غلام نبی خان چرخی، الگوی مقاومت در برابر استبداد و ارتجاع

غلام نبی خان چرخی، الگوی مقاومت در برابر استبداد و ارتجاع

غلام نبی خان چرخی یکی از نام‌دارترین مبارزان آزادیخواه و استقلال‌‌طلب کشور ما بود که در برابر ارتجاع رزمید و مرگ را بر زندگی در سایه استبداد ترجیح داد. او الگویی شد برای روشنفکران مترقی و نامش به خط زرین در تاریخ ما حک گردید. غلام‌نبی در دوره خفقان نادرشاهی در برابر ظلم، خیانت و مزدوری آن شاه جنایت‌پیشه ایستادگی کرد و به این دلیل بصورت وحشیانه به قتل رسید.

جریده «حقیقت»
طبق فرمان شاه‌امان‌الله خان منتشره در جریده «حقیقت» (۲۸ حوت ۱۳۰۳)، در جریان اغتشاش ملای لنگ، غلام نبی خان منحیث قوماندان عسکری و حاکم اعلای سمت جنوبی با «اختیارات کافی» مقرر گردید.

غلام نبی خان چرخی پسر غلام حیدر خان چرخی است و به خانواده مبارز تعلق داشت که در پیکار علیه استعمار انگلیس و ارتجاع داخلی نقش بسزایی ادا کردند. او فرد باهوش، روشنفکر، بامطالعه و وطندوست بود و در کارهای مردم و مردم‌داری نام نیک داشت و همین امر باعث شد که در نوجوانی وظایف مختلف دولتی را بر عهده گیرد. در سال ١٩٠۴ در اردوی افغانستان وظیفه داشت که به اساس لیاقت کاری مدارج ترفیع را پیمود. در سال ١٩٠٦ به حیث قوماندان عسکری ننگرهار مقرر شد و به همین ترتیب در سال ١٩٠٧ قوماندان عسکری شهر کابل تعیین گردید و سپس به حیث قوماندان جبل‌السراج ایفای وظیفه نمود.

امان‌الله خان بخاطر پیشبرد امور دولت به وجه بهتر می‌خواست افراد روشنفکر و باسواد و صادق را در راس کارها بگمارد از همین رو به غلام نبی خان چرخی وظایف مهم دولتی را سپرد.

غلام نبی خان چرخی
غلام نبی خان چرخی

او از ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۴ به حیث سفیر افغانستان در مسکو ایفای وظیفه نمود. در همین وقت بود که با مسکو روابط بسیار دوستانه برقرار کرد که چندین مرتبه خود امان‌الله خان هم به آن کشور سفر نمود و در ۲۸ فبروری ۱۹۲۱ معاهده دوستی بین دو کشور امضا شد و شخص امان‌الله خان نامه‌ای به ولادیمیر ایلیچ لنین نوشت.

دیری نگذشته بود که اصلاحات امان‌الله خان خار چشم انگلیس‌ها گردید به همین خاطر آنان به گماشتن سرسپرگان منفور خود و تبلیغات سوء علیه شا ‌امان‌الله خان توانستند مردم را فریب داده به شورش علیه دولت ترغیب کنند که در نتیجه رژیم امانی سقوط و دروه مکدر حبیب‌الله کلکانی رویکار آمد.

غلام نبی خان چرخی که در مسکو بود از شورش و اغتشاش علیه شاه مترقی افغانستان خبر شد و با جمعی از جوانان که امان‌الله خان آنان را به‌خاطر کسب تحصیل به ترکیه فرستاده بود، داوطلبانه راهی افغانستان شد و علیه نیروهای ارتجاعی حبیب‌الله کلکانی به مبارزه پرداخت.

تاریخ نویس مبارز کشور غلام محمد غبار در صفحه ۸۳۱ جلد اول «افغانستان در مسیر تاریخ» می‌نویسد:

«غلام نبی خان چرخی سفیر افغانی در شوروی در ماه حمل ١٣٠٩ خورشیدی با یک قطعه عسکر چند صد نفری هزاره و ترکمن از آن طرف آمو به موضع کلفت افغانی داخل شده و تا دولت‌آباد پیش آمد. عساکر سقوی مزار به مدافعه رفتند و در موضع خواجه‌ولی در اخیر حمل ١٣٠٩ شکست سختی خوردند. غلام نبی خان در ٢ ثور، بعد از یک جنگ شدید شهر مزار را اشغال نمود مگر بعد از کمی رئیس تنظیمۀ حکومت سقوی قشون دو هزار نفری از ایبک و تاشقرغان جمع کرده به شهر مزار حمله نمود و منهزم گردید. معهذا حملات پراگندۀ طرفداران بچۀ سقأ علیه شهر مزار ادامه داشت.

