روزگار پردردش را قصه می‌کند:

«در طول عمرم، زندگی خوش نداشتیم و همیشه دربه‌در و محتاج یک لقمه نان بودیم. یک آدم به قدرت نرسید که کمی در فکر مردمش باشد، همه شان مثل هم اند. تا چه‌وقت؟ مردم همه تباه شدند، جوانان همه شهید شدند. ای دولت خو هیچ آرامی را آورده نمی‌تانه. از حال دل ما خبر ندارند، ما هیچ به ای قسم رییس‌جمهور ضرورت نداریم. استعفا بدهد، بهتر است.»

خداداد
خداداد

خداداد، ۲۲ ساله، کارمند بخش مالی «شرکت مخابراتی روشن» که نیز در این رویداد زخمی شده، می‌گوید که بعد از یک ساعت به «شفاخانه ایمرجنسی» انتقال داده شد و خیلی خون ضایع کرده است. خداداد می‌افزاید که در پیش چشمانش شش تن از همکارانش (رونا، شمیلا، رحمت‌الله، شفیق‌الله، جمعه خان و جهش) به شهادت رسیدند.

انیسه، مادر خدا‌داد، مانند خانواده‌های دیگر از ناکامی و خیانت دولت ع و غ شاکی است:

«وظیفه دولت، آوردن امنیت و رفاه و سهولت به مردم است. ولی این‌ها از روزی که به کابل آمدند، زندگی ما را تباه و برباد کردند. هرروز با ترس از خواب بیدار می‌شویم. از خانه که بیرون می‌شویم، امید نداریم که باز زنده به خانه بیایم.»

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 459 نفر