وضع رقتبار محصلان در ولایت بامیان
- رده: گزارشها
- نویسنده: نادر نوید
- منتشر شده در شنبه، 20 سنبله 1395
محصلان قشر حساس جامعه اند که با کسب علم و فن، آگاهی را در اجتماع منتقل میسازند و اگر بهصورت درست آگاه و بسیج گردند، همراه با آموختههای علمی شان انقلاب اجتماعی را در راستای بهبود زندگی بار میآورند. اما محصلان در کشور ما در زنجیرهای گوناگون پیچانیده شده با مصایب دردناک درگیر اند و عملا نهادهای آموزشی کشور به مراکز ستم و ارتجاع بدل گشته با امراض واگیر اجتماعی آغشته گشته اند.
محصلان در ولایت بامیان مثل اکثر مناطق دورافتاده دیگر کشور از وضعیت اسفبار رنج میبرند. تحصیلات عالی، نیمهعالی (خصوصی و دولتی) و دارالمعلمین بیش از ۱۱هزار محصل را جذب نموده که تنها پوهنتون دولتی بامیان در حدود ۶۵۰۰ محصل دختر و پسر دارد. بیشترین آنان از اطراف بامیان، دایکندی و سایر ولایات گرد هم آمدهاند.
زندگی محصلی، دوران بالندگی و نشاطآفرینترین روزهای حیات هر جوان محسوب میشود، اما در دامن تپههای بودا، جایی که پوهنتون بامیان افتاده، با تاسف وقتی به دستههای محصل سر میخوری، شور و شوق به ندرت دیده میشود. شوخی و لبخند در لبان شان جاری نیست و چهرههای سوخته توام با افسردگی، فکرهای آشفته و طرز لباس شان، حکایت از فقر، بینوایی و شرایط بد زندگی دارد.
این محصلان از لیلیه به درجه نخست، فضای درسی مناسب، مواد لازم درسی و استادان ورزیده، امکانات سپورتی، انترنت، کتابخانه مجهز و سایر سهولتها محروم اند. از آنجایی که تقرر استادان بر اساس شایستگی و توانایی نبوده و تعلقات حزبی(۱)، واسطهها و رشوهستانی تعیینکننده اند، آگاهی در تمام نهادهای تعلیمی پایین است. وقتی استاد از فقر دانش و سواد کافی رنج برد، چگونه میتوان انتظار داشت که نسل مجرب و بادانش به جامعه تقدیم کند؟ سطح تدریس پوهنتون بامیان که بزرگترین کانون تعلیمی ولایت است، نه تنها به سویه پوهنتونهای ابتدایی ممالک همسایه نیست بلکه با تمام امن بودن ولایت بامیان، محیط بیشتر به مناطق جنگزده میماند. پانزده سال از عمر فرتوت رژیم با میلیاردها دالر دستداشتهاش گذشت، ولی تا هنوز کمبود صنوف درسی موجود است؛ میز و چوکی همانند صنفهای ابتدایی مکاتب توته توته است؛ دروازه و کلکین صنفها در حال متلاشیشدن اند؛ رنگ و سمنت کف نیز تخریب گردیده؛ در اثر نبود هواکش بوی تعفن مشام همگان را میآزارد و تعمیر پوهنتون فرسوده است، فضای بسته و دیوارهای شاریده، سطح نازل، حاضرنشدن به موقع معین استادان، نبود تجهیزات و امکانات درسی به هیچ وجه پاسخگوی نیازهای علمی محصلان عصر حاضر نمیباشد.
سمیع: «ما محصلان لیلیه نداریم و در اتاقهای نمناک در منزل دوم دکانهای بازار و پسکوچههای بامیان زندگی میکنیم. اتاق ما نه آب دارد نه برق، نه دهلیز و آشپزخانه و نه هم تشناب. در فصل گرما دچار امراضی مانند اسهالات هستیم و هم در خزان با ریزش و سرفه دست و پنجه نرم میکنیم.»
علی (نام مستعار)، محصلی در این پوهنتون که صنف دوازدهم خویش را در یکی از مکاتب ولسوالیهای بامیان به اتمام رسانیده، میگوید:
«من به امیدی به پوهنتون آمدم تا با کسب دانش مدرن، بهتر مصدر خدمت به مردم و جامعه خویش گردم، اما حال با تاسف در جایی تحصیل میکنم که استادان آن هنوز خود شان از لحاظ معیارهای امروزی مجهز به علم و معرفت نیستند؛ تجهیزات دانشگاه و امکانات درسی هم به قدرکافی وجود ندارد؛ نداشتن تعمیر درسی و لیلیه هم از دیگر مشکلات مایان در این محیط است.»
مصطفی (نام مستعار)، محصل دیگری که در آخرین سمستر سال تحصیلیاش قرار دارد، میگوید:
«دوره ما با تمام سختیها و بدبختیها گذشت و جالب اینجاست که بعضی از استادان، پوهنتون را به تیکه گرفتهاند. یک معاش از پوهنتون میگیرند، ولی در مرجع دیگر هم کار میکنند و معاش به دست میآورند. از آنجایی که متعلق به حزب خلیلی اند، هیچکس چیزی گفته نمیتواند و بهخاطر این که محصلان نیز سر و صدا راه نیاندازند، بهجای خود، کسی را در صنف روان میکنند که او به ذات خود نیاز به آموزش دارد چه رسد به تدریس.»