غلام نبی خان چرخی در ١٨ ثور معسکر (قرارگاه عسکری) شیرآباد سقوی ها را اشغال کرد و یک روز با بمباران توپ و طیاره قلعۀ جنگی را تسخیر نمود.

آخرین مقاومت سقاوی ها نیز در جنگ تاشقرغان از بین برده شد و تمام ولایت بلخ زیر ادارۀ غلام نبی خان قرار گرفت. حکومت سقوی سید حسین وزیر جنگ را با یک قشون چهار هزار نفری امر حمله بر ولایت بلخ داد. قوای غلام نبی خان این قشون را هم در ایبک مغلوب و فراری ساخت و سید حسین به ولایت قطغن فرار نمود. تا این وقت شاه‌ امان‌الله خان از قندهار به استقامت کابل حرکت کرده و تا غزنی رسیده بود ولی همینکه از طرف قوۀ سقوی و سلیمان‌خیل‌ها در غزنی مغلوب شد، از افغانستان خارج گردید.»

بی‌بی مریم همسر غلام نبی خان چرخی
بی‌بی مریم همسر غلام نبی خان چرخی که بعد از شهادت همسرش با سایر اعضای خانواده سالهای طولانی را در سیاهچال‌های استبداد سپری کرد.

زمانیکه غلام نبی خان از خروج امان‌الله اطلاع حاصل می‌کند بلافاصله جنگ را قطع نموده از افغانستان خارج می‌شود.

به تعقیب این جنگ‌ها نادرشاه به بهانه حمایت از امان‌الله خان وارد جنگ با سقاوی‌‌ها شد. او که از نفوذ برادران چرخی در بین مردم اطلاع داشت با آنان رابطه برقرار کرد و به غلام صدیق خان چرخی (برادر غلام‌نبی چرخی) چندین نامه نوشته از او خواستار کمک شد. برادران چرخی که به وطن می‌اندیشیدند از هیچ کمک به نادر شاه دریغ نکردند ولی از نیت شوم او خبر نداشتند.

پس از شکست دادن سقاوی‌ها، به جای آنکه قدرت به امان‌الله خان سپرده شود خود نادر شاه بر اریکه قدرت تکیه می‌زند و با تمامی وعده‌هایی که با مردم و فامیل چرخی کرده بود پا گذاشت.

غلام نبی خان که در دوره حاکمیت نادر شاه سفیر افغانستان در ترکیه بود به رسم اعتراض از وظیفه خود کناره‌گیری نمود. خالد صدیق چرخی برادرزاده غلامی نبی خان چرخی در کتاب «برگی چند از نهفته‌های تاریخ در افغانستان» جریان استعفا را قرار ذیل شرح می‌دهد:

«اولین واکنش وی در برابر دولت نادر شاه، استعفای او از مقام سفارت می‌باشد که بالأثر بعد از آگاهی پیدا کردن موضوع تماس های پنهانی نادر شاه با کمشنر عالی هند برتانوی و گرفتن کمک های پولی او و مکتوم نگهداشتن این راز از مردم افغانستان، سفارت را ترک و طی نامۀ رسمی، عدم موافقت خود را با این‌گونه عملیات وی علناً ابراز نمود.»

نادرشاه مکرر از او می‌خواهد تا به کابل بیاید و به دولت بپیوندد ولی غلام نبی خان این خواست شاه را هر بار رد می‌کرد تا اینکه در سال ۱۹۳۲ نادر برادرش شاه‌ولی خان را نزد او به ترکیه می‌فرستد و از وی می‌خواهد تا بخاطر حل معضل افغانستان به کابل برود.

غلام نبی خان چرخی با آنکه از خاین بودن نادرشاه معلومات کافی داشت ولی این‌بار فریب او را خورد و با شاه‌ولی عازم کابل شد.

در مدت ۲۷ روزی که غلام نبی خان در کابل بود، نزدیکان و هواخواهانش به خانه او رفت و آمد داشتند که این امر باعث شد تا نادر از نفوذ او بین مردم به هراس شود. گماشتگان نادر تمامی حرکات او را تحت نظر داشتند و برای قتل او لحظه‌شماری می‌کردند تا بالاخره با توطئه‌ای او را بصورت ددمنشانه به شهادت می‌رسانند که جریان کامل آنرا زنده‌یاد غبار در «افغانستان در مسیر تاریخ» (جلد دوم، صفحه ۱۱۶) شرح داده است:

«...اینست که در یکی از روزهای خزانی‌، ۱۶ عقرب ۱۳۱۱ شمسی هنگام نماز دیگر، سریاور حربی شاه (جنرال سید شریف خان کنری) با موتر مخصوص سلطنتی پشت دروازة خانة غلام‌نبی خان چرخی رسید و فرمایش شاه را ابلاغ کرد که:

اعلی‌حضرت به شما سلام می‌رسانند و می‌فرمایند که امروز هوا خوب است اگر میل داشته باشید، من منتظرم بیایید که یکجا هواخوری برویم‌، وگر میل نداشته باشید خیر.

