«پوهنتون افغان» فابریکه مدرن طالب‌کشی در قلب کابل

زنان تحت حاکمیت طالبان

«دخترانی با لباس‎های رنگی در دانشگاه مقام‌های پیشین طالبان» عنوان گزارشی بود که به تاریخ ١٧ می ٢٠١٣ از طریق سایت بی.بی.سی فارسی به نشر رسید. این گزارش یکجانبه که بیشتر رنگ تبلیغاتی به نفع طالبان داشت از یک موسسه جدید تعلیمی به نام «پوهنتون افغان» خبر می‌دهد که در چهارچوب سازمانی موسوم به «بنیاد افغان» در کابل آغاز به فعالیت کرده است. این موسسه از سوی مقام‌های پیشین طالبان تشکیل شده است. بنابر گزارش یاد شده در کنار آن یک مکتب هم فعال است که صدها دختر در آن آموزش می‌بینند.

وکیل احمد متوکل وزیر خارجه رژیم طالبان، عبدالرزاق فتاحی وزیر تجارت طالبان، عبدالسلام ضعیف سفیر طالبان در اسلام‌آباد، مولوی نور جلال معاون وزارت داخله، فضل محمد فیضان معاون وزارت تجارت و شماری دیگر از مقام‌های رژیم طالبان مالکان این پوهنتون هستند که بطور رسمی در کابل فعالیت دارند. آنان ظاهرا می‌گویند که به مصارف شخصی دست به اینکار زده اند اما به احتمال قوی «فند» های کلانی از جانب نهاد های غربی چون یو.ایس.اید که مشتاق کمک به یکچنین مراکز متعلق به جنایتکاران اند بدست آورده اند.

بی.بی.سی از وکیل‌ احمد متوکل وزیر خارجه جهالت پیشه ترین و پلید ترین رژیم تاریخ بشریت نقل می‌کند که «طالبان اصولاً مخالف آموزش دختران نبودند»، «درصورتی که هیچ‏‎گونه تهدیدی وجود نداشته باشد و دیگر عوارض جانبی نیز دفع شود، هیچ‌کسی نمی‌تواند از این حق مسلم دختران چشم‌پوشی کند.»

و طبعا بی.بی.سی از این کثافت نمی‌پرسد که اگر «طالبان مخالف آموزش دختران نبودند» پس چرا در دوران امارت پرخون شان که «عوارض جانبی» نیز به زعم خود شان «دفع» بود دختران را خانه نشین کرده با شلاق مورد بدترین توهین ها و شکنجه های حیوانی قرار دادند. حداقل به خاطر اصل ژورنالیستی «توازن خبر» هم که شده، بی.بی.سی نخواسته اشاره‌ای به ددمنشی های این جرثومه های جنایت و ارتجاع داشته باشد که طی حاکمیت ٥ ساله شان چه بر سر زنان آوردند و چطور نسلی را محروم از آموزش و تحصیل کردند.

پوهنتون طالبان
طالبان در دوران امارت پرخون شان دختران را خانه نشین کرده با شلاق مورد بدترین توهین ها و شکنجه های حیوانی قرار می‌دادند.

متوکلی که امروز با گذشتن از زیر کمان رستم امریکا و دریافت بسته های دالر خود را طرفدار حقوق زنان جا می‌زند، در دوران وزارتش در جواب خبرنگاری که با اشاره به اعدام زرمینه در غازی استدیوم کابل از او پرسید چرا شما استدیوم ورزشی را که جایی برای لذت بردن است به جای اعدام زنان بدل کرده‌اید به سبک یک فاشیست تمام عیار جواب داد:‌

«وقتی عدالت بالای کسی عملی می‌شود این خود لذتبخش است، اگر غربیها درین زمینه اعتراض دارند، بفرمایند برای ما یک جای خاص به خاطر اعدامها اعمار نمایند.»