سمیع (نام مستعار)، محصل پوهنتون بامیان، از وضعیت خود و اتاقش میگوید:
«ما محصلان لیلیه نداریم و در اتاقهای نمناک در منزل دوم دکانهای بازار و پسکوچههای بامیان زندگی میکنیم. اتاق ما نه آب دارد نه برق، نه دهلیز و آشپزخانه و نه هم تشناب. در فصل گرما دچار امراضی مانند اسهالات هستیم و هم در خزان با ریزش و سرفه دست و پنجه نرم میکنیم. با این حال، ما با امکانات بسیار کم درسی و مشکلات فراوان کوشش بر آن داریم که تا برای کشور خود که تا گردن غرق فساد و هزار و یک نابسامانی است، روزی مرهمگذار شویم.»
مریم (نام مستعار)، محصلی که متعهد به مبارزه برای تساوی حقوق زنان در جامعه است، چشمدیدش را این طور بیان مینماید:
«اولا شما نمیتوانید پسر و یا دختر فلان رهبر و فلان مقام حداقل بالا را در اینجا پیدا کنید. آنان در کشورهای خارج با بورسیه و یا با ثروت بادآورده مصروف تحصیل و عیش و نوش خود اند. در تمام فاکولتهها اولاد مردم بیبضاعت مشغول آموزش اند. به همین خاطر، سیاست "به من چه" در صدر کارهاست، پوهنتون به پوهنتون نمیماند و این وطن هم به وطن.»
و در ادامه، انزجارش از نظام حاکم مردسالار در محیط پوهنتون را اظهار میدارد:
«ما دختران در دانشگاه، بهعنوان جنس دوم شناخته میشویم. باوجود تمام تبلیغات ظاهری از آزادی زنان، اینجا تعصب و تنگنظری نسبت به ما تیرک میزند. هر از گاهی از طرف استادان مورد توهین و تحقیر و گاهی حتا در بدل کامیابی و امتیاز دیگر دعوت به فساد اخلاقی میشویم.(۲) از معضلات دیگر ما نداشتن لیلیه است که همواره از این رهگذر دچار مشکل بوده و هستیم. سپرینمودن شب و روز در مناطق اطراف بازار و خانههای کرایی برای دختران جوان شدیدا ناامن است و احساس ترس ایجاد میکند.»
یکی از معلمانی که در رشته جامعهشناسی شبانه مصروف فراگیری علم است، میگوید:
«در یک کلام، فضای حاکم چه در محوطه و چه در داخل صنفها حضور ذهن و احساس آرامش را از محصل ربوده است. فقط مقامات فاسد با تکرار "بزک بزک نمیر که جو لغمان میرسد"، محصلان بیسرپناه را در انتظار پوهنتون جدید که هنوز زیر کار است، نشاندهاند.»
اما قضیه لیلیه از چه قرار است که اکثریت محصلان از آن شکایت دارند؟
در ۱۸ حمل ۱۳۸۷، «شرکت ساختمانی افغان-جرمن» به ارزش ۳۴ میلیون افغانی کار ساخت لیلیه را با دولت کرزی امضا و آغاز میکند. از آنجایی که کنترول و نظارت دقیق وجود نداشته و ندارد، بناً کیفیت کار نهایت پایین بوده و تعمیر ساخته شده در همان اوایل نشست میکند و درز عمیقی برمیدارد. بالاخره در ۱۳۹۵ و بعد از گذشت ۸ سال، با ترمیم سرسری و پنهاننمودن همان درز از چشم محصلان، ۱۰ در صد محصلان را که حدود ۴۰۰ تن میشوند، بدون درنظرداشت پیامدهای ناگوار بعدی در این ساختمان جابهجا نمودهاند.
لیلیهی دختران نیز فقط گنجایش ۳۰۰ تن آنان را دارد و سایرین باید به ابتکار خود در اتاقهای کرایی بازار و اطرافش با پذیرش خطر برای سه تا چهار سال مسکنگزین شوند.
رژیم فاسد و شاریده کرزیـغنی و شرکا که اینک عمر ننگیناش به ۱۵ سال رسیده، باوجود در دستداشتن میلیاردها دالر و امکانات وسیع برای سایر ولایات که به بهانهی ناامنی کار نکرد، حتا در امنترین ولایت هم ضروریات اولیه مردم را رفع ننموده است. نکته شرمآور این است که وزارتخانههای فرمایشی رژیم ضدمردمی نیز در اثر فساد گسترده و بیکارگی، بودجه سالانهاش را جهت بهبود عرضه خدمات به مصرف نمیرسانند. در این میان، از ولایت بامیان با تمام امنبودنش، میتوان مشت نمونهی خروار یادآور شد.
۱- در پوهنتون هم مثل سایر ادارات دولتی هر وکیل، وزیر و هر مقتدر افرادش را به هر شکلی که بوده، نصب نمودهاند. اما بیشترین استادان پوهنتون بامیان یا مربوط حزب وحدت شاخه کریم خلیلی هستند و یا به زور آنان نصب گردیدهاند. به همین لحاظ، هر چه در قبال محصلان بیچاره انجام دهند، حمایت همهجانبه میشوند.
۲- یک تعداد از استادان باوجودی که جرم اخلاقی شان فاش شده و در اداره امنیت ملی دارای دوسیه فساد اخلاقی اند، بنابر قدرت واسطهی شان، تا هنوز به وظیفه شان ادامه میدهند و دوسیه شان خاموش و محفوظ باقی مانده است.