چون چندین بار چنین تکلیف هواخوری شاه با غلام‌نبی خان چرخی در اطراف کابل بعمل آمده بود، اینبار نیز بدون تردد و اندیشه‌‌ای امر یا خواهش شاه قبول و غلام‌نبی خان با برادر خود غلام‌جیلانی خان (سابق جنرال و سفیر) و بنی اعمام خود جانباز خان نایب‌سالار (آنکه در جنگ شاهمزار لوگر به مقابل سقا از حیات محمدنادر خان حمایت و دفاع کرده بود) و جنرال شیرمحمد خان به جانب قصر دلگشا حرکت کرد. شاه قبلاً ترتیبات گرفته و هدایات صادر کرده بود. برون قصر دلگشا یک قطعه عسکر گارد صف کشیده و شاه در سالون دلگشا منتظر نشسته بود. همینکه غلام‌نبی خان از موتر فرود آمد باو گفته شد که شاه اینک فرود می‌آید. غلام‌نبی خان و همراهانش پیش روی صف گارد منتظر بایستادند. موتر شاه نزدیک زینه آورده شد و در همین لحظه شاه ظاهر شد و از زینه فرود آمد. بین غلام‌نبی خان و شاه‌، موتر حایل گردید. شاه در پهلوی موتر بایستاد و غلام‌نبی خان و همراهانش رسم تعظیم بجا آوردند.

شاه بدون آن که جواب سلام بدهد، روی به جانب غلام‌نبی خان کرد و گفت‌:

خوب غلام‌نبی خان‌! افغانستان به شما چه بد کرده است که شما خیانت می‌کنید؟

مرد جواب داد:

افغانستان می‌شناسد که خائن کیست‌.

...

سید شریف خان، «یاور حربی» نادرخان یکی از پلیدترین چهر‌ه‌های تاریخ ماست که در شکنجه و قتل آزادیخواهان با وحشت تمام عمل می‌کرد. او در دوران اختناق هاشم‌خانی نیز به این جنایات ادامه داد.
سید شریف خان، «یاور حربی» نادرخان یکی از پلیدترین چهر‌ه‌های تاریخ ماست که در شکنجه و قتل آزادیخواهان با وحشت تمام عمل می‌کرد. او در دوران اختناق هاشم‌خانی نیز به این جنایات ادامه داد.

نادر شاه بعد از استماع جواب غلام‌نبی خان به گارد محافظ امر نمود که بزنید. سپاهیان گارد پیش شده این مرد را بر روی خاک انداختند، در حالی که برادر و بنی‌اعمام او در زیر سایه سرنیزه گارد شاهی استاده و این منظر فجیع را تماشا می‌کردند. غلام‌نبی خان به عجله دستمال خودش را از جیب کشیده در دهن فرو برد تا در زیر ضربات تفنگ دشمن صدای نالش او از دهن برنیاید. گارد شاهی با قنداغ تفنگ شروع به زدن کردند. نادر شاه استاده بود و تماشا می‌کرد، اما می‌لرزید. ناگهانی فریاد کرد که "بزنید تا بمیرد." سید شریف خان یاور پیش شد و به سپاهیان امر کرد که با میلة تفنگ بزنید. این است که میله‌های فولادین تفنگ عموداً بر پشت و پهلوی مرد فرو رفت و استخوانی سالم در بدن او باقی نماند. این قصابی هژده دقیقة تمام دوام نمود. شاه امر کرد که مردة غلام‌نبی خان را که به شکل خریطه‌ای از گوشت‌ِ میده شده درآمده بود، نزد خانواده‌اش منتقل سازند.»

روز ۱۶ عقرب ۱۳۱۱ جسد تکه تکه شده غلام نبی خان را به فامیلش تسلیم دادند که تفصیل آن را غلام صدیق خان چرخی در کتاب «از خاطراتم» بیان نموده است:

«... بعد از اعدام وحشیانه جسد بی‌روح و به خاک و خون غلطیده عمویم غلام نبی خان چرخی توسط یک تعداد گارد شاهی به خانواده سپرده شد که همه اعضای فامیل، اعم از مرد و زن، اطفال بزرگ و صغیر از مشاهدهء این حادثهء غیرمترقبه به قول معروف مات و مبهوت گردیده، بعضی دست به سینه می‌زدند و فغان می‌کردند و برخی دیگری، خاک به سر نموده و بآتش این ماتم جانکاه می‌سوختند. شام آنروز یک تعداد سپاهیان مسلح دیگری که در راءس آن والی محمد عمرخان و قوماندان طره‌باز خان قرار داشتند به خانهء ما واقع اندرابی داخل شده و هر اتاق را یک یک تلاشی کردند. دیدن این صحنه برای زنها و اطفال صغیر خانواده واقعاً خیلی دهشتناک و طاقت فرسا بود.»