در گزارش به طالبان تسلیم شده امریکایی طوری تبلیغ شده که گویا اینان کسانی هستند که از برکت همنشینی با «غربی های متمدن» و تحت پرچم آنان قرار گرفتن، به انسانهای نورمال و قابل قبول جامعه تبدیل شده اند. ضمنا فردا اگر امریکا لازم بداند، سَر‌ برادران «ناراض» طالب را هم در آخور قدرت کابل با برادران آدمکش تنظیمی شان یکجا ببندد، به شرطی که سایه امریکا از سر افغانستان کم نشود، پیشرفت(!) های فراوان دیگری برای اهلی ساختن این مخلوقات عصر حجر هم نصیب مردم ما خواهد شد.

در گزارش بی بی سی آمده:

«این کوشش‎ها در گوشه‎اى از شهر کابل به هر دلیلى که باشد، برای بسیاری از شهروندان افغان امیدی برای تغییر است.»

بلندگوی بریتانیا تلاش می‌کند با این شیادی، مردمی را که تیر جنایت و بربریت طالبان را تا امروز در قلب شان احساس می‌کنند فریب دهد. آنانی که ناآشنا به تاریخ افغانستان هستند و از عمق ایدئولوژی طالبان و سایر برادران همفکر بنیادگرای شان آگاهی ندارند که چگونه ابتدا انگلیس و بعد هم امریکا از اسلام و بنیادگرایی منحیث وسیله‌ای بسیار مناسب برای قلع و قمع مخالفان تسلیم ناپذیر و به انقیاد کشاندن و تحمیق مردم در مستعمراتش استفاده کردند، ممکن فریب این نوع تبلیغات رذیلانه را بخورند و به عبث «امیدی برای تغییر» داشته باشند که با سپردن چند چوکی به باند ملاعمر و گلبدین بساط جنگ از افغانستان برچیده شده و صلح و رفاه به این کشور برمی‌گردد. اما اکثریت مردم ما به تجربه دریافته اند همانگونه که ماهیت نوکران تنظیمی امریکا با پوشیدن دریشی و نکتایی تغییر نکرد و همچنان به غارتگری و وحشیگری خود با رنگ و لعاب تازه‌ای ادامه دادند، چوچه های طالبی امریکا نیز با تغییر قیافه، افکار و آمال فاشیستی شانرا به نفع مردم تغییر نداده بلکه محیلانه تر به شرافکنی و خیانت شان ادامه خواهند داد.

در حالیکه اولا ممکن نیست این لشکر جهل، یک انچ از خواستهای ضد انسانی، ضد زن و ضد آزادی شان که سالهای سال از طرف باداران در وجود آنان حقنه شده، بگذرند. زیرا تحصیل در مجموع و تحصیل زنان بطور اخص باعث آگاهی و بیداری مردم شده و تن به انقیاد بنیادگرایان به عنوان دشمنان داخلی و اشغالگران به عنوان دشمنان خارجی نمی‌نهند چیزی که استعمارگران این صاحبان طالبان از آن در هراس اند. آنچه را طالبان تحت عنوان «تعلیم و تربیه» در نهادهایی نوع «پوهنتون افغان» به کودکان و جوانان ما می‌دهند در واقع ضدیت با علم و دانش و هرگونه مظاهر پیشرفت و ترقی ‌است. اینان زیر نام تحصیل به جوانان ما زهر بنیادگرایی و انتحار و مزدوری و غارتگری را تدریس می‌کنند.

پوهنتون طالبان
طالبان سابق تنها مدارس دینی پاکستان را منحیث مراکز طالب کشی و تربیت انتحاری در اختیار داشتند، حال آزادانه در کابل نیز از طریق نهاد های به اصطلاح تعلیمی شان اینکار را انجام می‌دهند.