فردای آنروز یک پارچه ورق به نام سند اثبات جرم به کابینه فرستاده شده که وزرای بلی‌گو و روحانیون قلاده به گردن «جمعیت‌العلما» آنرا تصویب و در جراید منتشر شد.

رورنامه «اصلاح» (شماره مسلسل ۴۲۹، ۱۷ عقرب ۱۳۱۱، ۹ نوامبر ۱۹۳۲) با سربه سر کردن انبار دروغ خبر اعدام غلام نبی خان را تحت عنوان «اعدام یک خاین» نشر نمود.
روزنامه «اصلاح» (شماره مسلسل ۴۲۹، ۱۷ عقرب ۱۳۱۱، ۹ نوامبر ۱۹۳۲) با سربه سر کردن انبار دروغ خبر اعدام غلام نبی خان را تحت عنوان «اعدام یک خاین» نشر نمود.

خانواده آل‌یحیی که به نقل غبار «در برابر سود شخص خویش هیچگونه قید و بند اخلاقی را نمی‌شناخت» بعد از کشتن سرفرازترین شخصیت‌های وطن‌ما، اسناد دروغین و جعلی علیه آنان انتشار می‌داد، کارنامه این شخصیت بزرگ کشور را نیز با وقاحت باورنکردنی «شیطنت‌کارانه»، «عیاشی و فساد‌پیشگی» و «خیانت» نامیده نوشتند که «در ماموریت های که بخارج نموده نیز شرف و عزت افغانستان را داغدار و در سلب وقار ملت شجیع ما دقیقه‌ای فروگذار نشده...» همین شیوه تقلب‌کارانه و ننگین حکمرانان وقت را، غبار «خیانت به تاریخ افغانستان و هوش و رشادت ملت» نامیده است.

آرامگاه مرحوم غلام نبی‌خان چرخی
​آرامگاه مرحوم غلام نبی‌خان چرخی در اندرابی، شهر کابل (عکس از کتاب «برگی چند​ از​ نهفته​‌های​‌ تاریخ​ ​در​ افغانستان»​ از خالد صدیق چرخی​)​

انگلیسها که از خانواده چرخی نفرت داشته در اسناد شان از آنان منحیث «خانواده شریر چرخی» نام می‌بردند، از طریق چاکر شان نادرخان آنرا متلاشی ساخته انتقام گرفتند. با شهادت غلام نبی،‌ تمامی اعضای فامیل وی مرد، زن، طفل و جوان به سیاهچال‌های مخوف افکنده شدند. اکثریت اعضای فامیل (جنرال غلام‌جیلانی خان چرخی‌، جنرال شیرمحمد خان چرخی‌، با پسران نوجوان غلام‌جیلانی خان (غلام‌ربانی خان و غلام‌مصطفی خان‌) و عبداللطیف خان پسر عبدالعزیز خان چرخی به دار آویخته شدند. جانباز خان نایب‌سالار چرخی با پسرک چهارده‌سالة خود (یحیی چرخی‌) در زندان تحت شکنجه‌های وحشیانه جان دادند و سایر اعضای این خانواده بیش از ۲۰ سال را در پشت میله‌های زندان نادر خان و هاشم خان سپری کردند که داستان شکنجه و ستم حیوانی علیه آنان را صدیق چرخی در کتاب «از خاطراتم» ثبت نموده است.

عبدالخالق قهرمان که در خانواده چرخی تربیت یافته بود، تقریبا یک سال بعد از این حادثه درست در همان جایی که چرخی زجرکش شده بود با نشاندن گلوله بر مغز سیاه نادر غدار انتقام او و دیگر قربانیان استبداد نادری را گرفته افغانستان را از شر این غلام انگلیس‌ها نجات بخشید.

اما خون غلام نبی‌خان چرخی، به مثابه یکی از قهرمانان ما نقش پرچم آزادیخواهی وطن ماست. او با خونش، رسم ایستادگی در برابر استبداد و ارتجاع را درج صفحات تاریخ ما نمود که باید آنرا پاس داشته از رشادت و خودگذری آنان برای پیشرفت و آبادی افغانستان بیاموزیم.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 225 نفر