در یک کشوری با حداقل اصول دموکراتیک، خاینانی از نوع ملامتوکل، ملاضعیف و.... به خاطر فاشیزم و بربریت شان در برابر مردم و وطن ما و چاکری شان به استخبارات پاکستان تحت محاکمه قرار می‌گرفتند، اما دولت کرزی به این افراد بیمار و پلید اجازه می‌دهد که آزادانه به مشوب ساختن اذهان کودکان و جوانان ما ادامه دهند و نسل جدیدی از عناصر ضدملی و ضدترقی و پیشرفت را برای برنامه های آینده شان تربیت نمایند.

ثانیا اگر به اثر مصلحت، لزوم دید و فشار های بادار تن به قبول این ابتدایی ترین ارزش انسانی بدهند، به معنی تغییر ماهیت این عناصر به شدت وطنفروش و مزدور بیگانه نیست. مردم ما بخاطر این همه خونهای بیگناهانی را که این لشکر وحشت زیر نام اسلام و با جنون مذهبی انتحاری و غیر انتحاری ریخته اند، قتل های عامی که به راه انداخته اند، ویرانه هایی که در وطن ما به جا گذاشته اند، آثار باستانی‌ای را که نابود و به یغما برده اند، به تحقیر و توهینی که در برابر مردم مرتکب شدند خلاصه هزاران شری که درین وطن براه انداختند ممکن نیست به آسانی از بازخواست و محاکمه آنان بگذرند.

طالبان اینرا نیز دریافته اند که تنها با فراگیری دروس مدارس قرون وسطایی پاکستان قادر نیستند در آینده به دولتداری و مناسبات شان با جهان ادامه دهند، به همین خاطر طالب بچه هایی از نوع رحمت الله هاشمی را به مهمترین یونیورستی امریکا جهت تحصیل می‌فرستند و نمایندگان شان در دفتر قطر نیز انگلیسی می‌پرانند. و شکی نیست که در این پوهنتون جدید به شکار جوانان ناآگاه و تربیت آنان به مثابه سخنگویان و مقامات آینده شان تلاش خواهند کرد.

ثالثا ضدیت و مخالفت بنیادگرایی با علم و تحصیل امر تصادفی نیست، بلکه تاریخ صد سال اخیر افغانستان مالامال از ضدیت حیوانی آنان با هر نوع پیشرفت و ترقی و بخصوص نهضت زنان بوده است.

گلبدین مزدور آی.اس.آی در زمان سلطنت ظاهرشاه بر روی دختران مکاتب تیزاب می‌پاشید تا مانع تحصیل شان شود؛ حبیب الله کلکانی دست نشانده انگلیس دروازه تمام مکاتب را بست؛ دو دهه تمام در مکاتب تحت نظارت تنظیم های اخوانی به کمک مستقیم امریکا به کودکان معصوم ما به جای علم، خشونت و افکار ضدانسانی تدریس می‌شد، طالبان به امر باداران پاکستانی شان یکی از وظایف خود را اگر دیروز بستن تمام مراکز تحصیلی و کار برای زنان می‌دانستند، امروز مکتب سوزی، معلم کشی و تهدید زنان شاغل را وظیفه شرعی خود می‌دانند. آنان از مکاتبی که سر و کار شان با علم تمدن است نمی‌توانند سربازگیری کنند، این فقط مدرسه های دینی است که می‌توانند انتحاری های خود را پرورش دهند.

طالبان در واقع چوچه های خلف جاهلی به نام ملای لنگ اند که به دستور انگلیس ها علیه امان الله خان، شاهزاده روشنفکری که پوزه استعمار پیر را به خاک مالیده بود، بغاوت کرد تا جلو اصلاحات مترقی و انسانی دولت امانی را بگیرد. امروز نیز طالبان به همان صورت توسط استخبارات انگلیس، امریکا و پاکستان جهت فرو بردن عمیقتر کشور ما به گنداب جهالت و وحشت مورد استفاده قرار می‌گیرند. تبلیغ دستگاه دروغپراکنی بریتانیا برای این لشکر جاهلان از همین سیاست آب می‌خورد.

مقالات برگزیده

مقالات رسیده

هنر و ادبیات

از صفحات تاریخ ما

تعداد مهمانان حاضر: 50 نفر